بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۵۹: تیر مژگان تو ما را برجگر بنشسته است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تیر مژگان تو ما را برجگر بنشسته است مرحبا ز ایندست وبازو تا به پر بنشسته است هرکجا سروی بودقمری نشیند بر سرش بر سر سرو قدت بینم قمر بنشسته است بر لب لعل توهرکس دید خالت را بگفت کاین مگس باشد که بر شیرین شکر بنشسته است لیک من گویم که بر شیرین لب توخال تو خسرو پرویز گویا با شکر بنشسته است زلف رقاصت مسلم گشته در بازیگری پای چنبر کرده بر دوشت به سر بنشسته است شمع هم چون من مگر عاشق به رخسار توشد کز غمت می سوزد و شب تا سحر بنشسته است چون من او را هم بلند اقبال اگر خوانی رواست هرکه را همچون تو دلداری به بر بنشسته است بلند اقبال