کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بیش از این مپسند در زاری منِ درویش را
    پادشاهی رحمتی فرما گدای خویش را
    چارهٔ درد دل ما را که داند جز غمت
    غیر مرهم کس نمی داند دوای ریش را
    چون سر زلف تو پیش چشم دزدی پیشه کرد
    تا توانی بسته دار آن دزد بینا پیش را
    ساقیا وقتی ز نزدیکان شوی کاندر رهش
    یک طرف سازی به جامی عقل دوراندیش را
    تا به دست آورده است از غمزه چشمت ناوکی
    قصد قربانِ من است آن ترک کافر کیش را
    سالها لاف گدایی زد خیالی و هنوز
    همچنان سودای سلطانی ست نادرویش را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

 
 
Captcha