به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

خیالی بخاری

خیالی بخاریغزل هاشمارهٔ ۱۱۰: ای لبت کام دل بی سروسامانی چند

1740عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ای لبت کام دل بی سروسامانی چند
کاکلت حلقهٔ سودای پریشانی چند
کوکب سعدی و منظور سبک روحانی
قدر وصل تو چه دانند گران جانی چند
لذّت شربت دیدار نکو می داند
هرکه گشته ست اسیر غم هجرانی چند
مردمی می کند آن غمزه و در عین بلاست
کافر چشم تو برقصد مسلمانی چند
تا خیالی به خیال تو سخن پرداز است
می برد شعر تَرش آب سخندانی چند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۰۹: ای دل از باطن آن فرقه که صاحب قدم ...2شمارهٔ ۱۱۰: ای لبت کام دل بی سروسامانی چند 3شمارهٔ ۱۱۱: ای آنکه به جور از تو تبرّا نتوان ...4شمارهٔ ۱۱۲: با آفتاب رویت چون مه نمی برآید 5شمارهٔ ۱۱۳: باد از هوای کوی تو پیغام می دهد 6شمارهٔ ۱۱۴: باز آواز نی و فریاد درد انگیز عود 7شمارهٔ ۱۱۵: باد اگر یاد سرو ما نکند 8شمارهٔ ۱۱۶: باز از قدم گل چمن پیر جوان شد 9شمارهٔ ۱۱۷: باز این دل خود کام به فرمان کسی ش ...10شمارهٔ ۱۱۸: باز بالا بنمودی و بلا خواهد شد 11شمارهٔ ۱۱۹: باز بیرون شدی و نوبت حیرانی شد 12شمارهٔ ۱۲۰: باز ره بینان نشان از قرب منزل می ...13شمارهٔ ۱۲۱: باشد که ز رخسار ترا پرده برافتد 14شمارهٔ ۱۲۲: با غمت هرچند کار درد ما مشکل شود 15شمارهٔ ۱۲۳: به بازی حلقهٔ زلف تو دل برد از من ...16شمارهٔ ۱۲۴: به جهان لطیف طبعی که ز خود ملال د ...17شمارهٔ ۱۲۵: تابِ خطت قرار ز بخت سیاه برد 18شمارهٔ ۱۲۶: تابِ رویت رونق خورشید عالمتاب برد 19شمارهٔ ۱۲۷: تا بر بیاض رویت خطّ سیه برآمد 20شمارهٔ ۱۲۸: تاب رویت به فروغ مه تابان ماند 21شمارهٔ ۱۲۹: تا به رحمت خوان قسمت را مزیّن کرد ...22شمارهٔ ۱۳۰: تا بنفشه برد بویی از خطت در تاب ش ...23شمارهٔ ۱۳۱: تا به سودای تو دل را عشق و همّت ی ...24شمارهٔ ۱۳۲: تا به کی چشم تو جز غارت دینها نکن ...25شمارهٔ ۱۳۳: تا به کی نقد دلم صرف غم هجران شود 26شمارهٔ ۱۳۴: تا به معنی اهل صورت دم ز آب و گل ...27شمارهٔ ۱۳۵: تا جان ز وفای دهن تنگ تو دم زد 28شمارهٔ ۱۳۶: تا جفایی نکشد دل به وفایی نرسد 29شمارهٔ ۱۳۷: تا خرد خیمه سوی عالم جسمانی زد 30شمارهٔ ۱۳۸: تا خطت خود را به سودای خطا خواهد ...31شمارهٔ ۱۳۹: تا دل به وصف آن دهن عرض تکلّم می ...32شمارهٔ ۱۴۰: تا دلم شیوهٔ آن زلف دوتا می داند 33شمارهٔ ۱۴۱: تا راهروان در حرم دل نرسیدند 34شمارهٔ ۱۴۲: تا ز خاک قدمت باد خبر می آرد 35شمارهٔ ۱۴۳: تا ز عشق اهل نظر آئینه یی برساختن ...36شمارهٔ ۱۴۴: تا زلف تو دلم را پا بستهٔ بلا کرد 37شمارهٔ ۱۴۵: تا زلف رهزن تو ز عنبر کمند کرد 38شمارهٔ ۱۴۶: تا ز نسیم رحتمش رایحه یی به ما رس ...39شمارهٔ ۱۴۷: تا کافر چشمت ز مژه عزم سپه کرد 40شمارهٔ ۱۴۸: تا گرد عارض تو خط سبز بردمید 41شمارهٔ ۱۴۹: تا گلشن از طراوت روی تو یاد داد 42شمارهٔ ۱۵۰: تا نخست از طرف عشق تو فرمان نرسید 43شمارهٔ ۱۵۱: تا نشد زلفت پریشان وقت ما برهم نز ...44شمارهٔ ۱۵۲: ترک چشمت بی سپاه حُسن خنجر می زند 45شمارهٔ ۱۵۳: تو را به جز سخن اندر دهن نمی گنجد 46شمارهٔ ۱۵۴: چشمت آزار ما چه می خواهد 47شمارهٔ ۱۵۵: چشمت که به جز فتنه گری کار ندارد 48شمارهٔ ۱۵۶: چنین که چشم تو پروای دادخواه ندار ...49شمارهٔ ۱۵۷: چو زلف بی قرارش قصد جان کرد 50شمارهٔ ۱۵۸: چو سرو هر که در این بوستان هوای ت ...51شمارهٔ ۱۵۹: چو عطّار صبا در چین زلفت مشگ می ب ...52شمارهٔ ۱۶۰: چون نه شادیّ و نه محنت به کسی می ...53شمارهٔ ۱۶۱: چو نام مستیِ نرگس به بزم باغ برآم ...54شمارهٔ ۱۶۲: خدا بتان جفا کیش را وفا بخشد 55شمارهٔ ۱۶۳: خطت را تا به خون ریزی نشان شد 56شمارهٔ ۱۶۴: خطت صحیفهٔ مه را نقاب مشگین کرد 57شمارهٔ ۱۶۵: خیال روی تو از سر به در نخواهم کر ...58شمارهٔ ۱۶۶: خیز که پیر مغان میکده را درگشاد 59شمارهٔ ۱۶۷: در ازل مهر تو با جان رقم غم می زد 60شمارهٔ ۱۶۸: در ازل قطرهٔ خونی که ز آب و گِل ش ...61شمارهٔ ۱۶۹: در چمن سبزهٔ سیراب به هرجا که رسی ...62شمارهٔ ۱۷۰: در چمن دوش به گل بلبل دشوار پسند 63شمارهٔ ۱۷۱: دلم جز داغ نومیدی ز جان حاصل همین ...64شمارهٔ ۱۷۲: دل جز به غمت خاطر خوشنود ندارد 65شمارهٔ ۱۷۳: دل به رویت هوس صحبت جانی دارد 66شمارهٔ ۱۷۴: دل نه جز غصّه محرمی دارد 67شمارهٔ ۱۷۵: دل به یاد لب لعلت سخن از نوش نکرد 68شمارهٔ ۱۷۶: دلم جز با غمت خرّم نباشد 69شمارهٔ ۱۷۷: دلِ شکسته چو در آرزوی لعل تو خون ...70شمارهٔ ۱۷۸: دل جفای خطت از دور قمر می داند 71شمارهٔ ۱۷۹: دلم از زلف تو پا بستهٔ سودا آمد 72شمارهٔ ۱۸۰: دل در آن زلف شد و روی دل افروز ند ...73شمارهٔ ۱۸۱: دوش می گفتم که ماه این دلفروزی از ...74شمارهٔ ۱۸۲: راستی را شیوه یی کآن سرو قامت می ...75شمارهٔ ۱۸۳: روی تو طعنه بر گُل سیراب می زند 76شمارهٔ ۱۸۴: ز بهر غارت جان عشق لشکر اندازد 77شمارهٔ ۱۸۵: ز غمزه چشم تو چون تیر در کمان آور ...78شمارهٔ ۱۸۶: سپاه عشق از آن لحظه خیمه بالا زد 79شمارهٔ ۱۸۷: سرشک تا به کی از چشم آن و این افت ...80شمارهٔ ۱۸۸: سرکشید از کبر ابلیس و چنین مهجور ...81شمارهٔ ۱۸۹: سرو هرگز در چمن کاری چنین زیبا نک ...82شمارهٔ ۱۹۰: سروِ قدّت طرف باغ چو پا می ماند 83شمارهٔ ۱۹۱: سریر فقر که با هیچ پادشا ندهند 84شمارهٔ ۱۹۲: سزد که زلف تو آن رخ پی نظاره نمای ...85شمارهٔ ۱۹۳: شبی کآن ماه با ما خوش برآید 86شمارهٔ ۱۹۴: صاحب روی نکو منصب دولت دارد 87شمارهٔ ۱۹۵: ز بس کز گریه چشم من به خونِ ناب م ...88شمارهٔ ۱۹۶: صبا به تحفه نسیمی که دلگشای آرد 89شمارهٔ ۱۹۷: طالب دردِ عشق تو فکر دوا نمی کند 90شمارهٔ ۱۹۸: طوطیِ عقلم که دعویّ تکلّم می کند 91شمارهٔ ۱۹۹: عاقبت حسرتِ لعل تو دلم را خون کرد 92شمارهٔ ۲۰۰: غم نیست اگر زلفت با فتنه سری دارد 93شمارهٔ ۲۰۱: کس نیست که کار ما برآرد 94شمارهٔ ۲۰۲: کسی چو نیست که پیش تو عذر ما خواه ...95شمارهٔ ۲۰۳: کسی را که رویت هوس می کند 96شمارهٔ ۲۰۴: کسی کآشفتهٔ سودای آن زنجیر مو آمد 97شمارهٔ ۲۰۵: کسی که نسبت قدّت به سرو ناز کند 98شمارهٔ ۲۰۶: کسی چون گل دهن پرخنده دارد 99شمارهٔ ۲۰۷: کسی کاو به جانان وصالی ندارد 100شمارهٔ ۲۰۸: کسی که سلسلهٔ زلف مشکبو دارد 101شمارهٔ ۲۰۹: کسی کز خوان قسمت مفلسان را جام می ...102شمارهٔ ۲۱۰: کمند زلف توام پای بند سودا کرد 103شمارهٔ ۲۱۱: کنون چو در طلبش اشک رو به ره دارد 104شمارهٔ ۲۱۲: گر ای اشک دیده به خویشت بخواند 105شمارهٔ ۲۱۳: گر بعد اجل دردِ تو با خویش توان ب ...106شمارهٔ ۲۱۴: گر تیغ زند یار نخواهیم حذر کرد 107شمارهٔ ۲۱۵: گرچه هر دم سیل اشک ما به دریا می ...108شمارهٔ ۲۱۶: گرچه دل بهره ز کیش تو خدنگی دارد 109شمارهٔ ۲۱۷: گرچه شب غم ساختم چون شمع من با سو ...110شمارهٔ ۲۱۸: گر ز بالای تو هر ساعت بلا باید کش ...111شمارهٔ ۲۱۹: گر شبی ماه رخت پرده ز رو برگیرد 112شمارهٔ ۲۲۰: گر قدح با لب میگون تو لافی دارد 113شمارهٔ ۲۲۱: گر نه با من سر زلفت به جفا پیدا ش ...114شمارهٔ ۲۲۲: گر ندیدی کز سرای دیده ام خون می چ ...115شمارهٔ ۲۲۳: گر همچونی دم می زنم از سوز دل خون ...116شمارهٔ ۲۲۴: گل جامه دران بار دگر سر به در آور ...117شمارهٔ ۲۲۵: گهی به پای تو جانم سرِ نیاز کشید 118شمارهٔ ۲۲۶: گوهر اشکم که راز دل هویدا می کند 119شمارهٔ ۲۲۷: گهی چشمت به نیش غم دلم را ریش می ...120شمارهٔ ۲۲۸: گهی که باغ ز فصل بهار یاد دهد 121شمارهٔ ۲۲۹: گهی کز خوان قسمت مفلسان را کام می ...122شمارهٔ ۲۳۰: گهی که آیت حسن تو را بیان کردند 123شمارهٔ ۲۳۱: لبت جانبخش و دلجو می نماید 124شمارهٔ ۲۳۲: ما را ز سر خیال تو بیرون نمی شود 125شمارهٔ ۲۳۳: ماه رخسارِ تو دید و عاشقی بنیاد ک ...126شمارهٔ ۲۳۴: مرا بی تو راحت الم می نماید 127شمارهٔ ۲۳۵: مرا تا سوز دل هر شب بلای تن نخواه ...128شمارهٔ ۲۳۶: مرا دوش از آن لب بسی رنگ بود 129شمارهٔ ۲۳۷: مرا که دوش زِیادت زیاده دردی بود 130شمارهٔ ۲۳۸: مرا می سوزد آن بدخو که کار خودنکو ...131شمارهٔ ۲۳۹: مرا یاد آن روی دیوانه کرد 132شمارهٔ ۲۴۰: مسافران که در این ره به کاروان رف ...133شمارهٔ ۲۴۱: میر مجلس که چو لب بادهٔ روشن دارد 134شمارهٔ ۲۴۲: ناز مه جز به همین نیست که نوری دا ...135شمارهٔ ۲۴۳: نکردم جز به زلف یار پیوند 136شمارهٔ ۲۴۴: واقف از جام می لعل تو مدهوشانند 137شمارهٔ ۲۴۵: هر جفایی که کند روی تو نیکو باشد 138شمارهٔ ۲۴۶: هر خطایی که سزاوار عتابی باشد 139شمارهٔ ۲۴۷: هردم از جانب او تیغ بلا می آید 140شمارهٔ ۲۴۸: هردم از غیبم به گوش دل ندایی می ر ...141شمارهٔ ۲۴۹: هر دم به صورتی یار دیدار می نماید 142شمارهٔ ۲۵۰: هر شبی زلفش مرا دربند سودا می کشد 143شمارهٔ ۲۵۱: هرکجا خطّ تو عرض نافهٔ چینی کند 144شمارهٔ ۲۵۲: هرکه زاین وادی به کوی بخت و دولت ...145شمارهٔ ۲۵۳: هرکه سر در قدمِ مردم مقبل ننهاد 146شمارهٔ ۲۵۴: هرگز به جهان چیزی جز یار نمی ماند 147شمارهٔ ۲۵۵: هندوی زلف تو زآن حال مشوّش دارد 148شمارهٔ ۲۵۶: یارب کدام دل که ز سوز تو دم نزد 149شمارهٔ ۲۵۷: یار درد بی دلان را دید و تدبیری ن ...150شمارهٔ ۲۵۸: یار در کار دلم کوشش بسیاری کرد 151شمارهٔ ۲۵۹: از چشم ما چو می طلبد لعل او گهر 152شمارهٔ ۲۶۰: از گوهر اشک ار نشود دیده توانگر 153شمارهٔ ۲۶۱: چه بود افسانهٔ منصور با یار 154شمارهٔ ۲۶۲: دلا غم یار ما شد دل به جا دار 155شمارهٔ ۲۶۳: گر به رویت کنند نسبت حور 156شمارهٔ ۲۶۴: عمری دویده ایم به دنبالِ اهل راز 157شمارهٔ ۲۶۵: ما را ز روزگار غمِ روزگار بس 158شمارهٔ ۲۶۶: آب شد پیش لبت قند چو تر کردیمش 159شمارهٔ ۲۶۷: آن دل که به فن برد ز من غمزهٔ مست ...160شمارهٔ ۲۶۸: آنکه رحمی نیست بر حال منش 161شمارهٔ ۲۶۹: اشکِ چشم من که جان نقد روان می خو ...162شمارهٔ ۲۷۰: اگر در بند سودا نیست با من زلف مش ...163شمارهٔ ۲۷۱: تا در دلت غمی بوَد از دلپذیر خویش 164شمارهٔ ۲۷۲: چه کرد سرو به قدّت که بر کشیدندش 165شمارهٔ ۲۷۳: چون طلب کردیم فیضی از سحاب رحمتش 166شمارهٔ ۲۷۴: در عشق از آن خوشدلم از چشم ترِ خو ...167شمارهٔ ۲۷۵: دلا به دست هوس تار زلف یار مکش 168شمارهٔ ۲۷۶: کجاست ساغر می تا به گردش آرندش 169شمارهٔ ۲۷۷: دل چو گشت از جام معنی جرعه نوش 170شمارهٔ ۲۷۸: روزگاری ست که از غایت نادانی خویش 171شمارهٔ ۲۷۹: گر ترحّم نکند طرّهٔ بی آرامش 172شمارهٔ ۲۸۰: ما را به درِ دوست گشاد از هوس خوی ...173شمارهٔ ۲۸۱: ما را همین زبانی ست آن نیز در دعا ...174شمارهٔ ۲۸۲: یار اگر بد کند ای دل نتوان گفت بد ...175شمارهٔ ۲۸۳: هر نقد دل کآن غمزهٔ پر حیله می آر ...176شمارهٔ ۲۸۴: گر بیابد شرف خدمت آن حور ملک 177شمارهٔ ۲۸۵: شمع می گفت به پروانه شبی در محفل 178شمارهٔ ۲۸۶: آه کز زلفت اسیر بند زنّار آمدم 179شمارهٔ ۲۸۷: از آن ز دیده و دل اشک و آه می خوا ...180شمارهٔ ۲۸۸: ای ز چشمت چشم نرگس نسخه یی امّا س ...181شمارهٔ ۲۸۹: تا به روی از دیده اشک لاله گون می ...182شمارهٔ ۲۹۰: تا خاک راه همت اهل صفا شدم 183شمارهٔ ۲۹۱: خیزید تا ز خاک درش درد سر بریم 184شمارهٔ ۲۹۲: دل خون شد و زاین راه به جایی نرسی ...185شمارهٔ ۲۹۳: دل گم شد و جز بر دهنش نیست گمانم 186شمارهٔ ۲۹۴: زهی تیره از زلف تو روز، شام 187شمارهٔ ۲۹۵: سرشک جانب خاک در تو بست احرام 188شمارهٔ ۲۹۶: گرچه از جا شد دل و بر جان بلا می ...189شمارهٔ ۲۹۷: گرچه روزی چند دور از کعبهٔ روی تو ...190شمارهٔ ۲۹۸: گهی که جانب آن زلف خم به خم بینیم 191شمارهٔ ۲۹۹: ما به اوّل ستم زلف تو را خوش کردی ...192شمارهٔ ۳۰۰: ما به فکر دهنت ذوق شکر یافته ایم 193شمارهٔ ۳۰۱: مابه وجهی صفت روی تو با مه کردیم 194شمارهٔ ۳۰۲: ما در خیال زلف تو شبگیر می کنیم 195شمارهٔ ۳۰۳: ما دل به تو دادیم و کمِ خویش گرفت ...196شمارهٔ ۳۰۴: ما ز تقصیر عبادت چون پشیمان آمدیم 197شمارهٔ ۳۰۵: ما که هرشب همچو شمع از تاب و تب د ...198شمارهٔ ۳۰۶: مرا که بر سر کویت سگ وفا دارم 199شمارهٔ ۳۰۷: مرا مکش که تو را خاک رهگذار شدم 200شمارهٔ ۳۰۸: من که با لعل تو فارغ ز می رنگینم 201شمارهٔ ۳۰۹: من که از دیدهٔ معنی به رخت می نگر ...202شمارهٔ ۳۱۰: آخر ای جان لب شیرین تو را جان گفت ...203شمارهٔ ۳۱۱: ای رفیقان به شب هجر چو از آتش من 204شمارهٔ ۳۱۲: ای مهر تو انیس دل ناتوان من 205شمارهٔ ۳۱۳: با آنکه بر مزارم نگذشت قاتل من 206شمارهٔ ۳۱۴: به غیر چشمهٔ حیوان کرا رسد گفتن 207شمارهٔ ۳۱۵: تا دست دهد روی چو خورشید تودیدن 208شمارهٔ ۳۱۶: تا رندی و نیاز نشد رسم و راه من 209شمارهٔ ۳۱۷: تا می فشاند سوز دل خون از کباب خو ...210شمارهٔ ۳۱۸: گر تو را میلی ست بر قتل زبون خویش ...211شمارهٔ ۳۱۹: گرچه اسرار نهانی می شود معلوم من 212شمارهٔ ۳۲۰: گر شود بر خاک کویت فرصت سر باختن 213شمارهٔ ۳۲۱: من که باشم که بود لایق تو خدمت من 214شمارهٔ ۳۲۲: ای به حُسن آفتاب چاکر تو 215شمارهٔ ۳۲۳: به هوا و هوس نکهت پیراهن تو 216شمارهٔ ۳۲۴: تا چمن دم زد ز لطف عارض رعنای او 217شمارهٔ ۳۲۵: تا قدح هردم چرا بوسد لب میگون او 218شمارهٔ ۳۲۶: خیز ای ندیم خاصّ درِ پادشاه شو 219شمارهٔ ۳۲۷: دلیر آن است که در دیده بود منزل ا ...220شمارهٔ ۳۲۸: صوفی ما جام باشد باده تا باشد در ...221شمارهٔ ۳۲۹: کسی که پیرویِ عشق نیست عادت او 222شمارهٔ ۳۳۰: کسی که خاک درِ دوست نیست افسر او 223شمارهٔ ۳۳۱: لاله کز گل می برد دل چهرهٔ رعنای ...224شمارهٔ ۳۳۲: لطفی که می کند به محبّان عذار او 225شمارهٔ ۳۳۳: من آن نیَم که گذارم ز دست دامن تو 226شمارهٔ ۳۳۴: ای تیرِ غمت را دل عشّاق نشانه 227شمارهٔ ۳۳۵: کنایت ها به آب خضر گفته 228شمارهٔ ۳۳۶: گهی دل می خورد خونم گه از راه جفا ...229شمارهٔ ۳۳۷: نامهٔ طاعت و عصیان چه سفید و چه س ...230شمارهٔ ۳۳۸: همه شب در غم آن ماه پاره 231شمارهٔ ۳۳۹: از این شکسته دو روزی اگر جدا باشی 232شمارهٔ ۳۴۰: اگرچه مشگ را باشد به هر سویی خرید ...233شمارهٔ ۳۴۱: ای اشک مرا از سر کویش خبری گوی 234شمارهٔ ۳۴۲: ای اشک چو در راه طلب گرم دویدی 235شمارهٔ ۳۴۳: ای به بوی تو صبا شیفتهٔ هر چمنی 236شمارهٔ ۳۴۴: ای پارسا که دایم رو در نماز داری 237شمارهٔ ۳۴۵: ای دل آن دم شرف صحبت دلبر یابی 238شمارهٔ ۳۴۶: ای دل از خویش گذر تا که به جایی ب ...239شمارهٔ ۳۴۷: ای دل به طریقی سوی زلفش اگر افتی 240شمارهٔ ۳۴۸: ای دل سر تسلیم بنه بر کف پایی 241شمارهٔ ۳۴۹: ای که بر صفحهٔ مه خطّ غباری داری 242شمارهٔ ۳۵۰: ای که در عالم خوبی به لطافت علمی 243شمارهٔ ۳۵۱: ای گذشته قدت از سرو به خوش رفتاری 244شمارهٔ ۳۵۲: ای گل از روی تو آموخته خندان رویی 245شمارهٔ ۳۵۳: بدین شوخی که تو بنیاد داری 246شمارهٔ ۳۵۴: تا در قدم اهل دلی خاک نگردی 247شمارهٔ ۳۵۵: تا دلم را به غم هجر در انداخته ای 248شمارهٔ ۳۵۶: تا کی ای شوخ به هر بیخبری می سازی 249شمارهٔ ۳۵۷: تا همچو غنچه خندان از خود به در ن ...250شمارهٔ ۳۵۸: تو ای مه گر چه شوخ و بیوفایی 251شمارهٔ ۳۵۹: چند ای سرشکِ خون دم از پاکیِّ گوه ...252شمارهٔ ۳۶۰: چه طرفه طرفه تو نقشی چه بوالعجب ن ...253شمارهٔ ۳۶۱: خیز ای مست و سلامی به رخ ساقی گوی 254شمارهٔ ۳۶۲: دلا تا محنتی بر خودنبینی 255شمارهٔ ۳۶۳: دلا چو روی به اقبال مقبلی داری 256شمارهٔ ۳۶۴: دلا ز لذت مستی گهی خبر یابی 257شمارهٔ ۳۶۵: شد باز به دیدار سحر چشم جهانی 258شمارهٔ ۳۶۶: کجا باشد چو می روشن ضمیری 259شمارهٔ ۳۶۷: گر ای دل بر طریق عذرخواهی 260شمارهٔ ۳۶۸: گر تو ای شمع شبی هم نفس من باشی 261شمارهٔ ۳۶۹: گرچه بر اسب سلطنت شاهی و شاهزاده ...262شمارهٔ ۳۷۰: ما نداریم به غیر از جگرِ افگاری 263شمارهٔ ۳۷۱: مرا ای مه اگر دیوانه گفتی 264شمارهٔ ۳۷۲: مرا در بزم رندان جرعه نوشی 265شمارهٔ ۳۷۳: مشکل عشق تو بسیار است و ما را دل ...266شمارهٔ ۳۷۴: مشاطّه سر زلف تو ببرید به بازی 267شمارهٔ ۳۷۵: منم و بادیهٔ عشق و دل آگاهی 268شمارهٔ ۳۷۶: نیست در عشق تو سوز من و شمع امروز ...269شمارهٔ ۳۷۷: وصل جمشید طلب تا که به جامی برسی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ