به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

خیالی بخاری

خیالی بخاریغزل هاشمارهٔ ۲۵۳: هرکه سر در قدمِ مردم مقبل ننهاد

1800عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

هرکه سر در قدمِ مردم مقبل ننهاد
در ره عشق قدم بر سر منزل ننهاد
طالب راه بر آن همه تا دست نشست
پای ازین ورطهٔ خونخوار به ساحل ننهاد
شیوهٔ شاهد رعنای جهان خونریزی ست
جان کسی برد که بر عشوهٔ او دل ننهاد
تا که نقّاش ازل صورت خوب تو نوشت
گره پیکر دل در گره گل ننهاد
تا خیالی ز ره و رسم ادب واقف شد
قدمی در رهِ سودای تو غافل ننهاد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۵۲: هرکه زاین وادی به کوی بخت و دولت ...2شمارهٔ ۲۵۳: هرکه سر در قدمِ مردم مقبل ننهاد 3شمارهٔ ۲۵۴: هرگز به جهان چیزی جز یار نمی ماند 4شمارهٔ ۲۵۵: هندوی زلف تو زآن حال مشوّش دارد 5شمارهٔ ۲۵۶: یارب کدام دل که ز سوز تو دم نزد 6شمارهٔ ۲۵۷: یار درد بی دلان را دید و تدبیری ن ...7شمارهٔ ۲۵۸: یار در کار دلم کوشش بسیاری کرد 8شمارهٔ ۲۵۹: از چشم ما چو می طلبد لعل او گهر 9شمارهٔ ۲۶۰: از گوهر اشک ار نشود دیده توانگر 10شمارهٔ ۲۶۱: چه بود افسانهٔ منصور با یار 11شمارهٔ ۲۶۲: دلا غم یار ما شد دل به جا دار 12شمارهٔ ۲۶۳: گر به رویت کنند نسبت حور 13شمارهٔ ۲۶۴: عمری دویده ایم به دنبالِ اهل راز 14شمارهٔ ۲۶۵: ما را ز روزگار غمِ روزگار بس 15شمارهٔ ۲۶۶: آب شد پیش لبت قند چو تر کردیمش 16شمارهٔ ۲۶۷: آن دل که به فن برد ز من غمزهٔ مست ...17شمارهٔ ۲۶۸: آنکه رحمی نیست بر حال منش 18شمارهٔ ۲۶۹: اشکِ چشم من که جان نقد روان می خو ...19شمارهٔ ۲۷۰: اگر در بند سودا نیست با من زلف مش ...20شمارهٔ ۲۷۱: تا در دلت غمی بوَد از دلپذیر خویش 21شمارهٔ ۲۷۲: چه کرد سرو به قدّت که بر کشیدندش 22شمارهٔ ۲۷۳: چون طلب کردیم فیضی از سحاب رحمتش 23شمارهٔ ۲۷۴: در عشق از آن خوشدلم از چشم ترِ خو ...24شمارهٔ ۲۷۵: دلا به دست هوس تار زلف یار مکش 25شمارهٔ ۲۷۶: کجاست ساغر می تا به گردش آرندش 26شمارهٔ ۲۷۷: دل چو گشت از جام معنی جرعه نوش 27شمارهٔ ۲۷۸: روزگاری ست که از غایت نادانی خویش 28شمارهٔ ۲۷۹: گر ترحّم نکند طرّهٔ بی آرامش 29شمارهٔ ۲۸۰: ما را به درِ دوست گشاد از هوس خوی ...30شمارهٔ ۲۸۱: ما را همین زبانی ست آن نیز در دعا ...31شمارهٔ ۲۸۲: یار اگر بد کند ای دل نتوان گفت بد ...32شمارهٔ ۲۸۳: هر نقد دل کآن غمزهٔ پر حیله می آر ...33شمارهٔ ۲۸۴: گر بیابد شرف خدمت آن حور ملک 34شمارهٔ ۲۸۵: شمع می گفت به پروانه شبی در محفل 35شمارهٔ ۲۸۶: آه کز زلفت اسیر بند زنّار آمدم 36شمارهٔ ۲۸۷: از آن ز دیده و دل اشک و آه می خوا ...37شمارهٔ ۲۸۸: ای ز چشمت چشم نرگس نسخه یی امّا س ...38شمارهٔ ۲۸۹: تا به روی از دیده اشک لاله گون می ...39شمارهٔ ۲۹۰: تا خاک راه همت اهل صفا شدم 40شمارهٔ ۲۹۱: خیزید تا ز خاک درش درد سر بریم 41شمارهٔ ۲۹۲: دل خون شد و زاین راه به جایی نرسی ...42شمارهٔ ۲۹۳: دل گم شد و جز بر دهنش نیست گمانم 43شمارهٔ ۲۹۴: زهی تیره از زلف تو روز، شام 44شمارهٔ ۲۹۵: سرشک جانب خاک در تو بست احرام 45شمارهٔ ۲۹۶: گرچه از جا شد دل و بر جان بلا می ...46شمارهٔ ۲۹۷: گرچه روزی چند دور از کعبهٔ روی تو ...47شمارهٔ ۲۹۸: گهی که جانب آن زلف خم به خم بینیم 48شمارهٔ ۲۹۹: ما به اوّل ستم زلف تو را خوش کردی ...49شمارهٔ ۳۰۰: ما به فکر دهنت ذوق شکر یافته ایم 50شمارهٔ ۳۰۱: مابه وجهی صفت روی تو با مه کردیم 51شمارهٔ ۳۰۲: ما در خیال زلف تو شبگیر می کنیم 52شمارهٔ ۳۰۳: ما دل به تو دادیم و کمِ خویش گرفت ...53شمارهٔ ۳۰۴: ما ز تقصیر عبادت چون پشیمان آمدیم 54شمارهٔ ۳۰۵: ما که هرشب همچو شمع از تاب و تب د ...55شمارهٔ ۳۰۶: مرا که بر سر کویت سگ وفا دارم 56شمارهٔ ۳۰۷: مرا مکش که تو را خاک رهگذار شدم 57شمارهٔ ۳۰۸: من که با لعل تو فارغ ز می رنگینم 58شمارهٔ ۳۰۹: من که از دیدهٔ معنی به رخت می نگر ...59شمارهٔ ۳۱۰: آخر ای جان لب شیرین تو را جان گفت ...60شمارهٔ ۳۱۱: ای رفیقان به شب هجر چو از آتش من 61شمارهٔ ۳۱۲: ای مهر تو انیس دل ناتوان من 62شمارهٔ ۳۱۳: با آنکه بر مزارم نگذشت قاتل من 63شمارهٔ ۳۱۴: به غیر چشمهٔ حیوان کرا رسد گفتن 64شمارهٔ ۳۱۵: تا دست دهد روی چو خورشید تودیدن 65شمارهٔ ۳۱۶: تا رندی و نیاز نشد رسم و راه من 66شمارهٔ ۳۱۷: تا می فشاند سوز دل خون از کباب خو ...67شمارهٔ ۳۱۸: گر تو را میلی ست بر قتل زبون خویش ...68شمارهٔ ۳۱۹: گرچه اسرار نهانی می شود معلوم من 69شمارهٔ ۳۲۰: گر شود بر خاک کویت فرصت سر باختن 70شمارهٔ ۳۲۱: من که باشم که بود لایق تو خدمت من 71شمارهٔ ۳۲۲: ای به حُسن آفتاب چاکر تو 72شمارهٔ ۳۲۳: به هوا و هوس نکهت پیراهن تو 73شمارهٔ ۳۲۴: تا چمن دم زد ز لطف عارض رعنای او 74شمارهٔ ۳۲۵: تا قدح هردم چرا بوسد لب میگون او 75شمارهٔ ۳۲۶: خیز ای ندیم خاصّ درِ پادشاه شو 76شمارهٔ ۳۲۷: دلیر آن است که در دیده بود منزل ا ...77شمارهٔ ۳۲۸: صوفی ما جام باشد باده تا باشد در ...78شمارهٔ ۳۲۹: کسی که پیرویِ عشق نیست عادت او 79شمارهٔ ۳۳۰: کسی که خاک درِ دوست نیست افسر او 80شمارهٔ ۳۳۱: لاله کز گل می برد دل چهرهٔ رعنای ...81شمارهٔ ۳۳۲: لطفی که می کند به محبّان عذار او 82شمارهٔ ۳۳۳: من آن نیَم که گذارم ز دست دامن تو 83شمارهٔ ۳۳۴: ای تیرِ غمت را دل عشّاق نشانه 84شمارهٔ ۳۳۵: کنایت ها به آب خضر گفته 85شمارهٔ ۳۳۶: گهی دل می خورد خونم گه از راه جفا ...86شمارهٔ ۳۳۷: نامهٔ طاعت و عصیان چه سفید و چه س ...87شمارهٔ ۳۳۸: همه شب در غم آن ماه پاره 88شمارهٔ ۳۳۹: از این شکسته دو روزی اگر جدا باشی 89شمارهٔ ۳۴۰: اگرچه مشگ را باشد به هر سویی خرید ...90شمارهٔ ۳۴۱: ای اشک مرا از سر کویش خبری گوی 91شمارهٔ ۳۴۲: ای اشک چو در راه طلب گرم دویدی 92شمارهٔ ۳۴۳: ای به بوی تو صبا شیفتهٔ هر چمنی 93شمارهٔ ۳۴۴: ای پارسا که دایم رو در نماز داری 94شمارهٔ ۳۴۵: ای دل آن دم شرف صحبت دلبر یابی 95شمارهٔ ۳۴۶: ای دل از خویش گذر تا که به جایی ب ...96شمارهٔ ۳۴۷: ای دل به طریقی سوی زلفش اگر افتی 97شمارهٔ ۳۴۸: ای دل سر تسلیم بنه بر کف پایی 98شمارهٔ ۳۴۹: ای که بر صفحهٔ مه خطّ غباری داری 99شمارهٔ ۳۵۰: ای که در عالم خوبی به لطافت علمی 100شمارهٔ ۳۵۱: ای گذشته قدت از سرو به خوش رفتاری 101شمارهٔ ۳۵۲: ای گل از روی تو آموخته خندان رویی 102شمارهٔ ۳۵۳: بدین شوخی که تو بنیاد داری 103شمارهٔ ۳۵۴: تا در قدم اهل دلی خاک نگردی 104شمارهٔ ۳۵۵: تا دلم را به غم هجر در انداخته ای 105شمارهٔ ۳۵۶: تا کی ای شوخ به هر بیخبری می سازی 106شمارهٔ ۳۵۷: تا همچو غنچه خندان از خود به در ن ...107شمارهٔ ۳۵۸: تو ای مه گر چه شوخ و بیوفایی 108شمارهٔ ۳۵۹: چند ای سرشکِ خون دم از پاکیِّ گوه ...109شمارهٔ ۳۶۰: چه طرفه طرفه تو نقشی چه بوالعجب ن ...110شمارهٔ ۳۶۱: خیز ای مست و سلامی به رخ ساقی گوی 111شمارهٔ ۳۶۲: دلا تا محنتی بر خودنبینی 112شمارهٔ ۳۶۳: دلا چو روی به اقبال مقبلی داری 113شمارهٔ ۳۶۴: دلا ز لذت مستی گهی خبر یابی 114شمارهٔ ۳۶۵: شد باز به دیدار سحر چشم جهانی 115شمارهٔ ۳۶۶: کجا باشد چو می روشن ضمیری 116شمارهٔ ۳۶۷: گر ای دل بر طریق عذرخواهی 117شمارهٔ ۳۶۸: گر تو ای شمع شبی هم نفس من باشی 118شمارهٔ ۳۶۹: گرچه بر اسب سلطنت شاهی و شاهزاده ...119شمارهٔ ۳۷۰: ما نداریم به غیر از جگرِ افگاری 120شمارهٔ ۳۷۱: مرا ای مه اگر دیوانه گفتی 121شمارهٔ ۳۷۲: مرا در بزم رندان جرعه نوشی 122شمارهٔ ۳۷۳: مشکل عشق تو بسیار است و ما را دل ...123شمارهٔ ۳۷۴: مشاطّه سر زلف تو ببرید به بازی 124شمارهٔ ۳۷۵: منم و بادیهٔ عشق و دل آگاهی 125شمارهٔ ۳۷۶: نیست در عشق تو سوز من و شمع امروز ...126شمارهٔ ۳۷۷: وصل جمشید طلب تا که به جامی برسی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ