به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

خیالی بخاری

خیالی بخاریغزل هاشمارهٔ ۲۵۴: هرگز به جهان چیزی جز یار نمی ماند

1670عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

هرگز به جهان چیزی جز یار نمی ماند
جز عمر ولی آن هم بسیار نمی ماند
گر جلوه دهد خود را در چارسوی خوبی
حسن رخ یوسف را بازار نمی ماند
گر دل طلبد کامی ایّام نمی بخشد
ور یاد کند لطفی اغیار نمی ماند
ای دل به دعا یادی از بی اثران امروز
کز ما و تو هم روزی آثار نمی ماند
تا کار دل آزاری شد غمزهٔ شوخش را
یک لحظه خیالی را بی کار نمی ماند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۵۳: هرکه سر در قدمِ مردم مقبل ننهاد 2شمارهٔ ۲۵۴: هرگز به جهان چیزی جز یار نمی ماند 3شمارهٔ ۲۵۵: هندوی زلف تو زآن حال مشوّش دارد 4شمارهٔ ۲۵۶: یارب کدام دل که ز سوز تو دم نزد 5شمارهٔ ۲۵۷: یار درد بی دلان را دید و تدبیری ن ...6شمارهٔ ۲۵۸: یار در کار دلم کوشش بسیاری کرد 7شمارهٔ ۲۵۹: از چشم ما چو می طلبد لعل او گهر 8شمارهٔ ۲۶۰: از گوهر اشک ار نشود دیده توانگر 9شمارهٔ ۲۶۱: چه بود افسانهٔ منصور با یار 10شمارهٔ ۲۶۲: دلا غم یار ما شد دل به جا دار 11شمارهٔ ۲۶۳: گر به رویت کنند نسبت حور 12شمارهٔ ۲۶۴: عمری دویده ایم به دنبالِ اهل راز 13شمارهٔ ۲۶۵: ما را ز روزگار غمِ روزگار بس 14شمارهٔ ۲۶۶: آب شد پیش لبت قند چو تر کردیمش 15شمارهٔ ۲۶۷: آن دل که به فن برد ز من غمزهٔ مست ...16شمارهٔ ۲۶۸: آنکه رحمی نیست بر حال منش 17شمارهٔ ۲۶۹: اشکِ چشم من که جان نقد روان می خو ...18شمارهٔ ۲۷۰: اگر در بند سودا نیست با من زلف مش ...19شمارهٔ ۲۷۱: تا در دلت غمی بوَد از دلپذیر خویش 20شمارهٔ ۲۷۲: چه کرد سرو به قدّت که بر کشیدندش 21شمارهٔ ۲۷۳: چون طلب کردیم فیضی از سحاب رحمتش 22شمارهٔ ۲۷۴: در عشق از آن خوشدلم از چشم ترِ خو ...23شمارهٔ ۲۷۵: دلا به دست هوس تار زلف یار مکش 24شمارهٔ ۲۷۶: کجاست ساغر می تا به گردش آرندش 25شمارهٔ ۲۷۷: دل چو گشت از جام معنی جرعه نوش 26شمارهٔ ۲۷۸: روزگاری ست که از غایت نادانی خویش 27شمارهٔ ۲۷۹: گر ترحّم نکند طرّهٔ بی آرامش 28شمارهٔ ۲۸۰: ما را به درِ دوست گشاد از هوس خوی ...29شمارهٔ ۲۸۱: ما را همین زبانی ست آن نیز در دعا ...30شمارهٔ ۲۸۲: یار اگر بد کند ای دل نتوان گفت بد ...31شمارهٔ ۲۸۳: هر نقد دل کآن غمزهٔ پر حیله می آر ...32شمارهٔ ۲۸۴: گر بیابد شرف خدمت آن حور ملک 33شمارهٔ ۲۸۵: شمع می گفت به پروانه شبی در محفل 34شمارهٔ ۲۸۶: آه کز زلفت اسیر بند زنّار آمدم 35شمارهٔ ۲۸۷: از آن ز دیده و دل اشک و آه می خوا ...36شمارهٔ ۲۸۸: ای ز چشمت چشم نرگس نسخه یی امّا س ...37شمارهٔ ۲۸۹: تا به روی از دیده اشک لاله گون می ...38شمارهٔ ۲۹۰: تا خاک راه همت اهل صفا شدم 39شمارهٔ ۲۹۱: خیزید تا ز خاک درش درد سر بریم 40شمارهٔ ۲۹۲: دل خون شد و زاین راه به جایی نرسی ...41شمارهٔ ۲۹۳: دل گم شد و جز بر دهنش نیست گمانم 42شمارهٔ ۲۹۴: زهی تیره از زلف تو روز، شام 43شمارهٔ ۲۹۵: سرشک جانب خاک در تو بست احرام 44شمارهٔ ۲۹۶: گرچه از جا شد دل و بر جان بلا می ...45شمارهٔ ۲۹۷: گرچه روزی چند دور از کعبهٔ روی تو ...46شمارهٔ ۲۹۸: گهی که جانب آن زلف خم به خم بینیم 47شمارهٔ ۲۹۹: ما به اوّل ستم زلف تو را خوش کردی ...48شمارهٔ ۳۰۰: ما به فکر دهنت ذوق شکر یافته ایم 49شمارهٔ ۳۰۱: مابه وجهی صفت روی تو با مه کردیم 50شمارهٔ ۳۰۲: ما در خیال زلف تو شبگیر می کنیم 51شمارهٔ ۳۰۳: ما دل به تو دادیم و کمِ خویش گرفت ...52شمارهٔ ۳۰۴: ما ز تقصیر عبادت چون پشیمان آمدیم 53شمارهٔ ۳۰۵: ما که هرشب همچو شمع از تاب و تب د ...54شمارهٔ ۳۰۶: مرا که بر سر کویت سگ وفا دارم 55شمارهٔ ۳۰۷: مرا مکش که تو را خاک رهگذار شدم 56شمارهٔ ۳۰۸: من که با لعل تو فارغ ز می رنگینم 57شمارهٔ ۳۰۹: من که از دیدهٔ معنی به رخت می نگر ...58شمارهٔ ۳۱۰: آخر ای جان لب شیرین تو را جان گفت ...59شمارهٔ ۳۱۱: ای رفیقان به شب هجر چو از آتش من 60شمارهٔ ۳۱۲: ای مهر تو انیس دل ناتوان من 61شمارهٔ ۳۱۳: با آنکه بر مزارم نگذشت قاتل من 62شمارهٔ ۳۱۴: به غیر چشمهٔ حیوان کرا رسد گفتن 63شمارهٔ ۳۱۵: تا دست دهد روی چو خورشید تودیدن 64شمارهٔ ۳۱۶: تا رندی و نیاز نشد رسم و راه من 65شمارهٔ ۳۱۷: تا می فشاند سوز دل خون از کباب خو ...66شمارهٔ ۳۱۸: گر تو را میلی ست بر قتل زبون خویش ...67شمارهٔ ۳۱۹: گرچه اسرار نهانی می شود معلوم من 68شمارهٔ ۳۲۰: گر شود بر خاک کویت فرصت سر باختن 69شمارهٔ ۳۲۱: من که باشم که بود لایق تو خدمت من 70شمارهٔ ۳۲۲: ای به حُسن آفتاب چاکر تو 71شمارهٔ ۳۲۳: به هوا و هوس نکهت پیراهن تو 72شمارهٔ ۳۲۴: تا چمن دم زد ز لطف عارض رعنای او 73شمارهٔ ۳۲۵: تا قدح هردم چرا بوسد لب میگون او 74شمارهٔ ۳۲۶: خیز ای ندیم خاصّ درِ پادشاه شو 75شمارهٔ ۳۲۷: دلیر آن است که در دیده بود منزل ا ...76شمارهٔ ۳۲۸: صوفی ما جام باشد باده تا باشد در ...77شمارهٔ ۳۲۹: کسی که پیرویِ عشق نیست عادت او 78شمارهٔ ۳۳۰: کسی که خاک درِ دوست نیست افسر او 79شمارهٔ ۳۳۱: لاله کز گل می برد دل چهرهٔ رعنای ...80شمارهٔ ۳۳۲: لطفی که می کند به محبّان عذار او 81شمارهٔ ۳۳۳: من آن نیَم که گذارم ز دست دامن تو 82شمارهٔ ۳۳۴: ای تیرِ غمت را دل عشّاق نشانه 83شمارهٔ ۳۳۵: کنایت ها به آب خضر گفته 84شمارهٔ ۳۳۶: گهی دل می خورد خونم گه از راه جفا ...85شمارهٔ ۳۳۷: نامهٔ طاعت و عصیان چه سفید و چه س ...86شمارهٔ ۳۳۸: همه شب در غم آن ماه پاره 87شمارهٔ ۳۳۹: از این شکسته دو روزی اگر جدا باشی 88شمارهٔ ۳۴۰: اگرچه مشگ را باشد به هر سویی خرید ...89شمارهٔ ۳۴۱: ای اشک مرا از سر کویش خبری گوی 90شمارهٔ ۳۴۲: ای اشک چو در راه طلب گرم دویدی 91شمارهٔ ۳۴۳: ای به بوی تو صبا شیفتهٔ هر چمنی 92شمارهٔ ۳۴۴: ای پارسا که دایم رو در نماز داری 93شمارهٔ ۳۴۵: ای دل آن دم شرف صحبت دلبر یابی 94شمارهٔ ۳۴۶: ای دل از خویش گذر تا که به جایی ب ...95شمارهٔ ۳۴۷: ای دل به طریقی سوی زلفش اگر افتی 96شمارهٔ ۳۴۸: ای دل سر تسلیم بنه بر کف پایی 97شمارهٔ ۳۴۹: ای که بر صفحهٔ مه خطّ غباری داری 98شمارهٔ ۳۵۰: ای که در عالم خوبی به لطافت علمی 99شمارهٔ ۳۵۱: ای گذشته قدت از سرو به خوش رفتاری 100شمارهٔ ۳۵۲: ای گل از روی تو آموخته خندان رویی 101شمارهٔ ۳۵۳: بدین شوخی که تو بنیاد داری 102شمارهٔ ۳۵۴: تا در قدم اهل دلی خاک نگردی 103شمارهٔ ۳۵۵: تا دلم را به غم هجر در انداخته ای 104شمارهٔ ۳۵۶: تا کی ای شوخ به هر بیخبری می سازی 105شمارهٔ ۳۵۷: تا همچو غنچه خندان از خود به در ن ...106شمارهٔ ۳۵۸: تو ای مه گر چه شوخ و بیوفایی 107شمارهٔ ۳۵۹: چند ای سرشکِ خون دم از پاکیِّ گوه ...108شمارهٔ ۳۶۰: چه طرفه طرفه تو نقشی چه بوالعجب ن ...109شمارهٔ ۳۶۱: خیز ای مست و سلامی به رخ ساقی گوی 110شمارهٔ ۳۶۲: دلا تا محنتی بر خودنبینی 111شمارهٔ ۳۶۳: دلا چو روی به اقبال مقبلی داری 112شمارهٔ ۳۶۴: دلا ز لذت مستی گهی خبر یابی 113شمارهٔ ۳۶۵: شد باز به دیدار سحر چشم جهانی 114شمارهٔ ۳۶۶: کجا باشد چو می روشن ضمیری 115شمارهٔ ۳۶۷: گر ای دل بر طریق عذرخواهی 116شمارهٔ ۳۶۸: گر تو ای شمع شبی هم نفس من باشی 117شمارهٔ ۳۶۹: گرچه بر اسب سلطنت شاهی و شاهزاده ...118شمارهٔ ۳۷۰: ما نداریم به غیر از جگرِ افگاری 119شمارهٔ ۳۷۱: مرا ای مه اگر دیوانه گفتی 120شمارهٔ ۳۷۲: مرا در بزم رندان جرعه نوشی 121شمارهٔ ۳۷۳: مشکل عشق تو بسیار است و ما را دل ...122شمارهٔ ۳۷۴: مشاطّه سر زلف تو ببرید به بازی 123شمارهٔ ۳۷۵: منم و بادیهٔ عشق و دل آگاهی 124شمارهٔ ۳۷۶: نیست در عشق تو سوز من و شمع امروز ...125شمارهٔ ۳۷۷: وصل جمشید طلب تا که به جامی برسی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ