به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

خیالی بخاری

خیالی بخاریغزل هاشمارهٔ ۲۶۱: چه بود افسانهٔ منصور با یار

1670عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

چه بود افسانهٔ منصور با یار
که کردندش بدینسان زار بردار
کسی کآن چشم خواب آلود بیند
دگر در خواب بیند بخت بیدار
نگردانم ازو روی عبادت
اگر گردم ازین باشم گنه کار
به پیش صورت آن صورت جان
چه باشد صورت چین، نقش دیوار
خیالی کار با او سرسری نیست
سری در باز یا بنشین پی کار

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۶۰: از گوهر اشک ار نشود دیده توانگر 2شمارهٔ ۲۶۱: چه بود افسانهٔ منصور با یار 3شمارهٔ ۲۶۲: دلا غم یار ما شد دل به جا دار 4شمارهٔ ۲۶۳: گر به رویت کنند نسبت حور 5شمارهٔ ۲۶۴: عمری دویده ایم به دنبالِ اهل راز 6شمارهٔ ۲۶۵: ما را ز روزگار غمِ روزگار بس 7شمارهٔ ۲۶۶: آب شد پیش لبت قند چو تر کردیمش 8شمارهٔ ۲۶۷: آن دل که به فن برد ز من غمزهٔ مست ...9شمارهٔ ۲۶۸: آنکه رحمی نیست بر حال منش 10شمارهٔ ۲۶۹: اشکِ چشم من که جان نقد روان می خو ...11شمارهٔ ۲۷۰: اگر در بند سودا نیست با من زلف مش ...12شمارهٔ ۲۷۱: تا در دلت غمی بوَد از دلپذیر خویش 13شمارهٔ ۲۷۲: چه کرد سرو به قدّت که بر کشیدندش 14شمارهٔ ۲۷۳: چون طلب کردیم فیضی از سحاب رحمتش 15شمارهٔ ۲۷۴: در عشق از آن خوشدلم از چشم ترِ خو ...16شمارهٔ ۲۷۵: دلا به دست هوس تار زلف یار مکش 17شمارهٔ ۲۷۶: کجاست ساغر می تا به گردش آرندش 18شمارهٔ ۲۷۷: دل چو گشت از جام معنی جرعه نوش 19شمارهٔ ۲۷۸: روزگاری ست که از غایت نادانی خویش 20شمارهٔ ۲۷۹: گر ترحّم نکند طرّهٔ بی آرامش 21شمارهٔ ۲۸۰: ما را به درِ دوست گشاد از هوس خوی ...22شمارهٔ ۲۸۱: ما را همین زبانی ست آن نیز در دعا ...23شمارهٔ ۲۸۲: یار اگر بد کند ای دل نتوان گفت بد ...24شمارهٔ ۲۸۳: هر نقد دل کآن غمزهٔ پر حیله می آر ...25شمارهٔ ۲۸۴: گر بیابد شرف خدمت آن حور ملک 26شمارهٔ ۲۸۵: شمع می گفت به پروانه شبی در محفل 27شمارهٔ ۲۸۶: آه کز زلفت اسیر بند زنّار آمدم 28شمارهٔ ۲۸۷: از آن ز دیده و دل اشک و آه می خوا ...29شمارهٔ ۲۸۸: ای ز چشمت چشم نرگس نسخه یی امّا س ...30شمارهٔ ۲۸۹: تا به روی از دیده اشک لاله گون می ...31شمارهٔ ۲۹۰: تا خاک راه همت اهل صفا شدم 32شمارهٔ ۲۹۱: خیزید تا ز خاک درش درد سر بریم 33شمارهٔ ۲۹۲: دل خون شد و زاین راه به جایی نرسی ...34شمارهٔ ۲۹۳: دل گم شد و جز بر دهنش نیست گمانم 35شمارهٔ ۲۹۴: زهی تیره از زلف تو روز، شام 36شمارهٔ ۲۹۵: سرشک جانب خاک در تو بست احرام 37شمارهٔ ۲۹۶: گرچه از جا شد دل و بر جان بلا می ...38شمارهٔ ۲۹۷: گرچه روزی چند دور از کعبهٔ روی تو ...39شمارهٔ ۲۹۸: گهی که جانب آن زلف خم به خم بینیم 40شمارهٔ ۲۹۹: ما به اوّل ستم زلف تو را خوش کردی ...41شمارهٔ ۳۰۰: ما به فکر دهنت ذوق شکر یافته ایم 42شمارهٔ ۳۰۱: مابه وجهی صفت روی تو با مه کردیم 43شمارهٔ ۳۰۲: ما در خیال زلف تو شبگیر می کنیم 44شمارهٔ ۳۰۳: ما دل به تو دادیم و کمِ خویش گرفت ...45شمارهٔ ۳۰۴: ما ز تقصیر عبادت چون پشیمان آمدیم 46شمارهٔ ۳۰۵: ما که هرشب همچو شمع از تاب و تب د ...47شمارهٔ ۳۰۶: مرا که بر سر کویت سگ وفا دارم 48شمارهٔ ۳۰۷: مرا مکش که تو را خاک رهگذار شدم 49شمارهٔ ۳۰۸: من که با لعل تو فارغ ز می رنگینم 50شمارهٔ ۳۰۹: من که از دیدهٔ معنی به رخت می نگر ...51شمارهٔ ۳۱۰: آخر ای جان لب شیرین تو را جان گفت ...52شمارهٔ ۳۱۱: ای رفیقان به شب هجر چو از آتش من 53شمارهٔ ۳۱۲: ای مهر تو انیس دل ناتوان من 54شمارهٔ ۳۱۳: با آنکه بر مزارم نگذشت قاتل من 55شمارهٔ ۳۱۴: به غیر چشمهٔ حیوان کرا رسد گفتن 56شمارهٔ ۳۱۵: تا دست دهد روی چو خورشید تودیدن 57شمارهٔ ۳۱۶: تا رندی و نیاز نشد رسم و راه من 58شمارهٔ ۳۱۷: تا می فشاند سوز دل خون از کباب خو ...59شمارهٔ ۳۱۸: گر تو را میلی ست بر قتل زبون خویش ...60شمارهٔ ۳۱۹: گرچه اسرار نهانی می شود معلوم من 61شمارهٔ ۳۲۰: گر شود بر خاک کویت فرصت سر باختن 62شمارهٔ ۳۲۱: من که باشم که بود لایق تو خدمت من 63شمارهٔ ۳۲۲: ای به حُسن آفتاب چاکر تو 64شمارهٔ ۳۲۳: به هوا و هوس نکهت پیراهن تو 65شمارهٔ ۳۲۴: تا چمن دم زد ز لطف عارض رعنای او 66شمارهٔ ۳۲۵: تا قدح هردم چرا بوسد لب میگون او 67شمارهٔ ۳۲۶: خیز ای ندیم خاصّ درِ پادشاه شو 68شمارهٔ ۳۲۷: دلیر آن است که در دیده بود منزل ا ...69شمارهٔ ۳۲۸: صوفی ما جام باشد باده تا باشد در ...70شمارهٔ ۳۲۹: کسی که پیرویِ عشق نیست عادت او 71شمارهٔ ۳۳۰: کسی که خاک درِ دوست نیست افسر او 72شمارهٔ ۳۳۱: لاله کز گل می برد دل چهرهٔ رعنای ...73شمارهٔ ۳۳۲: لطفی که می کند به محبّان عذار او 74شمارهٔ ۳۳۳: من آن نیَم که گذارم ز دست دامن تو 75شمارهٔ ۳۳۴: ای تیرِ غمت را دل عشّاق نشانه 76شمارهٔ ۳۳۵: کنایت ها به آب خضر گفته 77شمارهٔ ۳۳۶: گهی دل می خورد خونم گه از راه جفا ...78شمارهٔ ۳۳۷: نامهٔ طاعت و عصیان چه سفید و چه س ...79شمارهٔ ۳۳۸: همه شب در غم آن ماه پاره 80شمارهٔ ۳۳۹: از این شکسته دو روزی اگر جدا باشی 81شمارهٔ ۳۴۰: اگرچه مشگ را باشد به هر سویی خرید ...82شمارهٔ ۳۴۱: ای اشک مرا از سر کویش خبری گوی 83شمارهٔ ۳۴۲: ای اشک چو در راه طلب گرم دویدی 84شمارهٔ ۳۴۳: ای به بوی تو صبا شیفتهٔ هر چمنی 85شمارهٔ ۳۴۴: ای پارسا که دایم رو در نماز داری 86شمارهٔ ۳۴۵: ای دل آن دم شرف صحبت دلبر یابی 87شمارهٔ ۳۴۶: ای دل از خویش گذر تا که به جایی ب ...88شمارهٔ ۳۴۷: ای دل به طریقی سوی زلفش اگر افتی 89شمارهٔ ۳۴۸: ای دل سر تسلیم بنه بر کف پایی 90شمارهٔ ۳۴۹: ای که بر صفحهٔ مه خطّ غباری داری 91شمارهٔ ۳۵۰: ای که در عالم خوبی به لطافت علمی 92شمارهٔ ۳۵۱: ای گذشته قدت از سرو به خوش رفتاری 93شمارهٔ ۳۵۲: ای گل از روی تو آموخته خندان رویی 94شمارهٔ ۳۵۳: بدین شوخی که تو بنیاد داری 95شمارهٔ ۳۵۴: تا در قدم اهل دلی خاک نگردی 96شمارهٔ ۳۵۵: تا دلم را به غم هجر در انداخته ای 97شمارهٔ ۳۵۶: تا کی ای شوخ به هر بیخبری می سازی 98شمارهٔ ۳۵۷: تا همچو غنچه خندان از خود به در ن ...99شمارهٔ ۳۵۸: تو ای مه گر چه شوخ و بیوفایی 100شمارهٔ ۳۵۹: چند ای سرشکِ خون دم از پاکیِّ گوه ...101شمارهٔ ۳۶۰: چه طرفه طرفه تو نقشی چه بوالعجب ن ...102شمارهٔ ۳۶۱: خیز ای مست و سلامی به رخ ساقی گوی 103شمارهٔ ۳۶۲: دلا تا محنتی بر خودنبینی 104شمارهٔ ۳۶۳: دلا چو روی به اقبال مقبلی داری 105شمارهٔ ۳۶۴: دلا ز لذت مستی گهی خبر یابی 106شمارهٔ ۳۶۵: شد باز به دیدار سحر چشم جهانی 107شمارهٔ ۳۶۶: کجا باشد چو می روشن ضمیری 108شمارهٔ ۳۶۷: گر ای دل بر طریق عذرخواهی 109شمارهٔ ۳۶۸: گر تو ای شمع شبی هم نفس من باشی 110شمارهٔ ۳۶۹: گرچه بر اسب سلطنت شاهی و شاهزاده ...111شمارهٔ ۳۷۰: ما نداریم به غیر از جگرِ افگاری 112شمارهٔ ۳۷۱: مرا ای مه اگر دیوانه گفتی 113شمارهٔ ۳۷۲: مرا در بزم رندان جرعه نوشی 114شمارهٔ ۳۷۳: مشکل عشق تو بسیار است و ما را دل ...115شمارهٔ ۳۷۴: مشاطّه سر زلف تو ببرید به بازی 116شمارهٔ ۳۷۵: منم و بادیهٔ عشق و دل آگاهی 117شمارهٔ ۳۷۶: نیست در عشق تو سوز من و شمع امروز ...118شمارهٔ ۳۷۷: وصل جمشید طلب تا که به جامی برسی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ