کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    به غیر چشمهٔ حیوان کرا رسد گفتن
    حکایت لب لعل تو را به آب دهن
    مرا سرشک ز گوهر چنان توانگر ساخت
    که غیر تیغِ تو قرضی نماند بر گردن
    ز بس که شیوهٔ چشم تو کُشت مردم را
    کمند زلف تو در خون همی کشد دامن
    ز چهره پرده برافکن که شمع مجلس را
    ز روی حسن به هر مجمعی تویی سرکن
    به دوست عرضه ده ای اشک حال تیرهٔ ما
    کنون که بر دراو هست آب تو روشن
    همین که دل ز خیالی که....
    به ناز چشم تو گفتا خبر ندارم من

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

 
 
Captcha