کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آنکه رحمی نیست بر حال منش
    گر بمیرم خون من در گردنش
    تا نیاید دامن زلفش به دست
    باز نتوان داشت دست از دامنش
    دل خراب چشم او گشت و هنوز
    نیست مسکین ایمن از مکر و فنش
    چاک زد پیراهن و در خون نشست
    گل زرشک نکهت پیراهنش
    تا نسوزی ای خیالی همچو شمع
    کی شود حالِ دل ما روشنش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha