به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

خیالی بخاری

خیالی بخاریغزل هاشمارهٔ ۲۶۵: ما را ز روزگار غمِ روزگار بس

1600عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ما را ز روزگار غمِ روزگار بس
جور و جفایِ دلبر زیبا عذار بس
چشم از جهان و خلق جهان، سخت بسته ایم
زیرا برای ما کَرَمِ کردگار بس
از هرچه خوب روی و گلندام و سروقد
ما را، اشارتی ز دو ابروی یار بس
از ناله های سوخته جانان روزگار
در باغ دهر نغمهٔ مرغِ هزار بس
بر جویبار عمر خیالی چو بنگری
اشک روانِ دیدهٔ شب زنده دار بس

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۶۴: عمری دویده ایم به دنبالِ اهل راز 2شمارهٔ ۲۶۵: ما را ز روزگار غمِ روزگار بس 3شمارهٔ ۲۶۶: آب شد پیش لبت قند چو تر کردیمش 4شمارهٔ ۲۶۷: آن دل که به فن برد ز من غمزهٔ مست ...5شمارهٔ ۲۶۸: آنکه رحمی نیست بر حال منش 6شمارهٔ ۲۶۹: اشکِ چشم من که جان نقد روان می خو ...7شمارهٔ ۲۷۰: اگر در بند سودا نیست با من زلف مش ...8شمارهٔ ۲۷۱: تا در دلت غمی بوَد از دلپذیر خویش 9شمارهٔ ۲۷۲: چه کرد سرو به قدّت که بر کشیدندش 10شمارهٔ ۲۷۳: چون طلب کردیم فیضی از سحاب رحمتش 11شمارهٔ ۲۷۴: در عشق از آن خوشدلم از چشم ترِ خو ...12شمارهٔ ۲۷۵: دلا به دست هوس تار زلف یار مکش 13شمارهٔ ۲۷۶: کجاست ساغر می تا به گردش آرندش 14شمارهٔ ۲۷۷: دل چو گشت از جام معنی جرعه نوش 15شمارهٔ ۲۷۸: روزگاری ست که از غایت نادانی خویش 16شمارهٔ ۲۷۹: گر ترحّم نکند طرّهٔ بی آرامش 17شمارهٔ ۲۸۰: ما را به درِ دوست گشاد از هوس خوی ...18شمارهٔ ۲۸۱: ما را همین زبانی ست آن نیز در دعا ...19شمارهٔ ۲۸۲: یار اگر بد کند ای دل نتوان گفت بد ...20شمارهٔ ۲۸۳: هر نقد دل کآن غمزهٔ پر حیله می آر ...21شمارهٔ ۲۸۴: گر بیابد شرف خدمت آن حور ملک 22شمارهٔ ۲۸۵: شمع می گفت به پروانه شبی در محفل 23شمارهٔ ۲۸۶: آه کز زلفت اسیر بند زنّار آمدم 24شمارهٔ ۲۸۷: از آن ز دیده و دل اشک و آه می خوا ...25شمارهٔ ۲۸۸: ای ز چشمت چشم نرگس نسخه یی امّا س ...26شمارهٔ ۲۸۹: تا به روی از دیده اشک لاله گون می ...27شمارهٔ ۲۹۰: تا خاک راه همت اهل صفا شدم 28شمارهٔ ۲۹۱: خیزید تا ز خاک درش درد سر بریم 29شمارهٔ ۲۹۲: دل خون شد و زاین راه به جایی نرسی ...30شمارهٔ ۲۹۳: دل گم شد و جز بر دهنش نیست گمانم 31شمارهٔ ۲۹۴: زهی تیره از زلف تو روز، شام 32شمارهٔ ۲۹۵: سرشک جانب خاک در تو بست احرام 33شمارهٔ ۲۹۶: گرچه از جا شد دل و بر جان بلا می ...34شمارهٔ ۲۹۷: گرچه روزی چند دور از کعبهٔ روی تو ...35شمارهٔ ۲۹۸: گهی که جانب آن زلف خم به خم بینیم 36شمارهٔ ۲۹۹: ما به اوّل ستم زلف تو را خوش کردی ...37شمارهٔ ۳۰۰: ما به فکر دهنت ذوق شکر یافته ایم 38شمارهٔ ۳۰۱: مابه وجهی صفت روی تو با مه کردیم 39شمارهٔ ۳۰۲: ما در خیال زلف تو شبگیر می کنیم 40شمارهٔ ۳۰۳: ما دل به تو دادیم و کمِ خویش گرفت ...41شمارهٔ ۳۰۴: ما ز تقصیر عبادت چون پشیمان آمدیم 42شمارهٔ ۳۰۵: ما که هرشب همچو شمع از تاب و تب د ...43شمارهٔ ۳۰۶: مرا که بر سر کویت سگ وفا دارم 44شمارهٔ ۳۰۷: مرا مکش که تو را خاک رهگذار شدم 45شمارهٔ ۳۰۸: من که با لعل تو فارغ ز می رنگینم 46شمارهٔ ۳۰۹: من که از دیدهٔ معنی به رخت می نگر ...47شمارهٔ ۳۱۰: آخر ای جان لب شیرین تو را جان گفت ...48شمارهٔ ۳۱۱: ای رفیقان به شب هجر چو از آتش من 49شمارهٔ ۳۱۲: ای مهر تو انیس دل ناتوان من 50شمارهٔ ۳۱۳: با آنکه بر مزارم نگذشت قاتل من 51شمارهٔ ۳۱۴: به غیر چشمهٔ حیوان کرا رسد گفتن 52شمارهٔ ۳۱۵: تا دست دهد روی چو خورشید تودیدن 53شمارهٔ ۳۱۶: تا رندی و نیاز نشد رسم و راه من 54شمارهٔ ۳۱۷: تا می فشاند سوز دل خون از کباب خو ...55شمارهٔ ۳۱۸: گر تو را میلی ست بر قتل زبون خویش ...56شمارهٔ ۳۱۹: گرچه اسرار نهانی می شود معلوم من 57شمارهٔ ۳۲۰: گر شود بر خاک کویت فرصت سر باختن 58شمارهٔ ۳۲۱: من که باشم که بود لایق تو خدمت من 59شمارهٔ ۳۲۲: ای به حُسن آفتاب چاکر تو 60شمارهٔ ۳۲۳: به هوا و هوس نکهت پیراهن تو 61شمارهٔ ۳۲۴: تا چمن دم زد ز لطف عارض رعنای او 62شمارهٔ ۳۲۵: تا قدح هردم چرا بوسد لب میگون او 63شمارهٔ ۳۲۶: خیز ای ندیم خاصّ درِ پادشاه شو 64شمارهٔ ۳۲۷: دلیر آن است که در دیده بود منزل ا ...65شمارهٔ ۳۲۸: صوفی ما جام باشد باده تا باشد در ...66شمارهٔ ۳۲۹: کسی که پیرویِ عشق نیست عادت او 67شمارهٔ ۳۳۰: کسی که خاک درِ دوست نیست افسر او 68شمارهٔ ۳۳۱: لاله کز گل می برد دل چهرهٔ رعنای ...69شمارهٔ ۳۳۲: لطفی که می کند به محبّان عذار او 70شمارهٔ ۳۳۳: من آن نیَم که گذارم ز دست دامن تو 71شمارهٔ ۳۳۴: ای تیرِ غمت را دل عشّاق نشانه 72شمارهٔ ۳۳۵: کنایت ها به آب خضر گفته 73شمارهٔ ۳۳۶: گهی دل می خورد خونم گه از راه جفا ...74شمارهٔ ۳۳۷: نامهٔ طاعت و عصیان چه سفید و چه س ...75شمارهٔ ۳۳۸: همه شب در غم آن ماه پاره 76شمارهٔ ۳۳۹: از این شکسته دو روزی اگر جدا باشی 77شمارهٔ ۳۴۰: اگرچه مشگ را باشد به هر سویی خرید ...78شمارهٔ ۳۴۱: ای اشک مرا از سر کویش خبری گوی 79شمارهٔ ۳۴۲: ای اشک چو در راه طلب گرم دویدی 80شمارهٔ ۳۴۳: ای به بوی تو صبا شیفتهٔ هر چمنی 81شمارهٔ ۳۴۴: ای پارسا که دایم رو در نماز داری 82شمارهٔ ۳۴۵: ای دل آن دم شرف صحبت دلبر یابی 83شمارهٔ ۳۴۶: ای دل از خویش گذر تا که به جایی ب ...84شمارهٔ ۳۴۷: ای دل به طریقی سوی زلفش اگر افتی 85شمارهٔ ۳۴۸: ای دل سر تسلیم بنه بر کف پایی 86شمارهٔ ۳۴۹: ای که بر صفحهٔ مه خطّ غباری داری 87شمارهٔ ۳۵۰: ای که در عالم خوبی به لطافت علمی 88شمارهٔ ۳۵۱: ای گذشته قدت از سرو به خوش رفتاری 89شمارهٔ ۳۵۲: ای گل از روی تو آموخته خندان رویی 90شمارهٔ ۳۵۳: بدین شوخی که تو بنیاد داری 91شمارهٔ ۳۵۴: تا در قدم اهل دلی خاک نگردی 92شمارهٔ ۳۵۵: تا دلم را به غم هجر در انداخته ای 93شمارهٔ ۳۵۶: تا کی ای شوخ به هر بیخبری می سازی 94شمارهٔ ۳۵۷: تا همچو غنچه خندان از خود به در ن ...95شمارهٔ ۳۵۸: تو ای مه گر چه شوخ و بیوفایی 96شمارهٔ ۳۵۹: چند ای سرشکِ خون دم از پاکیِّ گوه ...97شمارهٔ ۳۶۰: چه طرفه طرفه تو نقشی چه بوالعجب ن ...98شمارهٔ ۳۶۱: خیز ای مست و سلامی به رخ ساقی گوی 99شمارهٔ ۳۶۲: دلا تا محنتی بر خودنبینی 100شمارهٔ ۳۶۳: دلا چو روی به اقبال مقبلی داری 101شمارهٔ ۳۶۴: دلا ز لذت مستی گهی خبر یابی 102شمارهٔ ۳۶۵: شد باز به دیدار سحر چشم جهانی 103شمارهٔ ۳۶۶: کجا باشد چو می روشن ضمیری 104شمارهٔ ۳۶۷: گر ای دل بر طریق عذرخواهی 105شمارهٔ ۳۶۸: گر تو ای شمع شبی هم نفس من باشی 106شمارهٔ ۳۶۹: گرچه بر اسب سلطنت شاهی و شاهزاده ...107شمارهٔ ۳۷۰: ما نداریم به غیر از جگرِ افگاری 108شمارهٔ ۳۷۱: مرا ای مه اگر دیوانه گفتی 109شمارهٔ ۳۷۲: مرا در بزم رندان جرعه نوشی 110شمارهٔ ۳۷۳: مشکل عشق تو بسیار است و ما را دل ...111شمارهٔ ۳۷۴: مشاطّه سر زلف تو ببرید به بازی 112شمارهٔ ۳۷۵: منم و بادیهٔ عشق و دل آگاهی 113شمارهٔ ۳۷۶: نیست در عشق تو سوز من و شمع امروز ...114شمارهٔ ۳۷۷: وصل جمشید طلب تا که به جامی برسی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ