به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

خیالی بخاری

خیالی بخاریغزل هاشمارهٔ ۱۳۴: تا به معنی اهل صورت دم ز آب و گل زدند

1660عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

تا به معنی اهل صورت دم ز آب و گل زدند
جان گدازان سکّهٔ محنت به نام دل زدند
در مقام غم چو بزم امتحان آراست عشق
خویش را ارباب دل بر شربت قاتل زدند
ای بسا کشتی که بشکستند سیّاحان راه
تا قدم زاین ورطهٔ خون خوار بر ساحل زدند
آفرین بر راه بینانی که شبهای رحیل
ناغنوده کوس رحلت زاین کهن منزل زدند
اوّل از حرف جنون نام خیالی نقش شد
چون رقم بر نامهٔ رندان لایعقل زدند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۳۳: تا به کی نقد دلم صرف غم هجران شود 2شمارهٔ ۱۳۴: تا به معنی اهل صورت دم ز آب و گل ...3شمارهٔ ۱۳۵: تا جان ز وفای دهن تنگ تو دم زد 4شمارهٔ ۱۳۶: تا جفایی نکشد دل به وفایی نرسد 5شمارهٔ ۱۳۷: تا خرد خیمه سوی عالم جسمانی زد 6شمارهٔ ۱۳۸: تا خطت خود را به سودای خطا خواهد ...7شمارهٔ ۱۳۹: تا دل به وصف آن دهن عرض تکلّم می ...8شمارهٔ ۱۴۰: تا دلم شیوهٔ آن زلف دوتا می داند 9شمارهٔ ۱۴۱: تا راهروان در حرم دل نرسیدند 10شمارهٔ ۱۴۲: تا ز خاک قدمت باد خبر می آرد 11شمارهٔ ۱۴۳: تا ز عشق اهل نظر آئینه یی برساختن ...12شمارهٔ ۱۴۴: تا زلف تو دلم را پا بستهٔ بلا کرد 13شمارهٔ ۱۴۵: تا زلف رهزن تو ز عنبر کمند کرد 14شمارهٔ ۱۴۶: تا ز نسیم رحتمش رایحه یی به ما رس ...15شمارهٔ ۱۴۷: تا کافر چشمت ز مژه عزم سپه کرد 16شمارهٔ ۱۴۸: تا گرد عارض تو خط سبز بردمید 17شمارهٔ ۱۴۹: تا گلشن از طراوت روی تو یاد داد 18شمارهٔ ۱۵۰: تا نخست از طرف عشق تو فرمان نرسید 19شمارهٔ ۱۵۱: تا نشد زلفت پریشان وقت ما برهم نز ...20شمارهٔ ۱۵۲: ترک چشمت بی سپاه حُسن خنجر می زند 21شمارهٔ ۱۵۳: تو را به جز سخن اندر دهن نمی گنجد 22شمارهٔ ۱۵۴: چشمت آزار ما چه می خواهد 23شمارهٔ ۱۵۵: چشمت که به جز فتنه گری کار ندارد 24شمارهٔ ۱۵۶: چنین که چشم تو پروای دادخواه ندار ...25شمارهٔ ۱۵۷: چو زلف بی قرارش قصد جان کرد 26شمارهٔ ۱۵۸: چو سرو هر که در این بوستان هوای ت ...27شمارهٔ ۱۵۹: چو عطّار صبا در چین زلفت مشگ می ب ...28شمارهٔ ۱۶۰: چون نه شادیّ و نه محنت به کسی می ...29شمارهٔ ۱۶۱: چو نام مستیِ نرگس به بزم باغ برآم ...30شمارهٔ ۱۶۲: خدا بتان جفا کیش را وفا بخشد 31شمارهٔ ۱۶۳: خطت را تا به خون ریزی نشان شد 32شمارهٔ ۱۶۴: خطت صحیفهٔ مه را نقاب مشگین کرد 33شمارهٔ ۱۶۵: خیال روی تو از سر به در نخواهم کر ...34شمارهٔ ۱۶۶: خیز که پیر مغان میکده را درگشاد 35شمارهٔ ۱۶۷: در ازل مهر تو با جان رقم غم می زد 36شمارهٔ ۱۶۸: در ازل قطرهٔ خونی که ز آب و گِل ش ...37شمارهٔ ۱۶۹: در چمن سبزهٔ سیراب به هرجا که رسی ...38شمارهٔ ۱۷۰: در چمن دوش به گل بلبل دشوار پسند 39شمارهٔ ۱۷۱: دلم جز داغ نومیدی ز جان حاصل همین ...40شمارهٔ ۱۷۲: دل جز به غمت خاطر خوشنود ندارد 41شمارهٔ ۱۷۳: دل به رویت هوس صحبت جانی دارد 42شمارهٔ ۱۷۴: دل نه جز غصّه محرمی دارد 43شمارهٔ ۱۷۵: دل به یاد لب لعلت سخن از نوش نکرد 44شمارهٔ ۱۷۶: دلم جز با غمت خرّم نباشد 45شمارهٔ ۱۷۷: دلِ شکسته چو در آرزوی لعل تو خون ...46شمارهٔ ۱۷۸: دل جفای خطت از دور قمر می داند 47شمارهٔ ۱۷۹: دلم از زلف تو پا بستهٔ سودا آمد 48شمارهٔ ۱۸۰: دل در آن زلف شد و روی دل افروز ند ...49شمارهٔ ۱۸۱: دوش می گفتم که ماه این دلفروزی از ...50شمارهٔ ۱۸۲: راستی را شیوه یی کآن سرو قامت می ...51شمارهٔ ۱۸۳: روی تو طعنه بر گُل سیراب می زند 52شمارهٔ ۱۸۴: ز بهر غارت جان عشق لشکر اندازد 53شمارهٔ ۱۸۵: ز غمزه چشم تو چون تیر در کمان آور ...54شمارهٔ ۱۸۶: سپاه عشق از آن لحظه خیمه بالا زد 55شمارهٔ ۱۸۷: سرشک تا به کی از چشم آن و این افت ...56شمارهٔ ۱۸۸: سرکشید از کبر ابلیس و چنین مهجور ...57شمارهٔ ۱۸۹: سرو هرگز در چمن کاری چنین زیبا نک ...58شمارهٔ ۱۹۰: سروِ قدّت طرف باغ چو پا می ماند 59شمارهٔ ۱۹۱: سریر فقر که با هیچ پادشا ندهند 60شمارهٔ ۱۹۲: سزد که زلف تو آن رخ پی نظاره نمای ...61شمارهٔ ۱۹۳: شبی کآن ماه با ما خوش برآید 62شمارهٔ ۱۹۴: صاحب روی نکو منصب دولت دارد 63شمارهٔ ۱۹۵: ز بس کز گریه چشم من به خونِ ناب م ...64شمارهٔ ۱۹۶: صبا به تحفه نسیمی که دلگشای آرد 65شمارهٔ ۱۹۷: طالب دردِ عشق تو فکر دوا نمی کند 66شمارهٔ ۱۹۸: طوطیِ عقلم که دعویّ تکلّم می کند 67شمارهٔ ۱۹۹: عاقبت حسرتِ لعل تو دلم را خون کرد 68شمارهٔ ۲۰۰: غم نیست اگر زلفت با فتنه سری دارد 69شمارهٔ ۲۰۱: کس نیست که کار ما برآرد 70شمارهٔ ۲۰۲: کسی چو نیست که پیش تو عذر ما خواه ...71شمارهٔ ۲۰۳: کسی را که رویت هوس می کند 72شمارهٔ ۲۰۴: کسی کآشفتهٔ سودای آن زنجیر مو آمد 73شمارهٔ ۲۰۵: کسی که نسبت قدّت به سرو ناز کند 74شمارهٔ ۲۰۶: کسی چون گل دهن پرخنده دارد 75شمارهٔ ۲۰۷: کسی کاو به جانان وصالی ندارد 76شمارهٔ ۲۰۸: کسی که سلسلهٔ زلف مشکبو دارد 77شمارهٔ ۲۰۹: کسی کز خوان قسمت مفلسان را جام می ...78شمارهٔ ۲۱۰: کمند زلف توام پای بند سودا کرد 79شمارهٔ ۲۱۱: کنون چو در طلبش اشک رو به ره دارد 80شمارهٔ ۲۱۲: گر ای اشک دیده به خویشت بخواند 81شمارهٔ ۲۱۳: گر بعد اجل دردِ تو با خویش توان ب ...82شمارهٔ ۲۱۴: گر تیغ زند یار نخواهیم حذر کرد 83شمارهٔ ۲۱۵: گرچه هر دم سیل اشک ما به دریا می ...84شمارهٔ ۲۱۶: گرچه دل بهره ز کیش تو خدنگی دارد 85شمارهٔ ۲۱۷: گرچه شب غم ساختم چون شمع من با سو ...86شمارهٔ ۲۱۸: گر ز بالای تو هر ساعت بلا باید کش ...87شمارهٔ ۲۱۹: گر شبی ماه رخت پرده ز رو برگیرد 88شمارهٔ ۲۲۰: گر قدح با لب میگون تو لافی دارد 89شمارهٔ ۲۲۱: گر نه با من سر زلفت به جفا پیدا ش ...90شمارهٔ ۲۲۲: گر ندیدی کز سرای دیده ام خون می چ ...91شمارهٔ ۲۲۳: گر همچونی دم می زنم از سوز دل خون ...92شمارهٔ ۲۲۴: گل جامه دران بار دگر سر به در آور ...93شمارهٔ ۲۲۵: گهی به پای تو جانم سرِ نیاز کشید 94شمارهٔ ۲۲۶: گوهر اشکم که راز دل هویدا می کند 95شمارهٔ ۲۲۷: گهی چشمت به نیش غم دلم را ریش می ...96شمارهٔ ۲۲۸: گهی که باغ ز فصل بهار یاد دهد 97شمارهٔ ۲۲۹: گهی کز خوان قسمت مفلسان را کام می ...98شمارهٔ ۲۳۰: گهی که آیت حسن تو را بیان کردند 99شمارهٔ ۲۳۱: لبت جانبخش و دلجو می نماید 100شمارهٔ ۲۳۲: ما را ز سر خیال تو بیرون نمی شود 101شمارهٔ ۲۳۳: ماه رخسارِ تو دید و عاشقی بنیاد ک ...102شمارهٔ ۲۳۴: مرا بی تو راحت الم می نماید 103شمارهٔ ۲۳۵: مرا تا سوز دل هر شب بلای تن نخواه ...104شمارهٔ ۲۳۶: مرا دوش از آن لب بسی رنگ بود 105شمارهٔ ۲۳۷: مرا که دوش زِیادت زیاده دردی بود 106شمارهٔ ۲۳۸: مرا می سوزد آن بدخو که کار خودنکو ...107شمارهٔ ۲۳۹: مرا یاد آن روی دیوانه کرد 108شمارهٔ ۲۴۰: مسافران که در این ره به کاروان رف ...109شمارهٔ ۲۴۱: میر مجلس که چو لب بادهٔ روشن دارد 110شمارهٔ ۲۴۲: ناز مه جز به همین نیست که نوری دا ...111شمارهٔ ۲۴۳: نکردم جز به زلف یار پیوند 112شمارهٔ ۲۴۴: واقف از جام می لعل تو مدهوشانند 113شمارهٔ ۲۴۵: هر جفایی که کند روی تو نیکو باشد 114شمارهٔ ۲۴۶: هر خطایی که سزاوار عتابی باشد 115شمارهٔ ۲۴۷: هردم از جانب او تیغ بلا می آید 116شمارهٔ ۲۴۸: هردم از غیبم به گوش دل ندایی می ر ...117شمارهٔ ۲۴۹: هر دم به صورتی یار دیدار می نماید 118شمارهٔ ۲۵۰: هر شبی زلفش مرا دربند سودا می کشد 119شمارهٔ ۲۵۱: هرکجا خطّ تو عرض نافهٔ چینی کند 120شمارهٔ ۲۵۲: هرکه زاین وادی به کوی بخت و دولت ...121شمارهٔ ۲۵۳: هرکه سر در قدمِ مردم مقبل ننهاد 122شمارهٔ ۲۵۴: هرگز به جهان چیزی جز یار نمی ماند 123شمارهٔ ۲۵۵: هندوی زلف تو زآن حال مشوّش دارد 124شمارهٔ ۲۵۶: یارب کدام دل که ز سوز تو دم نزد 125شمارهٔ ۲۵۷: یار درد بی دلان را دید و تدبیری ن ...126شمارهٔ ۲۵۸: یار در کار دلم کوشش بسیاری کرد 127شمارهٔ ۲۵۹: از چشم ما چو می طلبد لعل او گهر 128شمارهٔ ۲۶۰: از گوهر اشک ار نشود دیده توانگر 129شمارهٔ ۲۶۱: چه بود افسانهٔ منصور با یار 130شمارهٔ ۲۶۲: دلا غم یار ما شد دل به جا دار 131شمارهٔ ۲۶۳: گر به رویت کنند نسبت حور 132شمارهٔ ۲۶۴: عمری دویده ایم به دنبالِ اهل راز 133شمارهٔ ۲۶۵: ما را ز روزگار غمِ روزگار بس 134شمارهٔ ۲۶۶: آب شد پیش لبت قند چو تر کردیمش 135شمارهٔ ۲۶۷: آن دل که به فن برد ز من غمزهٔ مست ...136شمارهٔ ۲۶۸: آنکه رحمی نیست بر حال منش 137شمارهٔ ۲۶۹: اشکِ چشم من که جان نقد روان می خو ...138شمارهٔ ۲۷۰: اگر در بند سودا نیست با من زلف مش ...139شمارهٔ ۲۷۱: تا در دلت غمی بوَد از دلپذیر خویش 140شمارهٔ ۲۷۲: چه کرد سرو به قدّت که بر کشیدندش 141شمارهٔ ۲۷۳: چون طلب کردیم فیضی از سحاب رحمتش 142شمارهٔ ۲۷۴: در عشق از آن خوشدلم از چشم ترِ خو ...143شمارهٔ ۲۷۵: دلا به دست هوس تار زلف یار مکش 144شمارهٔ ۲۷۶: کجاست ساغر می تا به گردش آرندش 145شمارهٔ ۲۷۷: دل چو گشت از جام معنی جرعه نوش 146شمارهٔ ۲۷۸: روزگاری ست که از غایت نادانی خویش 147شمارهٔ ۲۷۹: گر ترحّم نکند طرّهٔ بی آرامش 148شمارهٔ ۲۸۰: ما را به درِ دوست گشاد از هوس خوی ...149شمارهٔ ۲۸۱: ما را همین زبانی ست آن نیز در دعا ...150شمارهٔ ۲۸۲: یار اگر بد کند ای دل نتوان گفت بد ...151شمارهٔ ۲۸۳: هر نقد دل کآن غمزهٔ پر حیله می آر ...152شمارهٔ ۲۸۴: گر بیابد شرف خدمت آن حور ملک 153شمارهٔ ۲۸۵: شمع می گفت به پروانه شبی در محفل 154شمارهٔ ۲۸۶: آه کز زلفت اسیر بند زنّار آمدم 155شمارهٔ ۲۸۷: از آن ز دیده و دل اشک و آه می خوا ...156شمارهٔ ۲۸۸: ای ز چشمت چشم نرگس نسخه یی امّا س ...157شمارهٔ ۲۸۹: تا به روی از دیده اشک لاله گون می ...158شمارهٔ ۲۹۰: تا خاک راه همت اهل صفا شدم 159شمارهٔ ۲۹۱: خیزید تا ز خاک درش درد سر بریم 160شمارهٔ ۲۹۲: دل خون شد و زاین راه به جایی نرسی ...161شمارهٔ ۲۹۳: دل گم شد و جز بر دهنش نیست گمانم 162شمارهٔ ۲۹۴: زهی تیره از زلف تو روز، شام 163شمارهٔ ۲۹۵: سرشک جانب خاک در تو بست احرام 164شمارهٔ ۲۹۶: گرچه از جا شد دل و بر جان بلا می ...165شمارهٔ ۲۹۷: گرچه روزی چند دور از کعبهٔ روی تو ...166شمارهٔ ۲۹۸: گهی که جانب آن زلف خم به خم بینیم 167شمارهٔ ۲۹۹: ما به اوّل ستم زلف تو را خوش کردی ...168شمارهٔ ۳۰۰: ما به فکر دهنت ذوق شکر یافته ایم 169شمارهٔ ۳۰۱: مابه وجهی صفت روی تو با مه کردیم 170شمارهٔ ۳۰۲: ما در خیال زلف تو شبگیر می کنیم 171شمارهٔ ۳۰۳: ما دل به تو دادیم و کمِ خویش گرفت ...172شمارهٔ ۳۰۴: ما ز تقصیر عبادت چون پشیمان آمدیم 173شمارهٔ ۳۰۵: ما که هرشب همچو شمع از تاب و تب د ...174شمارهٔ ۳۰۶: مرا که بر سر کویت سگ وفا دارم 175شمارهٔ ۳۰۷: مرا مکش که تو را خاک رهگذار شدم 176شمارهٔ ۳۰۸: من که با لعل تو فارغ ز می رنگینم 177شمارهٔ ۳۰۹: من که از دیدهٔ معنی به رخت می نگر ...178شمارهٔ ۳۱۰: آخر ای جان لب شیرین تو را جان گفت ...179شمارهٔ ۳۱۱: ای رفیقان به شب هجر چو از آتش من 180شمارهٔ ۳۱۲: ای مهر تو انیس دل ناتوان من 181شمارهٔ ۳۱۳: با آنکه بر مزارم نگذشت قاتل من 182شمارهٔ ۳۱۴: به غیر چشمهٔ حیوان کرا رسد گفتن 183شمارهٔ ۳۱۵: تا دست دهد روی چو خورشید تودیدن 184شمارهٔ ۳۱۶: تا رندی و نیاز نشد رسم و راه من 185شمارهٔ ۳۱۷: تا می فشاند سوز دل خون از کباب خو ...186شمارهٔ ۳۱۸: گر تو را میلی ست بر قتل زبون خویش ...187شمارهٔ ۳۱۹: گرچه اسرار نهانی می شود معلوم من 188شمارهٔ ۳۲۰: گر شود بر خاک کویت فرصت سر باختن 189شمارهٔ ۳۲۱: من که باشم که بود لایق تو خدمت من 190شمارهٔ ۳۲۲: ای به حُسن آفتاب چاکر تو 191شمارهٔ ۳۲۳: به هوا و هوس نکهت پیراهن تو 192شمارهٔ ۳۲۴: تا چمن دم زد ز لطف عارض رعنای او 193شمارهٔ ۳۲۵: تا قدح هردم چرا بوسد لب میگون او 194شمارهٔ ۳۲۶: خیز ای ندیم خاصّ درِ پادشاه شو 195شمارهٔ ۳۲۷: دلیر آن است که در دیده بود منزل ا ...196شمارهٔ ۳۲۸: صوفی ما جام باشد باده تا باشد در ...197شمارهٔ ۳۲۹: کسی که پیرویِ عشق نیست عادت او 198شمارهٔ ۳۳۰: کسی که خاک درِ دوست نیست افسر او 199شمارهٔ ۳۳۱: لاله کز گل می برد دل چهرهٔ رعنای ...200شمارهٔ ۳۳۲: لطفی که می کند به محبّان عذار او 201شمارهٔ ۳۳۳: من آن نیَم که گذارم ز دست دامن تو 202شمارهٔ ۳۳۴: ای تیرِ غمت را دل عشّاق نشانه 203شمارهٔ ۳۳۵: کنایت ها به آب خضر گفته 204شمارهٔ ۳۳۶: گهی دل می خورد خونم گه از راه جفا ...205شمارهٔ ۳۳۷: نامهٔ طاعت و عصیان چه سفید و چه س ...206شمارهٔ ۳۳۸: همه شب در غم آن ماه پاره 207شمارهٔ ۳۳۹: از این شکسته دو روزی اگر جدا باشی 208شمارهٔ ۳۴۰: اگرچه مشگ را باشد به هر سویی خرید ...209شمارهٔ ۳۴۱: ای اشک مرا از سر کویش خبری گوی 210شمارهٔ ۳۴۲: ای اشک چو در راه طلب گرم دویدی 211شمارهٔ ۳۴۳: ای به بوی تو صبا شیفتهٔ هر چمنی 212شمارهٔ ۳۴۴: ای پارسا که دایم رو در نماز داری 213شمارهٔ ۳۴۵: ای دل آن دم شرف صحبت دلبر یابی 214شمارهٔ ۳۴۶: ای دل از خویش گذر تا که به جایی ب ...215شمارهٔ ۳۴۷: ای دل به طریقی سوی زلفش اگر افتی 216شمارهٔ ۳۴۸: ای دل سر تسلیم بنه بر کف پایی 217شمارهٔ ۳۴۹: ای که بر صفحهٔ مه خطّ غباری داری 218شمارهٔ ۳۵۰: ای که در عالم خوبی به لطافت علمی 219شمارهٔ ۳۵۱: ای گذشته قدت از سرو به خوش رفتاری 220شمارهٔ ۳۵۲: ای گل از روی تو آموخته خندان رویی 221شمارهٔ ۳۵۳: بدین شوخی که تو بنیاد داری 222شمارهٔ ۳۵۴: تا در قدم اهل دلی خاک نگردی 223شمارهٔ ۳۵۵: تا دلم را به غم هجر در انداخته ای 224شمارهٔ ۳۵۶: تا کی ای شوخ به هر بیخبری می سازی 225شمارهٔ ۳۵۷: تا همچو غنچه خندان از خود به در ن ...226شمارهٔ ۳۵۸: تو ای مه گر چه شوخ و بیوفایی 227شمارهٔ ۳۵۹: چند ای سرشکِ خون دم از پاکیِّ گوه ...228شمارهٔ ۳۶۰: چه طرفه طرفه تو نقشی چه بوالعجب ن ...229شمارهٔ ۳۶۱: خیز ای مست و سلامی به رخ ساقی گوی 230شمارهٔ ۳۶۲: دلا تا محنتی بر خودنبینی 231شمارهٔ ۳۶۳: دلا چو روی به اقبال مقبلی داری 232شمارهٔ ۳۶۴: دلا ز لذت مستی گهی خبر یابی 233شمارهٔ ۳۶۵: شد باز به دیدار سحر چشم جهانی 234شمارهٔ ۳۶۶: کجا باشد چو می روشن ضمیری 235شمارهٔ ۳۶۷: گر ای دل بر طریق عذرخواهی 236شمارهٔ ۳۶۸: گر تو ای شمع شبی هم نفس من باشی 237شمارهٔ ۳۶۹: گرچه بر اسب سلطنت شاهی و شاهزاده ...238شمارهٔ ۳۷۰: ما نداریم به غیر از جگرِ افگاری 239شمارهٔ ۳۷۱: مرا ای مه اگر دیوانه گفتی 240شمارهٔ ۳۷۲: مرا در بزم رندان جرعه نوشی 241شمارهٔ ۳۷۳: مشکل عشق تو بسیار است و ما را دل ...242شمارهٔ ۳۷۴: مشاطّه سر زلف تو ببرید به بازی 243شمارهٔ ۳۷۵: منم و بادیهٔ عشق و دل آگاهی 244شمارهٔ ۳۷۶: نیست در عشق تو سوز من و شمع امروز ...245شمارهٔ ۳۷۷: وصل جمشید طلب تا که به جامی برسی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ