به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

خیالی بخاری

خیالی بخاریغزل هاشمارهٔ ۱۶۶: خیز که پیر مغان میکده را درگشاد

1740عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

خیز که پیر مغان میکده را درگشاد
نوبت مستی رسید باده بده برگشاد
دولت جم بایدت سر مکش از خطّ جام
چون خم تجرید را ساقی جان سرگشاد
گر درِ طاعت ببست یار به رویم چه باک
چون ز ره مرحمت صد درِ دیگر گشاد
در طرف نیستی تا نشدم گم نیافت
بستگی کارم از پیر قلندر گشاد
چشم خیالی ز اشک مخزن یاقوت شد
تا به تبسّم لبت حقّهٔ گوهر گشاد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۶۵: خیال روی تو از سر به در نخواهم کر ...2شمارهٔ ۱۶۶: خیز که پیر مغان میکده را درگشاد 3شمارهٔ ۱۶۷: در ازل مهر تو با جان رقم غم می زد 4شمارهٔ ۱۶۸: در ازل قطرهٔ خونی که ز آب و گِل ش ...5شمارهٔ ۱۶۹: در چمن سبزهٔ سیراب به هرجا که رسی ...6شمارهٔ ۱۷۰: در چمن دوش به گل بلبل دشوار پسند 7شمارهٔ ۱۷۱: دلم جز داغ نومیدی ز جان حاصل همین ...8شمارهٔ ۱۷۲: دل جز به غمت خاطر خوشنود ندارد 9شمارهٔ ۱۷۳: دل به رویت هوس صحبت جانی دارد 10شمارهٔ ۱۷۴: دل نه جز غصّه محرمی دارد 11شمارهٔ ۱۷۵: دل به یاد لب لعلت سخن از نوش نکرد 12شمارهٔ ۱۷۶: دلم جز با غمت خرّم نباشد 13شمارهٔ ۱۷۷: دلِ شکسته چو در آرزوی لعل تو خون ...14شمارهٔ ۱۷۸: دل جفای خطت از دور قمر می داند 15شمارهٔ ۱۷۹: دلم از زلف تو پا بستهٔ سودا آمد 16شمارهٔ ۱۸۰: دل در آن زلف شد و روی دل افروز ند ...17شمارهٔ ۱۸۱: دوش می گفتم که ماه این دلفروزی از ...18شمارهٔ ۱۸۲: راستی را شیوه یی کآن سرو قامت می ...19شمارهٔ ۱۸۳: روی تو طعنه بر گُل سیراب می زند 20شمارهٔ ۱۸۴: ز بهر غارت جان عشق لشکر اندازد 21شمارهٔ ۱۸۵: ز غمزه چشم تو چون تیر در کمان آور ...22شمارهٔ ۱۸۶: سپاه عشق از آن لحظه خیمه بالا زد 23شمارهٔ ۱۸۷: سرشک تا به کی از چشم آن و این افت ...24شمارهٔ ۱۸۸: سرکشید از کبر ابلیس و چنین مهجور ...25شمارهٔ ۱۸۹: سرو هرگز در چمن کاری چنین زیبا نک ...26شمارهٔ ۱۹۰: سروِ قدّت طرف باغ چو پا می ماند 27شمارهٔ ۱۹۱: سریر فقر که با هیچ پادشا ندهند 28شمارهٔ ۱۹۲: سزد که زلف تو آن رخ پی نظاره نمای ...29شمارهٔ ۱۹۳: شبی کآن ماه با ما خوش برآید 30شمارهٔ ۱۹۴: صاحب روی نکو منصب دولت دارد 31شمارهٔ ۱۹۵: ز بس کز گریه چشم من به خونِ ناب م ...32شمارهٔ ۱۹۶: صبا به تحفه نسیمی که دلگشای آرد 33شمارهٔ ۱۹۷: طالب دردِ عشق تو فکر دوا نمی کند 34شمارهٔ ۱۹۸: طوطیِ عقلم که دعویّ تکلّم می کند 35شمارهٔ ۱۹۹: عاقبت حسرتِ لعل تو دلم را خون کرد 36شمارهٔ ۲۰۰: غم نیست اگر زلفت با فتنه سری دارد 37شمارهٔ ۲۰۱: کس نیست که کار ما برآرد 38شمارهٔ ۲۰۲: کسی چو نیست که پیش تو عذر ما خواه ...39شمارهٔ ۲۰۳: کسی را که رویت هوس می کند 40شمارهٔ ۲۰۴: کسی کآشفتهٔ سودای آن زنجیر مو آمد 41شمارهٔ ۲۰۵: کسی که نسبت قدّت به سرو ناز کند 42شمارهٔ ۲۰۶: کسی چون گل دهن پرخنده دارد 43شمارهٔ ۲۰۷: کسی کاو به جانان وصالی ندارد 44شمارهٔ ۲۰۸: کسی که سلسلهٔ زلف مشکبو دارد 45شمارهٔ ۲۰۹: کسی کز خوان قسمت مفلسان را جام می ...46شمارهٔ ۲۱۰: کمند زلف توام پای بند سودا کرد 47شمارهٔ ۲۱۱: کنون چو در طلبش اشک رو به ره دارد 48شمارهٔ ۲۱۲: گر ای اشک دیده به خویشت بخواند 49شمارهٔ ۲۱۳: گر بعد اجل دردِ تو با خویش توان ب ...50شمارهٔ ۲۱۴: گر تیغ زند یار نخواهیم حذر کرد 51شمارهٔ ۲۱۵: گرچه هر دم سیل اشک ما به دریا می ...52شمارهٔ ۲۱۶: گرچه دل بهره ز کیش تو خدنگی دارد 53شمارهٔ ۲۱۷: گرچه شب غم ساختم چون شمع من با سو ...54شمارهٔ ۲۱۸: گر ز بالای تو هر ساعت بلا باید کش ...55شمارهٔ ۲۱۹: گر شبی ماه رخت پرده ز رو برگیرد 56شمارهٔ ۲۲۰: گر قدح با لب میگون تو لافی دارد 57شمارهٔ ۲۲۱: گر نه با من سر زلفت به جفا پیدا ش ...58شمارهٔ ۲۲۲: گر ندیدی کز سرای دیده ام خون می چ ...59شمارهٔ ۲۲۳: گر همچونی دم می زنم از سوز دل خون ...60شمارهٔ ۲۲۴: گل جامه دران بار دگر سر به در آور ...61شمارهٔ ۲۲۵: گهی به پای تو جانم سرِ نیاز کشید 62شمارهٔ ۲۲۶: گوهر اشکم که راز دل هویدا می کند 63شمارهٔ ۲۲۷: گهی چشمت به نیش غم دلم را ریش می ...64شمارهٔ ۲۲۸: گهی که باغ ز فصل بهار یاد دهد 65شمارهٔ ۲۲۹: گهی کز خوان قسمت مفلسان را کام می ...66شمارهٔ ۲۳۰: گهی که آیت حسن تو را بیان کردند 67شمارهٔ ۲۳۱: لبت جانبخش و دلجو می نماید 68شمارهٔ ۲۳۲: ما را ز سر خیال تو بیرون نمی شود 69شمارهٔ ۲۳۳: ماه رخسارِ تو دید و عاشقی بنیاد ک ...70شمارهٔ ۲۳۴: مرا بی تو راحت الم می نماید 71شمارهٔ ۲۳۵: مرا تا سوز دل هر شب بلای تن نخواه ...72شمارهٔ ۲۳۶: مرا دوش از آن لب بسی رنگ بود 73شمارهٔ ۲۳۷: مرا که دوش زِیادت زیاده دردی بود 74شمارهٔ ۲۳۸: مرا می سوزد آن بدخو که کار خودنکو ...75شمارهٔ ۲۳۹: مرا یاد آن روی دیوانه کرد 76شمارهٔ ۲۴۰: مسافران که در این ره به کاروان رف ...77شمارهٔ ۲۴۱: میر مجلس که چو لب بادهٔ روشن دارد 78شمارهٔ ۲۴۲: ناز مه جز به همین نیست که نوری دا ...79شمارهٔ ۲۴۳: نکردم جز به زلف یار پیوند 80شمارهٔ ۲۴۴: واقف از جام می لعل تو مدهوشانند 81شمارهٔ ۲۴۵: هر جفایی که کند روی تو نیکو باشد 82شمارهٔ ۲۴۶: هر خطایی که سزاوار عتابی باشد 83شمارهٔ ۲۴۷: هردم از جانب او تیغ بلا می آید 84شمارهٔ ۲۴۸: هردم از غیبم به گوش دل ندایی می ر ...85شمارهٔ ۲۴۹: هر دم به صورتی یار دیدار می نماید 86شمارهٔ ۲۵۰: هر شبی زلفش مرا دربند سودا می کشد 87شمارهٔ ۲۵۱: هرکجا خطّ تو عرض نافهٔ چینی کند 88شمارهٔ ۲۵۲: هرکه زاین وادی به کوی بخت و دولت ...89شمارهٔ ۲۵۳: هرکه سر در قدمِ مردم مقبل ننهاد 90شمارهٔ ۲۵۴: هرگز به جهان چیزی جز یار نمی ماند 91شمارهٔ ۲۵۵: هندوی زلف تو زآن حال مشوّش دارد 92شمارهٔ ۲۵۶: یارب کدام دل که ز سوز تو دم نزد 93شمارهٔ ۲۵۷: یار درد بی دلان را دید و تدبیری ن ...94شمارهٔ ۲۵۸: یار در کار دلم کوشش بسیاری کرد 95شمارهٔ ۲۵۹: از چشم ما چو می طلبد لعل او گهر 96شمارهٔ ۲۶۰: از گوهر اشک ار نشود دیده توانگر 97شمارهٔ ۲۶۱: چه بود افسانهٔ منصور با یار 98شمارهٔ ۲۶۲: دلا غم یار ما شد دل به جا دار 99شمارهٔ ۲۶۳: گر به رویت کنند نسبت حور 100شمارهٔ ۲۶۴: عمری دویده ایم به دنبالِ اهل راز 101شمارهٔ ۲۶۵: ما را ز روزگار غمِ روزگار بس 102شمارهٔ ۲۶۶: آب شد پیش لبت قند چو تر کردیمش 103شمارهٔ ۲۶۷: آن دل که به فن برد ز من غمزهٔ مست ...104شمارهٔ ۲۶۸: آنکه رحمی نیست بر حال منش 105شمارهٔ ۲۶۹: اشکِ چشم من که جان نقد روان می خو ...106شمارهٔ ۲۷۰: اگر در بند سودا نیست با من زلف مش ...107شمارهٔ ۲۷۱: تا در دلت غمی بوَد از دلپذیر خویش 108شمارهٔ ۲۷۲: چه کرد سرو به قدّت که بر کشیدندش 109شمارهٔ ۲۷۳: چون طلب کردیم فیضی از سحاب رحمتش 110شمارهٔ ۲۷۴: در عشق از آن خوشدلم از چشم ترِ خو ...111شمارهٔ ۲۷۵: دلا به دست هوس تار زلف یار مکش 112شمارهٔ ۲۷۶: کجاست ساغر می تا به گردش آرندش 113شمارهٔ ۲۷۷: دل چو گشت از جام معنی جرعه نوش 114شمارهٔ ۲۷۸: روزگاری ست که از غایت نادانی خویش 115شمارهٔ ۲۷۹: گر ترحّم نکند طرّهٔ بی آرامش 116شمارهٔ ۲۸۰: ما را به درِ دوست گشاد از هوس خوی ...117شمارهٔ ۲۸۱: ما را همین زبانی ست آن نیز در دعا ...118شمارهٔ ۲۸۲: یار اگر بد کند ای دل نتوان گفت بد ...119شمارهٔ ۲۸۳: هر نقد دل کآن غمزهٔ پر حیله می آر ...120شمارهٔ ۲۸۴: گر بیابد شرف خدمت آن حور ملک 121شمارهٔ ۲۸۵: شمع می گفت به پروانه شبی در محفل 122شمارهٔ ۲۸۶: آه کز زلفت اسیر بند زنّار آمدم 123شمارهٔ ۲۸۷: از آن ز دیده و دل اشک و آه می خوا ...124شمارهٔ ۲۸۸: ای ز چشمت چشم نرگس نسخه یی امّا س ...125شمارهٔ ۲۸۹: تا به روی از دیده اشک لاله گون می ...126شمارهٔ ۲۹۰: تا خاک راه همت اهل صفا شدم 127شمارهٔ ۲۹۱: خیزید تا ز خاک درش درد سر بریم 128شمارهٔ ۲۹۲: دل خون شد و زاین راه به جایی نرسی ...129شمارهٔ ۲۹۳: دل گم شد و جز بر دهنش نیست گمانم 130شمارهٔ ۲۹۴: زهی تیره از زلف تو روز، شام 131شمارهٔ ۲۹۵: سرشک جانب خاک در تو بست احرام 132شمارهٔ ۲۹۶: گرچه از جا شد دل و بر جان بلا می ...133شمارهٔ ۲۹۷: گرچه روزی چند دور از کعبهٔ روی تو ...134شمارهٔ ۲۹۸: گهی که جانب آن زلف خم به خم بینیم 135شمارهٔ ۲۹۹: ما به اوّل ستم زلف تو را خوش کردی ...136شمارهٔ ۳۰۰: ما به فکر دهنت ذوق شکر یافته ایم 137شمارهٔ ۳۰۱: مابه وجهی صفت روی تو با مه کردیم 138شمارهٔ ۳۰۲: ما در خیال زلف تو شبگیر می کنیم 139شمارهٔ ۳۰۳: ما دل به تو دادیم و کمِ خویش گرفت ...140شمارهٔ ۳۰۴: ما ز تقصیر عبادت چون پشیمان آمدیم 141شمارهٔ ۳۰۵: ما که هرشب همچو شمع از تاب و تب د ...142شمارهٔ ۳۰۶: مرا که بر سر کویت سگ وفا دارم 143شمارهٔ ۳۰۷: مرا مکش که تو را خاک رهگذار شدم 144شمارهٔ ۳۰۸: من که با لعل تو فارغ ز می رنگینم 145شمارهٔ ۳۰۹: من که از دیدهٔ معنی به رخت می نگر ...146شمارهٔ ۳۱۰: آخر ای جان لب شیرین تو را جان گفت ...147شمارهٔ ۳۱۱: ای رفیقان به شب هجر چو از آتش من 148شمارهٔ ۳۱۲: ای مهر تو انیس دل ناتوان من 149شمارهٔ ۳۱۳: با آنکه بر مزارم نگذشت قاتل من 150شمارهٔ ۳۱۴: به غیر چشمهٔ حیوان کرا رسد گفتن 151شمارهٔ ۳۱۵: تا دست دهد روی چو خورشید تودیدن 152شمارهٔ ۳۱۶: تا رندی و نیاز نشد رسم و راه من 153شمارهٔ ۳۱۷: تا می فشاند سوز دل خون از کباب خو ...154شمارهٔ ۳۱۸: گر تو را میلی ست بر قتل زبون خویش ...155شمارهٔ ۳۱۹: گرچه اسرار نهانی می شود معلوم من 156شمارهٔ ۳۲۰: گر شود بر خاک کویت فرصت سر باختن 157شمارهٔ ۳۲۱: من که باشم که بود لایق تو خدمت من 158شمارهٔ ۳۲۲: ای به حُسن آفتاب چاکر تو 159شمارهٔ ۳۲۳: به هوا و هوس نکهت پیراهن تو 160شمارهٔ ۳۲۴: تا چمن دم زد ز لطف عارض رعنای او 161شمارهٔ ۳۲۵: تا قدح هردم چرا بوسد لب میگون او 162شمارهٔ ۳۲۶: خیز ای ندیم خاصّ درِ پادشاه شو 163شمارهٔ ۳۲۷: دلیر آن است که در دیده بود منزل ا ...164شمارهٔ ۳۲۸: صوفی ما جام باشد باده تا باشد در ...165شمارهٔ ۳۲۹: کسی که پیرویِ عشق نیست عادت او 166شمارهٔ ۳۳۰: کسی که خاک درِ دوست نیست افسر او 167شمارهٔ ۳۳۱: لاله کز گل می برد دل چهرهٔ رعنای ...168شمارهٔ ۳۳۲: لطفی که می کند به محبّان عذار او 169شمارهٔ ۳۳۳: من آن نیَم که گذارم ز دست دامن تو 170شمارهٔ ۳۳۴: ای تیرِ غمت را دل عشّاق نشانه 171شمارهٔ ۳۳۵: کنایت ها به آب خضر گفته 172شمارهٔ ۳۳۶: گهی دل می خورد خونم گه از راه جفا ...173شمارهٔ ۳۳۷: نامهٔ طاعت و عصیان چه سفید و چه س ...174شمارهٔ ۳۳۸: همه شب در غم آن ماه پاره 175شمارهٔ ۳۳۹: از این شکسته دو روزی اگر جدا باشی 176شمارهٔ ۳۴۰: اگرچه مشگ را باشد به هر سویی خرید ...177شمارهٔ ۳۴۱: ای اشک مرا از سر کویش خبری گوی 178شمارهٔ ۳۴۲: ای اشک چو در راه طلب گرم دویدی 179شمارهٔ ۳۴۳: ای به بوی تو صبا شیفتهٔ هر چمنی 180شمارهٔ ۳۴۴: ای پارسا که دایم رو در نماز داری 181شمارهٔ ۳۴۵: ای دل آن دم شرف صحبت دلبر یابی 182شمارهٔ ۳۴۶: ای دل از خویش گذر تا که به جایی ب ...183شمارهٔ ۳۴۷: ای دل به طریقی سوی زلفش اگر افتی 184شمارهٔ ۳۴۸: ای دل سر تسلیم بنه بر کف پایی 185شمارهٔ ۳۴۹: ای که بر صفحهٔ مه خطّ غباری داری 186شمارهٔ ۳۵۰: ای که در عالم خوبی به لطافت علمی 187شمارهٔ ۳۵۱: ای گذشته قدت از سرو به خوش رفتاری 188شمارهٔ ۳۵۲: ای گل از روی تو آموخته خندان رویی 189شمارهٔ ۳۵۳: بدین شوخی که تو بنیاد داری 190شمارهٔ ۳۵۴: تا در قدم اهل دلی خاک نگردی 191شمارهٔ ۳۵۵: تا دلم را به غم هجر در انداخته ای 192شمارهٔ ۳۵۶: تا کی ای شوخ به هر بیخبری می سازی 193شمارهٔ ۳۵۷: تا همچو غنچه خندان از خود به در ن ...194شمارهٔ ۳۵۸: تو ای مه گر چه شوخ و بیوفایی 195شمارهٔ ۳۵۹: چند ای سرشکِ خون دم از پاکیِّ گوه ...196شمارهٔ ۳۶۰: چه طرفه طرفه تو نقشی چه بوالعجب ن ...197شمارهٔ ۳۶۱: خیز ای مست و سلامی به رخ ساقی گوی 198شمارهٔ ۳۶۲: دلا تا محنتی بر خودنبینی 199شمارهٔ ۳۶۳: دلا چو روی به اقبال مقبلی داری 200شمارهٔ ۳۶۴: دلا ز لذت مستی گهی خبر یابی 201شمارهٔ ۳۶۵: شد باز به دیدار سحر چشم جهانی 202شمارهٔ ۳۶۶: کجا باشد چو می روشن ضمیری 203شمارهٔ ۳۶۷: گر ای دل بر طریق عذرخواهی 204شمارهٔ ۳۶۸: گر تو ای شمع شبی هم نفس من باشی 205شمارهٔ ۳۶۹: گرچه بر اسب سلطنت شاهی و شاهزاده ...206شمارهٔ ۳۷۰: ما نداریم به غیر از جگرِ افگاری 207شمارهٔ ۳۷۱: مرا ای مه اگر دیوانه گفتی 208شمارهٔ ۳۷۲: مرا در بزم رندان جرعه نوشی 209شمارهٔ ۳۷۳: مشکل عشق تو بسیار است و ما را دل ...210شمارهٔ ۳۷۴: مشاطّه سر زلف تو ببرید به بازی 211شمارهٔ ۳۷۵: منم و بادیهٔ عشق و دل آگاهی 212شمارهٔ ۳۷۶: نیست در عشق تو سوز من و شمع امروز ...213شمارهٔ ۳۷۷: وصل جمشید طلب تا که به جامی برسی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ