به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

خیالی بخاری

خیالی بخاریغزل هاشمارهٔ ۲۴۹: هر دم به صورتی یار دیدار می نماید

1740عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

هر دم به صورتی یار دیدار می نماید
گه نور می فروزد گه نار می نماید
آیینه صدهزار است لیکن جمال جانان
در هر یکی به نوعی دیدار می نماید
با وعده یی ز وصلش قانع مباش هرچند
زو اندک التفاتی بسیار می نماید
قطع طریق معنی آسان رهی ست ای دل
لیکن بر اهل صورت دشوار می نماید
گر عاقلی خیالی غافل مرو در این ره
زیرا که این بیابان خونخوار می نماید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۴۸: هردم از غیبم به گوش دل ندایی می ر ...2شمارهٔ ۲۴۹: هر دم به صورتی یار دیدار می نماید 3شمارهٔ ۲۵۰: هر شبی زلفش مرا دربند سودا می کشد 4شمارهٔ ۲۵۱: هرکجا خطّ تو عرض نافهٔ چینی کند 5شمارهٔ ۲۵۲: هرکه زاین وادی به کوی بخت و دولت ...6شمارهٔ ۲۵۳: هرکه سر در قدمِ مردم مقبل ننهاد 7شمارهٔ ۲۵۴: هرگز به جهان چیزی جز یار نمی ماند 8شمارهٔ ۲۵۵: هندوی زلف تو زآن حال مشوّش دارد 9شمارهٔ ۲۵۶: یارب کدام دل که ز سوز تو دم نزد 10شمارهٔ ۲۵۷: یار درد بی دلان را دید و تدبیری ن ...11شمارهٔ ۲۵۸: یار در کار دلم کوشش بسیاری کرد 12شمارهٔ ۲۵۹: از چشم ما چو می طلبد لعل او گهر 13شمارهٔ ۲۶۰: از گوهر اشک ار نشود دیده توانگر 14شمارهٔ ۲۶۱: چه بود افسانهٔ منصور با یار 15شمارهٔ ۲۶۲: دلا غم یار ما شد دل به جا دار 16شمارهٔ ۲۶۳: گر به رویت کنند نسبت حور 17شمارهٔ ۲۶۴: عمری دویده ایم به دنبالِ اهل راز 18شمارهٔ ۲۶۵: ما را ز روزگار غمِ روزگار بس 19شمارهٔ ۲۶۶: آب شد پیش لبت قند چو تر کردیمش 20شمارهٔ ۲۶۷: آن دل که به فن برد ز من غمزهٔ مست ...21شمارهٔ ۲۶۸: آنکه رحمی نیست بر حال منش 22شمارهٔ ۲۶۹: اشکِ چشم من که جان نقد روان می خو ...23شمارهٔ ۲۷۰: اگر در بند سودا نیست با من زلف مش ...24شمارهٔ ۲۷۱: تا در دلت غمی بوَد از دلپذیر خویش 25شمارهٔ ۲۷۲: چه کرد سرو به قدّت که بر کشیدندش 26شمارهٔ ۲۷۳: چون طلب کردیم فیضی از سحاب رحمتش 27شمارهٔ ۲۷۴: در عشق از آن خوشدلم از چشم ترِ خو ...28شمارهٔ ۲۷۵: دلا به دست هوس تار زلف یار مکش 29شمارهٔ ۲۷۶: کجاست ساغر می تا به گردش آرندش 30شمارهٔ ۲۷۷: دل چو گشت از جام معنی جرعه نوش 31شمارهٔ ۲۷۸: روزگاری ست که از غایت نادانی خویش 32شمارهٔ ۲۷۹: گر ترحّم نکند طرّهٔ بی آرامش 33شمارهٔ ۲۸۰: ما را به درِ دوست گشاد از هوس خوی ...34شمارهٔ ۲۸۱: ما را همین زبانی ست آن نیز در دعا ...35شمارهٔ ۲۸۲: یار اگر بد کند ای دل نتوان گفت بد ...36شمارهٔ ۲۸۳: هر نقد دل کآن غمزهٔ پر حیله می آر ...37شمارهٔ ۲۸۴: گر بیابد شرف خدمت آن حور ملک 38شمارهٔ ۲۸۵: شمع می گفت به پروانه شبی در محفل 39شمارهٔ ۲۸۶: آه کز زلفت اسیر بند زنّار آمدم 40شمارهٔ ۲۸۷: از آن ز دیده و دل اشک و آه می خوا ...41شمارهٔ ۲۸۸: ای ز چشمت چشم نرگس نسخه یی امّا س ...42شمارهٔ ۲۸۹: تا به روی از دیده اشک لاله گون می ...43شمارهٔ ۲۹۰: تا خاک راه همت اهل صفا شدم 44شمارهٔ ۲۹۱: خیزید تا ز خاک درش درد سر بریم 45شمارهٔ ۲۹۲: دل خون شد و زاین راه به جایی نرسی ...46شمارهٔ ۲۹۳: دل گم شد و جز بر دهنش نیست گمانم 47شمارهٔ ۲۹۴: زهی تیره از زلف تو روز، شام 48شمارهٔ ۲۹۵: سرشک جانب خاک در تو بست احرام 49شمارهٔ ۲۹۶: گرچه از جا شد دل و بر جان بلا می ...50شمارهٔ ۲۹۷: گرچه روزی چند دور از کعبهٔ روی تو ...51شمارهٔ ۲۹۸: گهی که جانب آن زلف خم به خم بینیم 52شمارهٔ ۲۹۹: ما به اوّل ستم زلف تو را خوش کردی ...53شمارهٔ ۳۰۰: ما به فکر دهنت ذوق شکر یافته ایم 54شمارهٔ ۳۰۱: مابه وجهی صفت روی تو با مه کردیم 55شمارهٔ ۳۰۲: ما در خیال زلف تو شبگیر می کنیم 56شمارهٔ ۳۰۳: ما دل به تو دادیم و کمِ خویش گرفت ...57شمارهٔ ۳۰۴: ما ز تقصیر عبادت چون پشیمان آمدیم 58شمارهٔ ۳۰۵: ما که هرشب همچو شمع از تاب و تب د ...59شمارهٔ ۳۰۶: مرا که بر سر کویت سگ وفا دارم 60شمارهٔ ۳۰۷: مرا مکش که تو را خاک رهگذار شدم 61شمارهٔ ۳۰۸: من که با لعل تو فارغ ز می رنگینم 62شمارهٔ ۳۰۹: من که از دیدهٔ معنی به رخت می نگر ...63شمارهٔ ۳۱۰: آخر ای جان لب شیرین تو را جان گفت ...64شمارهٔ ۳۱۱: ای رفیقان به شب هجر چو از آتش من 65شمارهٔ ۳۱۲: ای مهر تو انیس دل ناتوان من 66شمارهٔ ۳۱۳: با آنکه بر مزارم نگذشت قاتل من 67شمارهٔ ۳۱۴: به غیر چشمهٔ حیوان کرا رسد گفتن 68شمارهٔ ۳۱۵: تا دست دهد روی چو خورشید تودیدن 69شمارهٔ ۳۱۶: تا رندی و نیاز نشد رسم و راه من 70شمارهٔ ۳۱۷: تا می فشاند سوز دل خون از کباب خو ...71شمارهٔ ۳۱۸: گر تو را میلی ست بر قتل زبون خویش ...72شمارهٔ ۳۱۹: گرچه اسرار نهانی می شود معلوم من 73شمارهٔ ۳۲۰: گر شود بر خاک کویت فرصت سر باختن 74شمارهٔ ۳۲۱: من که باشم که بود لایق تو خدمت من 75شمارهٔ ۳۲۲: ای به حُسن آفتاب چاکر تو 76شمارهٔ ۳۲۳: به هوا و هوس نکهت پیراهن تو 77شمارهٔ ۳۲۴: تا چمن دم زد ز لطف عارض رعنای او 78شمارهٔ ۳۲۵: تا قدح هردم چرا بوسد لب میگون او 79شمارهٔ ۳۲۶: خیز ای ندیم خاصّ درِ پادشاه شو 80شمارهٔ ۳۲۷: دلیر آن است که در دیده بود منزل ا ...81شمارهٔ ۳۲۸: صوفی ما جام باشد باده تا باشد در ...82شمارهٔ ۳۲۹: کسی که پیرویِ عشق نیست عادت او 83شمارهٔ ۳۳۰: کسی که خاک درِ دوست نیست افسر او 84شمارهٔ ۳۳۱: لاله کز گل می برد دل چهرهٔ رعنای ...85شمارهٔ ۳۳۲: لطفی که می کند به محبّان عذار او 86شمارهٔ ۳۳۳: من آن نیَم که گذارم ز دست دامن تو 87شمارهٔ ۳۳۴: ای تیرِ غمت را دل عشّاق نشانه 88شمارهٔ ۳۳۵: کنایت ها به آب خضر گفته 89شمارهٔ ۳۳۶: گهی دل می خورد خونم گه از راه جفا ...90شمارهٔ ۳۳۷: نامهٔ طاعت و عصیان چه سفید و چه س ...91شمارهٔ ۳۳۸: همه شب در غم آن ماه پاره 92شمارهٔ ۳۳۹: از این شکسته دو روزی اگر جدا باشی 93شمارهٔ ۳۴۰: اگرچه مشگ را باشد به هر سویی خرید ...94شمارهٔ ۳۴۱: ای اشک مرا از سر کویش خبری گوی 95شمارهٔ ۳۴۲: ای اشک چو در راه طلب گرم دویدی 96شمارهٔ ۳۴۳: ای به بوی تو صبا شیفتهٔ هر چمنی 97شمارهٔ ۳۴۴: ای پارسا که دایم رو در نماز داری 98شمارهٔ ۳۴۵: ای دل آن دم شرف صحبت دلبر یابی 99شمارهٔ ۳۴۶: ای دل از خویش گذر تا که به جایی ب ...100شمارهٔ ۳۴۷: ای دل به طریقی سوی زلفش اگر افتی 101شمارهٔ ۳۴۸: ای دل سر تسلیم بنه بر کف پایی 102شمارهٔ ۳۴۹: ای که بر صفحهٔ مه خطّ غباری داری 103شمارهٔ ۳۵۰: ای که در عالم خوبی به لطافت علمی 104شمارهٔ ۳۵۱: ای گذشته قدت از سرو به خوش رفتاری 105شمارهٔ ۳۵۲: ای گل از روی تو آموخته خندان رویی 106شمارهٔ ۳۵۳: بدین شوخی که تو بنیاد داری 107شمارهٔ ۳۵۴: تا در قدم اهل دلی خاک نگردی 108شمارهٔ ۳۵۵: تا دلم را به غم هجر در انداخته ای 109شمارهٔ ۳۵۶: تا کی ای شوخ به هر بیخبری می سازی 110شمارهٔ ۳۵۷: تا همچو غنچه خندان از خود به در ن ...111شمارهٔ ۳۵۸: تو ای مه گر چه شوخ و بیوفایی 112شمارهٔ ۳۵۹: چند ای سرشکِ خون دم از پاکیِّ گوه ...113شمارهٔ ۳۶۰: چه طرفه طرفه تو نقشی چه بوالعجب ن ...114شمارهٔ ۳۶۱: خیز ای مست و سلامی به رخ ساقی گوی 115شمارهٔ ۳۶۲: دلا تا محنتی بر خودنبینی 116شمارهٔ ۳۶۳: دلا چو روی به اقبال مقبلی داری 117شمارهٔ ۳۶۴: دلا ز لذت مستی گهی خبر یابی 118شمارهٔ ۳۶۵: شد باز به دیدار سحر چشم جهانی 119شمارهٔ ۳۶۶: کجا باشد چو می روشن ضمیری 120شمارهٔ ۳۶۷: گر ای دل بر طریق عذرخواهی 121شمارهٔ ۳۶۸: گر تو ای شمع شبی هم نفس من باشی 122شمارهٔ ۳۶۹: گرچه بر اسب سلطنت شاهی و شاهزاده ...123شمارهٔ ۳۷۰: ما نداریم به غیر از جگرِ افگاری 124شمارهٔ ۳۷۱: مرا ای مه اگر دیوانه گفتی 125شمارهٔ ۳۷۲: مرا در بزم رندان جرعه نوشی 126شمارهٔ ۳۷۳: مشکل عشق تو بسیار است و ما را دل ...127شمارهٔ ۳۷۴: مشاطّه سر زلف تو ببرید به بازی 128شمارهٔ ۳۷۵: منم و بادیهٔ عشق و دل آگاهی 129شمارهٔ ۳۷۶: نیست در عشق تو سوز من و شمع امروز ...130شمارهٔ ۳۷۷: وصل جمشید طلب تا که به جامی برسی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ