به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

خیالی بخاری

خیالی بخاریغزل هاشمارهٔ ۱۷۳: دل به رویت هوس صحبت جانی دارد

1740عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

دل به رویت هوس صحبت جانی دارد
جان به فکر دهنت عیش نهانی دارد
دیده چون اشک اگر در طلبت بشتابد
بگذارش که به رویت نگرانی دارد
تا دلم مذهب خوبان سبک روح گرفت
تنم از صحبت جان نیز گرانی دارد
گر صفا می طلبی خوش سخنی ورز که شمع
روشنایی همه از چرب زبانی دارد
ای خیالی به حدیث لب او در سخنت
هست آبی که بدین گونه روانی دارد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۷۲: دل جز به غمت خاطر خوشنود ندارد 2شمارهٔ ۱۷۳: دل به رویت هوس صحبت جانی دارد 3شمارهٔ ۱۷۴: دل نه جز غصّه محرمی دارد 4شمارهٔ ۱۷۵: دل به یاد لب لعلت سخن از نوش نکرد 5شمارهٔ ۱۷۶: دلم جز با غمت خرّم نباشد 6شمارهٔ ۱۷۷: دلِ شکسته چو در آرزوی لعل تو خون ...7شمارهٔ ۱۷۸: دل جفای خطت از دور قمر می داند 8شمارهٔ ۱۷۹: دلم از زلف تو پا بستهٔ سودا آمد 9شمارهٔ ۱۸۰: دل در آن زلف شد و روی دل افروز ند ...10شمارهٔ ۱۸۱: دوش می گفتم که ماه این دلفروزی از ...11شمارهٔ ۱۸۲: راستی را شیوه یی کآن سرو قامت می ...12شمارهٔ ۱۸۳: روی تو طعنه بر گُل سیراب می زند 13شمارهٔ ۱۸۴: ز بهر غارت جان عشق لشکر اندازد 14شمارهٔ ۱۸۵: ز غمزه چشم تو چون تیر در کمان آور ...15شمارهٔ ۱۸۶: سپاه عشق از آن لحظه خیمه بالا زد 16شمارهٔ ۱۸۷: سرشک تا به کی از چشم آن و این افت ...17شمارهٔ ۱۸۸: سرکشید از کبر ابلیس و چنین مهجور ...18شمارهٔ ۱۸۹: سرو هرگز در چمن کاری چنین زیبا نک ...19شمارهٔ ۱۹۰: سروِ قدّت طرف باغ چو پا می ماند 20شمارهٔ ۱۹۱: سریر فقر که با هیچ پادشا ندهند 21شمارهٔ ۱۹۲: سزد که زلف تو آن رخ پی نظاره نمای ...22شمارهٔ ۱۹۳: شبی کآن ماه با ما خوش برآید 23شمارهٔ ۱۹۴: صاحب روی نکو منصب دولت دارد 24شمارهٔ ۱۹۵: ز بس کز گریه چشم من به خونِ ناب م ...25شمارهٔ ۱۹۶: صبا به تحفه نسیمی که دلگشای آرد 26شمارهٔ ۱۹۷: طالب دردِ عشق تو فکر دوا نمی کند 27شمارهٔ ۱۹۸: طوطیِ عقلم که دعویّ تکلّم می کند 28شمارهٔ ۱۹۹: عاقبت حسرتِ لعل تو دلم را خون کرد 29شمارهٔ ۲۰۰: غم نیست اگر زلفت با فتنه سری دارد 30شمارهٔ ۲۰۱: کس نیست که کار ما برآرد 31شمارهٔ ۲۰۲: کسی چو نیست که پیش تو عذر ما خواه ...32شمارهٔ ۲۰۳: کسی را که رویت هوس می کند 33شمارهٔ ۲۰۴: کسی کآشفتهٔ سودای آن زنجیر مو آمد 34شمارهٔ ۲۰۵: کسی که نسبت قدّت به سرو ناز کند 35شمارهٔ ۲۰۶: کسی چون گل دهن پرخنده دارد 36شمارهٔ ۲۰۷: کسی کاو به جانان وصالی ندارد 37شمارهٔ ۲۰۸: کسی که سلسلهٔ زلف مشکبو دارد 38شمارهٔ ۲۰۹: کسی کز خوان قسمت مفلسان را جام می ...39شمارهٔ ۲۱۰: کمند زلف توام پای بند سودا کرد 40شمارهٔ ۲۱۱: کنون چو در طلبش اشک رو به ره دارد 41شمارهٔ ۲۱۲: گر ای اشک دیده به خویشت بخواند 42شمارهٔ ۲۱۳: گر بعد اجل دردِ تو با خویش توان ب ...43شمارهٔ ۲۱۴: گر تیغ زند یار نخواهیم حذر کرد 44شمارهٔ ۲۱۵: گرچه هر دم سیل اشک ما به دریا می ...45شمارهٔ ۲۱۶: گرچه دل بهره ز کیش تو خدنگی دارد 46شمارهٔ ۲۱۷: گرچه شب غم ساختم چون شمع من با سو ...47شمارهٔ ۲۱۸: گر ز بالای تو هر ساعت بلا باید کش ...48شمارهٔ ۲۱۹: گر شبی ماه رخت پرده ز رو برگیرد 49شمارهٔ ۲۲۰: گر قدح با لب میگون تو لافی دارد 50شمارهٔ ۲۲۱: گر نه با من سر زلفت به جفا پیدا ش ...51شمارهٔ ۲۲۲: گر ندیدی کز سرای دیده ام خون می چ ...52شمارهٔ ۲۲۳: گر همچونی دم می زنم از سوز دل خون ...53شمارهٔ ۲۲۴: گل جامه دران بار دگر سر به در آور ...54شمارهٔ ۲۲۵: گهی به پای تو جانم سرِ نیاز کشید 55شمارهٔ ۲۲۶: گوهر اشکم که راز دل هویدا می کند 56شمارهٔ ۲۲۷: گهی چشمت به نیش غم دلم را ریش می ...57شمارهٔ ۲۲۸: گهی که باغ ز فصل بهار یاد دهد 58شمارهٔ ۲۲۹: گهی کز خوان قسمت مفلسان را کام می ...59شمارهٔ ۲۳۰: گهی که آیت حسن تو را بیان کردند 60شمارهٔ ۲۳۱: لبت جانبخش و دلجو می نماید 61شمارهٔ ۲۳۲: ما را ز سر خیال تو بیرون نمی شود 62شمارهٔ ۲۳۳: ماه رخسارِ تو دید و عاشقی بنیاد ک ...63شمارهٔ ۲۳۴: مرا بی تو راحت الم می نماید 64شمارهٔ ۲۳۵: مرا تا سوز دل هر شب بلای تن نخواه ...65شمارهٔ ۲۳۶: مرا دوش از آن لب بسی رنگ بود 66شمارهٔ ۲۳۷: مرا که دوش زِیادت زیاده دردی بود 67شمارهٔ ۲۳۸: مرا می سوزد آن بدخو که کار خودنکو ...68شمارهٔ ۲۳۹: مرا یاد آن روی دیوانه کرد 69شمارهٔ ۲۴۰: مسافران که در این ره به کاروان رف ...70شمارهٔ ۲۴۱: میر مجلس که چو لب بادهٔ روشن دارد 71شمارهٔ ۲۴۲: ناز مه جز به همین نیست که نوری دا ...72شمارهٔ ۲۴۳: نکردم جز به زلف یار پیوند 73شمارهٔ ۲۴۴: واقف از جام می لعل تو مدهوشانند 74شمارهٔ ۲۴۵: هر جفایی که کند روی تو نیکو باشد 75شمارهٔ ۲۴۶: هر خطایی که سزاوار عتابی باشد 76شمارهٔ ۲۴۷: هردم از جانب او تیغ بلا می آید 77شمارهٔ ۲۴۸: هردم از غیبم به گوش دل ندایی می ر ...78شمارهٔ ۲۴۹: هر دم به صورتی یار دیدار می نماید 79شمارهٔ ۲۵۰: هر شبی زلفش مرا دربند سودا می کشد 80شمارهٔ ۲۵۱: هرکجا خطّ تو عرض نافهٔ چینی کند 81شمارهٔ ۲۵۲: هرکه زاین وادی به کوی بخت و دولت ...82شمارهٔ ۲۵۳: هرکه سر در قدمِ مردم مقبل ننهاد 83شمارهٔ ۲۵۴: هرگز به جهان چیزی جز یار نمی ماند 84شمارهٔ ۲۵۵: هندوی زلف تو زآن حال مشوّش دارد 85شمارهٔ ۲۵۶: یارب کدام دل که ز سوز تو دم نزد 86شمارهٔ ۲۵۷: یار درد بی دلان را دید و تدبیری ن ...87شمارهٔ ۲۵۸: یار در کار دلم کوشش بسیاری کرد 88شمارهٔ ۲۵۹: از چشم ما چو می طلبد لعل او گهر 89شمارهٔ ۲۶۰: از گوهر اشک ار نشود دیده توانگر 90شمارهٔ ۲۶۱: چه بود افسانهٔ منصور با یار 91شمارهٔ ۲۶۲: دلا غم یار ما شد دل به جا دار 92شمارهٔ ۲۶۳: گر به رویت کنند نسبت حور 93شمارهٔ ۲۶۴: عمری دویده ایم به دنبالِ اهل راز 94شمارهٔ ۲۶۵: ما را ز روزگار غمِ روزگار بس 95شمارهٔ ۲۶۶: آب شد پیش لبت قند چو تر کردیمش 96شمارهٔ ۲۶۷: آن دل که به فن برد ز من غمزهٔ مست ...97شمارهٔ ۲۶۸: آنکه رحمی نیست بر حال منش 98شمارهٔ ۲۶۹: اشکِ چشم من که جان نقد روان می خو ...99شمارهٔ ۲۷۰: اگر در بند سودا نیست با من زلف مش ...100شمارهٔ ۲۷۱: تا در دلت غمی بوَد از دلپذیر خویش 101شمارهٔ ۲۷۲: چه کرد سرو به قدّت که بر کشیدندش 102شمارهٔ ۲۷۳: چون طلب کردیم فیضی از سحاب رحمتش 103شمارهٔ ۲۷۴: در عشق از آن خوشدلم از چشم ترِ خو ...104شمارهٔ ۲۷۵: دلا به دست هوس تار زلف یار مکش 105شمارهٔ ۲۷۶: کجاست ساغر می تا به گردش آرندش 106شمارهٔ ۲۷۷: دل چو گشت از جام معنی جرعه نوش 107شمارهٔ ۲۷۸: روزگاری ست که از غایت نادانی خویش 108شمارهٔ ۲۷۹: گر ترحّم نکند طرّهٔ بی آرامش 109شمارهٔ ۲۸۰: ما را به درِ دوست گشاد از هوس خوی ...110شمارهٔ ۲۸۱: ما را همین زبانی ست آن نیز در دعا ...111شمارهٔ ۲۸۲: یار اگر بد کند ای دل نتوان گفت بد ...112شمارهٔ ۲۸۳: هر نقد دل کآن غمزهٔ پر حیله می آر ...113شمارهٔ ۲۸۴: گر بیابد شرف خدمت آن حور ملک 114شمارهٔ ۲۸۵: شمع می گفت به پروانه شبی در محفل 115شمارهٔ ۲۸۶: آه کز زلفت اسیر بند زنّار آمدم 116شمارهٔ ۲۸۷: از آن ز دیده و دل اشک و آه می خوا ...117شمارهٔ ۲۸۸: ای ز چشمت چشم نرگس نسخه یی امّا س ...118شمارهٔ ۲۸۹: تا به روی از دیده اشک لاله گون می ...119شمارهٔ ۲۹۰: تا خاک راه همت اهل صفا شدم 120شمارهٔ ۲۹۱: خیزید تا ز خاک درش درد سر بریم 121شمارهٔ ۲۹۲: دل خون شد و زاین راه به جایی نرسی ...122شمارهٔ ۲۹۳: دل گم شد و جز بر دهنش نیست گمانم 123شمارهٔ ۲۹۴: زهی تیره از زلف تو روز، شام 124شمارهٔ ۲۹۵: سرشک جانب خاک در تو بست احرام 125شمارهٔ ۲۹۶: گرچه از جا شد دل و بر جان بلا می ...126شمارهٔ ۲۹۷: گرچه روزی چند دور از کعبهٔ روی تو ...127شمارهٔ ۲۹۸: گهی که جانب آن زلف خم به خم بینیم 128شمارهٔ ۲۹۹: ما به اوّل ستم زلف تو را خوش کردی ...129شمارهٔ ۳۰۰: ما به فکر دهنت ذوق شکر یافته ایم 130شمارهٔ ۳۰۱: مابه وجهی صفت روی تو با مه کردیم 131شمارهٔ ۳۰۲: ما در خیال زلف تو شبگیر می کنیم 132شمارهٔ ۳۰۳: ما دل به تو دادیم و کمِ خویش گرفت ...133شمارهٔ ۳۰۴: ما ز تقصیر عبادت چون پشیمان آمدیم 134شمارهٔ ۳۰۵: ما که هرشب همچو شمع از تاب و تب د ...135شمارهٔ ۳۰۶: مرا که بر سر کویت سگ وفا دارم 136شمارهٔ ۳۰۷: مرا مکش که تو را خاک رهگذار شدم 137شمارهٔ ۳۰۸: من که با لعل تو فارغ ز می رنگینم 138شمارهٔ ۳۰۹: من که از دیدهٔ معنی به رخت می نگر ...139شمارهٔ ۳۱۰: آخر ای جان لب شیرین تو را جان گفت ...140شمارهٔ ۳۱۱: ای رفیقان به شب هجر چو از آتش من 141شمارهٔ ۳۱۲: ای مهر تو انیس دل ناتوان من 142شمارهٔ ۳۱۳: با آنکه بر مزارم نگذشت قاتل من 143شمارهٔ ۳۱۴: به غیر چشمهٔ حیوان کرا رسد گفتن 144شمارهٔ ۳۱۵: تا دست دهد روی چو خورشید تودیدن 145شمارهٔ ۳۱۶: تا رندی و نیاز نشد رسم و راه من 146شمارهٔ ۳۱۷: تا می فشاند سوز دل خون از کباب خو ...147شمارهٔ ۳۱۸: گر تو را میلی ست بر قتل زبون خویش ...148شمارهٔ ۳۱۹: گرچه اسرار نهانی می شود معلوم من 149شمارهٔ ۳۲۰: گر شود بر خاک کویت فرصت سر باختن 150شمارهٔ ۳۲۱: من که باشم که بود لایق تو خدمت من 151شمارهٔ ۳۲۲: ای به حُسن آفتاب چاکر تو 152شمارهٔ ۳۲۳: به هوا و هوس نکهت پیراهن تو 153شمارهٔ ۳۲۴: تا چمن دم زد ز لطف عارض رعنای او 154شمارهٔ ۳۲۵: تا قدح هردم چرا بوسد لب میگون او 155شمارهٔ ۳۲۶: خیز ای ندیم خاصّ درِ پادشاه شو 156شمارهٔ ۳۲۷: دلیر آن است که در دیده بود منزل ا ...157شمارهٔ ۳۲۸: صوفی ما جام باشد باده تا باشد در ...158شمارهٔ ۳۲۹: کسی که پیرویِ عشق نیست عادت او 159شمارهٔ ۳۳۰: کسی که خاک درِ دوست نیست افسر او 160شمارهٔ ۳۳۱: لاله کز گل می برد دل چهرهٔ رعنای ...161شمارهٔ ۳۳۲: لطفی که می کند به محبّان عذار او 162شمارهٔ ۳۳۳: من آن نیَم که گذارم ز دست دامن تو 163شمارهٔ ۳۳۴: ای تیرِ غمت را دل عشّاق نشانه 164شمارهٔ ۳۳۵: کنایت ها به آب خضر گفته 165شمارهٔ ۳۳۶: گهی دل می خورد خونم گه از راه جفا ...166شمارهٔ ۳۳۷: نامهٔ طاعت و عصیان چه سفید و چه س ...167شمارهٔ ۳۳۸: همه شب در غم آن ماه پاره 168شمارهٔ ۳۳۹: از این شکسته دو روزی اگر جدا باشی 169شمارهٔ ۳۴۰: اگرچه مشگ را باشد به هر سویی خرید ...170شمارهٔ ۳۴۱: ای اشک مرا از سر کویش خبری گوی 171شمارهٔ ۳۴۲: ای اشک چو در راه طلب گرم دویدی 172شمارهٔ ۳۴۳: ای به بوی تو صبا شیفتهٔ هر چمنی 173شمارهٔ ۳۴۴: ای پارسا که دایم رو در نماز داری 174شمارهٔ ۳۴۵: ای دل آن دم شرف صحبت دلبر یابی 175شمارهٔ ۳۴۶: ای دل از خویش گذر تا که به جایی ب ...176شمارهٔ ۳۴۷: ای دل به طریقی سوی زلفش اگر افتی 177شمارهٔ ۳۴۸: ای دل سر تسلیم بنه بر کف پایی 178شمارهٔ ۳۴۹: ای که بر صفحهٔ مه خطّ غباری داری 179شمارهٔ ۳۵۰: ای که در عالم خوبی به لطافت علمی 180شمارهٔ ۳۵۱: ای گذشته قدت از سرو به خوش رفتاری 181شمارهٔ ۳۵۲: ای گل از روی تو آموخته خندان رویی 182شمارهٔ ۳۵۳: بدین شوخی که تو بنیاد داری 183شمارهٔ ۳۵۴: تا در قدم اهل دلی خاک نگردی 184شمارهٔ ۳۵۵: تا دلم را به غم هجر در انداخته ای 185شمارهٔ ۳۵۶: تا کی ای شوخ به هر بیخبری می سازی 186شمارهٔ ۳۵۷: تا همچو غنچه خندان از خود به در ن ...187شمارهٔ ۳۵۸: تو ای مه گر چه شوخ و بیوفایی 188شمارهٔ ۳۵۹: چند ای سرشکِ خون دم از پاکیِّ گوه ...189شمارهٔ ۳۶۰: چه طرفه طرفه تو نقشی چه بوالعجب ن ...190شمارهٔ ۳۶۱: خیز ای مست و سلامی به رخ ساقی گوی 191شمارهٔ ۳۶۲: دلا تا محنتی بر خودنبینی 192شمارهٔ ۳۶۳: دلا چو روی به اقبال مقبلی داری 193شمارهٔ ۳۶۴: دلا ز لذت مستی گهی خبر یابی 194شمارهٔ ۳۶۵: شد باز به دیدار سحر چشم جهانی 195شمارهٔ ۳۶۶: کجا باشد چو می روشن ضمیری 196شمارهٔ ۳۶۷: گر ای دل بر طریق عذرخواهی 197شمارهٔ ۳۶۸: گر تو ای شمع شبی هم نفس من باشی 198شمارهٔ ۳۶۹: گرچه بر اسب سلطنت شاهی و شاهزاده ...199شمارهٔ ۳۷۰: ما نداریم به غیر از جگرِ افگاری 200شمارهٔ ۳۷۱: مرا ای مه اگر دیوانه گفتی 201شمارهٔ ۳۷۲: مرا در بزم رندان جرعه نوشی 202شمارهٔ ۳۷۳: مشکل عشق تو بسیار است و ما را دل ...203شمارهٔ ۳۷۴: مشاطّه سر زلف تو ببرید به بازی 204شمارهٔ ۳۷۵: منم و بادیهٔ عشق و دل آگاهی 205شمارهٔ ۳۷۶: نیست در عشق تو سوز من و شمع امروز ...206شمارهٔ ۳۷۷: وصل جمشید طلب تا که به جامی برسی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ