به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

خیالی بخاری

خیالی بخاریغزل هاشمارهٔ ۱۳۸: تا خطت خود را به سودای خطا خواهد کشید

2580عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

تا خطت خود را به سودای خطا خواهد کشید
مرغ جان را دل سوی دام بلا خواهد کشید
گفتم از دل بیش از این زلفش مبین در تاب شد
پند من نشنید آخر تا چه ها خواهد کشید
شاید ار خاک رهت گردم چو می دانم که باز
ذرّه سانم مهر رویت بر هوا خواهد کشید
این چنین کز دست هجران پایمال محنتم
عاقبت کار من از غم تا کجا خواهد کشید
باخیال سرو بالایت خیالی عاقبت
چون گل رحمت سر از خاک وفا خواهد کشید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۳۷: تا خرد خیمه سوی عالم جسمانی زد 2شمارهٔ ۱۳۸: تا خطت خود را به سودای خطا خواهد ...3شمارهٔ ۱۳۹: تا دل به وصف آن دهن عرض تکلّم می ...4شمارهٔ ۱۴۰: تا دلم شیوهٔ آن زلف دوتا می داند 5شمارهٔ ۱۴۱: تا راهروان در حرم دل نرسیدند 6شمارهٔ ۱۴۲: تا ز خاک قدمت باد خبر می آرد 7شمارهٔ ۱۴۳: تا ز عشق اهل نظر آئینه یی برساختن ...8شمارهٔ ۱۴۴: تا زلف تو دلم را پا بستهٔ بلا کرد 9شمارهٔ ۱۴۵: تا زلف رهزن تو ز عنبر کمند کرد 10شمارهٔ ۱۴۶: تا ز نسیم رحتمش رایحه یی به ما رس ...11شمارهٔ ۱۴۷: تا کافر چشمت ز مژه عزم سپه کرد 12شمارهٔ ۱۴۸: تا گرد عارض تو خط سبز بردمید 13شمارهٔ ۱۴۹: تا گلشن از طراوت روی تو یاد داد 14شمارهٔ ۱۵۰: تا نخست از طرف عشق تو فرمان نرسید 15شمارهٔ ۱۵۱: تا نشد زلفت پریشان وقت ما برهم نز ...16شمارهٔ ۱۵۲: ترک چشمت بی سپاه حُسن خنجر می زند 17شمارهٔ ۱۵۳: تو را به جز سخن اندر دهن نمی گنجد 18شمارهٔ ۱۵۴: چشمت آزار ما چه می خواهد 19شمارهٔ ۱۵۵: چشمت که به جز فتنه گری کار ندارد 20شمارهٔ ۱۵۶: چنین که چشم تو پروای دادخواه ندار ...21شمارهٔ ۱۵۷: چو زلف بی قرارش قصد جان کرد 22شمارهٔ ۱۵۸: چو سرو هر که در این بوستان هوای ت ...23شمارهٔ ۱۵۹: چو عطّار صبا در چین زلفت مشگ می ب ...24شمارهٔ ۱۶۰: چون نه شادیّ و نه محنت به کسی می ...25شمارهٔ ۱۶۱: چو نام مستیِ نرگس به بزم باغ برآم ...26شمارهٔ ۱۶۲: خدا بتان جفا کیش را وفا بخشد 27شمارهٔ ۱۶۳: خطت را تا به خون ریزی نشان شد 28شمارهٔ ۱۶۴: خطت صحیفهٔ مه را نقاب مشگین کرد 29شمارهٔ ۱۶۵: خیال روی تو از سر به در نخواهم کر ...30شمارهٔ ۱۶۶: خیز که پیر مغان میکده را درگشاد 31شمارهٔ ۱۶۷: در ازل مهر تو با جان رقم غم می زد 32شمارهٔ ۱۶۸: در ازل قطرهٔ خونی که ز آب و گِل ش ...33شمارهٔ ۱۶۹: در چمن سبزهٔ سیراب به هرجا که رسی ...34شمارهٔ ۱۷۰: در چمن دوش به گل بلبل دشوار پسند 35شمارهٔ ۱۷۱: دلم جز داغ نومیدی ز جان حاصل همین ...36شمارهٔ ۱۷۲: دل جز به غمت خاطر خوشنود ندارد 37شمارهٔ ۱۷۳: دل به رویت هوس صحبت جانی دارد 38شمارهٔ ۱۷۴: دل نه جز غصّه محرمی دارد 39شمارهٔ ۱۷۵: دل به یاد لب لعلت سخن از نوش نکرد 40شمارهٔ ۱۷۶: دلم جز با غمت خرّم نباشد 41شمارهٔ ۱۷۷: دلِ شکسته چو در آرزوی لعل تو خون ...42شمارهٔ ۱۷۸: دل جفای خطت از دور قمر می داند 43شمارهٔ ۱۷۹: دلم از زلف تو پا بستهٔ سودا آمد 44شمارهٔ ۱۸۰: دل در آن زلف شد و روی دل افروز ند ...45شمارهٔ ۱۸۱: دوش می گفتم که ماه این دلفروزی از ...46شمارهٔ ۱۸۲: راستی را شیوه یی کآن سرو قامت می ...47شمارهٔ ۱۸۳: روی تو طعنه بر گُل سیراب می زند 48شمارهٔ ۱۸۴: ز بهر غارت جان عشق لشکر اندازد 49شمارهٔ ۱۸۵: ز غمزه چشم تو چون تیر در کمان آور ...50شمارهٔ ۱۸۶: سپاه عشق از آن لحظه خیمه بالا زد 51شمارهٔ ۱۸۷: سرشک تا به کی از چشم آن و این افت ...52شمارهٔ ۱۸۸: سرکشید از کبر ابلیس و چنین مهجور ...53شمارهٔ ۱۸۹: سرو هرگز در چمن کاری چنین زیبا نک ...54شمارهٔ ۱۹۰: سروِ قدّت طرف باغ چو پا می ماند 55شمارهٔ ۱۹۱: سریر فقر که با هیچ پادشا ندهند 56شمارهٔ ۱۹۲: سزد که زلف تو آن رخ پی نظاره نمای ...57شمارهٔ ۱۹۳: شبی کآن ماه با ما خوش برآید 58شمارهٔ ۱۹۴: صاحب روی نکو منصب دولت دارد 59شمارهٔ ۱۹۵: ز بس کز گریه چشم من به خونِ ناب م ...60شمارهٔ ۱۹۶: صبا به تحفه نسیمی که دلگشای آرد 61شمارهٔ ۱۹۷: طالب دردِ عشق تو فکر دوا نمی کند 62شمارهٔ ۱۹۸: طوطیِ عقلم که دعویّ تکلّم می کند 63شمارهٔ ۱۹۹: عاقبت حسرتِ لعل تو دلم را خون کرد 64شمارهٔ ۲۰۰: غم نیست اگر زلفت با فتنه سری دارد 65شمارهٔ ۲۰۱: کس نیست که کار ما برآرد 66شمارهٔ ۲۰۲: کسی چو نیست که پیش تو عذر ما خواه ...67شمارهٔ ۲۰۳: کسی را که رویت هوس می کند 68شمارهٔ ۲۰۴: کسی کآشفتهٔ سودای آن زنجیر مو آمد 69شمارهٔ ۲۰۵: کسی که نسبت قدّت به سرو ناز کند 70شمارهٔ ۲۰۶: کسی چون گل دهن پرخنده دارد 71شمارهٔ ۲۰۷: کسی کاو به جانان وصالی ندارد 72شمارهٔ ۲۰۸: کسی که سلسلهٔ زلف مشکبو دارد 73شمارهٔ ۲۰۹: کسی کز خوان قسمت مفلسان را جام می ...74شمارهٔ ۲۱۰: کمند زلف توام پای بند سودا کرد 75شمارهٔ ۲۱۱: کنون چو در طلبش اشک رو به ره دارد 76شمارهٔ ۲۱۲: گر ای اشک دیده به خویشت بخواند 77شمارهٔ ۲۱۳: گر بعد اجل دردِ تو با خویش توان ب ...78شمارهٔ ۲۱۴: گر تیغ زند یار نخواهیم حذر کرد 79شمارهٔ ۲۱۵: گرچه هر دم سیل اشک ما به دریا می ...80شمارهٔ ۲۱۶: گرچه دل بهره ز کیش تو خدنگی دارد 81شمارهٔ ۲۱۷: گرچه شب غم ساختم چون شمع من با سو ...82شمارهٔ ۲۱۸: گر ز بالای تو هر ساعت بلا باید کش ...83شمارهٔ ۲۱۹: گر شبی ماه رخت پرده ز رو برگیرد 84شمارهٔ ۲۲۰: گر قدح با لب میگون تو لافی دارد 85شمارهٔ ۲۲۱: گر نه با من سر زلفت به جفا پیدا ش ...86شمارهٔ ۲۲۲: گر ندیدی کز سرای دیده ام خون می چ ...87شمارهٔ ۲۲۳: گر همچونی دم می زنم از سوز دل خون ...88شمارهٔ ۲۲۴: گل جامه دران بار دگر سر به در آور ...89شمارهٔ ۲۲۵: گهی به پای تو جانم سرِ نیاز کشید 90شمارهٔ ۲۲۶: گوهر اشکم که راز دل هویدا می کند 91شمارهٔ ۲۲۷: گهی چشمت به نیش غم دلم را ریش می ...92شمارهٔ ۲۲۸: گهی که باغ ز فصل بهار یاد دهد 93شمارهٔ ۲۲۹: گهی کز خوان قسمت مفلسان را کام می ...94شمارهٔ ۲۳۰: گهی که آیت حسن تو را بیان کردند 95شمارهٔ ۲۳۱: لبت جانبخش و دلجو می نماید 96شمارهٔ ۲۳۲: ما را ز سر خیال تو بیرون نمی شود 97شمارهٔ ۲۳۳: ماه رخسارِ تو دید و عاشقی بنیاد ک ...98شمارهٔ ۲۳۴: مرا بی تو راحت الم می نماید 99شمارهٔ ۲۳۵: مرا تا سوز دل هر شب بلای تن نخواه ...100شمارهٔ ۲۳۶: مرا دوش از آن لب بسی رنگ بود 101شمارهٔ ۲۳۷: مرا که دوش زِیادت زیاده دردی بود 102شمارهٔ ۲۳۸: مرا می سوزد آن بدخو که کار خودنکو ...103شمارهٔ ۲۳۹: مرا یاد آن روی دیوانه کرد 104شمارهٔ ۲۴۰: مسافران که در این ره به کاروان رف ...105شمارهٔ ۲۴۱: میر مجلس که چو لب بادهٔ روشن دارد 106شمارهٔ ۲۴۲: ناز مه جز به همین نیست که نوری دا ...107شمارهٔ ۲۴۳: نکردم جز به زلف یار پیوند 108شمارهٔ ۲۴۴: واقف از جام می لعل تو مدهوشانند 109شمارهٔ ۲۴۵: هر جفایی که کند روی تو نیکو باشد 110شمارهٔ ۲۴۶: هر خطایی که سزاوار عتابی باشد 111شمارهٔ ۲۴۷: هردم از جانب او تیغ بلا می آید 112شمارهٔ ۲۴۸: هردم از غیبم به گوش دل ندایی می ر ...113شمارهٔ ۲۴۹: هر دم به صورتی یار دیدار می نماید 114شمارهٔ ۲۵۰: هر شبی زلفش مرا دربند سودا می کشد 115شمارهٔ ۲۵۱: هرکجا خطّ تو عرض نافهٔ چینی کند 116شمارهٔ ۲۵۲: هرکه زاین وادی به کوی بخت و دولت ...117شمارهٔ ۲۵۳: هرکه سر در قدمِ مردم مقبل ننهاد 118شمارهٔ ۲۵۴: هرگز به جهان چیزی جز یار نمی ماند 119شمارهٔ ۲۵۵: هندوی زلف تو زآن حال مشوّش دارد 120شمارهٔ ۲۵۶: یارب کدام دل که ز سوز تو دم نزد 121شمارهٔ ۲۵۷: یار درد بی دلان را دید و تدبیری ن ...122شمارهٔ ۲۵۸: یار در کار دلم کوشش بسیاری کرد 123شمارهٔ ۲۵۹: از چشم ما چو می طلبد لعل او گهر 124شمارهٔ ۲۶۰: از گوهر اشک ار نشود دیده توانگر 125شمارهٔ ۲۶۱: چه بود افسانهٔ منصور با یار 126شمارهٔ ۲۶۲: دلا غم یار ما شد دل به جا دار 127شمارهٔ ۲۶۳: گر به رویت کنند نسبت حور 128شمارهٔ ۲۶۴: عمری دویده ایم به دنبالِ اهل راز 129شمارهٔ ۲۶۵: ما را ز روزگار غمِ روزگار بس 130شمارهٔ ۲۶۶: آب شد پیش لبت قند چو تر کردیمش 131شمارهٔ ۲۶۷: آن دل که به فن برد ز من غمزهٔ مست ...132شمارهٔ ۲۶۸: آنکه رحمی نیست بر حال منش 133شمارهٔ ۲۶۹: اشکِ چشم من که جان نقد روان می خو ...134شمارهٔ ۲۷۰: اگر در بند سودا نیست با من زلف مش ...135شمارهٔ ۲۷۱: تا در دلت غمی بوَد از دلپذیر خویش 136شمارهٔ ۲۷۲: چه کرد سرو به قدّت که بر کشیدندش 137شمارهٔ ۲۷۳: چون طلب کردیم فیضی از سحاب رحمتش 138شمارهٔ ۲۷۴: در عشق از آن خوشدلم از چشم ترِ خو ...139شمارهٔ ۲۷۵: دلا به دست هوس تار زلف یار مکش 140شمارهٔ ۲۷۶: کجاست ساغر می تا به گردش آرندش 141شمارهٔ ۲۷۷: دل چو گشت از جام معنی جرعه نوش 142شمارهٔ ۲۷۸: روزگاری ست که از غایت نادانی خویش 143شمارهٔ ۲۷۹: گر ترحّم نکند طرّهٔ بی آرامش 144شمارهٔ ۲۸۰: ما را به درِ دوست گشاد از هوس خوی ...145شمارهٔ ۲۸۱: ما را همین زبانی ست آن نیز در دعا ...146شمارهٔ ۲۸۲: یار اگر بد کند ای دل نتوان گفت بد ...147شمارهٔ ۲۸۳: هر نقد دل کآن غمزهٔ پر حیله می آر ...148شمارهٔ ۲۸۴: گر بیابد شرف خدمت آن حور ملک 149شمارهٔ ۲۸۵: شمع می گفت به پروانه شبی در محفل 150شمارهٔ ۲۸۶: آه کز زلفت اسیر بند زنّار آمدم 151شمارهٔ ۲۸۷: از آن ز دیده و دل اشک و آه می خوا ...152شمارهٔ ۲۸۸: ای ز چشمت چشم نرگس نسخه یی امّا س ...153شمارهٔ ۲۸۹: تا به روی از دیده اشک لاله گون می ...154شمارهٔ ۲۹۰: تا خاک راه همت اهل صفا شدم 155شمارهٔ ۲۹۱: خیزید تا ز خاک درش درد سر بریم 156شمارهٔ ۲۹۲: دل خون شد و زاین راه به جایی نرسی ...157شمارهٔ ۲۹۳: دل گم شد و جز بر دهنش نیست گمانم 158شمارهٔ ۲۹۴: زهی تیره از زلف تو روز، شام 159شمارهٔ ۲۹۵: سرشک جانب خاک در تو بست احرام 160شمارهٔ ۲۹۶: گرچه از جا شد دل و بر جان بلا می ...161شمارهٔ ۲۹۷: گرچه روزی چند دور از کعبهٔ روی تو ...162شمارهٔ ۲۹۸: گهی که جانب آن زلف خم به خم بینیم 163شمارهٔ ۲۹۹: ما به اوّل ستم زلف تو را خوش کردی ...164شمارهٔ ۳۰۰: ما به فکر دهنت ذوق شکر یافته ایم 165شمارهٔ ۳۰۱: مابه وجهی صفت روی تو با مه کردیم 166شمارهٔ ۳۰۲: ما در خیال زلف تو شبگیر می کنیم 167شمارهٔ ۳۰۳: ما دل به تو دادیم و کمِ خویش گرفت ...168شمارهٔ ۳۰۴: ما ز تقصیر عبادت چون پشیمان آمدیم 169شمارهٔ ۳۰۵: ما که هرشب همچو شمع از تاب و تب د ...170شمارهٔ ۳۰۶: مرا که بر سر کویت سگ وفا دارم 171شمارهٔ ۳۰۷: مرا مکش که تو را خاک رهگذار شدم 172شمارهٔ ۳۰۸: من که با لعل تو فارغ ز می رنگینم 173شمارهٔ ۳۰۹: من که از دیدهٔ معنی به رخت می نگر ...174شمارهٔ ۳۱۰: آخر ای جان لب شیرین تو را جان گفت ...175شمارهٔ ۳۱۱: ای رفیقان به شب هجر چو از آتش من 176شمارهٔ ۳۱۲: ای مهر تو انیس دل ناتوان من 177شمارهٔ ۳۱۳: با آنکه بر مزارم نگذشت قاتل من 178شمارهٔ ۳۱۴: به غیر چشمهٔ حیوان کرا رسد گفتن 179شمارهٔ ۳۱۵: تا دست دهد روی چو خورشید تودیدن 180شمارهٔ ۳۱۶: تا رندی و نیاز نشد رسم و راه من 181شمارهٔ ۳۱۷: تا می فشاند سوز دل خون از کباب خو ...182شمارهٔ ۳۱۸: گر تو را میلی ست بر قتل زبون خویش ...183شمارهٔ ۳۱۹: گرچه اسرار نهانی می شود معلوم من 184شمارهٔ ۳۲۰: گر شود بر خاک کویت فرصت سر باختن 185شمارهٔ ۳۲۱: من که باشم که بود لایق تو خدمت من 186شمارهٔ ۳۲۲: ای به حُسن آفتاب چاکر تو 187شمارهٔ ۳۲۳: به هوا و هوس نکهت پیراهن تو 188شمارهٔ ۳۲۴: تا چمن دم زد ز لطف عارض رعنای او 189شمارهٔ ۳۲۵: تا قدح هردم چرا بوسد لب میگون او 190شمارهٔ ۳۲۶: خیز ای ندیم خاصّ درِ پادشاه شو 191شمارهٔ ۳۲۷: دلیر آن است که در دیده بود منزل ا ...192شمارهٔ ۳۲۸: صوفی ما جام باشد باده تا باشد در ...193شمارهٔ ۳۲۹: کسی که پیرویِ عشق نیست عادت او 194شمارهٔ ۳۳۰: کسی که خاک درِ دوست نیست افسر او 195شمارهٔ ۳۳۱: لاله کز گل می برد دل چهرهٔ رعنای ...196شمارهٔ ۳۳۲: لطفی که می کند به محبّان عذار او 197شمارهٔ ۳۳۳: من آن نیَم که گذارم ز دست دامن تو 198شمارهٔ ۳۳۴: ای تیرِ غمت را دل عشّاق نشانه 199شمارهٔ ۳۳۵: کنایت ها به آب خضر گفته 200شمارهٔ ۳۳۶: گهی دل می خورد خونم گه از راه جفا ...201شمارهٔ ۳۳۷: نامهٔ طاعت و عصیان چه سفید و چه س ...202شمارهٔ ۳۳۸: همه شب در غم آن ماه پاره 203شمارهٔ ۳۳۹: از این شکسته دو روزی اگر جدا باشی 204شمارهٔ ۳۴۰: اگرچه مشگ را باشد به هر سویی خرید ...205شمارهٔ ۳۴۱: ای اشک مرا از سر کویش خبری گوی 206شمارهٔ ۳۴۲: ای اشک چو در راه طلب گرم دویدی 207شمارهٔ ۳۴۳: ای به بوی تو صبا شیفتهٔ هر چمنی 208شمارهٔ ۳۴۴: ای پارسا که دایم رو در نماز داری 209شمارهٔ ۳۴۵: ای دل آن دم شرف صحبت دلبر یابی 210شمارهٔ ۳۴۶: ای دل از خویش گذر تا که به جایی ب ...211شمارهٔ ۳۴۷: ای دل به طریقی سوی زلفش اگر افتی 212شمارهٔ ۳۴۸: ای دل سر تسلیم بنه بر کف پایی 213شمارهٔ ۳۴۹: ای که بر صفحهٔ مه خطّ غباری داری 214شمارهٔ ۳۵۰: ای که در عالم خوبی به لطافت علمی 215شمارهٔ ۳۵۱: ای گذشته قدت از سرو به خوش رفتاری 216شمارهٔ ۳۵۲: ای گل از روی تو آموخته خندان رویی 217شمارهٔ ۳۵۳: بدین شوخی که تو بنیاد داری 218شمارهٔ ۳۵۴: تا در قدم اهل دلی خاک نگردی 219شمارهٔ ۳۵۵: تا دلم را به غم هجر در انداخته ای 220شمارهٔ ۳۵۶: تا کی ای شوخ به هر بیخبری می سازی 221شمارهٔ ۳۵۷: تا همچو غنچه خندان از خود به در ن ...222شمارهٔ ۳۵۸: تو ای مه گر چه شوخ و بیوفایی 223شمارهٔ ۳۵۹: چند ای سرشکِ خون دم از پاکیِّ گوه ...224شمارهٔ ۳۶۰: چه طرفه طرفه تو نقشی چه بوالعجب ن ...225شمارهٔ ۳۶۱: خیز ای مست و سلامی به رخ ساقی گوی 226شمارهٔ ۳۶۲: دلا تا محنتی بر خودنبینی 227شمارهٔ ۳۶۳: دلا چو روی به اقبال مقبلی داری 228شمارهٔ ۳۶۴: دلا ز لذت مستی گهی خبر یابی 229شمارهٔ ۳۶۵: شد باز به دیدار سحر چشم جهانی 230شمارهٔ ۳۶۶: کجا باشد چو می روشن ضمیری 231شمارهٔ ۳۶۷: گر ای دل بر طریق عذرخواهی 232شمارهٔ ۳۶۸: گر تو ای شمع شبی هم نفس من باشی 233شمارهٔ ۳۶۹: گرچه بر اسب سلطنت شاهی و شاهزاده ...234شمارهٔ ۳۷۰: ما نداریم به غیر از جگرِ افگاری 235شمارهٔ ۳۷۱: مرا ای مه اگر دیوانه گفتی 236شمارهٔ ۳۷۲: مرا در بزم رندان جرعه نوشی 237شمارهٔ ۳۷۳: مشکل عشق تو بسیار است و ما را دل ...238شمارهٔ ۳۷۴: مشاطّه سر زلف تو ببرید به بازی 239شمارهٔ ۳۷۵: منم و بادیهٔ عشق و دل آگاهی 240شمارهٔ ۳۷۶: نیست در عشق تو سوز من و شمع امروز ...241شمارهٔ ۳۷۷: وصل جمشید طلب تا که به جامی برسی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ