کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    تا خرد خیمه سوی عالم جسمانی زد
    عشق در کشور جان رایت سلطانی زد
    طرّهٔ زلف بتان حلقهٔ رسوایی شد
    کافر چشم بتان راه مسلمانی زد
    یار چون پردهٔ ناموس فرو هشت ز رخ
    عقل سرگشته قدم در ره حیرانی زد
    باشد از طرف رخ دوست کسی را دل جمع
    که چو زلف سیهش دم ز پریشانی زد
    تا تو در راه طلب پا ننهی بر سر خویش
    قدم راست در این بادیه نتوانی زد
    ساقیا دست بشوی از می و بنگر که سبو
    بر سر از شرمِ گنه دست پشیمانی زد
    گرنه آئین خیالی صفت نادانی ست
    پیش اصحاب چرا لاف سخندانی زد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha