به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

خیالی بخاری

خیالی بخاریغزل هاشمارهٔ ۱۳۹: تا دل به وصف آن دهن عرض تکلّم می کند

1710عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

تا دل به وصف آن دهن عرض تکلّم می کند
از غایت دیوانگی گه گه سخن گم می کند
گر در حقیقت بنگری دانی که عین مردمی ست
آنچه ز شوی و جفا چشمت به مردم می کند
گل نیز همچون جام می در رقص می آید به سر
بلبل چو در بزم چمن با خود ترنّم می کند
گر ز آنکه گل ناموخته ست آیین بی رحمی ز تو
بر گریهٔ ابر از چه رو هر دم تبسّم می کند
از فکر شام زلف تو روز خیالی تیره شد
وقت است اگر بر حال او چشمت ترحّم می کند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۳۸: تا خطت خود را به سودای خطا خواهد ...2شمارهٔ ۱۳۹: تا دل به وصف آن دهن عرض تکلّم می ...3شمارهٔ ۱۴۰: تا دلم شیوهٔ آن زلف دوتا می داند 4شمارهٔ ۱۴۱: تا راهروان در حرم دل نرسیدند 5شمارهٔ ۱۴۲: تا ز خاک قدمت باد خبر می آرد 6شمارهٔ ۱۴۳: تا ز عشق اهل نظر آئینه یی برساختن ...7شمارهٔ ۱۴۴: تا زلف تو دلم را پا بستهٔ بلا کرد 8شمارهٔ ۱۴۵: تا زلف رهزن تو ز عنبر کمند کرد 9شمارهٔ ۱۴۶: تا ز نسیم رحتمش رایحه یی به ما رس ...10شمارهٔ ۱۴۷: تا کافر چشمت ز مژه عزم سپه کرد 11شمارهٔ ۱۴۸: تا گرد عارض تو خط سبز بردمید 12شمارهٔ ۱۴۹: تا گلشن از طراوت روی تو یاد داد 13شمارهٔ ۱۵۰: تا نخست از طرف عشق تو فرمان نرسید 14شمارهٔ ۱۵۱: تا نشد زلفت پریشان وقت ما برهم نز ...15شمارهٔ ۱۵۲: ترک چشمت بی سپاه حُسن خنجر می زند 16شمارهٔ ۱۵۳: تو را به جز سخن اندر دهن نمی گنجد 17شمارهٔ ۱۵۴: چشمت آزار ما چه می خواهد 18شمارهٔ ۱۵۵: چشمت که به جز فتنه گری کار ندارد 19شمارهٔ ۱۵۶: چنین که چشم تو پروای دادخواه ندار ...20شمارهٔ ۱۵۷: چو زلف بی قرارش قصد جان کرد 21شمارهٔ ۱۵۸: چو سرو هر که در این بوستان هوای ت ...22شمارهٔ ۱۵۹: چو عطّار صبا در چین زلفت مشگ می ب ...23شمارهٔ ۱۶۰: چون نه شادیّ و نه محنت به کسی می ...24شمارهٔ ۱۶۱: چو نام مستیِ نرگس به بزم باغ برآم ...25شمارهٔ ۱۶۲: خدا بتان جفا کیش را وفا بخشد 26شمارهٔ ۱۶۳: خطت را تا به خون ریزی نشان شد 27شمارهٔ ۱۶۴: خطت صحیفهٔ مه را نقاب مشگین کرد 28شمارهٔ ۱۶۵: خیال روی تو از سر به در نخواهم کر ...29شمارهٔ ۱۶۶: خیز که پیر مغان میکده را درگشاد 30شمارهٔ ۱۶۷: در ازل مهر تو با جان رقم غم می زد 31شمارهٔ ۱۶۸: در ازل قطرهٔ خونی که ز آب و گِل ش ...32شمارهٔ ۱۶۹: در چمن سبزهٔ سیراب به هرجا که رسی ...33شمارهٔ ۱۷۰: در چمن دوش به گل بلبل دشوار پسند 34شمارهٔ ۱۷۱: دلم جز داغ نومیدی ز جان حاصل همین ...35شمارهٔ ۱۷۲: دل جز به غمت خاطر خوشنود ندارد 36شمارهٔ ۱۷۳: دل به رویت هوس صحبت جانی دارد 37شمارهٔ ۱۷۴: دل نه جز غصّه محرمی دارد 38شمارهٔ ۱۷۵: دل به یاد لب لعلت سخن از نوش نکرد 39شمارهٔ ۱۷۶: دلم جز با غمت خرّم نباشد 40شمارهٔ ۱۷۷: دلِ شکسته چو در آرزوی لعل تو خون ...41شمارهٔ ۱۷۸: دل جفای خطت از دور قمر می داند 42شمارهٔ ۱۷۹: دلم از زلف تو پا بستهٔ سودا آمد 43شمارهٔ ۱۸۰: دل در آن زلف شد و روی دل افروز ند ...44شمارهٔ ۱۸۱: دوش می گفتم که ماه این دلفروزی از ...45شمارهٔ ۱۸۲: راستی را شیوه یی کآن سرو قامت می ...46شمارهٔ ۱۸۳: روی تو طعنه بر گُل سیراب می زند 47شمارهٔ ۱۸۴: ز بهر غارت جان عشق لشکر اندازد 48شمارهٔ ۱۸۵: ز غمزه چشم تو چون تیر در کمان آور ...49شمارهٔ ۱۸۶: سپاه عشق از آن لحظه خیمه بالا زد 50شمارهٔ ۱۸۷: سرشک تا به کی از چشم آن و این افت ...51شمارهٔ ۱۸۸: سرکشید از کبر ابلیس و چنین مهجور ...52شمارهٔ ۱۸۹: سرو هرگز در چمن کاری چنین زیبا نک ...53شمارهٔ ۱۹۰: سروِ قدّت طرف باغ چو پا می ماند 54شمارهٔ ۱۹۱: سریر فقر که با هیچ پادشا ندهند 55شمارهٔ ۱۹۲: سزد که زلف تو آن رخ پی نظاره نمای ...56شمارهٔ ۱۹۳: شبی کآن ماه با ما خوش برآید 57شمارهٔ ۱۹۴: صاحب روی نکو منصب دولت دارد 58شمارهٔ ۱۹۵: ز بس کز گریه چشم من به خونِ ناب م ...59شمارهٔ ۱۹۶: صبا به تحفه نسیمی که دلگشای آرد 60شمارهٔ ۱۹۷: طالب دردِ عشق تو فکر دوا نمی کند 61شمارهٔ ۱۹۸: طوطیِ عقلم که دعویّ تکلّم می کند 62شمارهٔ ۱۹۹: عاقبت حسرتِ لعل تو دلم را خون کرد 63شمارهٔ ۲۰۰: غم نیست اگر زلفت با فتنه سری دارد 64شمارهٔ ۲۰۱: کس نیست که کار ما برآرد 65شمارهٔ ۲۰۲: کسی چو نیست که پیش تو عذر ما خواه ...66شمارهٔ ۲۰۳: کسی را که رویت هوس می کند 67شمارهٔ ۲۰۴: کسی کآشفتهٔ سودای آن زنجیر مو آمد 68شمارهٔ ۲۰۵: کسی که نسبت قدّت به سرو ناز کند 69شمارهٔ ۲۰۶: کسی چون گل دهن پرخنده دارد 70شمارهٔ ۲۰۷: کسی کاو به جانان وصالی ندارد 71شمارهٔ ۲۰۸: کسی که سلسلهٔ زلف مشکبو دارد 72شمارهٔ ۲۰۹: کسی کز خوان قسمت مفلسان را جام می ...73شمارهٔ ۲۱۰: کمند زلف توام پای بند سودا کرد 74شمارهٔ ۲۱۱: کنون چو در طلبش اشک رو به ره دارد 75شمارهٔ ۲۱۲: گر ای اشک دیده به خویشت بخواند 76شمارهٔ ۲۱۳: گر بعد اجل دردِ تو با خویش توان ب ...77شمارهٔ ۲۱۴: گر تیغ زند یار نخواهیم حذر کرد 78شمارهٔ ۲۱۵: گرچه هر دم سیل اشک ما به دریا می ...79شمارهٔ ۲۱۶: گرچه دل بهره ز کیش تو خدنگی دارد 80شمارهٔ ۲۱۷: گرچه شب غم ساختم چون شمع من با سو ...81شمارهٔ ۲۱۸: گر ز بالای تو هر ساعت بلا باید کش ...82شمارهٔ ۲۱۹: گر شبی ماه رخت پرده ز رو برگیرد 83شمارهٔ ۲۲۰: گر قدح با لب میگون تو لافی دارد 84شمارهٔ ۲۲۱: گر نه با من سر زلفت به جفا پیدا ش ...85شمارهٔ ۲۲۲: گر ندیدی کز سرای دیده ام خون می چ ...86شمارهٔ ۲۲۳: گر همچونی دم می زنم از سوز دل خون ...87شمارهٔ ۲۲۴: گل جامه دران بار دگر سر به در آور ...88شمارهٔ ۲۲۵: گهی به پای تو جانم سرِ نیاز کشید 89شمارهٔ ۲۲۶: گوهر اشکم که راز دل هویدا می کند 90شمارهٔ ۲۲۷: گهی چشمت به نیش غم دلم را ریش می ...91شمارهٔ ۲۲۸: گهی که باغ ز فصل بهار یاد دهد 92شمارهٔ ۲۲۹: گهی کز خوان قسمت مفلسان را کام می ...93شمارهٔ ۲۳۰: گهی که آیت حسن تو را بیان کردند 94شمارهٔ ۲۳۱: لبت جانبخش و دلجو می نماید 95شمارهٔ ۲۳۲: ما را ز سر خیال تو بیرون نمی شود 96شمارهٔ ۲۳۳: ماه رخسارِ تو دید و عاشقی بنیاد ک ...97شمارهٔ ۲۳۴: مرا بی تو راحت الم می نماید 98شمارهٔ ۲۳۵: مرا تا سوز دل هر شب بلای تن نخواه ...99شمارهٔ ۲۳۶: مرا دوش از آن لب بسی رنگ بود 100شمارهٔ ۲۳۷: مرا که دوش زِیادت زیاده دردی بود 101شمارهٔ ۲۳۸: مرا می سوزد آن بدخو که کار خودنکو ...102شمارهٔ ۲۳۹: مرا یاد آن روی دیوانه کرد 103شمارهٔ ۲۴۰: مسافران که در این ره به کاروان رف ...104شمارهٔ ۲۴۱: میر مجلس که چو لب بادهٔ روشن دارد 105شمارهٔ ۲۴۲: ناز مه جز به همین نیست که نوری دا ...106شمارهٔ ۲۴۳: نکردم جز به زلف یار پیوند 107شمارهٔ ۲۴۴: واقف از جام می لعل تو مدهوشانند 108شمارهٔ ۲۴۵: هر جفایی که کند روی تو نیکو باشد 109شمارهٔ ۲۴۶: هر خطایی که سزاوار عتابی باشد 110شمارهٔ ۲۴۷: هردم از جانب او تیغ بلا می آید 111شمارهٔ ۲۴۸: هردم از غیبم به گوش دل ندایی می ر ...112شمارهٔ ۲۴۹: هر دم به صورتی یار دیدار می نماید 113شمارهٔ ۲۵۰: هر شبی زلفش مرا دربند سودا می کشد 114شمارهٔ ۲۵۱: هرکجا خطّ تو عرض نافهٔ چینی کند 115شمارهٔ ۲۵۲: هرکه زاین وادی به کوی بخت و دولت ...116شمارهٔ ۲۵۳: هرکه سر در قدمِ مردم مقبل ننهاد 117شمارهٔ ۲۵۴: هرگز به جهان چیزی جز یار نمی ماند 118شمارهٔ ۲۵۵: هندوی زلف تو زآن حال مشوّش دارد 119شمارهٔ ۲۵۶: یارب کدام دل که ز سوز تو دم نزد 120شمارهٔ ۲۵۷: یار درد بی دلان را دید و تدبیری ن ...121شمارهٔ ۲۵۸: یار در کار دلم کوشش بسیاری کرد 122شمارهٔ ۲۵۹: از چشم ما چو می طلبد لعل او گهر 123شمارهٔ ۲۶۰: از گوهر اشک ار نشود دیده توانگر 124شمارهٔ ۲۶۱: چه بود افسانهٔ منصور با یار 125شمارهٔ ۲۶۲: دلا غم یار ما شد دل به جا دار 126شمارهٔ ۲۶۳: گر به رویت کنند نسبت حور 127شمارهٔ ۲۶۴: عمری دویده ایم به دنبالِ اهل راز 128شمارهٔ ۲۶۵: ما را ز روزگار غمِ روزگار بس 129شمارهٔ ۲۶۶: آب شد پیش لبت قند چو تر کردیمش 130شمارهٔ ۲۶۷: آن دل که به فن برد ز من غمزهٔ مست ...131شمارهٔ ۲۶۸: آنکه رحمی نیست بر حال منش 132شمارهٔ ۲۶۹: اشکِ چشم من که جان نقد روان می خو ...133شمارهٔ ۲۷۰: اگر در بند سودا نیست با من زلف مش ...134شمارهٔ ۲۷۱: تا در دلت غمی بوَد از دلپذیر خویش 135شمارهٔ ۲۷۲: چه کرد سرو به قدّت که بر کشیدندش 136شمارهٔ ۲۷۳: چون طلب کردیم فیضی از سحاب رحمتش 137شمارهٔ ۲۷۴: در عشق از آن خوشدلم از چشم ترِ خو ...138شمارهٔ ۲۷۵: دلا به دست هوس تار زلف یار مکش 139شمارهٔ ۲۷۶: کجاست ساغر می تا به گردش آرندش 140شمارهٔ ۲۷۷: دل چو گشت از جام معنی جرعه نوش 141شمارهٔ ۲۷۸: روزگاری ست که از غایت نادانی خویش 142شمارهٔ ۲۷۹: گر ترحّم نکند طرّهٔ بی آرامش 143شمارهٔ ۲۸۰: ما را به درِ دوست گشاد از هوس خوی ...144شمارهٔ ۲۸۱: ما را همین زبانی ست آن نیز در دعا ...145شمارهٔ ۲۸۲: یار اگر بد کند ای دل نتوان گفت بد ...146شمارهٔ ۲۸۳: هر نقد دل کآن غمزهٔ پر حیله می آر ...147شمارهٔ ۲۸۴: گر بیابد شرف خدمت آن حور ملک 148شمارهٔ ۲۸۵: شمع می گفت به پروانه شبی در محفل 149شمارهٔ ۲۸۶: آه کز زلفت اسیر بند زنّار آمدم 150شمارهٔ ۲۸۷: از آن ز دیده و دل اشک و آه می خوا ...151شمارهٔ ۲۸۸: ای ز چشمت چشم نرگس نسخه یی امّا س ...152شمارهٔ ۲۸۹: تا به روی از دیده اشک لاله گون می ...153شمارهٔ ۲۹۰: تا خاک راه همت اهل صفا شدم 154شمارهٔ ۲۹۱: خیزید تا ز خاک درش درد سر بریم 155شمارهٔ ۲۹۲: دل خون شد و زاین راه به جایی نرسی ...156شمارهٔ ۲۹۳: دل گم شد و جز بر دهنش نیست گمانم 157شمارهٔ ۲۹۴: زهی تیره از زلف تو روز، شام 158شمارهٔ ۲۹۵: سرشک جانب خاک در تو بست احرام 159شمارهٔ ۲۹۶: گرچه از جا شد دل و بر جان بلا می ...160شمارهٔ ۲۹۷: گرچه روزی چند دور از کعبهٔ روی تو ...161شمارهٔ ۲۹۸: گهی که جانب آن زلف خم به خم بینیم 162شمارهٔ ۲۹۹: ما به اوّل ستم زلف تو را خوش کردی ...163شمارهٔ ۳۰۰: ما به فکر دهنت ذوق شکر یافته ایم 164شمارهٔ ۳۰۱: مابه وجهی صفت روی تو با مه کردیم 165شمارهٔ ۳۰۲: ما در خیال زلف تو شبگیر می کنیم 166شمارهٔ ۳۰۳: ما دل به تو دادیم و کمِ خویش گرفت ...167شمارهٔ ۳۰۴: ما ز تقصیر عبادت چون پشیمان آمدیم 168شمارهٔ ۳۰۵: ما که هرشب همچو شمع از تاب و تب د ...169شمارهٔ ۳۰۶: مرا که بر سر کویت سگ وفا دارم 170شمارهٔ ۳۰۷: مرا مکش که تو را خاک رهگذار شدم 171شمارهٔ ۳۰۸: من که با لعل تو فارغ ز می رنگینم 172شمارهٔ ۳۰۹: من که از دیدهٔ معنی به رخت می نگر ...173شمارهٔ ۳۱۰: آخر ای جان لب شیرین تو را جان گفت ...174شمارهٔ ۳۱۱: ای رفیقان به شب هجر چو از آتش من 175شمارهٔ ۳۱۲: ای مهر تو انیس دل ناتوان من 176شمارهٔ ۳۱۳: با آنکه بر مزارم نگذشت قاتل من 177شمارهٔ ۳۱۴: به غیر چشمهٔ حیوان کرا رسد گفتن 178شمارهٔ ۳۱۵: تا دست دهد روی چو خورشید تودیدن 179شمارهٔ ۳۱۶: تا رندی و نیاز نشد رسم و راه من 180شمارهٔ ۳۱۷: تا می فشاند سوز دل خون از کباب خو ...181شمارهٔ ۳۱۸: گر تو را میلی ست بر قتل زبون خویش ...182شمارهٔ ۳۱۹: گرچه اسرار نهانی می شود معلوم من 183شمارهٔ ۳۲۰: گر شود بر خاک کویت فرصت سر باختن 184شمارهٔ ۳۲۱: من که باشم که بود لایق تو خدمت من 185شمارهٔ ۳۲۲: ای به حُسن آفتاب چاکر تو 186شمارهٔ ۳۲۳: به هوا و هوس نکهت پیراهن تو 187شمارهٔ ۳۲۴: تا چمن دم زد ز لطف عارض رعنای او 188شمارهٔ ۳۲۵: تا قدح هردم چرا بوسد لب میگون او 189شمارهٔ ۳۲۶: خیز ای ندیم خاصّ درِ پادشاه شو 190شمارهٔ ۳۲۷: دلیر آن است که در دیده بود منزل ا ...191شمارهٔ ۳۲۸: صوفی ما جام باشد باده تا باشد در ...192شمارهٔ ۳۲۹: کسی که پیرویِ عشق نیست عادت او 193شمارهٔ ۳۳۰: کسی که خاک درِ دوست نیست افسر او 194شمارهٔ ۳۳۱: لاله کز گل می برد دل چهرهٔ رعنای ...195شمارهٔ ۳۳۲: لطفی که می کند به محبّان عذار او 196شمارهٔ ۳۳۳: من آن نیَم که گذارم ز دست دامن تو 197شمارهٔ ۳۳۴: ای تیرِ غمت را دل عشّاق نشانه 198شمارهٔ ۳۳۵: کنایت ها به آب خضر گفته 199شمارهٔ ۳۳۶: گهی دل می خورد خونم گه از راه جفا ...200شمارهٔ ۳۳۷: نامهٔ طاعت و عصیان چه سفید و چه س ...201شمارهٔ ۳۳۸: همه شب در غم آن ماه پاره 202شمارهٔ ۳۳۹: از این شکسته دو روزی اگر جدا باشی 203شمارهٔ ۳۴۰: اگرچه مشگ را باشد به هر سویی خرید ...204شمارهٔ ۳۴۱: ای اشک مرا از سر کویش خبری گوی 205شمارهٔ ۳۴۲: ای اشک چو در راه طلب گرم دویدی 206شمارهٔ ۳۴۳: ای به بوی تو صبا شیفتهٔ هر چمنی 207شمارهٔ ۳۴۴: ای پارسا که دایم رو در نماز داری 208شمارهٔ ۳۴۵: ای دل آن دم شرف صحبت دلبر یابی 209شمارهٔ ۳۴۶: ای دل از خویش گذر تا که به جایی ب ...210شمارهٔ ۳۴۷: ای دل به طریقی سوی زلفش اگر افتی 211شمارهٔ ۳۴۸: ای دل سر تسلیم بنه بر کف پایی 212شمارهٔ ۳۴۹: ای که بر صفحهٔ مه خطّ غباری داری 213شمارهٔ ۳۵۰: ای که در عالم خوبی به لطافت علمی 214شمارهٔ ۳۵۱: ای گذشته قدت از سرو به خوش رفتاری 215شمارهٔ ۳۵۲: ای گل از روی تو آموخته خندان رویی 216شمارهٔ ۳۵۳: بدین شوخی که تو بنیاد داری 217شمارهٔ ۳۵۴: تا در قدم اهل دلی خاک نگردی 218شمارهٔ ۳۵۵: تا دلم را به غم هجر در انداخته ای 219شمارهٔ ۳۵۶: تا کی ای شوخ به هر بیخبری می سازی 220شمارهٔ ۳۵۷: تا همچو غنچه خندان از خود به در ن ...221شمارهٔ ۳۵۸: تو ای مه گر چه شوخ و بیوفایی 222شمارهٔ ۳۵۹: چند ای سرشکِ خون دم از پاکیِّ گوه ...223شمارهٔ ۳۶۰: چه طرفه طرفه تو نقشی چه بوالعجب ن ...224شمارهٔ ۳۶۱: خیز ای مست و سلامی به رخ ساقی گوی 225شمارهٔ ۳۶۲: دلا تا محنتی بر خودنبینی 226شمارهٔ ۳۶۳: دلا چو روی به اقبال مقبلی داری 227شمارهٔ ۳۶۴: دلا ز لذت مستی گهی خبر یابی 228شمارهٔ ۳۶۵: شد باز به دیدار سحر چشم جهانی 229شمارهٔ ۳۶۶: کجا باشد چو می روشن ضمیری 230شمارهٔ ۳۶۷: گر ای دل بر طریق عذرخواهی 231شمارهٔ ۳۶۸: گر تو ای شمع شبی هم نفس من باشی 232شمارهٔ ۳۶۹: گرچه بر اسب سلطنت شاهی و شاهزاده ...233شمارهٔ ۳۷۰: ما نداریم به غیر از جگرِ افگاری 234شمارهٔ ۳۷۱: مرا ای مه اگر دیوانه گفتی 235شمارهٔ ۳۷۲: مرا در بزم رندان جرعه نوشی 236شمارهٔ ۳۷۳: مشکل عشق تو بسیار است و ما را دل ...237شمارهٔ ۳۷۴: مشاطّه سر زلف تو ببرید به بازی 238شمارهٔ ۳۷۵: منم و بادیهٔ عشق و دل آگاهی 239شمارهٔ ۳۷۶: نیست در عشق تو سوز من و شمع امروز ...240شمارهٔ ۳۷۷: وصل جمشید طلب تا که به جامی برسی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ