به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

خیالی بخاری

خیالی بخاریغزل هاشمارهٔ ۱۱۵: باد اگر یاد سرو ما نکند

1670عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

باد اگر یاد سرو ما نکند
سرو را دل هوا هوا نکند
پیش زلف تو مشگ مسکین است
آری اصل نکو خطا نکند
گو به دست آر شیشهٔ دل ما
تا سر زلف زیر پا نکند
دارد آن رخ به خطّ سبز نشان
که مراد کسی روا نکند
کو عزیزی که از سگ کویت
بشنود خواری و دعا نکند
ای خیالی ز سیل اشک چه سود
یار اگر روی سوی ما نکند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۱۴: باز آواز نی و فریاد درد انگیز عود 2شمارهٔ ۱۱۵: باد اگر یاد سرو ما نکند 3شمارهٔ ۱۱۶: باز از قدم گل چمن پیر جوان شد 4شمارهٔ ۱۱۷: باز این دل خود کام به فرمان کسی ش ...5شمارهٔ ۱۱۸: باز بالا بنمودی و بلا خواهد شد 6شمارهٔ ۱۱۹: باز بیرون شدی و نوبت حیرانی شد 7شمارهٔ ۱۲۰: باز ره بینان نشان از قرب منزل می ...8شمارهٔ ۱۲۱: باشد که ز رخسار ترا پرده برافتد 9شمارهٔ ۱۲۲: با غمت هرچند کار درد ما مشکل شود 10شمارهٔ ۱۲۳: به بازی حلقهٔ زلف تو دل برد از من ...11شمارهٔ ۱۲۴: به جهان لطیف طبعی که ز خود ملال د ...12شمارهٔ ۱۲۵: تابِ خطت قرار ز بخت سیاه برد 13شمارهٔ ۱۲۶: تابِ رویت رونق خورشید عالمتاب برد 14شمارهٔ ۱۲۷: تا بر بیاض رویت خطّ سیه برآمد 15شمارهٔ ۱۲۸: تاب رویت به فروغ مه تابان ماند 16شمارهٔ ۱۲۹: تا به رحمت خوان قسمت را مزیّن کرد ...17شمارهٔ ۱۳۰: تا بنفشه برد بویی از خطت در تاب ش ...18شمارهٔ ۱۳۱: تا به سودای تو دل را عشق و همّت ی ...19شمارهٔ ۱۳۲: تا به کی چشم تو جز غارت دینها نکن ...20شمارهٔ ۱۳۳: تا به کی نقد دلم صرف غم هجران شود 21شمارهٔ ۱۳۴: تا به معنی اهل صورت دم ز آب و گل ...22شمارهٔ ۱۳۵: تا جان ز وفای دهن تنگ تو دم زد 23شمارهٔ ۱۳۶: تا جفایی نکشد دل به وفایی نرسد 24شمارهٔ ۱۳۷: تا خرد خیمه سوی عالم جسمانی زد 25شمارهٔ ۱۳۸: تا خطت خود را به سودای خطا خواهد ...26شمارهٔ ۱۳۹: تا دل به وصف آن دهن عرض تکلّم می ...27شمارهٔ ۱۴۰: تا دلم شیوهٔ آن زلف دوتا می داند 28شمارهٔ ۱۴۱: تا راهروان در حرم دل نرسیدند 29شمارهٔ ۱۴۲: تا ز خاک قدمت باد خبر می آرد 30شمارهٔ ۱۴۳: تا ز عشق اهل نظر آئینه یی برساختن ...31شمارهٔ ۱۴۴: تا زلف تو دلم را پا بستهٔ بلا کرد 32شمارهٔ ۱۴۵: تا زلف رهزن تو ز عنبر کمند کرد 33شمارهٔ ۱۴۶: تا ز نسیم رحتمش رایحه یی به ما رس ...34شمارهٔ ۱۴۷: تا کافر چشمت ز مژه عزم سپه کرد 35شمارهٔ ۱۴۸: تا گرد عارض تو خط سبز بردمید 36شمارهٔ ۱۴۹: تا گلشن از طراوت روی تو یاد داد 37شمارهٔ ۱۵۰: تا نخست از طرف عشق تو فرمان نرسید 38شمارهٔ ۱۵۱: تا نشد زلفت پریشان وقت ما برهم نز ...39شمارهٔ ۱۵۲: ترک چشمت بی سپاه حُسن خنجر می زند 40شمارهٔ ۱۵۳: تو را به جز سخن اندر دهن نمی گنجد 41شمارهٔ ۱۵۴: چشمت آزار ما چه می خواهد 42شمارهٔ ۱۵۵: چشمت که به جز فتنه گری کار ندارد 43شمارهٔ ۱۵۶: چنین که چشم تو پروای دادخواه ندار ...44شمارهٔ ۱۵۷: چو زلف بی قرارش قصد جان کرد 45شمارهٔ ۱۵۸: چو سرو هر که در این بوستان هوای ت ...46شمارهٔ ۱۵۹: چو عطّار صبا در چین زلفت مشگ می ب ...47شمارهٔ ۱۶۰: چون نه شادیّ و نه محنت به کسی می ...48شمارهٔ ۱۶۱: چو نام مستیِ نرگس به بزم باغ برآم ...49شمارهٔ ۱۶۲: خدا بتان جفا کیش را وفا بخشد 50شمارهٔ ۱۶۳: خطت را تا به خون ریزی نشان شد 51شمارهٔ ۱۶۴: خطت صحیفهٔ مه را نقاب مشگین کرد 52شمارهٔ ۱۶۵: خیال روی تو از سر به در نخواهم کر ...53شمارهٔ ۱۶۶: خیز که پیر مغان میکده را درگشاد 54شمارهٔ ۱۶۷: در ازل مهر تو با جان رقم غم می زد 55شمارهٔ ۱۶۸: در ازل قطرهٔ خونی که ز آب و گِل ش ...56شمارهٔ ۱۶۹: در چمن سبزهٔ سیراب به هرجا که رسی ...57شمارهٔ ۱۷۰: در چمن دوش به گل بلبل دشوار پسند 58شمارهٔ ۱۷۱: دلم جز داغ نومیدی ز جان حاصل همین ...59شمارهٔ ۱۷۲: دل جز به غمت خاطر خوشنود ندارد 60شمارهٔ ۱۷۳: دل به رویت هوس صحبت جانی دارد 61شمارهٔ ۱۷۴: دل نه جز غصّه محرمی دارد 62شمارهٔ ۱۷۵: دل به یاد لب لعلت سخن از نوش نکرد 63شمارهٔ ۱۷۶: دلم جز با غمت خرّم نباشد 64شمارهٔ ۱۷۷: دلِ شکسته چو در آرزوی لعل تو خون ...65شمارهٔ ۱۷۸: دل جفای خطت از دور قمر می داند 66شمارهٔ ۱۷۹: دلم از زلف تو پا بستهٔ سودا آمد 67شمارهٔ ۱۸۰: دل در آن زلف شد و روی دل افروز ند ...68شمارهٔ ۱۸۱: دوش می گفتم که ماه این دلفروزی از ...69شمارهٔ ۱۸۲: راستی را شیوه یی کآن سرو قامت می ...70شمارهٔ ۱۸۳: روی تو طعنه بر گُل سیراب می زند 71شمارهٔ ۱۸۴: ز بهر غارت جان عشق لشکر اندازد 72شمارهٔ ۱۸۵: ز غمزه چشم تو چون تیر در کمان آور ...73شمارهٔ ۱۸۶: سپاه عشق از آن لحظه خیمه بالا زد 74شمارهٔ ۱۸۷: سرشک تا به کی از چشم آن و این افت ...75شمارهٔ ۱۸۸: سرکشید از کبر ابلیس و چنین مهجور ...76شمارهٔ ۱۸۹: سرو هرگز در چمن کاری چنین زیبا نک ...77شمارهٔ ۱۹۰: سروِ قدّت طرف باغ چو پا می ماند 78شمارهٔ ۱۹۱: سریر فقر که با هیچ پادشا ندهند 79شمارهٔ ۱۹۲: سزد که زلف تو آن رخ پی نظاره نمای ...80شمارهٔ ۱۹۳: شبی کآن ماه با ما خوش برآید 81شمارهٔ ۱۹۴: صاحب روی نکو منصب دولت دارد 82شمارهٔ ۱۹۵: ز بس کز گریه چشم من به خونِ ناب م ...83شمارهٔ ۱۹۶: صبا به تحفه نسیمی که دلگشای آرد 84شمارهٔ ۱۹۷: طالب دردِ عشق تو فکر دوا نمی کند 85شمارهٔ ۱۹۸: طوطیِ عقلم که دعویّ تکلّم می کند 86شمارهٔ ۱۹۹: عاقبت حسرتِ لعل تو دلم را خون کرد 87شمارهٔ ۲۰۰: غم نیست اگر زلفت با فتنه سری دارد 88شمارهٔ ۲۰۱: کس نیست که کار ما برآرد 89شمارهٔ ۲۰۲: کسی چو نیست که پیش تو عذر ما خواه ...90شمارهٔ ۲۰۳: کسی را که رویت هوس می کند 91شمارهٔ ۲۰۴: کسی کآشفتهٔ سودای آن زنجیر مو آمد 92شمارهٔ ۲۰۵: کسی که نسبت قدّت به سرو ناز کند 93شمارهٔ ۲۰۶: کسی چون گل دهن پرخنده دارد 94شمارهٔ ۲۰۷: کسی کاو به جانان وصالی ندارد 95شمارهٔ ۲۰۸: کسی که سلسلهٔ زلف مشکبو دارد 96شمارهٔ ۲۰۹: کسی کز خوان قسمت مفلسان را جام می ...97شمارهٔ ۲۱۰: کمند زلف توام پای بند سودا کرد 98شمارهٔ ۲۱۱: کنون چو در طلبش اشک رو به ره دارد 99شمارهٔ ۲۱۲: گر ای اشک دیده به خویشت بخواند 100شمارهٔ ۲۱۳: گر بعد اجل دردِ تو با خویش توان ب ...101شمارهٔ ۲۱۴: گر تیغ زند یار نخواهیم حذر کرد 102شمارهٔ ۲۱۵: گرچه هر دم سیل اشک ما به دریا می ...103شمارهٔ ۲۱۶: گرچه دل بهره ز کیش تو خدنگی دارد 104شمارهٔ ۲۱۷: گرچه شب غم ساختم چون شمع من با سو ...105شمارهٔ ۲۱۸: گر ز بالای تو هر ساعت بلا باید کش ...106شمارهٔ ۲۱۹: گر شبی ماه رخت پرده ز رو برگیرد 107شمارهٔ ۲۲۰: گر قدح با لب میگون تو لافی دارد 108شمارهٔ ۲۲۱: گر نه با من سر زلفت به جفا پیدا ش ...109شمارهٔ ۲۲۲: گر ندیدی کز سرای دیده ام خون می چ ...110شمارهٔ ۲۲۳: گر همچونی دم می زنم از سوز دل خون ...111شمارهٔ ۲۲۴: گل جامه دران بار دگر سر به در آور ...112شمارهٔ ۲۲۵: گهی به پای تو جانم سرِ نیاز کشید 113شمارهٔ ۲۲۶: گوهر اشکم که راز دل هویدا می کند 114شمارهٔ ۲۲۷: گهی چشمت به نیش غم دلم را ریش می ...115شمارهٔ ۲۲۸: گهی که باغ ز فصل بهار یاد دهد 116شمارهٔ ۲۲۹: گهی کز خوان قسمت مفلسان را کام می ...117شمارهٔ ۲۳۰: گهی که آیت حسن تو را بیان کردند 118شمارهٔ ۲۳۱: لبت جانبخش و دلجو می نماید 119شمارهٔ ۲۳۲: ما را ز سر خیال تو بیرون نمی شود 120شمارهٔ ۲۳۳: ماه رخسارِ تو دید و عاشقی بنیاد ک ...121شمارهٔ ۲۳۴: مرا بی تو راحت الم می نماید 122شمارهٔ ۲۳۵: مرا تا سوز دل هر شب بلای تن نخواه ...123شمارهٔ ۲۳۶: مرا دوش از آن لب بسی رنگ بود 124شمارهٔ ۲۳۷: مرا که دوش زِیادت زیاده دردی بود 125شمارهٔ ۲۳۸: مرا می سوزد آن بدخو که کار خودنکو ...126شمارهٔ ۲۳۹: مرا یاد آن روی دیوانه کرد 127شمارهٔ ۲۴۰: مسافران که در این ره به کاروان رف ...128شمارهٔ ۲۴۱: میر مجلس که چو لب بادهٔ روشن دارد 129شمارهٔ ۲۴۲: ناز مه جز به همین نیست که نوری دا ...130شمارهٔ ۲۴۳: نکردم جز به زلف یار پیوند 131شمارهٔ ۲۴۴: واقف از جام می لعل تو مدهوشانند 132شمارهٔ ۲۴۵: هر جفایی که کند روی تو نیکو باشد 133شمارهٔ ۲۴۶: هر خطایی که سزاوار عتابی باشد 134شمارهٔ ۲۴۷: هردم از جانب او تیغ بلا می آید 135شمارهٔ ۲۴۸: هردم از غیبم به گوش دل ندایی می ر ...136شمارهٔ ۲۴۹: هر دم به صورتی یار دیدار می نماید 137شمارهٔ ۲۵۰: هر شبی زلفش مرا دربند سودا می کشد 138شمارهٔ ۲۵۱: هرکجا خطّ تو عرض نافهٔ چینی کند 139شمارهٔ ۲۵۲: هرکه زاین وادی به کوی بخت و دولت ...140شمارهٔ ۲۵۳: هرکه سر در قدمِ مردم مقبل ننهاد 141شمارهٔ ۲۵۴: هرگز به جهان چیزی جز یار نمی ماند 142شمارهٔ ۲۵۵: هندوی زلف تو زآن حال مشوّش دارد 143شمارهٔ ۲۵۶: یارب کدام دل که ز سوز تو دم نزد 144شمارهٔ ۲۵۷: یار درد بی دلان را دید و تدبیری ن ...145شمارهٔ ۲۵۸: یار در کار دلم کوشش بسیاری کرد 146شمارهٔ ۲۵۹: از چشم ما چو می طلبد لعل او گهر 147شمارهٔ ۲۶۰: از گوهر اشک ار نشود دیده توانگر 148شمارهٔ ۲۶۱: چه بود افسانهٔ منصور با یار 149شمارهٔ ۲۶۲: دلا غم یار ما شد دل به جا دار 150شمارهٔ ۲۶۳: گر به رویت کنند نسبت حور 151شمارهٔ ۲۶۴: عمری دویده ایم به دنبالِ اهل راز 152شمارهٔ ۲۶۵: ما را ز روزگار غمِ روزگار بس 153شمارهٔ ۲۶۶: آب شد پیش لبت قند چو تر کردیمش 154شمارهٔ ۲۶۷: آن دل که به فن برد ز من غمزهٔ مست ...155شمارهٔ ۲۶۸: آنکه رحمی نیست بر حال منش 156شمارهٔ ۲۶۹: اشکِ چشم من که جان نقد روان می خو ...157شمارهٔ ۲۷۰: اگر در بند سودا نیست با من زلف مش ...158شمارهٔ ۲۷۱: تا در دلت غمی بوَد از دلپذیر خویش 159شمارهٔ ۲۷۲: چه کرد سرو به قدّت که بر کشیدندش 160شمارهٔ ۲۷۳: چون طلب کردیم فیضی از سحاب رحمتش 161شمارهٔ ۲۷۴: در عشق از آن خوشدلم از چشم ترِ خو ...162شمارهٔ ۲۷۵: دلا به دست هوس تار زلف یار مکش 163شمارهٔ ۲۷۶: کجاست ساغر می تا به گردش آرندش 164شمارهٔ ۲۷۷: دل چو گشت از جام معنی جرعه نوش 165شمارهٔ ۲۷۸: روزگاری ست که از غایت نادانی خویش 166شمارهٔ ۲۷۹: گر ترحّم نکند طرّهٔ بی آرامش 167شمارهٔ ۲۸۰: ما را به درِ دوست گشاد از هوس خوی ...168شمارهٔ ۲۸۱: ما را همین زبانی ست آن نیز در دعا ...169شمارهٔ ۲۸۲: یار اگر بد کند ای دل نتوان گفت بد ...170شمارهٔ ۲۸۳: هر نقد دل کآن غمزهٔ پر حیله می آر ...171شمارهٔ ۲۸۴: گر بیابد شرف خدمت آن حور ملک 172شمارهٔ ۲۸۵: شمع می گفت به پروانه شبی در محفل 173شمارهٔ ۲۸۶: آه کز زلفت اسیر بند زنّار آمدم 174شمارهٔ ۲۸۷: از آن ز دیده و دل اشک و آه می خوا ...175شمارهٔ ۲۸۸: ای ز چشمت چشم نرگس نسخه یی امّا س ...176شمارهٔ ۲۸۹: تا به روی از دیده اشک لاله گون می ...177شمارهٔ ۲۹۰: تا خاک راه همت اهل صفا شدم 178شمارهٔ ۲۹۱: خیزید تا ز خاک درش درد سر بریم 179شمارهٔ ۲۹۲: دل خون شد و زاین راه به جایی نرسی ...180شمارهٔ ۲۹۳: دل گم شد و جز بر دهنش نیست گمانم 181شمارهٔ ۲۹۴: زهی تیره از زلف تو روز، شام 182شمارهٔ ۲۹۵: سرشک جانب خاک در تو بست احرام 183شمارهٔ ۲۹۶: گرچه از جا شد دل و بر جان بلا می ...184شمارهٔ ۲۹۷: گرچه روزی چند دور از کعبهٔ روی تو ...185شمارهٔ ۲۹۸: گهی که جانب آن زلف خم به خم بینیم 186شمارهٔ ۲۹۹: ما به اوّل ستم زلف تو را خوش کردی ...187شمارهٔ ۳۰۰: ما به فکر دهنت ذوق شکر یافته ایم 188شمارهٔ ۳۰۱: مابه وجهی صفت روی تو با مه کردیم 189شمارهٔ ۳۰۲: ما در خیال زلف تو شبگیر می کنیم 190شمارهٔ ۳۰۳: ما دل به تو دادیم و کمِ خویش گرفت ...191شمارهٔ ۳۰۴: ما ز تقصیر عبادت چون پشیمان آمدیم 192شمارهٔ ۳۰۵: ما که هرشب همچو شمع از تاب و تب د ...193شمارهٔ ۳۰۶: مرا که بر سر کویت سگ وفا دارم 194شمارهٔ ۳۰۷: مرا مکش که تو را خاک رهگذار شدم 195شمارهٔ ۳۰۸: من که با لعل تو فارغ ز می رنگینم 196شمارهٔ ۳۰۹: من که از دیدهٔ معنی به رخت می نگر ...197شمارهٔ ۳۱۰: آخر ای جان لب شیرین تو را جان گفت ...198شمارهٔ ۳۱۱: ای رفیقان به شب هجر چو از آتش من 199شمارهٔ ۳۱۲: ای مهر تو انیس دل ناتوان من 200شمارهٔ ۳۱۳: با آنکه بر مزارم نگذشت قاتل من 201شمارهٔ ۳۱۴: به غیر چشمهٔ حیوان کرا رسد گفتن 202شمارهٔ ۳۱۵: تا دست دهد روی چو خورشید تودیدن 203شمارهٔ ۳۱۶: تا رندی و نیاز نشد رسم و راه من 204شمارهٔ ۳۱۷: تا می فشاند سوز دل خون از کباب خو ...205شمارهٔ ۳۱۸: گر تو را میلی ست بر قتل زبون خویش ...206شمارهٔ ۳۱۹: گرچه اسرار نهانی می شود معلوم من 207شمارهٔ ۳۲۰: گر شود بر خاک کویت فرصت سر باختن 208شمارهٔ ۳۲۱: من که باشم که بود لایق تو خدمت من 209شمارهٔ ۳۲۲: ای به حُسن آفتاب چاکر تو 210شمارهٔ ۳۲۳: به هوا و هوس نکهت پیراهن تو 211شمارهٔ ۳۲۴: تا چمن دم زد ز لطف عارض رعنای او 212شمارهٔ ۳۲۵: تا قدح هردم چرا بوسد لب میگون او 213شمارهٔ ۳۲۶: خیز ای ندیم خاصّ درِ پادشاه شو 214شمارهٔ ۳۲۷: دلیر آن است که در دیده بود منزل ا ...215شمارهٔ ۳۲۸: صوفی ما جام باشد باده تا باشد در ...216شمارهٔ ۳۲۹: کسی که پیرویِ عشق نیست عادت او 217شمارهٔ ۳۳۰: کسی که خاک درِ دوست نیست افسر او 218شمارهٔ ۳۳۱: لاله کز گل می برد دل چهرهٔ رعنای ...219شمارهٔ ۳۳۲: لطفی که می کند به محبّان عذار او 220شمارهٔ ۳۳۳: من آن نیَم که گذارم ز دست دامن تو 221شمارهٔ ۳۳۴: ای تیرِ غمت را دل عشّاق نشانه 222شمارهٔ ۳۳۵: کنایت ها به آب خضر گفته 223شمارهٔ ۳۳۶: گهی دل می خورد خونم گه از راه جفا ...224شمارهٔ ۳۳۷: نامهٔ طاعت و عصیان چه سفید و چه س ...225شمارهٔ ۳۳۸: همه شب در غم آن ماه پاره 226شمارهٔ ۳۳۹: از این شکسته دو روزی اگر جدا باشی 227شمارهٔ ۳۴۰: اگرچه مشگ را باشد به هر سویی خرید ...228شمارهٔ ۳۴۱: ای اشک مرا از سر کویش خبری گوی 229شمارهٔ ۳۴۲: ای اشک چو در راه طلب گرم دویدی 230شمارهٔ ۳۴۳: ای به بوی تو صبا شیفتهٔ هر چمنی 231شمارهٔ ۳۴۴: ای پارسا که دایم رو در نماز داری 232شمارهٔ ۳۴۵: ای دل آن دم شرف صحبت دلبر یابی 233شمارهٔ ۳۴۶: ای دل از خویش گذر تا که به جایی ب ...234شمارهٔ ۳۴۷: ای دل به طریقی سوی زلفش اگر افتی 235شمارهٔ ۳۴۸: ای دل سر تسلیم بنه بر کف پایی 236شمارهٔ ۳۴۹: ای که بر صفحهٔ مه خطّ غباری داری 237شمارهٔ ۳۵۰: ای که در عالم خوبی به لطافت علمی 238شمارهٔ ۳۵۱: ای گذشته قدت از سرو به خوش رفتاری 239شمارهٔ ۳۵۲: ای گل از روی تو آموخته خندان رویی 240شمارهٔ ۳۵۳: بدین شوخی که تو بنیاد داری 241شمارهٔ ۳۵۴: تا در قدم اهل دلی خاک نگردی 242شمارهٔ ۳۵۵: تا دلم را به غم هجر در انداخته ای 243شمارهٔ ۳۵۶: تا کی ای شوخ به هر بیخبری می سازی 244شمارهٔ ۳۵۷: تا همچو غنچه خندان از خود به در ن ...245شمارهٔ ۳۵۸: تو ای مه گر چه شوخ و بیوفایی 246شمارهٔ ۳۵۹: چند ای سرشکِ خون دم از پاکیِّ گوه ...247شمارهٔ ۳۶۰: چه طرفه طرفه تو نقشی چه بوالعجب ن ...248شمارهٔ ۳۶۱: خیز ای مست و سلامی به رخ ساقی گوی 249شمارهٔ ۳۶۲: دلا تا محنتی بر خودنبینی 250شمارهٔ ۳۶۳: دلا چو روی به اقبال مقبلی داری 251شمارهٔ ۳۶۴: دلا ز لذت مستی گهی خبر یابی 252شمارهٔ ۳۶۵: شد باز به دیدار سحر چشم جهانی 253شمارهٔ ۳۶۶: کجا باشد چو می روشن ضمیری 254شمارهٔ ۳۶۷: گر ای دل بر طریق عذرخواهی 255شمارهٔ ۳۶۸: گر تو ای شمع شبی هم نفس من باشی 256شمارهٔ ۳۶۹: گرچه بر اسب سلطنت شاهی و شاهزاده ...257شمارهٔ ۳۷۰: ما نداریم به غیر از جگرِ افگاری 258شمارهٔ ۳۷۱: مرا ای مه اگر دیوانه گفتی 259شمارهٔ ۳۷۲: مرا در بزم رندان جرعه نوشی 260شمارهٔ ۳۷۳: مشکل عشق تو بسیار است و ما را دل ...261شمارهٔ ۳۷۴: مشاطّه سر زلف تو ببرید به بازی 262شمارهٔ ۳۷۵: منم و بادیهٔ عشق و دل آگاهی 263شمارهٔ ۳۷۶: نیست در عشق تو سوز من و شمع امروز ...264شمارهٔ ۳۷۷: وصل جمشید طلب تا که به جامی برسی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ