به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

خیالی بخاری

خیالی بخاریغزل هاشمارهٔ ۱۱۲: با آفتاب رویت چون مه نمی برآید

1670عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

با آفتاب رویت چون مه نمی برآید
زهره چه زهره دارد تا در برابر آید
از خاک رهگذارت دزدیده سرمه نوری
وز عین بی حیایی در دیده می درآید
آمد هزار ناوک ز آن غمزه بر دل من
پیوسته چشم بر ره دارم که دیگر آید
از دست آب دیده آهی همی برآریم
خود غیر از این چه کاری از دست ما برآید
گردن بنه خیالی حکمی که راند تیغش
تا زود هرچه باشد آن نیز برسرآید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۱۱: ای آنکه به جور از تو تبرّا نتوان ...2شمارهٔ ۱۱۲: با آفتاب رویت چون مه نمی برآید 3شمارهٔ ۱۱۳: باد از هوای کوی تو پیغام می دهد 4شمارهٔ ۱۱۴: باز آواز نی و فریاد درد انگیز عود 5شمارهٔ ۱۱۵: باد اگر یاد سرو ما نکند 6شمارهٔ ۱۱۶: باز از قدم گل چمن پیر جوان شد 7شمارهٔ ۱۱۷: باز این دل خود کام به فرمان کسی ش ...8شمارهٔ ۱۱۸: باز بالا بنمودی و بلا خواهد شد 9شمارهٔ ۱۱۹: باز بیرون شدی و نوبت حیرانی شد 10شمارهٔ ۱۲۰: باز ره بینان نشان از قرب منزل می ...11شمارهٔ ۱۲۱: باشد که ز رخسار ترا پرده برافتد 12شمارهٔ ۱۲۲: با غمت هرچند کار درد ما مشکل شود 13شمارهٔ ۱۲۳: به بازی حلقهٔ زلف تو دل برد از من ...14شمارهٔ ۱۲۴: به جهان لطیف طبعی که ز خود ملال د ...15شمارهٔ ۱۲۵: تابِ خطت قرار ز بخت سیاه برد 16شمارهٔ ۱۲۶: تابِ رویت رونق خورشید عالمتاب برد 17شمارهٔ ۱۲۷: تا بر بیاض رویت خطّ سیه برآمد 18شمارهٔ ۱۲۸: تاب رویت به فروغ مه تابان ماند 19شمارهٔ ۱۲۹: تا به رحمت خوان قسمت را مزیّن کرد ...20شمارهٔ ۱۳۰: تا بنفشه برد بویی از خطت در تاب ش ...21شمارهٔ ۱۳۱: تا به سودای تو دل را عشق و همّت ی ...22شمارهٔ ۱۳۲: تا به کی چشم تو جز غارت دینها نکن ...23شمارهٔ ۱۳۳: تا به کی نقد دلم صرف غم هجران شود 24شمارهٔ ۱۳۴: تا به معنی اهل صورت دم ز آب و گل ...25شمارهٔ ۱۳۵: تا جان ز وفای دهن تنگ تو دم زد 26شمارهٔ ۱۳۶: تا جفایی نکشد دل به وفایی نرسد 27شمارهٔ ۱۳۷: تا خرد خیمه سوی عالم جسمانی زد 28شمارهٔ ۱۳۸: تا خطت خود را به سودای خطا خواهد ...29شمارهٔ ۱۳۹: تا دل به وصف آن دهن عرض تکلّم می ...30شمارهٔ ۱۴۰: تا دلم شیوهٔ آن زلف دوتا می داند 31شمارهٔ ۱۴۱: تا راهروان در حرم دل نرسیدند 32شمارهٔ ۱۴۲: تا ز خاک قدمت باد خبر می آرد 33شمارهٔ ۱۴۳: تا ز عشق اهل نظر آئینه یی برساختن ...34شمارهٔ ۱۴۴: تا زلف تو دلم را پا بستهٔ بلا کرد 35شمارهٔ ۱۴۵: تا زلف رهزن تو ز عنبر کمند کرد 36شمارهٔ ۱۴۶: تا ز نسیم رحتمش رایحه یی به ما رس ...37شمارهٔ ۱۴۷: تا کافر چشمت ز مژه عزم سپه کرد 38شمارهٔ ۱۴۸: تا گرد عارض تو خط سبز بردمید 39شمارهٔ ۱۴۹: تا گلشن از طراوت روی تو یاد داد 40شمارهٔ ۱۵۰: تا نخست از طرف عشق تو فرمان نرسید 41شمارهٔ ۱۵۱: تا نشد زلفت پریشان وقت ما برهم نز ...42شمارهٔ ۱۵۲: ترک چشمت بی سپاه حُسن خنجر می زند 43شمارهٔ ۱۵۳: تو را به جز سخن اندر دهن نمی گنجد 44شمارهٔ ۱۵۴: چشمت آزار ما چه می خواهد 45شمارهٔ ۱۵۵: چشمت که به جز فتنه گری کار ندارد 46شمارهٔ ۱۵۶: چنین که چشم تو پروای دادخواه ندار ...47شمارهٔ ۱۵۷: چو زلف بی قرارش قصد جان کرد 48شمارهٔ ۱۵۸: چو سرو هر که در این بوستان هوای ت ...49شمارهٔ ۱۵۹: چو عطّار صبا در چین زلفت مشگ می ب ...50شمارهٔ ۱۶۰: چون نه شادیّ و نه محنت به کسی می ...51شمارهٔ ۱۶۱: چو نام مستیِ نرگس به بزم باغ برآم ...52شمارهٔ ۱۶۲: خدا بتان جفا کیش را وفا بخشد 53شمارهٔ ۱۶۳: خطت را تا به خون ریزی نشان شد 54شمارهٔ ۱۶۴: خطت صحیفهٔ مه را نقاب مشگین کرد 55شمارهٔ ۱۶۵: خیال روی تو از سر به در نخواهم کر ...56شمارهٔ ۱۶۶: خیز که پیر مغان میکده را درگشاد 57شمارهٔ ۱۶۷: در ازل مهر تو با جان رقم غم می زد 58شمارهٔ ۱۶۸: در ازل قطرهٔ خونی که ز آب و گِل ش ...59شمارهٔ ۱۶۹: در چمن سبزهٔ سیراب به هرجا که رسی ...60شمارهٔ ۱۷۰: در چمن دوش به گل بلبل دشوار پسند 61شمارهٔ ۱۷۱: دلم جز داغ نومیدی ز جان حاصل همین ...62شمارهٔ ۱۷۲: دل جز به غمت خاطر خوشنود ندارد 63شمارهٔ ۱۷۳: دل به رویت هوس صحبت جانی دارد 64شمارهٔ ۱۷۴: دل نه جز غصّه محرمی دارد 65شمارهٔ ۱۷۵: دل به یاد لب لعلت سخن از نوش نکرد 66شمارهٔ ۱۷۶: دلم جز با غمت خرّم نباشد 67شمارهٔ ۱۷۷: دلِ شکسته چو در آرزوی لعل تو خون ...68شمارهٔ ۱۷۸: دل جفای خطت از دور قمر می داند 69شمارهٔ ۱۷۹: دلم از زلف تو پا بستهٔ سودا آمد 70شمارهٔ ۱۸۰: دل در آن زلف شد و روی دل افروز ند ...71شمارهٔ ۱۸۱: دوش می گفتم که ماه این دلفروزی از ...72شمارهٔ ۱۸۲: راستی را شیوه یی کآن سرو قامت می ...73شمارهٔ ۱۸۳: روی تو طعنه بر گُل سیراب می زند 74شمارهٔ ۱۸۴: ز بهر غارت جان عشق لشکر اندازد 75شمارهٔ ۱۸۵: ز غمزه چشم تو چون تیر در کمان آور ...76شمارهٔ ۱۸۶: سپاه عشق از آن لحظه خیمه بالا زد 77شمارهٔ ۱۸۷: سرشک تا به کی از چشم آن و این افت ...78شمارهٔ ۱۸۸: سرکشید از کبر ابلیس و چنین مهجور ...79شمارهٔ ۱۸۹: سرو هرگز در چمن کاری چنین زیبا نک ...80شمارهٔ ۱۹۰: سروِ قدّت طرف باغ چو پا می ماند 81شمارهٔ ۱۹۱: سریر فقر که با هیچ پادشا ندهند 82شمارهٔ ۱۹۲: سزد که زلف تو آن رخ پی نظاره نمای ...83شمارهٔ ۱۹۳: شبی کآن ماه با ما خوش برآید 84شمارهٔ ۱۹۴: صاحب روی نکو منصب دولت دارد 85شمارهٔ ۱۹۵: ز بس کز گریه چشم من به خونِ ناب م ...86شمارهٔ ۱۹۶: صبا به تحفه نسیمی که دلگشای آرد 87شمارهٔ ۱۹۷: طالب دردِ عشق تو فکر دوا نمی کند 88شمارهٔ ۱۹۸: طوطیِ عقلم که دعویّ تکلّم می کند 89شمارهٔ ۱۹۹: عاقبت حسرتِ لعل تو دلم را خون کرد 90شمارهٔ ۲۰۰: غم نیست اگر زلفت با فتنه سری دارد 91شمارهٔ ۲۰۱: کس نیست که کار ما برآرد 92شمارهٔ ۲۰۲: کسی چو نیست که پیش تو عذر ما خواه ...93شمارهٔ ۲۰۳: کسی را که رویت هوس می کند 94شمارهٔ ۲۰۴: کسی کآشفتهٔ سودای آن زنجیر مو آمد 95شمارهٔ ۲۰۵: کسی که نسبت قدّت به سرو ناز کند 96شمارهٔ ۲۰۶: کسی چون گل دهن پرخنده دارد 97شمارهٔ ۲۰۷: کسی کاو به جانان وصالی ندارد 98شمارهٔ ۲۰۸: کسی که سلسلهٔ زلف مشکبو دارد 99شمارهٔ ۲۰۹: کسی کز خوان قسمت مفلسان را جام می ...100شمارهٔ ۲۱۰: کمند زلف توام پای بند سودا کرد 101شمارهٔ ۲۱۱: کنون چو در طلبش اشک رو به ره دارد 102شمارهٔ ۲۱۲: گر ای اشک دیده به خویشت بخواند 103شمارهٔ ۲۱۳: گر بعد اجل دردِ تو با خویش توان ب ...104شمارهٔ ۲۱۴: گر تیغ زند یار نخواهیم حذر کرد 105شمارهٔ ۲۱۵: گرچه هر دم سیل اشک ما به دریا می ...106شمارهٔ ۲۱۶: گرچه دل بهره ز کیش تو خدنگی دارد 107شمارهٔ ۲۱۷: گرچه شب غم ساختم چون شمع من با سو ...108شمارهٔ ۲۱۸: گر ز بالای تو هر ساعت بلا باید کش ...109شمارهٔ ۲۱۹: گر شبی ماه رخت پرده ز رو برگیرد 110شمارهٔ ۲۲۰: گر قدح با لب میگون تو لافی دارد 111شمارهٔ ۲۲۱: گر نه با من سر زلفت به جفا پیدا ش ...112شمارهٔ ۲۲۲: گر ندیدی کز سرای دیده ام خون می چ ...113شمارهٔ ۲۲۳: گر همچونی دم می زنم از سوز دل خون ...114شمارهٔ ۲۲۴: گل جامه دران بار دگر سر به در آور ...115شمارهٔ ۲۲۵: گهی به پای تو جانم سرِ نیاز کشید 116شمارهٔ ۲۲۶: گوهر اشکم که راز دل هویدا می کند 117شمارهٔ ۲۲۷: گهی چشمت به نیش غم دلم را ریش می ...118شمارهٔ ۲۲۸: گهی که باغ ز فصل بهار یاد دهد 119شمارهٔ ۲۲۹: گهی کز خوان قسمت مفلسان را کام می ...120شمارهٔ ۲۳۰: گهی که آیت حسن تو را بیان کردند 121شمارهٔ ۲۳۱: لبت جانبخش و دلجو می نماید 122شمارهٔ ۲۳۲: ما را ز سر خیال تو بیرون نمی شود 123شمارهٔ ۲۳۳: ماه رخسارِ تو دید و عاشقی بنیاد ک ...124شمارهٔ ۲۳۴: مرا بی تو راحت الم می نماید 125شمارهٔ ۲۳۵: مرا تا سوز دل هر شب بلای تن نخواه ...126شمارهٔ ۲۳۶: مرا دوش از آن لب بسی رنگ بود 127شمارهٔ ۲۳۷: مرا که دوش زِیادت زیاده دردی بود 128شمارهٔ ۲۳۸: مرا می سوزد آن بدخو که کار خودنکو ...129شمارهٔ ۲۳۹: مرا یاد آن روی دیوانه کرد 130شمارهٔ ۲۴۰: مسافران که در این ره به کاروان رف ...131شمارهٔ ۲۴۱: میر مجلس که چو لب بادهٔ روشن دارد 132شمارهٔ ۲۴۲: ناز مه جز به همین نیست که نوری دا ...133شمارهٔ ۲۴۳: نکردم جز به زلف یار پیوند 134شمارهٔ ۲۴۴: واقف از جام می لعل تو مدهوشانند 135شمارهٔ ۲۴۵: هر جفایی که کند روی تو نیکو باشد 136شمارهٔ ۲۴۶: هر خطایی که سزاوار عتابی باشد 137شمارهٔ ۲۴۷: هردم از جانب او تیغ بلا می آید 138شمارهٔ ۲۴۸: هردم از غیبم به گوش دل ندایی می ر ...139شمارهٔ ۲۴۹: هر دم به صورتی یار دیدار می نماید 140شمارهٔ ۲۵۰: هر شبی زلفش مرا دربند سودا می کشد 141شمارهٔ ۲۵۱: هرکجا خطّ تو عرض نافهٔ چینی کند 142شمارهٔ ۲۵۲: هرکه زاین وادی به کوی بخت و دولت ...143شمارهٔ ۲۵۳: هرکه سر در قدمِ مردم مقبل ننهاد 144شمارهٔ ۲۵۴: هرگز به جهان چیزی جز یار نمی ماند 145شمارهٔ ۲۵۵: هندوی زلف تو زآن حال مشوّش دارد 146شمارهٔ ۲۵۶: یارب کدام دل که ز سوز تو دم نزد 147شمارهٔ ۲۵۷: یار درد بی دلان را دید و تدبیری ن ...148شمارهٔ ۲۵۸: یار در کار دلم کوشش بسیاری کرد 149شمارهٔ ۲۵۹: از چشم ما چو می طلبد لعل او گهر 150شمارهٔ ۲۶۰: از گوهر اشک ار نشود دیده توانگر 151شمارهٔ ۲۶۱: چه بود افسانهٔ منصور با یار 152شمارهٔ ۲۶۲: دلا غم یار ما شد دل به جا دار 153شمارهٔ ۲۶۳: گر به رویت کنند نسبت حور 154شمارهٔ ۲۶۴: عمری دویده ایم به دنبالِ اهل راز 155شمارهٔ ۲۶۵: ما را ز روزگار غمِ روزگار بس 156شمارهٔ ۲۶۶: آب شد پیش لبت قند چو تر کردیمش 157شمارهٔ ۲۶۷: آن دل که به فن برد ز من غمزهٔ مست ...158شمارهٔ ۲۶۸: آنکه رحمی نیست بر حال منش 159شمارهٔ ۲۶۹: اشکِ چشم من که جان نقد روان می خو ...160شمارهٔ ۲۷۰: اگر در بند سودا نیست با من زلف مش ...161شمارهٔ ۲۷۱: تا در دلت غمی بوَد از دلپذیر خویش 162شمارهٔ ۲۷۲: چه کرد سرو به قدّت که بر کشیدندش 163شمارهٔ ۲۷۳: چون طلب کردیم فیضی از سحاب رحمتش 164شمارهٔ ۲۷۴: در عشق از آن خوشدلم از چشم ترِ خو ...165شمارهٔ ۲۷۵: دلا به دست هوس تار زلف یار مکش 166شمارهٔ ۲۷۶: کجاست ساغر می تا به گردش آرندش 167شمارهٔ ۲۷۷: دل چو گشت از جام معنی جرعه نوش 168شمارهٔ ۲۷۸: روزگاری ست که از غایت نادانی خویش 169شمارهٔ ۲۷۹: گر ترحّم نکند طرّهٔ بی آرامش 170شمارهٔ ۲۸۰: ما را به درِ دوست گشاد از هوس خوی ...171شمارهٔ ۲۸۱: ما را همین زبانی ست آن نیز در دعا ...172شمارهٔ ۲۸۲: یار اگر بد کند ای دل نتوان گفت بد ...173شمارهٔ ۲۸۳: هر نقد دل کآن غمزهٔ پر حیله می آر ...174شمارهٔ ۲۸۴: گر بیابد شرف خدمت آن حور ملک 175شمارهٔ ۲۸۵: شمع می گفت به پروانه شبی در محفل 176شمارهٔ ۲۸۶: آه کز زلفت اسیر بند زنّار آمدم 177شمارهٔ ۲۸۷: از آن ز دیده و دل اشک و آه می خوا ...178شمارهٔ ۲۸۸: ای ز چشمت چشم نرگس نسخه یی امّا س ...179شمارهٔ ۲۸۹: تا به روی از دیده اشک لاله گون می ...180شمارهٔ ۲۹۰: تا خاک راه همت اهل صفا شدم 181شمارهٔ ۲۹۱: خیزید تا ز خاک درش درد سر بریم 182شمارهٔ ۲۹۲: دل خون شد و زاین راه به جایی نرسی ...183شمارهٔ ۲۹۳: دل گم شد و جز بر دهنش نیست گمانم 184شمارهٔ ۲۹۴: زهی تیره از زلف تو روز، شام 185شمارهٔ ۲۹۵: سرشک جانب خاک در تو بست احرام 186شمارهٔ ۲۹۶: گرچه از جا شد دل و بر جان بلا می ...187شمارهٔ ۲۹۷: گرچه روزی چند دور از کعبهٔ روی تو ...188شمارهٔ ۲۹۸: گهی که جانب آن زلف خم به خم بینیم 189شمارهٔ ۲۹۹: ما به اوّل ستم زلف تو را خوش کردی ...190شمارهٔ ۳۰۰: ما به فکر دهنت ذوق شکر یافته ایم 191شمارهٔ ۳۰۱: مابه وجهی صفت روی تو با مه کردیم 192شمارهٔ ۳۰۲: ما در خیال زلف تو شبگیر می کنیم 193شمارهٔ ۳۰۳: ما دل به تو دادیم و کمِ خویش گرفت ...194شمارهٔ ۳۰۴: ما ز تقصیر عبادت چون پشیمان آمدیم 195شمارهٔ ۳۰۵: ما که هرشب همچو شمع از تاب و تب د ...196شمارهٔ ۳۰۶: مرا که بر سر کویت سگ وفا دارم 197شمارهٔ ۳۰۷: مرا مکش که تو را خاک رهگذار شدم 198شمارهٔ ۳۰۸: من که با لعل تو فارغ ز می رنگینم 199شمارهٔ ۳۰۹: من که از دیدهٔ معنی به رخت می نگر ...200شمارهٔ ۳۱۰: آخر ای جان لب شیرین تو را جان گفت ...201شمارهٔ ۳۱۱: ای رفیقان به شب هجر چو از آتش من 202شمارهٔ ۳۱۲: ای مهر تو انیس دل ناتوان من 203شمارهٔ ۳۱۳: با آنکه بر مزارم نگذشت قاتل من 204شمارهٔ ۳۱۴: به غیر چشمهٔ حیوان کرا رسد گفتن 205شمارهٔ ۳۱۵: تا دست دهد روی چو خورشید تودیدن 206شمارهٔ ۳۱۶: تا رندی و نیاز نشد رسم و راه من 207شمارهٔ ۳۱۷: تا می فشاند سوز دل خون از کباب خو ...208شمارهٔ ۳۱۸: گر تو را میلی ست بر قتل زبون خویش ...209شمارهٔ ۳۱۹: گرچه اسرار نهانی می شود معلوم من 210شمارهٔ ۳۲۰: گر شود بر خاک کویت فرصت سر باختن 211شمارهٔ ۳۲۱: من که باشم که بود لایق تو خدمت من 212شمارهٔ ۳۲۲: ای به حُسن آفتاب چاکر تو 213شمارهٔ ۳۲۳: به هوا و هوس نکهت پیراهن تو 214شمارهٔ ۳۲۴: تا چمن دم زد ز لطف عارض رعنای او 215شمارهٔ ۳۲۵: تا قدح هردم چرا بوسد لب میگون او 216شمارهٔ ۳۲۶: خیز ای ندیم خاصّ درِ پادشاه شو 217شمارهٔ ۳۲۷: دلیر آن است که در دیده بود منزل ا ...218شمارهٔ ۳۲۸: صوفی ما جام باشد باده تا باشد در ...219شمارهٔ ۳۲۹: کسی که پیرویِ عشق نیست عادت او 220شمارهٔ ۳۳۰: کسی که خاک درِ دوست نیست افسر او 221شمارهٔ ۳۳۱: لاله کز گل می برد دل چهرهٔ رعنای ...222شمارهٔ ۳۳۲: لطفی که می کند به محبّان عذار او 223شمارهٔ ۳۳۳: من آن نیَم که گذارم ز دست دامن تو 224شمارهٔ ۳۳۴: ای تیرِ غمت را دل عشّاق نشانه 225شمارهٔ ۳۳۵: کنایت ها به آب خضر گفته 226شمارهٔ ۳۳۶: گهی دل می خورد خونم گه از راه جفا ...227شمارهٔ ۳۳۷: نامهٔ طاعت و عصیان چه سفید و چه س ...228شمارهٔ ۳۳۸: همه شب در غم آن ماه پاره 229شمارهٔ ۳۳۹: از این شکسته دو روزی اگر جدا باشی 230شمارهٔ ۳۴۰: اگرچه مشگ را باشد به هر سویی خرید ...231شمارهٔ ۳۴۱: ای اشک مرا از سر کویش خبری گوی 232شمارهٔ ۳۴۲: ای اشک چو در راه طلب گرم دویدی 233شمارهٔ ۳۴۳: ای به بوی تو صبا شیفتهٔ هر چمنی 234شمارهٔ ۳۴۴: ای پارسا که دایم رو در نماز داری 235شمارهٔ ۳۴۵: ای دل آن دم شرف صحبت دلبر یابی 236شمارهٔ ۳۴۶: ای دل از خویش گذر تا که به جایی ب ...237شمارهٔ ۳۴۷: ای دل به طریقی سوی زلفش اگر افتی 238شمارهٔ ۳۴۸: ای دل سر تسلیم بنه بر کف پایی 239شمارهٔ ۳۴۹: ای که بر صفحهٔ مه خطّ غباری داری 240شمارهٔ ۳۵۰: ای که در عالم خوبی به لطافت علمی 241شمارهٔ ۳۵۱: ای گذشته قدت از سرو به خوش رفتاری 242شمارهٔ ۳۵۲: ای گل از روی تو آموخته خندان رویی 243شمارهٔ ۳۵۳: بدین شوخی که تو بنیاد داری 244شمارهٔ ۳۵۴: تا در قدم اهل دلی خاک نگردی 245شمارهٔ ۳۵۵: تا دلم را به غم هجر در انداخته ای 246شمارهٔ ۳۵۶: تا کی ای شوخ به هر بیخبری می سازی 247شمارهٔ ۳۵۷: تا همچو غنچه خندان از خود به در ن ...248شمارهٔ ۳۵۸: تو ای مه گر چه شوخ و بیوفایی 249شمارهٔ ۳۵۹: چند ای سرشکِ خون دم از پاکیِّ گوه ...250شمارهٔ ۳۶۰: چه طرفه طرفه تو نقشی چه بوالعجب ن ...251شمارهٔ ۳۶۱: خیز ای مست و سلامی به رخ ساقی گوی 252شمارهٔ ۳۶۲: دلا تا محنتی بر خودنبینی 253شمارهٔ ۳۶۳: دلا چو روی به اقبال مقبلی داری 254شمارهٔ ۳۶۴: دلا ز لذت مستی گهی خبر یابی 255شمارهٔ ۳۶۵: شد باز به دیدار سحر چشم جهانی 256شمارهٔ ۳۶۶: کجا باشد چو می روشن ضمیری 257شمارهٔ ۳۶۷: گر ای دل بر طریق عذرخواهی 258شمارهٔ ۳۶۸: گر تو ای شمع شبی هم نفس من باشی 259شمارهٔ ۳۶۹: گرچه بر اسب سلطنت شاهی و شاهزاده ...260شمارهٔ ۳۷۰: ما نداریم به غیر از جگرِ افگاری 261شمارهٔ ۳۷۱: مرا ای مه اگر دیوانه گفتی 262شمارهٔ ۳۷۲: مرا در بزم رندان جرعه نوشی 263شمارهٔ ۳۷۳: مشکل عشق تو بسیار است و ما را دل ...264شمارهٔ ۳۷۴: مشاطّه سر زلف تو ببرید به بازی 265شمارهٔ ۳۷۵: منم و بادیهٔ عشق و دل آگاهی 266شمارهٔ ۳۷۶: نیست در عشق تو سوز من و شمع امروز ...267شمارهٔ ۳۷۷: وصل جمشید طلب تا که به جامی برسی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ