به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

خیالی بخاری

خیالی بخاریغزل هاشمارهٔ ۹۳: یار جز در پیِ آزار دل ریش نرفت

1840عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

یار جز در پیِ آزار دل ریش نرفت
چه جفاها که از او بر منِ درویش نرفت
پای ننهاده به راه غم او سر بنهاد
اشک با آنکه در این ره به سر خویش نرفت
عقل می گفت مرو در پی دلدار ولی
دل نکو کرد که بر قول بداندیش نرفت
آمد و رفت بسی راست بر این در لیکن
هرکه اندک خبری یافت از او بیش نرفت
تا رود پیش سگش ذکر خیالی روزی
سعی بسیار نمودیم ولی پیش نرفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۹۲: هرکه از دیدار جانان همچو من مهجور ...2شمارهٔ ۹۳: یار جز در پیِ آزار دل ریش نرفت 3شمارهٔ ۹۴: آزاد بنده یی که قبول دلی شود 4شمارهٔ ۹۵: آن شاخ گل خرامان در باغ چون برآید 5شمارهٔ ۹۶: آن گوهر حسنی که بدان فخر توان کرد 6شمارهٔ ۹۷: آن دم ایاز خاص به مقصود می رسد 7شمارهٔ ۹۸: آنها که ز آیینهٔ دل زنگ زدودند 8شمارهٔ ۹۹: آه که نیش غمت خاطر من ریش کرد 9شمارهٔ ۱۰۰: از آتش دل هر کس در سینه غمی دارد 10شمارهٔ ۱۰۱: از مخزن دل دیده هر آن دُر که بر آ ...11شمارهٔ ۱۰۲: اشکم به جست و جوی او بر خاک آن در ...12شمارهٔ ۱۰۳: افسوس که ره بینان یک یک ز نظر رفت ...13شمارهٔ ۱۰۴: اگرچه دل نصیب از چشم شوخت مکر و ف ...14شمارهٔ ۱۰۵: اگر چه صاحب معنی همه هنر باشد 15شمارهٔ ۱۰۶: اگر معارضه حُسن تو را به حور افتد 16شمارهٔ ۱۰۷: اوّل استادی که عشق و حسن را تقسیم ...17شمارهٔ ۱۰۸: اهل دل در طلبت صاحب تدبیر شدند 18شمارهٔ ۱۰۹: ای دل از باطن آن فرقه که صاحب قدم ...19شمارهٔ ۱۱۰: ای لبت کام دل بی سروسامانی چند 20شمارهٔ ۱۱۱: ای آنکه به جور از تو تبرّا نتوان ...21شمارهٔ ۱۱۲: با آفتاب رویت چون مه نمی برآید 22شمارهٔ ۱۱۳: باد از هوای کوی تو پیغام می دهد 23شمارهٔ ۱۱۴: باز آواز نی و فریاد درد انگیز عود 24شمارهٔ ۱۱۵: باد اگر یاد سرو ما نکند 25شمارهٔ ۱۱۶: باز از قدم گل چمن پیر جوان شد 26شمارهٔ ۱۱۷: باز این دل خود کام به فرمان کسی ش ...27شمارهٔ ۱۱۸: باز بالا بنمودی و بلا خواهد شد 28شمارهٔ ۱۱۹: باز بیرون شدی و نوبت حیرانی شد 29شمارهٔ ۱۲۰: باز ره بینان نشان از قرب منزل می ...30شمارهٔ ۱۲۱: باشد که ز رخسار ترا پرده برافتد 31شمارهٔ ۱۲۲: با غمت هرچند کار درد ما مشکل شود 32شمارهٔ ۱۲۳: به بازی حلقهٔ زلف تو دل برد از من ...33شمارهٔ ۱۲۴: به جهان لطیف طبعی که ز خود ملال د ...34شمارهٔ ۱۲۵: تابِ خطت قرار ز بخت سیاه برد 35شمارهٔ ۱۲۶: تابِ رویت رونق خورشید عالمتاب برد 36شمارهٔ ۱۲۷: تا بر بیاض رویت خطّ سیه برآمد 37شمارهٔ ۱۲۸: تاب رویت به فروغ مه تابان ماند 38شمارهٔ ۱۲۹: تا به رحمت خوان قسمت را مزیّن کرد ...39شمارهٔ ۱۳۰: تا بنفشه برد بویی از خطت در تاب ش ...40شمارهٔ ۱۳۱: تا به سودای تو دل را عشق و همّت ی ...41شمارهٔ ۱۳۲: تا به کی چشم تو جز غارت دینها نکن ...42شمارهٔ ۱۳۳: تا به کی نقد دلم صرف غم هجران شود 43شمارهٔ ۱۳۴: تا به معنی اهل صورت دم ز آب و گل ...44شمارهٔ ۱۳۵: تا جان ز وفای دهن تنگ تو دم زد 45شمارهٔ ۱۳۶: تا جفایی نکشد دل به وفایی نرسد 46شمارهٔ ۱۳۷: تا خرد خیمه سوی عالم جسمانی زد 47شمارهٔ ۱۳۸: تا خطت خود را به سودای خطا خواهد ...48شمارهٔ ۱۳۹: تا دل به وصف آن دهن عرض تکلّم می ...49شمارهٔ ۱۴۰: تا دلم شیوهٔ آن زلف دوتا می داند 50شمارهٔ ۱۴۱: تا راهروان در حرم دل نرسیدند 51شمارهٔ ۱۴۲: تا ز خاک قدمت باد خبر می آرد 52شمارهٔ ۱۴۳: تا ز عشق اهل نظر آئینه یی برساختن ...53شمارهٔ ۱۴۴: تا زلف تو دلم را پا بستهٔ بلا کرد 54شمارهٔ ۱۴۵: تا زلف رهزن تو ز عنبر کمند کرد 55شمارهٔ ۱۴۶: تا ز نسیم رحتمش رایحه یی به ما رس ...56شمارهٔ ۱۴۷: تا کافر چشمت ز مژه عزم سپه کرد 57شمارهٔ ۱۴۸: تا گرد عارض تو خط سبز بردمید 58شمارهٔ ۱۴۹: تا گلشن از طراوت روی تو یاد داد 59شمارهٔ ۱۵۰: تا نخست از طرف عشق تو فرمان نرسید 60شمارهٔ ۱۵۱: تا نشد زلفت پریشان وقت ما برهم نز ...61شمارهٔ ۱۵۲: ترک چشمت بی سپاه حُسن خنجر می زند 62شمارهٔ ۱۵۳: تو را به جز سخن اندر دهن نمی گنجد 63شمارهٔ ۱۵۴: چشمت آزار ما چه می خواهد 64شمارهٔ ۱۵۵: چشمت که به جز فتنه گری کار ندارد 65شمارهٔ ۱۵۶: چنین که چشم تو پروای دادخواه ندار ...66شمارهٔ ۱۵۷: چو زلف بی قرارش قصد جان کرد 67شمارهٔ ۱۵۸: چو سرو هر که در این بوستان هوای ت ...68شمارهٔ ۱۵۹: چو عطّار صبا در چین زلفت مشگ می ب ...69شمارهٔ ۱۶۰: چون نه شادیّ و نه محنت به کسی می ...70شمارهٔ ۱۶۱: چو نام مستیِ نرگس به بزم باغ برآم ...71شمارهٔ ۱۶۲: خدا بتان جفا کیش را وفا بخشد 72شمارهٔ ۱۶۳: خطت را تا به خون ریزی نشان شد 73شمارهٔ ۱۶۴: خطت صحیفهٔ مه را نقاب مشگین کرد 74شمارهٔ ۱۶۵: خیال روی تو از سر به در نخواهم کر ...75شمارهٔ ۱۶۶: خیز که پیر مغان میکده را درگشاد 76شمارهٔ ۱۶۷: در ازل مهر تو با جان رقم غم می زد 77شمارهٔ ۱۶۸: در ازل قطرهٔ خونی که ز آب و گِل ش ...78شمارهٔ ۱۶۹: در چمن سبزهٔ سیراب به هرجا که رسی ...79شمارهٔ ۱۷۰: در چمن دوش به گل بلبل دشوار پسند 80شمارهٔ ۱۷۱: دلم جز داغ نومیدی ز جان حاصل همین ...81شمارهٔ ۱۷۲: دل جز به غمت خاطر خوشنود ندارد 82شمارهٔ ۱۷۳: دل به رویت هوس صحبت جانی دارد 83شمارهٔ ۱۷۴: دل نه جز غصّه محرمی دارد 84شمارهٔ ۱۷۵: دل به یاد لب لعلت سخن از نوش نکرد 85شمارهٔ ۱۷۶: دلم جز با غمت خرّم نباشد 86شمارهٔ ۱۷۷: دلِ شکسته چو در آرزوی لعل تو خون ...87شمارهٔ ۱۷۸: دل جفای خطت از دور قمر می داند 88شمارهٔ ۱۷۹: دلم از زلف تو پا بستهٔ سودا آمد 89شمارهٔ ۱۸۰: دل در آن زلف شد و روی دل افروز ند ...90شمارهٔ ۱۸۱: دوش می گفتم که ماه این دلفروزی از ...91شمارهٔ ۱۸۲: راستی را شیوه یی کآن سرو قامت می ...92شمارهٔ ۱۸۳: روی تو طعنه بر گُل سیراب می زند 93شمارهٔ ۱۸۴: ز بهر غارت جان عشق لشکر اندازد 94شمارهٔ ۱۸۵: ز غمزه چشم تو چون تیر در کمان آور ...95شمارهٔ ۱۸۶: سپاه عشق از آن لحظه خیمه بالا زد 96شمارهٔ ۱۸۷: سرشک تا به کی از چشم آن و این افت ...97شمارهٔ ۱۸۸: سرکشید از کبر ابلیس و چنین مهجور ...98شمارهٔ ۱۸۹: سرو هرگز در چمن کاری چنین زیبا نک ...99شمارهٔ ۱۹۰: سروِ قدّت طرف باغ چو پا می ماند 100شمارهٔ ۱۹۱: سریر فقر که با هیچ پادشا ندهند 101شمارهٔ ۱۹۲: سزد که زلف تو آن رخ پی نظاره نمای ...102شمارهٔ ۱۹۳: شبی کآن ماه با ما خوش برآید 103شمارهٔ ۱۹۴: صاحب روی نکو منصب دولت دارد 104شمارهٔ ۱۹۵: ز بس کز گریه چشم من به خونِ ناب م ...105شمارهٔ ۱۹۶: صبا به تحفه نسیمی که دلگشای آرد 106شمارهٔ ۱۹۷: طالب دردِ عشق تو فکر دوا نمی کند 107شمارهٔ ۱۹۸: طوطیِ عقلم که دعویّ تکلّم می کند 108شمارهٔ ۱۹۹: عاقبت حسرتِ لعل تو دلم را خون کرد 109شمارهٔ ۲۰۰: غم نیست اگر زلفت با فتنه سری دارد 110شمارهٔ ۲۰۱: کس نیست که کار ما برآرد 111شمارهٔ ۲۰۲: کسی چو نیست که پیش تو عذر ما خواه ...112شمارهٔ ۲۰۳: کسی را که رویت هوس می کند 113شمارهٔ ۲۰۴: کسی کآشفتهٔ سودای آن زنجیر مو آمد 114شمارهٔ ۲۰۵: کسی که نسبت قدّت به سرو ناز کند 115شمارهٔ ۲۰۶: کسی چون گل دهن پرخنده دارد 116شمارهٔ ۲۰۷: کسی کاو به جانان وصالی ندارد 117شمارهٔ ۲۰۸: کسی که سلسلهٔ زلف مشکبو دارد 118شمارهٔ ۲۰۹: کسی کز خوان قسمت مفلسان را جام می ...119شمارهٔ ۲۱۰: کمند زلف توام پای بند سودا کرد 120شمارهٔ ۲۱۱: کنون چو در طلبش اشک رو به ره دارد 121شمارهٔ ۲۱۲: گر ای اشک دیده به خویشت بخواند 122شمارهٔ ۲۱۳: گر بعد اجل دردِ تو با خویش توان ب ...123شمارهٔ ۲۱۴: گر تیغ زند یار نخواهیم حذر کرد 124شمارهٔ ۲۱۵: گرچه هر دم سیل اشک ما به دریا می ...125شمارهٔ ۲۱۶: گرچه دل بهره ز کیش تو خدنگی دارد 126شمارهٔ ۲۱۷: گرچه شب غم ساختم چون شمع من با سو ...127شمارهٔ ۲۱۸: گر ز بالای تو هر ساعت بلا باید کش ...128شمارهٔ ۲۱۹: گر شبی ماه رخت پرده ز رو برگیرد 129شمارهٔ ۲۲۰: گر قدح با لب میگون تو لافی دارد 130شمارهٔ ۲۲۱: گر نه با من سر زلفت به جفا پیدا ش ...131شمارهٔ ۲۲۲: گر ندیدی کز سرای دیده ام خون می چ ...132شمارهٔ ۲۲۳: گر همچونی دم می زنم از سوز دل خون ...133شمارهٔ ۲۲۴: گل جامه دران بار دگر سر به در آور ...134شمارهٔ ۲۲۵: گهی به پای تو جانم سرِ نیاز کشید 135شمارهٔ ۲۲۶: گوهر اشکم که راز دل هویدا می کند 136شمارهٔ ۲۲۷: گهی چشمت به نیش غم دلم را ریش می ...137شمارهٔ ۲۲۸: گهی که باغ ز فصل بهار یاد دهد 138شمارهٔ ۲۲۹: گهی کز خوان قسمت مفلسان را کام می ...139شمارهٔ ۲۳۰: گهی که آیت حسن تو را بیان کردند 140شمارهٔ ۲۳۱: لبت جانبخش و دلجو می نماید 141شمارهٔ ۲۳۲: ما را ز سر خیال تو بیرون نمی شود 142شمارهٔ ۲۳۳: ماه رخسارِ تو دید و عاشقی بنیاد ک ...143شمارهٔ ۲۳۴: مرا بی تو راحت الم می نماید 144شمارهٔ ۲۳۵: مرا تا سوز دل هر شب بلای تن نخواه ...145شمارهٔ ۲۳۶: مرا دوش از آن لب بسی رنگ بود 146شمارهٔ ۲۳۷: مرا که دوش زِیادت زیاده دردی بود 147شمارهٔ ۲۳۸: مرا می سوزد آن بدخو که کار خودنکو ...148شمارهٔ ۲۳۹: مرا یاد آن روی دیوانه کرد 149شمارهٔ ۲۴۰: مسافران که در این ره به کاروان رف ...150شمارهٔ ۲۴۱: میر مجلس که چو لب بادهٔ روشن دارد 151شمارهٔ ۲۴۲: ناز مه جز به همین نیست که نوری دا ...152شمارهٔ ۲۴۳: نکردم جز به زلف یار پیوند 153شمارهٔ ۲۴۴: واقف از جام می لعل تو مدهوشانند 154شمارهٔ ۲۴۵: هر جفایی که کند روی تو نیکو باشد 155شمارهٔ ۲۴۶: هر خطایی که سزاوار عتابی باشد 156شمارهٔ ۲۴۷: هردم از جانب او تیغ بلا می آید 157شمارهٔ ۲۴۸: هردم از غیبم به گوش دل ندایی می ر ...158شمارهٔ ۲۴۹: هر دم به صورتی یار دیدار می نماید 159شمارهٔ ۲۵۰: هر شبی زلفش مرا دربند سودا می کشد 160شمارهٔ ۲۵۱: هرکجا خطّ تو عرض نافهٔ چینی کند 161شمارهٔ ۲۵۲: هرکه زاین وادی به کوی بخت و دولت ...162شمارهٔ ۲۵۳: هرکه سر در قدمِ مردم مقبل ننهاد 163شمارهٔ ۲۵۴: هرگز به جهان چیزی جز یار نمی ماند 164شمارهٔ ۲۵۵: هندوی زلف تو زآن حال مشوّش دارد 165شمارهٔ ۲۵۶: یارب کدام دل که ز سوز تو دم نزد 166شمارهٔ ۲۵۷: یار درد بی دلان را دید و تدبیری ن ...167شمارهٔ ۲۵۸: یار در کار دلم کوشش بسیاری کرد 168شمارهٔ ۲۵۹: از چشم ما چو می طلبد لعل او گهر 169شمارهٔ ۲۶۰: از گوهر اشک ار نشود دیده توانگر 170شمارهٔ ۲۶۱: چه بود افسانهٔ منصور با یار 171شمارهٔ ۲۶۲: دلا غم یار ما شد دل به جا دار 172شمارهٔ ۲۶۳: گر به رویت کنند نسبت حور 173شمارهٔ ۲۶۴: عمری دویده ایم به دنبالِ اهل راز 174شمارهٔ ۲۶۵: ما را ز روزگار غمِ روزگار بس 175شمارهٔ ۲۶۶: آب شد پیش لبت قند چو تر کردیمش 176شمارهٔ ۲۶۷: آن دل که به فن برد ز من غمزهٔ مست ...177شمارهٔ ۲۶۸: آنکه رحمی نیست بر حال منش 178شمارهٔ ۲۶۹: اشکِ چشم من که جان نقد روان می خو ...179شمارهٔ ۲۷۰: اگر در بند سودا نیست با من زلف مش ...180شمارهٔ ۲۷۱: تا در دلت غمی بوَد از دلپذیر خویش 181شمارهٔ ۲۷۲: چه کرد سرو به قدّت که بر کشیدندش 182شمارهٔ ۲۷۳: چون طلب کردیم فیضی از سحاب رحمتش 183شمارهٔ ۲۷۴: در عشق از آن خوشدلم از چشم ترِ خو ...184شمارهٔ ۲۷۵: دلا به دست هوس تار زلف یار مکش 185شمارهٔ ۲۷۶: کجاست ساغر می تا به گردش آرندش 186شمارهٔ ۲۷۷: دل چو گشت از جام معنی جرعه نوش 187شمارهٔ ۲۷۸: روزگاری ست که از غایت نادانی خویش 188شمارهٔ ۲۷۹: گر ترحّم نکند طرّهٔ بی آرامش 189شمارهٔ ۲۸۰: ما را به درِ دوست گشاد از هوس خوی ...190شمارهٔ ۲۸۱: ما را همین زبانی ست آن نیز در دعا ...191شمارهٔ ۲۸۲: یار اگر بد کند ای دل نتوان گفت بد ...192شمارهٔ ۲۸۳: هر نقد دل کآن غمزهٔ پر حیله می آر ...193شمارهٔ ۲۸۴: گر بیابد شرف خدمت آن حور ملک 194شمارهٔ ۲۸۵: شمع می گفت به پروانه شبی در محفل 195شمارهٔ ۲۸۶: آه کز زلفت اسیر بند زنّار آمدم 196شمارهٔ ۲۸۷: از آن ز دیده و دل اشک و آه می خوا ...197شمارهٔ ۲۸۸: ای ز چشمت چشم نرگس نسخه یی امّا س ...198شمارهٔ ۲۸۹: تا به روی از دیده اشک لاله گون می ...199شمارهٔ ۲۹۰: تا خاک راه همت اهل صفا شدم 200شمارهٔ ۲۹۱: خیزید تا ز خاک درش درد سر بریم 201شمارهٔ ۲۹۲: دل خون شد و زاین راه به جایی نرسی ...202شمارهٔ ۲۹۳: دل گم شد و جز بر دهنش نیست گمانم 203شمارهٔ ۲۹۴: زهی تیره از زلف تو روز، شام 204شمارهٔ ۲۹۵: سرشک جانب خاک در تو بست احرام 205شمارهٔ ۲۹۶: گرچه از جا شد دل و بر جان بلا می ...206شمارهٔ ۲۹۷: گرچه روزی چند دور از کعبهٔ روی تو ...207شمارهٔ ۲۹۸: گهی که جانب آن زلف خم به خم بینیم 208شمارهٔ ۲۹۹: ما به اوّل ستم زلف تو را خوش کردی ...209شمارهٔ ۳۰۰: ما به فکر دهنت ذوق شکر یافته ایم 210شمارهٔ ۳۰۱: مابه وجهی صفت روی تو با مه کردیم 211شمارهٔ ۳۰۲: ما در خیال زلف تو شبگیر می کنیم 212شمارهٔ ۳۰۳: ما دل به تو دادیم و کمِ خویش گرفت ...213شمارهٔ ۳۰۴: ما ز تقصیر عبادت چون پشیمان آمدیم 214شمارهٔ ۳۰۵: ما که هرشب همچو شمع از تاب و تب د ...215شمارهٔ ۳۰۶: مرا که بر سر کویت سگ وفا دارم 216شمارهٔ ۳۰۷: مرا مکش که تو را خاک رهگذار شدم 217شمارهٔ ۳۰۸: من که با لعل تو فارغ ز می رنگینم 218شمارهٔ ۳۰۹: من که از دیدهٔ معنی به رخت می نگر ...219شمارهٔ ۳۱۰: آخر ای جان لب شیرین تو را جان گفت ...220شمارهٔ ۳۱۱: ای رفیقان به شب هجر چو از آتش من 221شمارهٔ ۳۱۲: ای مهر تو انیس دل ناتوان من 222شمارهٔ ۳۱۳: با آنکه بر مزارم نگذشت قاتل من 223شمارهٔ ۳۱۴: به غیر چشمهٔ حیوان کرا رسد گفتن 224شمارهٔ ۳۱۵: تا دست دهد روی چو خورشید تودیدن 225شمارهٔ ۳۱۶: تا رندی و نیاز نشد رسم و راه من 226شمارهٔ ۳۱۷: تا می فشاند سوز دل خون از کباب خو ...227شمارهٔ ۳۱۸: گر تو را میلی ست بر قتل زبون خویش ...228شمارهٔ ۳۱۹: گرچه اسرار نهانی می شود معلوم من 229شمارهٔ ۳۲۰: گر شود بر خاک کویت فرصت سر باختن 230شمارهٔ ۳۲۱: من که باشم که بود لایق تو خدمت من 231شمارهٔ ۳۲۲: ای به حُسن آفتاب چاکر تو 232شمارهٔ ۳۲۳: به هوا و هوس نکهت پیراهن تو 233شمارهٔ ۳۲۴: تا چمن دم زد ز لطف عارض رعنای او 234شمارهٔ ۳۲۵: تا قدح هردم چرا بوسد لب میگون او 235شمارهٔ ۳۲۶: خیز ای ندیم خاصّ درِ پادشاه شو 236شمارهٔ ۳۲۷: دلیر آن است که در دیده بود منزل ا ...237شمارهٔ ۳۲۸: صوفی ما جام باشد باده تا باشد در ...238شمارهٔ ۳۲۹: کسی که پیرویِ عشق نیست عادت او 239شمارهٔ ۳۳۰: کسی که خاک درِ دوست نیست افسر او 240شمارهٔ ۳۳۱: لاله کز گل می برد دل چهرهٔ رعنای ...241شمارهٔ ۳۳۲: لطفی که می کند به محبّان عذار او 242شمارهٔ ۳۳۳: من آن نیَم که گذارم ز دست دامن تو 243شمارهٔ ۳۳۴: ای تیرِ غمت را دل عشّاق نشانه 244شمارهٔ ۳۳۵: کنایت ها به آب خضر گفته 245شمارهٔ ۳۳۶: گهی دل می خورد خونم گه از راه جفا ...246شمارهٔ ۳۳۷: نامهٔ طاعت و عصیان چه سفید و چه س ...247شمارهٔ ۳۳۸: همه شب در غم آن ماه پاره 248شمارهٔ ۳۳۹: از این شکسته دو روزی اگر جدا باشی 249شمارهٔ ۳۴۰: اگرچه مشگ را باشد به هر سویی خرید ...250شمارهٔ ۳۴۱: ای اشک مرا از سر کویش خبری گوی 251شمارهٔ ۳۴۲: ای اشک چو در راه طلب گرم دویدی 252شمارهٔ ۳۴۳: ای به بوی تو صبا شیفتهٔ هر چمنی 253شمارهٔ ۳۴۴: ای پارسا که دایم رو در نماز داری 254شمارهٔ ۳۴۵: ای دل آن دم شرف صحبت دلبر یابی 255شمارهٔ ۳۴۶: ای دل از خویش گذر تا که به جایی ب ...256شمارهٔ ۳۴۷: ای دل به طریقی سوی زلفش اگر افتی 257شمارهٔ ۳۴۸: ای دل سر تسلیم بنه بر کف پایی 258شمارهٔ ۳۴۹: ای که بر صفحهٔ مه خطّ غباری داری 259شمارهٔ ۳۵۰: ای که در عالم خوبی به لطافت علمی 260شمارهٔ ۳۵۱: ای گذشته قدت از سرو به خوش رفتاری 261شمارهٔ ۳۵۲: ای گل از روی تو آموخته خندان رویی 262شمارهٔ ۳۵۳: بدین شوخی که تو بنیاد داری 263شمارهٔ ۳۵۴: تا در قدم اهل دلی خاک نگردی 264شمارهٔ ۳۵۵: تا دلم را به غم هجر در انداخته ای 265شمارهٔ ۳۵۶: تا کی ای شوخ به هر بیخبری می سازی 266شمارهٔ ۳۵۷: تا همچو غنچه خندان از خود به در ن ...267شمارهٔ ۳۵۸: تو ای مه گر چه شوخ و بیوفایی 268شمارهٔ ۳۵۹: چند ای سرشکِ خون دم از پاکیِّ گوه ...269شمارهٔ ۳۶۰: چه طرفه طرفه تو نقشی چه بوالعجب ن ...270شمارهٔ ۳۶۱: خیز ای مست و سلامی به رخ ساقی گوی 271شمارهٔ ۳۶۲: دلا تا محنتی بر خودنبینی 272شمارهٔ ۳۶۳: دلا چو روی به اقبال مقبلی داری 273شمارهٔ ۳۶۴: دلا ز لذت مستی گهی خبر یابی 274شمارهٔ ۳۶۵: شد باز به دیدار سحر چشم جهانی 275شمارهٔ ۳۶۶: کجا باشد چو می روشن ضمیری 276شمارهٔ ۳۶۷: گر ای دل بر طریق عذرخواهی 277شمارهٔ ۳۶۸: گر تو ای شمع شبی هم نفس من باشی 278شمارهٔ ۳۶۹: گرچه بر اسب سلطنت شاهی و شاهزاده ...279شمارهٔ ۳۷۰: ما نداریم به غیر از جگرِ افگاری 280شمارهٔ ۳۷۱: مرا ای مه اگر دیوانه گفتی 281شمارهٔ ۳۷۲: مرا در بزم رندان جرعه نوشی 282شمارهٔ ۳۷۳: مشکل عشق تو بسیار است و ما را دل ...283شمارهٔ ۳۷۴: مشاطّه سر زلف تو ببرید به بازی 284شمارهٔ ۳۷۵: منم و بادیهٔ عشق و دل آگاهی 285شمارهٔ ۳۷۶: نیست در عشق تو سوز من و شمع امروز ...286شمارهٔ ۳۷۷: وصل جمشید طلب تا که به جامی برسی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ