به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

خیالی بخاری

خیالی بخاریغزل هاشمارهٔ ۲۳: آیت حسن را که نام وفاست

1880عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

آیت حسن را که نام وفاست
تو ندانسته ای خدا داناست
سرو پیش قدت نمی یارد
که دگر در چمن برآید راست
تا کجا شد به دلبری دهنت
کز نظر دور شد که ناپیداست
گرچه خاکِ در تو را بی وجه
آب زد دیده عذر آن برماست
تا خیالی گُزید سرو قدت
در همه کار دست او بالاست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۲: آه کز سعی رقیبان یار ترک من گرفت 2شمارهٔ ۲۳: آیت حسن را که نام وفاست 3شمارهٔ ۲۴: آن پری چهره که در پردهٔ جان مستور ...4شمارهٔ ۲۵: ار شیخ صومعه ست وگر رندِ دیرِ توست 5شمارهٔ ۲۶: از بلای عشق تو تنها دل ما ریش نیست 6شمارهٔ ۲۷: از زروه های باغِ خطش یاسمین یکی ست 7شمارهٔ ۲۸: از سبزهٔ خطّت ورق گل رقمی یافت 8شمارهٔ ۲۹: افسوس که صورت تُتق چهرهٔ معنی ست 9شمارهٔ ۳۰: افسوس که جز ناله مرا همنفسی نیست 10شمارهٔ ۳۱: اگر دیده در مهر و مه ناظر است 11شمارهٔ ۳۲: اگر گویی که حسن از رویِ من خاست 12شمارهٔ ۳۳: ای که همه کار ما راست به تدبیر توس ...13شمارهٔ ۳۴: باد بر زلف تو بگذشت که عنبر بوی اس ...14شمارهٔ ۳۵: با رخ خوبت که وَرد بوستان خرّمی ست 15شمارهٔ ۳۶: باز آی که خلوتگه جانم حرم توست 16شمارهٔ ۳۷: با سگت یاری مرا کارِ خود است 17شمارهٔ ۳۸: با شمع چو گفتم که نشان غم دل چیست 18شمارهٔ ۳۹: به اهل درد غمت هرچه می کند غم نیست 19شمارهٔ ۴۰: به قتل خسته دلان غمزهٔ تو قانع نیس ...20شمارهٔ ۴۱: بیا که بی خبران را خبر ز روی نکو ن ...21شمارهٔ ۴۲: بی رخ آن مه که شام زلف را درهم شکس ...22شمارهٔ ۴۳: پیشِ رخِ تو قصّهٔ یوسف حکایت است 23شمارهٔ ۴۴: تا به خون ریزی غمت خنجر گرفت 24شمارهٔ ۴۵: تا در این بادیه توفیق ازل همره ماس ...25شمارهٔ ۴۶: تا دل از سیر و سلوک رهش آگاهی یافت 26شمارهٔ ۴۷: تا دل از شوق گل رویت ره صحرا گرفت 27شمارهٔ ۴۸: تا ز سودا زدگان عشق خریداری یافت 28شمارهٔ ۴۹: تا سر زلف تو در دست صبا افتاده ست 29شمارهٔ ۵۰: تا سرو مرا عارض چون یاسمنی هست 30شمارهٔ ۵۱: تا سنبل زلفت خبر از گلشن جان گفت 31شمارهٔ ۵۲: چمن را تا نسیمت در دماغ است 32شمارهٔ ۵۳: خشنود بودن از غمِ عشق تو کار ماست 33شمارهٔ ۵۴: دلا بنیاد جان را محکمی نیست 34شمارهٔ ۵۵: دلا طریقهٔ عشّاق خود پرستی نیست 35شمارهٔ ۵۶: دل به زاری دامن زلف جفا کارش گرفت 36شمارهٔ ۵۷: دلم را مقام عبادت درِ اوست 37شمارهٔ ۵۸: دلم از دردِ فراق تو قوی افگار است 38شمارهٔ ۵۹: دل ناگرفته خال تو در زلف جا گرفت 39شمارهٔ ۶۰: دل وصل تو می خواهد و دلخواست همین ...40شمارهٔ ۶۱: دلی که صرف تو شد نقد عشق قیمت اوست 41شمارهٔ ۶۲: رنجور عشق را سر ناز طبیب نیست 42شمارهٔ ۶۳: ز بس که عشق تو شوری به شهر و کو ان ...43شمارهٔ ۶۴: زلف تو را که شامِ پریشانی من است 44شمارهٔ ۶۵: سروِ بالای تو در عالم خوبی علم است 45شمارهٔ ۶۶: سروِ بالای تو را شیوه بلا انگیزی س ...46شمارهٔ ۶۷: سرو تا بندهٔ بالای تو شد آزاد است 47شمارهٔ ۶۸: سنبل باغ رخت غالیه بو افتاده ست 48شمارهٔ ۶۹: شمع رویت را چراغ آسمان پروانه یی س ...49شمارهٔ ۷۰: کدامین رسم و آیینی که در رندان مفر ...50شمارهٔ ۷۱: کجا روم که مرا جز درت پناهی نیست 51شمارهٔ ۷۲: که می داند میِ شوق از چه جام است 52شمارهٔ ۷۳: گر چه ابر زندگی جان بخش و صافی مشر ...53شمارهٔ ۷۴: گرچه اشک منِ غمدیده سراسر گهر است 54شمارهٔ ۷۵: گرچه تو حقیری و گناه تو عظیم است 55شمارهٔ ۷۶: گرچه شمار عاشق زنّار زلف یار است 56شمارهٔ ۷۷: گرچه طریق وفا قدیم است 57شمارهٔ ۷۸: گرچه ماه نو به شوخی بی نظیر عالم ا ...58شمارهٔ ۷۹: گریهٔ خون سرِ ره بر منِ درویش گرفت 59شمارهٔ ۸۰: گنجی ست عشق یار که عالم خراب اوست 60شمارهٔ ۸۱: لاله را همچو بتان عارض دلجویی نیست 61شمارهٔ ۸۲: مرا از دل خبر جز بی دلی نیست 62شمارهٔ ۸۳: مرا که تحفهٔ جان در بدن هدایت توست 63شمارهٔ ۸۴: نالهٔ دلسوز نی شرح غمی بیش نیست 64شمارهٔ ۸۵: نرگس خیال چشم تو در خواب ناز یافت 65شمارهٔ ۸۶: نقدی ست دل که سکّهٔ محنت به نام او ...66شمارهٔ ۸۷: هر آن حدیث که در دعویِ محبّت توست 67شمارهٔ ۸۸: هر خسته خاطری که چو نی چشم باز نیس ...68شمارهٔ ۸۹: هر دُر اشکی که آمد چشم گریان را به ...69شمارهٔ ۹۰: هر دل که به عشق مبتلا نیست 70شمارهٔ ۹۱: هرکسی گوید که درد عشق را تدبیر چیس ...71شمارهٔ ۹۲: هرکه از دیدار جانان همچو من مهجور ...72شمارهٔ ۹۳: یار جز در پیِ آزار دل ریش نرفت 73شمارهٔ ۹۴: آزاد بنده یی که قبول دلی شود 74شمارهٔ ۹۵: آن شاخ گل خرامان در باغ چون برآید 75شمارهٔ ۹۶: آن گوهر حسنی که بدان فخر توان کرد 76شمارهٔ ۹۷: آن دم ایاز خاص به مقصود می رسد 77شمارهٔ ۹۸: آنها که ز آیینهٔ دل زنگ زدودند 78شمارهٔ ۹۹: آه که نیش غمت خاطر من ریش کرد 79شمارهٔ ۱۰۰: از آتش دل هر کس در سینه غمی دارد 80شمارهٔ ۱۰۱: از مخزن دل دیده هر آن دُر که بر آ ...81شمارهٔ ۱۰۲: اشکم به جست و جوی او بر خاک آن در ...82شمارهٔ ۱۰۳: افسوس که ره بینان یک یک ز نظر رفت ...83شمارهٔ ۱۰۴: اگرچه دل نصیب از چشم شوخت مکر و ف ...84شمارهٔ ۱۰۵: اگر چه صاحب معنی همه هنر باشد 85شمارهٔ ۱۰۶: اگر معارضه حُسن تو را به حور افتد 86شمارهٔ ۱۰۷: اوّل استادی که عشق و حسن را تقسیم ...87شمارهٔ ۱۰۸: اهل دل در طلبت صاحب تدبیر شدند 88شمارهٔ ۱۰۹: ای دل از باطن آن فرقه که صاحب قدم ...89شمارهٔ ۱۱۰: ای لبت کام دل بی سروسامانی چند 90شمارهٔ ۱۱۱: ای آنکه به جور از تو تبرّا نتوان ...91شمارهٔ ۱۱۲: با آفتاب رویت چون مه نمی برآید 92شمارهٔ ۱۱۳: باد از هوای کوی تو پیغام می دهد 93شمارهٔ ۱۱۴: باز آواز نی و فریاد درد انگیز عود 94شمارهٔ ۱۱۵: باد اگر یاد سرو ما نکند 95شمارهٔ ۱۱۶: باز از قدم گل چمن پیر جوان شد 96شمارهٔ ۱۱۷: باز این دل خود کام به فرمان کسی ش ...97شمارهٔ ۱۱۸: باز بالا بنمودی و بلا خواهد شد 98شمارهٔ ۱۱۹: باز بیرون شدی و نوبت حیرانی شد 99شمارهٔ ۱۲۰: باز ره بینان نشان از قرب منزل می ...100شمارهٔ ۱۲۱: باشد که ز رخسار ترا پرده برافتد 101شمارهٔ ۱۲۲: با غمت هرچند کار درد ما مشکل شود 102شمارهٔ ۱۲۳: به بازی حلقهٔ زلف تو دل برد از من ...103شمارهٔ ۱۲۴: به جهان لطیف طبعی که ز خود ملال د ...104شمارهٔ ۱۲۵: تابِ خطت قرار ز بخت سیاه برد 105شمارهٔ ۱۲۶: تابِ رویت رونق خورشید عالمتاب برد 106شمارهٔ ۱۲۷: تا بر بیاض رویت خطّ سیه برآمد 107شمارهٔ ۱۲۸: تاب رویت به فروغ مه تابان ماند 108شمارهٔ ۱۲۹: تا به رحمت خوان قسمت را مزیّن کرد ...109شمارهٔ ۱۳۰: تا بنفشه برد بویی از خطت در تاب ش ...110شمارهٔ ۱۳۱: تا به سودای تو دل را عشق و همّت ی ...111شمارهٔ ۱۳۲: تا به کی چشم تو جز غارت دینها نکن ...112شمارهٔ ۱۳۳: تا به کی نقد دلم صرف غم هجران شود 113شمارهٔ ۱۳۴: تا به معنی اهل صورت دم ز آب و گل ...114شمارهٔ ۱۳۵: تا جان ز وفای دهن تنگ تو دم زد 115شمارهٔ ۱۳۶: تا جفایی نکشد دل به وفایی نرسد 116شمارهٔ ۱۳۷: تا خرد خیمه سوی عالم جسمانی زد 117شمارهٔ ۱۳۸: تا خطت خود را به سودای خطا خواهد ...118شمارهٔ ۱۳۹: تا دل به وصف آن دهن عرض تکلّم می ...119شمارهٔ ۱۴۰: تا دلم شیوهٔ آن زلف دوتا می داند 120شمارهٔ ۱۴۱: تا راهروان در حرم دل نرسیدند 121شمارهٔ ۱۴۲: تا ز خاک قدمت باد خبر می آرد 122شمارهٔ ۱۴۳: تا ز عشق اهل نظر آئینه یی برساختن ...123شمارهٔ ۱۴۴: تا زلف تو دلم را پا بستهٔ بلا کرد 124شمارهٔ ۱۴۵: تا زلف رهزن تو ز عنبر کمند کرد 125شمارهٔ ۱۴۶: تا ز نسیم رحتمش رایحه یی به ما رس ...126شمارهٔ ۱۴۷: تا کافر چشمت ز مژه عزم سپه کرد 127شمارهٔ ۱۴۸: تا گرد عارض تو خط سبز بردمید 128شمارهٔ ۱۴۹: تا گلشن از طراوت روی تو یاد داد 129شمارهٔ ۱۵۰: تا نخست از طرف عشق تو فرمان نرسید 130شمارهٔ ۱۵۱: تا نشد زلفت پریشان وقت ما برهم نز ...131شمارهٔ ۱۵۲: ترک چشمت بی سپاه حُسن خنجر می زند 132شمارهٔ ۱۵۳: تو را به جز سخن اندر دهن نمی گنجد 133شمارهٔ ۱۵۴: چشمت آزار ما چه می خواهد 134شمارهٔ ۱۵۵: چشمت که به جز فتنه گری کار ندارد 135شمارهٔ ۱۵۶: چنین که چشم تو پروای دادخواه ندار ...136شمارهٔ ۱۵۷: چو زلف بی قرارش قصد جان کرد 137شمارهٔ ۱۵۸: چو سرو هر که در این بوستان هوای ت ...138شمارهٔ ۱۵۹: چو عطّار صبا در چین زلفت مشگ می ب ...139شمارهٔ ۱۶۰: چون نه شادیّ و نه محنت به کسی می ...140شمارهٔ ۱۶۱: چو نام مستیِ نرگس به بزم باغ برآم ...141شمارهٔ ۱۶۲: خدا بتان جفا کیش را وفا بخشد 142شمارهٔ ۱۶۳: خطت را تا به خون ریزی نشان شد 143شمارهٔ ۱۶۴: خطت صحیفهٔ مه را نقاب مشگین کرد 144شمارهٔ ۱۶۵: خیال روی تو از سر به در نخواهم کر ...145شمارهٔ ۱۶۶: خیز که پیر مغان میکده را درگشاد 146شمارهٔ ۱۶۷: در ازل مهر تو با جان رقم غم می زد 147شمارهٔ ۱۶۸: در ازل قطرهٔ خونی که ز آب و گِل ش ...148شمارهٔ ۱۶۹: در چمن سبزهٔ سیراب به هرجا که رسی ...149شمارهٔ ۱۷۰: در چمن دوش به گل بلبل دشوار پسند 150شمارهٔ ۱۷۱: دلم جز داغ نومیدی ز جان حاصل همین ...151شمارهٔ ۱۷۲: دل جز به غمت خاطر خوشنود ندارد 152شمارهٔ ۱۷۳: دل به رویت هوس صحبت جانی دارد 153شمارهٔ ۱۷۴: دل نه جز غصّه محرمی دارد 154شمارهٔ ۱۷۵: دل به یاد لب لعلت سخن از نوش نکرد 155شمارهٔ ۱۷۶: دلم جز با غمت خرّم نباشد 156شمارهٔ ۱۷۷: دلِ شکسته چو در آرزوی لعل تو خون ...157شمارهٔ ۱۷۸: دل جفای خطت از دور قمر می داند 158شمارهٔ ۱۷۹: دلم از زلف تو پا بستهٔ سودا آمد 159شمارهٔ ۱۸۰: دل در آن زلف شد و روی دل افروز ند ...160شمارهٔ ۱۸۱: دوش می گفتم که ماه این دلفروزی از ...161شمارهٔ ۱۸۲: راستی را شیوه یی کآن سرو قامت می ...162شمارهٔ ۱۸۳: روی تو طعنه بر گُل سیراب می زند 163شمارهٔ ۱۸۴: ز بهر غارت جان عشق لشکر اندازد 164شمارهٔ ۱۸۵: ز غمزه چشم تو چون تیر در کمان آور ...165شمارهٔ ۱۸۶: سپاه عشق از آن لحظه خیمه بالا زد 166شمارهٔ ۱۸۷: سرشک تا به کی از چشم آن و این افت ...167شمارهٔ ۱۸۸: سرکشید از کبر ابلیس و چنین مهجور ...168شمارهٔ ۱۸۹: سرو هرگز در چمن کاری چنین زیبا نک ...169شمارهٔ ۱۹۰: سروِ قدّت طرف باغ چو پا می ماند 170شمارهٔ ۱۹۱: سریر فقر که با هیچ پادشا ندهند 171شمارهٔ ۱۹۲: سزد که زلف تو آن رخ پی نظاره نمای ...172شمارهٔ ۱۹۳: شبی کآن ماه با ما خوش برآید 173شمارهٔ ۱۹۴: صاحب روی نکو منصب دولت دارد 174شمارهٔ ۱۹۵: ز بس کز گریه چشم من به خونِ ناب م ...175شمارهٔ ۱۹۶: صبا به تحفه نسیمی که دلگشای آرد 176شمارهٔ ۱۹۷: طالب دردِ عشق تو فکر دوا نمی کند 177شمارهٔ ۱۹۸: طوطیِ عقلم که دعویّ تکلّم می کند 178شمارهٔ ۱۹۹: عاقبت حسرتِ لعل تو دلم را خون کرد 179شمارهٔ ۲۰۰: غم نیست اگر زلفت با فتنه سری دارد 180شمارهٔ ۲۰۱: کس نیست که کار ما برآرد 181شمارهٔ ۲۰۲: کسی چو نیست که پیش تو عذر ما خواه ...182شمارهٔ ۲۰۳: کسی را که رویت هوس می کند 183شمارهٔ ۲۰۴: کسی کآشفتهٔ سودای آن زنجیر مو آمد 184شمارهٔ ۲۰۵: کسی که نسبت قدّت به سرو ناز کند 185شمارهٔ ۲۰۶: کسی چون گل دهن پرخنده دارد 186شمارهٔ ۲۰۷: کسی کاو به جانان وصالی ندارد 187شمارهٔ ۲۰۸: کسی که سلسلهٔ زلف مشکبو دارد 188شمارهٔ ۲۰۹: کسی کز خوان قسمت مفلسان را جام می ...189شمارهٔ ۲۱۰: کمند زلف توام پای بند سودا کرد 190شمارهٔ ۲۱۱: کنون چو در طلبش اشک رو به ره دارد 191شمارهٔ ۲۱۲: گر ای اشک دیده به خویشت بخواند 192شمارهٔ ۲۱۳: گر بعد اجل دردِ تو با خویش توان ب ...193شمارهٔ ۲۱۴: گر تیغ زند یار نخواهیم حذر کرد 194شمارهٔ ۲۱۵: گرچه هر دم سیل اشک ما به دریا می ...195شمارهٔ ۲۱۶: گرچه دل بهره ز کیش تو خدنگی دارد 196شمارهٔ ۲۱۷: گرچه شب غم ساختم چون شمع من با سو ...197شمارهٔ ۲۱۸: گر ز بالای تو هر ساعت بلا باید کش ...198شمارهٔ ۲۱۹: گر شبی ماه رخت پرده ز رو برگیرد 199شمارهٔ ۲۲۰: گر قدح با لب میگون تو لافی دارد 200شمارهٔ ۲۲۱: گر نه با من سر زلفت به جفا پیدا ش ...201شمارهٔ ۲۲۲: گر ندیدی کز سرای دیده ام خون می چ ...202شمارهٔ ۲۲۳: گر همچونی دم می زنم از سوز دل خون ...203شمارهٔ ۲۲۴: گل جامه دران بار دگر سر به در آور ...204شمارهٔ ۲۲۵: گهی به پای تو جانم سرِ نیاز کشید 205شمارهٔ ۲۲۶: گوهر اشکم که راز دل هویدا می کند 206شمارهٔ ۲۲۷: گهی چشمت به نیش غم دلم را ریش می ...207شمارهٔ ۲۲۸: گهی که باغ ز فصل بهار یاد دهد 208شمارهٔ ۲۲۹: گهی کز خوان قسمت مفلسان را کام می ...209شمارهٔ ۲۳۰: گهی که آیت حسن تو را بیان کردند 210شمارهٔ ۲۳۱: لبت جانبخش و دلجو می نماید 211شمارهٔ ۲۳۲: ما را ز سر خیال تو بیرون نمی شود 212شمارهٔ ۲۳۳: ماه رخسارِ تو دید و عاشقی بنیاد ک ...213شمارهٔ ۲۳۴: مرا بی تو راحت الم می نماید 214شمارهٔ ۲۳۵: مرا تا سوز دل هر شب بلای تن نخواه ...215شمارهٔ ۲۳۶: مرا دوش از آن لب بسی رنگ بود 216شمارهٔ ۲۳۷: مرا که دوش زِیادت زیاده دردی بود 217شمارهٔ ۲۳۸: مرا می سوزد آن بدخو که کار خودنکو ...218شمارهٔ ۲۳۹: مرا یاد آن روی دیوانه کرد 219شمارهٔ ۲۴۰: مسافران که در این ره به کاروان رف ...220شمارهٔ ۲۴۱: میر مجلس که چو لب بادهٔ روشن دارد 221شمارهٔ ۲۴۲: ناز مه جز به همین نیست که نوری دا ...222شمارهٔ ۲۴۳: نکردم جز به زلف یار پیوند 223شمارهٔ ۲۴۴: واقف از جام می لعل تو مدهوشانند 224شمارهٔ ۲۴۵: هر جفایی که کند روی تو نیکو باشد 225شمارهٔ ۲۴۶: هر خطایی که سزاوار عتابی باشد 226شمارهٔ ۲۴۷: هردم از جانب او تیغ بلا می آید 227شمارهٔ ۲۴۸: هردم از غیبم به گوش دل ندایی می ر ...228شمارهٔ ۲۴۹: هر دم به صورتی یار دیدار می نماید 229شمارهٔ ۲۵۰: هر شبی زلفش مرا دربند سودا می کشد 230شمارهٔ ۲۵۱: هرکجا خطّ تو عرض نافهٔ چینی کند 231شمارهٔ ۲۵۲: هرکه زاین وادی به کوی بخت و دولت ...232شمارهٔ ۲۵۳: هرکه سر در قدمِ مردم مقبل ننهاد 233شمارهٔ ۲۵۴: هرگز به جهان چیزی جز یار نمی ماند 234شمارهٔ ۲۵۵: هندوی زلف تو زآن حال مشوّش دارد 235شمارهٔ ۲۵۶: یارب کدام دل که ز سوز تو دم نزد 236شمارهٔ ۲۵۷: یار درد بی دلان را دید و تدبیری ن ...237شمارهٔ ۲۵۸: یار در کار دلم کوشش بسیاری کرد 238شمارهٔ ۲۵۹: از چشم ما چو می طلبد لعل او گهر 239شمارهٔ ۲۶۰: از گوهر اشک ار نشود دیده توانگر 240شمارهٔ ۲۶۱: چه بود افسانهٔ منصور با یار 241شمارهٔ ۲۶۲: دلا غم یار ما شد دل به جا دار 242شمارهٔ ۲۶۳: گر به رویت کنند نسبت حور 243شمارهٔ ۲۶۴: عمری دویده ایم به دنبالِ اهل راز 244شمارهٔ ۲۶۵: ما را ز روزگار غمِ روزگار بس 245شمارهٔ ۲۶۶: آب شد پیش لبت قند چو تر کردیمش 246شمارهٔ ۲۶۷: آن دل که به فن برد ز من غمزهٔ مست ...247شمارهٔ ۲۶۸: آنکه رحمی نیست بر حال منش 248شمارهٔ ۲۶۹: اشکِ چشم من که جان نقد روان می خو ...249شمارهٔ ۲۷۰: اگر در بند سودا نیست با من زلف مش ...250شمارهٔ ۲۷۱: تا در دلت غمی بوَد از دلپذیر خویش 251شمارهٔ ۲۷۲: چه کرد سرو به قدّت که بر کشیدندش 252شمارهٔ ۲۷۳: چون طلب کردیم فیضی از سحاب رحمتش 253شمارهٔ ۲۷۴: در عشق از آن خوشدلم از چشم ترِ خو ...254شمارهٔ ۲۷۵: دلا به دست هوس تار زلف یار مکش 255شمارهٔ ۲۷۶: کجاست ساغر می تا به گردش آرندش 256شمارهٔ ۲۷۷: دل چو گشت از جام معنی جرعه نوش 257شمارهٔ ۲۷۸: روزگاری ست که از غایت نادانی خویش 258شمارهٔ ۲۷۹: گر ترحّم نکند طرّهٔ بی آرامش 259شمارهٔ ۲۸۰: ما را به درِ دوست گشاد از هوس خوی ...260شمارهٔ ۲۸۱: ما را همین زبانی ست آن نیز در دعا ...261شمارهٔ ۲۸۲: یار اگر بد کند ای دل نتوان گفت بد ...262شمارهٔ ۲۸۳: هر نقد دل کآن غمزهٔ پر حیله می آر ...263شمارهٔ ۲۸۴: گر بیابد شرف خدمت آن حور ملک 264شمارهٔ ۲۸۵: شمع می گفت به پروانه شبی در محفل 265شمارهٔ ۲۸۶: آه کز زلفت اسیر بند زنّار آمدم 266شمارهٔ ۲۸۷: از آن ز دیده و دل اشک و آه می خوا ...267شمارهٔ ۲۸۸: ای ز چشمت چشم نرگس نسخه یی امّا س ...268شمارهٔ ۲۸۹: تا به روی از دیده اشک لاله گون می ...269شمارهٔ ۲۹۰: تا خاک راه همت اهل صفا شدم 270شمارهٔ ۲۹۱: خیزید تا ز خاک درش درد سر بریم 271شمارهٔ ۲۹۲: دل خون شد و زاین راه به جایی نرسی ...272شمارهٔ ۲۹۳: دل گم شد و جز بر دهنش نیست گمانم 273شمارهٔ ۲۹۴: زهی تیره از زلف تو روز، شام 274شمارهٔ ۲۹۵: سرشک جانب خاک در تو بست احرام 275شمارهٔ ۲۹۶: گرچه از جا شد دل و بر جان بلا می ...276شمارهٔ ۲۹۷: گرچه روزی چند دور از کعبهٔ روی تو ...277شمارهٔ ۲۹۸: گهی که جانب آن زلف خم به خم بینیم 278شمارهٔ ۲۹۹: ما به اوّل ستم زلف تو را خوش کردی ...279شمارهٔ ۳۰۰: ما به فکر دهنت ذوق شکر یافته ایم 280شمارهٔ ۳۰۱: مابه وجهی صفت روی تو با مه کردیم 281شمارهٔ ۳۰۲: ما در خیال زلف تو شبگیر می کنیم 282شمارهٔ ۳۰۳: ما دل به تو دادیم و کمِ خویش گرفت ...283شمارهٔ ۳۰۴: ما ز تقصیر عبادت چون پشیمان آمدیم 284شمارهٔ ۳۰۵: ما که هرشب همچو شمع از تاب و تب د ...285شمارهٔ ۳۰۶: مرا که بر سر کویت سگ وفا دارم 286شمارهٔ ۳۰۷: مرا مکش که تو را خاک رهگذار شدم 287شمارهٔ ۳۰۸: من که با لعل تو فارغ ز می رنگینم 288شمارهٔ ۳۰۹: من که از دیدهٔ معنی به رخت می نگر ...289شمارهٔ ۳۱۰: آخر ای جان لب شیرین تو را جان گفت ...290شمارهٔ ۳۱۱: ای رفیقان به شب هجر چو از آتش من 291شمارهٔ ۳۱۲: ای مهر تو انیس دل ناتوان من 292شمارهٔ ۳۱۳: با آنکه بر مزارم نگذشت قاتل من 293شمارهٔ ۳۱۴: به غیر چشمهٔ حیوان کرا رسد گفتن 294شمارهٔ ۳۱۵: تا دست دهد روی چو خورشید تودیدن 295شمارهٔ ۳۱۶: تا رندی و نیاز نشد رسم و راه من 296شمارهٔ ۳۱۷: تا می فشاند سوز دل خون از کباب خو ...297شمارهٔ ۳۱۸: گر تو را میلی ست بر قتل زبون خویش ...298شمارهٔ ۳۱۹: گرچه اسرار نهانی می شود معلوم من 299شمارهٔ ۳۲۰: گر شود بر خاک کویت فرصت سر باختن 300شمارهٔ ۳۲۱: من که باشم که بود لایق تو خدمت من 301شمارهٔ ۳۲۲: ای به حُسن آفتاب چاکر تو 302شمارهٔ ۳۲۳: به هوا و هوس نکهت پیراهن تو 303شمارهٔ ۳۲۴: تا چمن دم زد ز لطف عارض رعنای او 304شمارهٔ ۳۲۵: تا قدح هردم چرا بوسد لب میگون او 305شمارهٔ ۳۲۶: خیز ای ندیم خاصّ درِ پادشاه شو 306شمارهٔ ۳۲۷: دلیر آن است که در دیده بود منزل ا ...307شمارهٔ ۳۲۸: صوفی ما جام باشد باده تا باشد در ...308شمارهٔ ۳۲۹: کسی که پیرویِ عشق نیست عادت او 309شمارهٔ ۳۳۰: کسی که خاک درِ دوست نیست افسر او 310شمارهٔ ۳۳۱: لاله کز گل می برد دل چهرهٔ رعنای ...311شمارهٔ ۳۳۲: لطفی که می کند به محبّان عذار او 312شمارهٔ ۳۳۳: من آن نیَم که گذارم ز دست دامن تو 313شمارهٔ ۳۳۴: ای تیرِ غمت را دل عشّاق نشانه 314شمارهٔ ۳۳۵: کنایت ها به آب خضر گفته 315شمارهٔ ۳۳۶: گهی دل می خورد خونم گه از راه جفا ...316شمارهٔ ۳۳۷: نامهٔ طاعت و عصیان چه سفید و چه س ...317شمارهٔ ۳۳۸: همه شب در غم آن ماه پاره 318شمارهٔ ۳۳۹: از این شکسته دو روزی اگر جدا باشی 319شمارهٔ ۳۴۰: اگرچه مشگ را باشد به هر سویی خرید ...320شمارهٔ ۳۴۱: ای اشک مرا از سر کویش خبری گوی 321شمارهٔ ۳۴۲: ای اشک چو در راه طلب گرم دویدی 322شمارهٔ ۳۴۳: ای به بوی تو صبا شیفتهٔ هر چمنی 323شمارهٔ ۳۴۴: ای پارسا که دایم رو در نماز داری 324شمارهٔ ۳۴۵: ای دل آن دم شرف صحبت دلبر یابی 325شمارهٔ ۳۴۶: ای دل از خویش گذر تا که به جایی ب ...326شمارهٔ ۳۴۷: ای دل به طریقی سوی زلفش اگر افتی 327شمارهٔ ۳۴۸: ای دل سر تسلیم بنه بر کف پایی 328شمارهٔ ۳۴۹: ای که بر صفحهٔ مه خطّ غباری داری 329شمارهٔ ۳۵۰: ای که در عالم خوبی به لطافت علمی 330شمارهٔ ۳۵۱: ای گذشته قدت از سرو به خوش رفتاری 331شمارهٔ ۳۵۲: ای گل از روی تو آموخته خندان رویی 332شمارهٔ ۳۵۳: بدین شوخی که تو بنیاد داری 333شمارهٔ ۳۵۴: تا در قدم اهل دلی خاک نگردی 334شمارهٔ ۳۵۵: تا دلم را به غم هجر در انداخته ای 335شمارهٔ ۳۵۶: تا کی ای شوخ به هر بیخبری می سازی 336شمارهٔ ۳۵۷: تا همچو غنچه خندان از خود به در ن ...337شمارهٔ ۳۵۸: تو ای مه گر چه شوخ و بیوفایی 338شمارهٔ ۳۵۹: چند ای سرشکِ خون دم از پاکیِّ گوه ...339شمارهٔ ۳۶۰: چه طرفه طرفه تو نقشی چه بوالعجب ن ...340شمارهٔ ۳۶۱: خیز ای مست و سلامی به رخ ساقی گوی 341شمارهٔ ۳۶۲: دلا تا محنتی بر خودنبینی 342شمارهٔ ۳۶۳: دلا چو روی به اقبال مقبلی داری 343شمارهٔ ۳۶۴: دلا ز لذت مستی گهی خبر یابی 344شمارهٔ ۳۶۵: شد باز به دیدار سحر چشم جهانی 345شمارهٔ ۳۶۶: کجا باشد چو می روشن ضمیری 346شمارهٔ ۳۶۷: گر ای دل بر طریق عذرخواهی 347شمارهٔ ۳۶۸: گر تو ای شمع شبی هم نفس من باشی 348شمارهٔ ۳۶۹: گرچه بر اسب سلطنت شاهی و شاهزاده ...349شمارهٔ ۳۷۰: ما نداریم به غیر از جگرِ افگاری 350شمارهٔ ۳۷۱: مرا ای مه اگر دیوانه گفتی 351شمارهٔ ۳۷۲: مرا در بزم رندان جرعه نوشی 352شمارهٔ ۳۷۳: مشکل عشق تو بسیار است و ما را دل ...353شمارهٔ ۳۷۴: مشاطّه سر زلف تو ببرید به بازی 354شمارهٔ ۳۷۵: منم و بادیهٔ عشق و دل آگاهی 355شمارهٔ ۳۷۶: نیست در عشق تو سوز من و شمع امروز ...356شمارهٔ ۳۷۷: وصل جمشید طلب تا که به جامی برسی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ