به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

خیالی بخاری

خیالی بخاریغزل هاشمارهٔ ۵۰: تا سرو مرا عارض چون یاسمنی هست

1720عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

تا سرو مرا عارض چون یاسمنی هست
در هر چمنی نغمه سرایی چو منی هست
سوگند به یاری که هوای دگرم نیست
روزی که مرا بر سر کویت وطنی هست
باور نتوان کرد که در باغ به خوبی
چون عارض تو یاسمنی یا، سمنی هست
ای شوخ که هیچت به دعاگو نظری نیست
بر گوی اگر از طرف او سخنی هست
زنهار که بر شیوهٔ آن چشم خیالی
فتنه نشوی ز آن که در آن فتنه فنی هست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۴۹: تا سر زلف تو در دست صبا افتاده ست 2شمارهٔ ۵۰: تا سرو مرا عارض چون یاسمنی هست 3شمارهٔ ۵۱: تا سنبل زلفت خبر از گلشن جان گفت 4شمارهٔ ۵۲: چمن را تا نسیمت در دماغ است 5شمارهٔ ۵۳: خشنود بودن از غمِ عشق تو کار ماست 6شمارهٔ ۵۴: دلا بنیاد جان را محکمی نیست 7شمارهٔ ۵۵: دلا طریقهٔ عشّاق خود پرستی نیست 8شمارهٔ ۵۶: دل به زاری دامن زلف جفا کارش گرفت 9شمارهٔ ۵۷: دلم را مقام عبادت درِ اوست 10شمارهٔ ۵۸: دلم از دردِ فراق تو قوی افگار است 11شمارهٔ ۵۹: دل ناگرفته خال تو در زلف جا گرفت 12شمارهٔ ۶۰: دل وصل تو می خواهد و دلخواست همین ...13شمارهٔ ۶۱: دلی که صرف تو شد نقد عشق قیمت اوست 14شمارهٔ ۶۲: رنجور عشق را سر ناز طبیب نیست 15شمارهٔ ۶۳: ز بس که عشق تو شوری به شهر و کو ان ...16شمارهٔ ۶۴: زلف تو را که شامِ پریشانی من است 17شمارهٔ ۶۵: سروِ بالای تو در عالم خوبی علم است 18شمارهٔ ۶۶: سروِ بالای تو را شیوه بلا انگیزی س ...19شمارهٔ ۶۷: سرو تا بندهٔ بالای تو شد آزاد است 20شمارهٔ ۶۸: سنبل باغ رخت غالیه بو افتاده ست 21شمارهٔ ۶۹: شمع رویت را چراغ آسمان پروانه یی س ...22شمارهٔ ۷۰: کدامین رسم و آیینی که در رندان مفر ...23شمارهٔ ۷۱: کجا روم که مرا جز درت پناهی نیست 24شمارهٔ ۷۲: که می داند میِ شوق از چه جام است 25شمارهٔ ۷۳: گر چه ابر زندگی جان بخش و صافی مشر ...26شمارهٔ ۷۴: گرچه اشک منِ غمدیده سراسر گهر است 27شمارهٔ ۷۵: گرچه تو حقیری و گناه تو عظیم است 28شمارهٔ ۷۶: گرچه شمار عاشق زنّار زلف یار است 29شمارهٔ ۷۷: گرچه طریق وفا قدیم است 30شمارهٔ ۷۸: گرچه ماه نو به شوخی بی نظیر عالم ا ...31شمارهٔ ۷۹: گریهٔ خون سرِ ره بر منِ درویش گرفت 32شمارهٔ ۸۰: گنجی ست عشق یار که عالم خراب اوست 33شمارهٔ ۸۱: لاله را همچو بتان عارض دلجویی نیست 34شمارهٔ ۸۲: مرا از دل خبر جز بی دلی نیست 35شمارهٔ ۸۳: مرا که تحفهٔ جان در بدن هدایت توست 36شمارهٔ ۸۴: نالهٔ دلسوز نی شرح غمی بیش نیست 37شمارهٔ ۸۵: نرگس خیال چشم تو در خواب ناز یافت 38شمارهٔ ۸۶: نقدی ست دل که سکّهٔ محنت به نام او ...39شمارهٔ ۸۷: هر آن حدیث که در دعویِ محبّت توست 40شمارهٔ ۸۸: هر خسته خاطری که چو نی چشم باز نیس ...41شمارهٔ ۸۹: هر دُر اشکی که آمد چشم گریان را به ...42شمارهٔ ۹۰: هر دل که به عشق مبتلا نیست 43شمارهٔ ۹۱: هرکسی گوید که درد عشق را تدبیر چیس ...44شمارهٔ ۹۲: هرکه از دیدار جانان همچو من مهجور ...45شمارهٔ ۹۳: یار جز در پیِ آزار دل ریش نرفت 46شمارهٔ ۹۴: آزاد بنده یی که قبول دلی شود 47شمارهٔ ۹۵: آن شاخ گل خرامان در باغ چون برآید 48شمارهٔ ۹۶: آن گوهر حسنی که بدان فخر توان کرد 49شمارهٔ ۹۷: آن دم ایاز خاص به مقصود می رسد 50شمارهٔ ۹۸: آنها که ز آیینهٔ دل زنگ زدودند 51شمارهٔ ۹۹: آه که نیش غمت خاطر من ریش کرد 52شمارهٔ ۱۰۰: از آتش دل هر کس در سینه غمی دارد 53شمارهٔ ۱۰۱: از مخزن دل دیده هر آن دُر که بر آ ...54شمارهٔ ۱۰۲: اشکم به جست و جوی او بر خاک آن در ...55شمارهٔ ۱۰۳: افسوس که ره بینان یک یک ز نظر رفت ...56شمارهٔ ۱۰۴: اگرچه دل نصیب از چشم شوخت مکر و ف ...57شمارهٔ ۱۰۵: اگر چه صاحب معنی همه هنر باشد 58شمارهٔ ۱۰۶: اگر معارضه حُسن تو را به حور افتد 59شمارهٔ ۱۰۷: اوّل استادی که عشق و حسن را تقسیم ...60شمارهٔ ۱۰۸: اهل دل در طلبت صاحب تدبیر شدند 61شمارهٔ ۱۰۹: ای دل از باطن آن فرقه که صاحب قدم ...62شمارهٔ ۱۱۰: ای لبت کام دل بی سروسامانی چند 63شمارهٔ ۱۱۱: ای آنکه به جور از تو تبرّا نتوان ...64شمارهٔ ۱۱۲: با آفتاب رویت چون مه نمی برآید 65شمارهٔ ۱۱۳: باد از هوای کوی تو پیغام می دهد 66شمارهٔ ۱۱۴: باز آواز نی و فریاد درد انگیز عود 67شمارهٔ ۱۱۵: باد اگر یاد سرو ما نکند 68شمارهٔ ۱۱۶: باز از قدم گل چمن پیر جوان شد 69شمارهٔ ۱۱۷: باز این دل خود کام به فرمان کسی ش ...70شمارهٔ ۱۱۸: باز بالا بنمودی و بلا خواهد شد 71شمارهٔ ۱۱۹: باز بیرون شدی و نوبت حیرانی شد 72شمارهٔ ۱۲۰: باز ره بینان نشان از قرب منزل می ...73شمارهٔ ۱۲۱: باشد که ز رخسار ترا پرده برافتد 74شمارهٔ ۱۲۲: با غمت هرچند کار درد ما مشکل شود 75شمارهٔ ۱۲۳: به بازی حلقهٔ زلف تو دل برد از من ...76شمارهٔ ۱۲۴: به جهان لطیف طبعی که ز خود ملال د ...77شمارهٔ ۱۲۵: تابِ خطت قرار ز بخت سیاه برد 78شمارهٔ ۱۲۶: تابِ رویت رونق خورشید عالمتاب برد 79شمارهٔ ۱۲۷: تا بر بیاض رویت خطّ سیه برآمد 80شمارهٔ ۱۲۸: تاب رویت به فروغ مه تابان ماند 81شمارهٔ ۱۲۹: تا به رحمت خوان قسمت را مزیّن کرد ...82شمارهٔ ۱۳۰: تا بنفشه برد بویی از خطت در تاب ش ...83شمارهٔ ۱۳۱: تا به سودای تو دل را عشق و همّت ی ...84شمارهٔ ۱۳۲: تا به کی چشم تو جز غارت دینها نکن ...85شمارهٔ ۱۳۳: تا به کی نقد دلم صرف غم هجران شود 86شمارهٔ ۱۳۴: تا به معنی اهل صورت دم ز آب و گل ...87شمارهٔ ۱۳۵: تا جان ز وفای دهن تنگ تو دم زد 88شمارهٔ ۱۳۶: تا جفایی نکشد دل به وفایی نرسد 89شمارهٔ ۱۳۷: تا خرد خیمه سوی عالم جسمانی زد 90شمارهٔ ۱۳۸: تا خطت خود را به سودای خطا خواهد ...91شمارهٔ ۱۳۹: تا دل به وصف آن دهن عرض تکلّم می ...92شمارهٔ ۱۴۰: تا دلم شیوهٔ آن زلف دوتا می داند 93شمارهٔ ۱۴۱: تا راهروان در حرم دل نرسیدند 94شمارهٔ ۱۴۲: تا ز خاک قدمت باد خبر می آرد 95شمارهٔ ۱۴۳: تا ز عشق اهل نظر آئینه یی برساختن ...96شمارهٔ ۱۴۴: تا زلف تو دلم را پا بستهٔ بلا کرد 97شمارهٔ ۱۴۵: تا زلف رهزن تو ز عنبر کمند کرد 98شمارهٔ ۱۴۶: تا ز نسیم رحتمش رایحه یی به ما رس ...99شمارهٔ ۱۴۷: تا کافر چشمت ز مژه عزم سپه کرد 100شمارهٔ ۱۴۸: تا گرد عارض تو خط سبز بردمید 101شمارهٔ ۱۴۹: تا گلشن از طراوت روی تو یاد داد 102شمارهٔ ۱۵۰: تا نخست از طرف عشق تو فرمان نرسید 103شمارهٔ ۱۵۱: تا نشد زلفت پریشان وقت ما برهم نز ...104شمارهٔ ۱۵۲: ترک چشمت بی سپاه حُسن خنجر می زند 105شمارهٔ ۱۵۳: تو را به جز سخن اندر دهن نمی گنجد 106شمارهٔ ۱۵۴: چشمت آزار ما چه می خواهد 107شمارهٔ ۱۵۵: چشمت که به جز فتنه گری کار ندارد 108شمارهٔ ۱۵۶: چنین که چشم تو پروای دادخواه ندار ...109شمارهٔ ۱۵۷: چو زلف بی قرارش قصد جان کرد 110شمارهٔ ۱۵۸: چو سرو هر که در این بوستان هوای ت ...111شمارهٔ ۱۵۹: چو عطّار صبا در چین زلفت مشگ می ب ...112شمارهٔ ۱۶۰: چون نه شادیّ و نه محنت به کسی می ...113شمارهٔ ۱۶۱: چو نام مستیِ نرگس به بزم باغ برآم ...114شمارهٔ ۱۶۲: خدا بتان جفا کیش را وفا بخشد 115شمارهٔ ۱۶۳: خطت را تا به خون ریزی نشان شد 116شمارهٔ ۱۶۴: خطت صحیفهٔ مه را نقاب مشگین کرد 117شمارهٔ ۱۶۵: خیال روی تو از سر به در نخواهم کر ...118شمارهٔ ۱۶۶: خیز که پیر مغان میکده را درگشاد 119شمارهٔ ۱۶۷: در ازل مهر تو با جان رقم غم می زد 120شمارهٔ ۱۶۸: در ازل قطرهٔ خونی که ز آب و گِل ش ...121شمارهٔ ۱۶۹: در چمن سبزهٔ سیراب به هرجا که رسی ...122شمارهٔ ۱۷۰: در چمن دوش به گل بلبل دشوار پسند 123شمارهٔ ۱۷۱: دلم جز داغ نومیدی ز جان حاصل همین ...124شمارهٔ ۱۷۲: دل جز به غمت خاطر خوشنود ندارد 125شمارهٔ ۱۷۳: دل به رویت هوس صحبت جانی دارد 126شمارهٔ ۱۷۴: دل نه جز غصّه محرمی دارد 127شمارهٔ ۱۷۵: دل به یاد لب لعلت سخن از نوش نکرد 128شمارهٔ ۱۷۶: دلم جز با غمت خرّم نباشد 129شمارهٔ ۱۷۷: دلِ شکسته چو در آرزوی لعل تو خون ...130شمارهٔ ۱۷۸: دل جفای خطت از دور قمر می داند 131شمارهٔ ۱۷۹: دلم از زلف تو پا بستهٔ سودا آمد 132شمارهٔ ۱۸۰: دل در آن زلف شد و روی دل افروز ند ...133شمارهٔ ۱۸۱: دوش می گفتم که ماه این دلفروزی از ...134شمارهٔ ۱۸۲: راستی را شیوه یی کآن سرو قامت می ...135شمارهٔ ۱۸۳: روی تو طعنه بر گُل سیراب می زند 136شمارهٔ ۱۸۴: ز بهر غارت جان عشق لشکر اندازد 137شمارهٔ ۱۸۵: ز غمزه چشم تو چون تیر در کمان آور ...138شمارهٔ ۱۸۶: سپاه عشق از آن لحظه خیمه بالا زد 139شمارهٔ ۱۸۷: سرشک تا به کی از چشم آن و این افت ...140شمارهٔ ۱۸۸: سرکشید از کبر ابلیس و چنین مهجور ...141شمارهٔ ۱۸۹: سرو هرگز در چمن کاری چنین زیبا نک ...142شمارهٔ ۱۹۰: سروِ قدّت طرف باغ چو پا می ماند 143شمارهٔ ۱۹۱: سریر فقر که با هیچ پادشا ندهند 144شمارهٔ ۱۹۲: سزد که زلف تو آن رخ پی نظاره نمای ...145شمارهٔ ۱۹۳: شبی کآن ماه با ما خوش برآید 146شمارهٔ ۱۹۴: صاحب روی نکو منصب دولت دارد 147شمارهٔ ۱۹۵: ز بس کز گریه چشم من به خونِ ناب م ...148شمارهٔ ۱۹۶: صبا به تحفه نسیمی که دلگشای آرد 149شمارهٔ ۱۹۷: طالب دردِ عشق تو فکر دوا نمی کند 150شمارهٔ ۱۹۸: طوطیِ عقلم که دعویّ تکلّم می کند 151شمارهٔ ۱۹۹: عاقبت حسرتِ لعل تو دلم را خون کرد 152شمارهٔ ۲۰۰: غم نیست اگر زلفت با فتنه سری دارد 153شمارهٔ ۲۰۱: کس نیست که کار ما برآرد 154شمارهٔ ۲۰۲: کسی چو نیست که پیش تو عذر ما خواه ...155شمارهٔ ۲۰۳: کسی را که رویت هوس می کند 156شمارهٔ ۲۰۴: کسی کآشفتهٔ سودای آن زنجیر مو آمد 157شمارهٔ ۲۰۵: کسی که نسبت قدّت به سرو ناز کند 158شمارهٔ ۲۰۶: کسی چون گل دهن پرخنده دارد 159شمارهٔ ۲۰۷: کسی کاو به جانان وصالی ندارد 160شمارهٔ ۲۰۸: کسی که سلسلهٔ زلف مشکبو دارد 161شمارهٔ ۲۰۹: کسی کز خوان قسمت مفلسان را جام می ...162شمارهٔ ۲۱۰: کمند زلف توام پای بند سودا کرد 163شمارهٔ ۲۱۱: کنون چو در طلبش اشک رو به ره دارد 164شمارهٔ ۲۱۲: گر ای اشک دیده به خویشت بخواند 165شمارهٔ ۲۱۳: گر بعد اجل دردِ تو با خویش توان ب ...166شمارهٔ ۲۱۴: گر تیغ زند یار نخواهیم حذر کرد 167شمارهٔ ۲۱۵: گرچه هر دم سیل اشک ما به دریا می ...168شمارهٔ ۲۱۶: گرچه دل بهره ز کیش تو خدنگی دارد 169شمارهٔ ۲۱۷: گرچه شب غم ساختم چون شمع من با سو ...170شمارهٔ ۲۱۸: گر ز بالای تو هر ساعت بلا باید کش ...171شمارهٔ ۲۱۹: گر شبی ماه رخت پرده ز رو برگیرد 172شمارهٔ ۲۲۰: گر قدح با لب میگون تو لافی دارد 173شمارهٔ ۲۲۱: گر نه با من سر زلفت به جفا پیدا ش ...174شمارهٔ ۲۲۲: گر ندیدی کز سرای دیده ام خون می چ ...175شمارهٔ ۲۲۳: گر همچونی دم می زنم از سوز دل خون ...176شمارهٔ ۲۲۴: گل جامه دران بار دگر سر به در آور ...177شمارهٔ ۲۲۵: گهی به پای تو جانم سرِ نیاز کشید 178شمارهٔ ۲۲۶: گوهر اشکم که راز دل هویدا می کند 179شمارهٔ ۲۲۷: گهی چشمت به نیش غم دلم را ریش می ...180شمارهٔ ۲۲۸: گهی که باغ ز فصل بهار یاد دهد 181شمارهٔ ۲۲۹: گهی کز خوان قسمت مفلسان را کام می ...182شمارهٔ ۲۳۰: گهی که آیت حسن تو را بیان کردند 183شمارهٔ ۲۳۱: لبت جانبخش و دلجو می نماید 184شمارهٔ ۲۳۲: ما را ز سر خیال تو بیرون نمی شود 185شمارهٔ ۲۳۳: ماه رخسارِ تو دید و عاشقی بنیاد ک ...186شمارهٔ ۲۳۴: مرا بی تو راحت الم می نماید 187شمارهٔ ۲۳۵: مرا تا سوز دل هر شب بلای تن نخواه ...188شمارهٔ ۲۳۶: مرا دوش از آن لب بسی رنگ بود 189شمارهٔ ۲۳۷: مرا که دوش زِیادت زیاده دردی بود 190شمارهٔ ۲۳۸: مرا می سوزد آن بدخو که کار خودنکو ...191شمارهٔ ۲۳۹: مرا یاد آن روی دیوانه کرد 192شمارهٔ ۲۴۰: مسافران که در این ره به کاروان رف ...193شمارهٔ ۲۴۱: میر مجلس که چو لب بادهٔ روشن دارد 194شمارهٔ ۲۴۲: ناز مه جز به همین نیست که نوری دا ...195شمارهٔ ۲۴۳: نکردم جز به زلف یار پیوند 196شمارهٔ ۲۴۴: واقف از جام می لعل تو مدهوشانند 197شمارهٔ ۲۴۵: هر جفایی که کند روی تو نیکو باشد 198شمارهٔ ۲۴۶: هر خطایی که سزاوار عتابی باشد 199شمارهٔ ۲۴۷: هردم از جانب او تیغ بلا می آید 200شمارهٔ ۲۴۸: هردم از غیبم به گوش دل ندایی می ر ...201شمارهٔ ۲۴۹: هر دم به صورتی یار دیدار می نماید 202شمارهٔ ۲۵۰: هر شبی زلفش مرا دربند سودا می کشد 203شمارهٔ ۲۵۱: هرکجا خطّ تو عرض نافهٔ چینی کند 204شمارهٔ ۲۵۲: هرکه زاین وادی به کوی بخت و دولت ...205شمارهٔ ۲۵۳: هرکه سر در قدمِ مردم مقبل ننهاد 206شمارهٔ ۲۵۴: هرگز به جهان چیزی جز یار نمی ماند 207شمارهٔ ۲۵۵: هندوی زلف تو زآن حال مشوّش دارد 208شمارهٔ ۲۵۶: یارب کدام دل که ز سوز تو دم نزد 209شمارهٔ ۲۵۷: یار درد بی دلان را دید و تدبیری ن ...210شمارهٔ ۲۵۸: یار در کار دلم کوشش بسیاری کرد 211شمارهٔ ۲۵۹: از چشم ما چو می طلبد لعل او گهر 212شمارهٔ ۲۶۰: از گوهر اشک ار نشود دیده توانگر 213شمارهٔ ۲۶۱: چه بود افسانهٔ منصور با یار 214شمارهٔ ۲۶۲: دلا غم یار ما شد دل به جا دار 215شمارهٔ ۲۶۳: گر به رویت کنند نسبت حور 216شمارهٔ ۲۶۴: عمری دویده ایم به دنبالِ اهل راز 217شمارهٔ ۲۶۵: ما را ز روزگار غمِ روزگار بس 218شمارهٔ ۲۶۶: آب شد پیش لبت قند چو تر کردیمش 219شمارهٔ ۲۶۷: آن دل که به فن برد ز من غمزهٔ مست ...220شمارهٔ ۲۶۸: آنکه رحمی نیست بر حال منش 221شمارهٔ ۲۶۹: اشکِ چشم من که جان نقد روان می خو ...222شمارهٔ ۲۷۰: اگر در بند سودا نیست با من زلف مش ...223شمارهٔ ۲۷۱: تا در دلت غمی بوَد از دلپذیر خویش 224شمارهٔ ۲۷۲: چه کرد سرو به قدّت که بر کشیدندش 225شمارهٔ ۲۷۳: چون طلب کردیم فیضی از سحاب رحمتش 226شمارهٔ ۲۷۴: در عشق از آن خوشدلم از چشم ترِ خو ...227شمارهٔ ۲۷۵: دلا به دست هوس تار زلف یار مکش 228شمارهٔ ۲۷۶: کجاست ساغر می تا به گردش آرندش 229شمارهٔ ۲۷۷: دل چو گشت از جام معنی جرعه نوش 230شمارهٔ ۲۷۸: روزگاری ست که از غایت نادانی خویش 231شمارهٔ ۲۷۹: گر ترحّم نکند طرّهٔ بی آرامش 232شمارهٔ ۲۸۰: ما را به درِ دوست گشاد از هوس خوی ...233شمارهٔ ۲۸۱: ما را همین زبانی ست آن نیز در دعا ...234شمارهٔ ۲۸۲: یار اگر بد کند ای دل نتوان گفت بد ...235شمارهٔ ۲۸۳: هر نقد دل کآن غمزهٔ پر حیله می آر ...236شمارهٔ ۲۸۴: گر بیابد شرف خدمت آن حور ملک 237شمارهٔ ۲۸۵: شمع می گفت به پروانه شبی در محفل 238شمارهٔ ۲۸۶: آه کز زلفت اسیر بند زنّار آمدم 239شمارهٔ ۲۸۷: از آن ز دیده و دل اشک و آه می خوا ...240شمارهٔ ۲۸۸: ای ز چشمت چشم نرگس نسخه یی امّا س ...241شمارهٔ ۲۸۹: تا به روی از دیده اشک لاله گون می ...242شمارهٔ ۲۹۰: تا خاک راه همت اهل صفا شدم 243شمارهٔ ۲۹۱: خیزید تا ز خاک درش درد سر بریم 244شمارهٔ ۲۹۲: دل خون شد و زاین راه به جایی نرسی ...245شمارهٔ ۲۹۳: دل گم شد و جز بر دهنش نیست گمانم 246شمارهٔ ۲۹۴: زهی تیره از زلف تو روز، شام 247شمارهٔ ۲۹۵: سرشک جانب خاک در تو بست احرام 248شمارهٔ ۲۹۶: گرچه از جا شد دل و بر جان بلا می ...249شمارهٔ ۲۹۷: گرچه روزی چند دور از کعبهٔ روی تو ...250شمارهٔ ۲۹۸: گهی که جانب آن زلف خم به خم بینیم 251شمارهٔ ۲۹۹: ما به اوّل ستم زلف تو را خوش کردی ...252شمارهٔ ۳۰۰: ما به فکر دهنت ذوق شکر یافته ایم 253شمارهٔ ۳۰۱: مابه وجهی صفت روی تو با مه کردیم 254شمارهٔ ۳۰۲: ما در خیال زلف تو شبگیر می کنیم 255شمارهٔ ۳۰۳: ما دل به تو دادیم و کمِ خویش گرفت ...256شمارهٔ ۳۰۴: ما ز تقصیر عبادت چون پشیمان آمدیم 257شمارهٔ ۳۰۵: ما که هرشب همچو شمع از تاب و تب د ...258شمارهٔ ۳۰۶: مرا که بر سر کویت سگ وفا دارم 259شمارهٔ ۳۰۷: مرا مکش که تو را خاک رهگذار شدم 260شمارهٔ ۳۰۸: من که با لعل تو فارغ ز می رنگینم 261شمارهٔ ۳۰۹: من که از دیدهٔ معنی به رخت می نگر ...262شمارهٔ ۳۱۰: آخر ای جان لب شیرین تو را جان گفت ...263شمارهٔ ۳۱۱: ای رفیقان به شب هجر چو از آتش من 264شمارهٔ ۳۱۲: ای مهر تو انیس دل ناتوان من 265شمارهٔ ۳۱۳: با آنکه بر مزارم نگذشت قاتل من 266شمارهٔ ۳۱۴: به غیر چشمهٔ حیوان کرا رسد گفتن 267شمارهٔ ۳۱۵: تا دست دهد روی چو خورشید تودیدن 268شمارهٔ ۳۱۶: تا رندی و نیاز نشد رسم و راه من 269شمارهٔ ۳۱۷: تا می فشاند سوز دل خون از کباب خو ...270شمارهٔ ۳۱۸: گر تو را میلی ست بر قتل زبون خویش ...271شمارهٔ ۳۱۹: گرچه اسرار نهانی می شود معلوم من 272شمارهٔ ۳۲۰: گر شود بر خاک کویت فرصت سر باختن 273شمارهٔ ۳۲۱: من که باشم که بود لایق تو خدمت من 274شمارهٔ ۳۲۲: ای به حُسن آفتاب چاکر تو 275شمارهٔ ۳۲۳: به هوا و هوس نکهت پیراهن تو 276شمارهٔ ۳۲۴: تا چمن دم زد ز لطف عارض رعنای او 277شمارهٔ ۳۲۵: تا قدح هردم چرا بوسد لب میگون او 278شمارهٔ ۳۲۶: خیز ای ندیم خاصّ درِ پادشاه شو 279شمارهٔ ۳۲۷: دلیر آن است که در دیده بود منزل ا ...280شمارهٔ ۳۲۸: صوفی ما جام باشد باده تا باشد در ...281شمارهٔ ۳۲۹: کسی که پیرویِ عشق نیست عادت او 282شمارهٔ ۳۳۰: کسی که خاک درِ دوست نیست افسر او 283شمارهٔ ۳۳۱: لاله کز گل می برد دل چهرهٔ رعنای ...284شمارهٔ ۳۳۲: لطفی که می کند به محبّان عذار او 285شمارهٔ ۳۳۳: من آن نیَم که گذارم ز دست دامن تو 286شمارهٔ ۳۳۴: ای تیرِ غمت را دل عشّاق نشانه 287شمارهٔ ۳۳۵: کنایت ها به آب خضر گفته 288شمارهٔ ۳۳۶: گهی دل می خورد خونم گه از راه جفا ...289شمارهٔ ۳۳۷: نامهٔ طاعت و عصیان چه سفید و چه س ...290شمارهٔ ۳۳۸: همه شب در غم آن ماه پاره 291شمارهٔ ۳۳۹: از این شکسته دو روزی اگر جدا باشی 292شمارهٔ ۳۴۰: اگرچه مشگ را باشد به هر سویی خرید ...293شمارهٔ ۳۴۱: ای اشک مرا از سر کویش خبری گوی 294شمارهٔ ۳۴۲: ای اشک چو در راه طلب گرم دویدی 295شمارهٔ ۳۴۳: ای به بوی تو صبا شیفتهٔ هر چمنی 296شمارهٔ ۳۴۴: ای پارسا که دایم رو در نماز داری 297شمارهٔ ۳۴۵: ای دل آن دم شرف صحبت دلبر یابی 298شمارهٔ ۳۴۶: ای دل از خویش گذر تا که به جایی ب ...299شمارهٔ ۳۴۷: ای دل به طریقی سوی زلفش اگر افتی 300شمارهٔ ۳۴۸: ای دل سر تسلیم بنه بر کف پایی 301شمارهٔ ۳۴۹: ای که بر صفحهٔ مه خطّ غباری داری 302شمارهٔ ۳۵۰: ای که در عالم خوبی به لطافت علمی 303شمارهٔ ۳۵۱: ای گذشته قدت از سرو به خوش رفتاری 304شمارهٔ ۳۵۲: ای گل از روی تو آموخته خندان رویی 305شمارهٔ ۳۵۳: بدین شوخی که تو بنیاد داری 306شمارهٔ ۳۵۴: تا در قدم اهل دلی خاک نگردی 307شمارهٔ ۳۵۵: تا دلم را به غم هجر در انداخته ای 308شمارهٔ ۳۵۶: تا کی ای شوخ به هر بیخبری می سازی 309شمارهٔ ۳۵۷: تا همچو غنچه خندان از خود به در ن ...310شمارهٔ ۳۵۸: تو ای مه گر چه شوخ و بیوفایی 311شمارهٔ ۳۵۹: چند ای سرشکِ خون دم از پاکیِّ گوه ...312شمارهٔ ۳۶۰: چه طرفه طرفه تو نقشی چه بوالعجب ن ...313شمارهٔ ۳۶۱: خیز ای مست و سلامی به رخ ساقی گوی 314شمارهٔ ۳۶۲: دلا تا محنتی بر خودنبینی 315شمارهٔ ۳۶۳: دلا چو روی به اقبال مقبلی داری 316شمارهٔ ۳۶۴: دلا ز لذت مستی گهی خبر یابی 317شمارهٔ ۳۶۵: شد باز به دیدار سحر چشم جهانی 318شمارهٔ ۳۶۶: کجا باشد چو می روشن ضمیری 319شمارهٔ ۳۶۷: گر ای دل بر طریق عذرخواهی 320شمارهٔ ۳۶۸: گر تو ای شمع شبی هم نفس من باشی 321شمارهٔ ۳۶۹: گرچه بر اسب سلطنت شاهی و شاهزاده ...322شمارهٔ ۳۷۰: ما نداریم به غیر از جگرِ افگاری 323شمارهٔ ۳۷۱: مرا ای مه اگر دیوانه گفتی 324شمارهٔ ۳۷۲: مرا در بزم رندان جرعه نوشی 325شمارهٔ ۳۷۳: مشکل عشق تو بسیار است و ما را دل ...326شمارهٔ ۳۷۴: مشاطّه سر زلف تو ببرید به بازی 327شمارهٔ ۳۷۵: منم و بادیهٔ عشق و دل آگاهی 328شمارهٔ ۳۷۶: نیست در عشق تو سوز من و شمع امروز ...329شمارهٔ ۳۷۷: وصل جمشید طلب تا که به جامی برسی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ