به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

خیالی بخاری

خیالی بخاریغزل هاشمارهٔ ۷۹: گریهٔ خون سرِ ره بر منِ درویش گرفت

1700عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

گریهٔ خون سرِ ره بر منِ درویش گرفت
عاقبت اشک طریق عجبی پیش گرفت
تا چرا نیش غمت تیز گذشت از جگرم
جگر ریش مرا هست توان بیش گرفت
با غم و درد دل و جان چو مدارا کردند
ناوک تو طرف جان و دل ریش گرفت
تا شکستی نرسد از طرف محتسبش
دم به خود برد صراحی و سر خویش گرفت
خیر شد عاقبت کار خیالی در عشق
تا کم این خردِ عاقبت اندیش گرفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۷۸: گرچه ماه نو به شوخی بی نظیر عالم ا ...2شمارهٔ ۷۹: گریهٔ خون سرِ ره بر منِ درویش گرفت 3شمارهٔ ۸۰: گنجی ست عشق یار که عالم خراب اوست 4شمارهٔ ۸۱: لاله را همچو بتان عارض دلجویی نیست 5شمارهٔ ۸۲: مرا از دل خبر جز بی دلی نیست 6شمارهٔ ۸۳: مرا که تحفهٔ جان در بدن هدایت توست 7شمارهٔ ۸۴: نالهٔ دلسوز نی شرح غمی بیش نیست 8شمارهٔ ۸۵: نرگس خیال چشم تو در خواب ناز یافت 9شمارهٔ ۸۶: نقدی ست دل که سکّهٔ محنت به نام او ...10شمارهٔ ۸۷: هر آن حدیث که در دعویِ محبّت توست 11شمارهٔ ۸۸: هر خسته خاطری که چو نی چشم باز نیس ...12شمارهٔ ۸۹: هر دُر اشکی که آمد چشم گریان را به ...13شمارهٔ ۹۰: هر دل که به عشق مبتلا نیست 14شمارهٔ ۹۱: هرکسی گوید که درد عشق را تدبیر چیس ...15شمارهٔ ۹۲: هرکه از دیدار جانان همچو من مهجور ...16شمارهٔ ۹۳: یار جز در پیِ آزار دل ریش نرفت 17شمارهٔ ۹۴: آزاد بنده یی که قبول دلی شود 18شمارهٔ ۹۵: آن شاخ گل خرامان در باغ چون برآید 19شمارهٔ ۹۶: آن گوهر حسنی که بدان فخر توان کرد 20شمارهٔ ۹۷: آن دم ایاز خاص به مقصود می رسد 21شمارهٔ ۹۸: آنها که ز آیینهٔ دل زنگ زدودند 22شمارهٔ ۹۹: آه که نیش غمت خاطر من ریش کرد 23شمارهٔ ۱۰۰: از آتش دل هر کس در سینه غمی دارد 24شمارهٔ ۱۰۱: از مخزن دل دیده هر آن دُر که بر آ ...25شمارهٔ ۱۰۲: اشکم به جست و جوی او بر خاک آن در ...26شمارهٔ ۱۰۳: افسوس که ره بینان یک یک ز نظر رفت ...27شمارهٔ ۱۰۴: اگرچه دل نصیب از چشم شوخت مکر و ف ...28شمارهٔ ۱۰۵: اگر چه صاحب معنی همه هنر باشد 29شمارهٔ ۱۰۶: اگر معارضه حُسن تو را به حور افتد 30شمارهٔ ۱۰۷: اوّل استادی که عشق و حسن را تقسیم ...31شمارهٔ ۱۰۸: اهل دل در طلبت صاحب تدبیر شدند 32شمارهٔ ۱۰۹: ای دل از باطن آن فرقه که صاحب قدم ...33شمارهٔ ۱۱۰: ای لبت کام دل بی سروسامانی چند 34شمارهٔ ۱۱۱: ای آنکه به جور از تو تبرّا نتوان ...35شمارهٔ ۱۱۲: با آفتاب رویت چون مه نمی برآید 36شمارهٔ ۱۱۳: باد از هوای کوی تو پیغام می دهد 37شمارهٔ ۱۱۴: باز آواز نی و فریاد درد انگیز عود 38شمارهٔ ۱۱۵: باد اگر یاد سرو ما نکند 39شمارهٔ ۱۱۶: باز از قدم گل چمن پیر جوان شد 40شمارهٔ ۱۱۷: باز این دل خود کام به فرمان کسی ش ...41شمارهٔ ۱۱۸: باز بالا بنمودی و بلا خواهد شد 42شمارهٔ ۱۱۹: باز بیرون شدی و نوبت حیرانی شد 43شمارهٔ ۱۲۰: باز ره بینان نشان از قرب منزل می ...44شمارهٔ ۱۲۱: باشد که ز رخسار ترا پرده برافتد 45شمارهٔ ۱۲۲: با غمت هرچند کار درد ما مشکل شود 46شمارهٔ ۱۲۳: به بازی حلقهٔ زلف تو دل برد از من ...47شمارهٔ ۱۲۴: به جهان لطیف طبعی که ز خود ملال د ...48شمارهٔ ۱۲۵: تابِ خطت قرار ز بخت سیاه برد 49شمارهٔ ۱۲۶: تابِ رویت رونق خورشید عالمتاب برد 50شمارهٔ ۱۲۷: تا بر بیاض رویت خطّ سیه برآمد 51شمارهٔ ۱۲۸: تاب رویت به فروغ مه تابان ماند 52شمارهٔ ۱۲۹: تا به رحمت خوان قسمت را مزیّن کرد ...53شمارهٔ ۱۳۰: تا بنفشه برد بویی از خطت در تاب ش ...54شمارهٔ ۱۳۱: تا به سودای تو دل را عشق و همّت ی ...55شمارهٔ ۱۳۲: تا به کی چشم تو جز غارت دینها نکن ...56شمارهٔ ۱۳۳: تا به کی نقد دلم صرف غم هجران شود 57شمارهٔ ۱۳۴: تا به معنی اهل صورت دم ز آب و گل ...58شمارهٔ ۱۳۵: تا جان ز وفای دهن تنگ تو دم زد 59شمارهٔ ۱۳۶: تا جفایی نکشد دل به وفایی نرسد 60شمارهٔ ۱۳۷: تا خرد خیمه سوی عالم جسمانی زد 61شمارهٔ ۱۳۸: تا خطت خود را به سودای خطا خواهد ...62شمارهٔ ۱۳۹: تا دل به وصف آن دهن عرض تکلّم می ...63شمارهٔ ۱۴۰: تا دلم شیوهٔ آن زلف دوتا می داند 64شمارهٔ ۱۴۱: تا راهروان در حرم دل نرسیدند 65شمارهٔ ۱۴۲: تا ز خاک قدمت باد خبر می آرد 66شمارهٔ ۱۴۳: تا ز عشق اهل نظر آئینه یی برساختن ...67شمارهٔ ۱۴۴: تا زلف تو دلم را پا بستهٔ بلا کرد 68شمارهٔ ۱۴۵: تا زلف رهزن تو ز عنبر کمند کرد 69شمارهٔ ۱۴۶: تا ز نسیم رحتمش رایحه یی به ما رس ...70شمارهٔ ۱۴۷: تا کافر چشمت ز مژه عزم سپه کرد 71شمارهٔ ۱۴۸: تا گرد عارض تو خط سبز بردمید 72شمارهٔ ۱۴۹: تا گلشن از طراوت روی تو یاد داد 73شمارهٔ ۱۵۰: تا نخست از طرف عشق تو فرمان نرسید 74شمارهٔ ۱۵۱: تا نشد زلفت پریشان وقت ما برهم نز ...75شمارهٔ ۱۵۲: ترک چشمت بی سپاه حُسن خنجر می زند 76شمارهٔ ۱۵۳: تو را به جز سخن اندر دهن نمی گنجد 77شمارهٔ ۱۵۴: چشمت آزار ما چه می خواهد 78شمارهٔ ۱۵۵: چشمت که به جز فتنه گری کار ندارد 79شمارهٔ ۱۵۶: چنین که چشم تو پروای دادخواه ندار ...80شمارهٔ ۱۵۷: چو زلف بی قرارش قصد جان کرد 81شمارهٔ ۱۵۸: چو سرو هر که در این بوستان هوای ت ...82شمارهٔ ۱۵۹: چو عطّار صبا در چین زلفت مشگ می ب ...83شمارهٔ ۱۶۰: چون نه شادیّ و نه محنت به کسی می ...84شمارهٔ ۱۶۱: چو نام مستیِ نرگس به بزم باغ برآم ...85شمارهٔ ۱۶۲: خدا بتان جفا کیش را وفا بخشد 86شمارهٔ ۱۶۳: خطت را تا به خون ریزی نشان شد 87شمارهٔ ۱۶۴: خطت صحیفهٔ مه را نقاب مشگین کرد 88شمارهٔ ۱۶۵: خیال روی تو از سر به در نخواهم کر ...89شمارهٔ ۱۶۶: خیز که پیر مغان میکده را درگشاد 90شمارهٔ ۱۶۷: در ازل مهر تو با جان رقم غم می زد 91شمارهٔ ۱۶۸: در ازل قطرهٔ خونی که ز آب و گِل ش ...92شمارهٔ ۱۶۹: در چمن سبزهٔ سیراب به هرجا که رسی ...93شمارهٔ ۱۷۰: در چمن دوش به گل بلبل دشوار پسند 94شمارهٔ ۱۷۱: دلم جز داغ نومیدی ز جان حاصل همین ...95شمارهٔ ۱۷۲: دل جز به غمت خاطر خوشنود ندارد 96شمارهٔ ۱۷۳: دل به رویت هوس صحبت جانی دارد 97شمارهٔ ۱۷۴: دل نه جز غصّه محرمی دارد 98شمارهٔ ۱۷۵: دل به یاد لب لعلت سخن از نوش نکرد 99شمارهٔ ۱۷۶: دلم جز با غمت خرّم نباشد 100شمارهٔ ۱۷۷: دلِ شکسته چو در آرزوی لعل تو خون ...101شمارهٔ ۱۷۸: دل جفای خطت از دور قمر می داند 102شمارهٔ ۱۷۹: دلم از زلف تو پا بستهٔ سودا آمد 103شمارهٔ ۱۸۰: دل در آن زلف شد و روی دل افروز ند ...104شمارهٔ ۱۸۱: دوش می گفتم که ماه این دلفروزی از ...105شمارهٔ ۱۸۲: راستی را شیوه یی کآن سرو قامت می ...106شمارهٔ ۱۸۳: روی تو طعنه بر گُل سیراب می زند 107شمارهٔ ۱۸۴: ز بهر غارت جان عشق لشکر اندازد 108شمارهٔ ۱۸۵: ز غمزه چشم تو چون تیر در کمان آور ...109شمارهٔ ۱۸۶: سپاه عشق از آن لحظه خیمه بالا زد 110شمارهٔ ۱۸۷: سرشک تا به کی از چشم آن و این افت ...111شمارهٔ ۱۸۸: سرکشید از کبر ابلیس و چنین مهجور ...112شمارهٔ ۱۸۹: سرو هرگز در چمن کاری چنین زیبا نک ...113شمارهٔ ۱۹۰: سروِ قدّت طرف باغ چو پا می ماند 114شمارهٔ ۱۹۱: سریر فقر که با هیچ پادشا ندهند 115شمارهٔ ۱۹۲: سزد که زلف تو آن رخ پی نظاره نمای ...116شمارهٔ ۱۹۳: شبی کآن ماه با ما خوش برآید 117شمارهٔ ۱۹۴: صاحب روی نکو منصب دولت دارد 118شمارهٔ ۱۹۵: ز بس کز گریه چشم من به خونِ ناب م ...119شمارهٔ ۱۹۶: صبا به تحفه نسیمی که دلگشای آرد 120شمارهٔ ۱۹۷: طالب دردِ عشق تو فکر دوا نمی کند 121شمارهٔ ۱۹۸: طوطیِ عقلم که دعویّ تکلّم می کند 122شمارهٔ ۱۹۹: عاقبت حسرتِ لعل تو دلم را خون کرد 123شمارهٔ ۲۰۰: غم نیست اگر زلفت با فتنه سری دارد 124شمارهٔ ۲۰۱: کس نیست که کار ما برآرد 125شمارهٔ ۲۰۲: کسی چو نیست که پیش تو عذر ما خواه ...126شمارهٔ ۲۰۳: کسی را که رویت هوس می کند 127شمارهٔ ۲۰۴: کسی کآشفتهٔ سودای آن زنجیر مو آمد 128شمارهٔ ۲۰۵: کسی که نسبت قدّت به سرو ناز کند 129شمارهٔ ۲۰۶: کسی چون گل دهن پرخنده دارد 130شمارهٔ ۲۰۷: کسی کاو به جانان وصالی ندارد 131شمارهٔ ۲۰۸: کسی که سلسلهٔ زلف مشکبو دارد 132شمارهٔ ۲۰۹: کسی کز خوان قسمت مفلسان را جام می ...133شمارهٔ ۲۱۰: کمند زلف توام پای بند سودا کرد 134شمارهٔ ۲۱۱: کنون چو در طلبش اشک رو به ره دارد 135شمارهٔ ۲۱۲: گر ای اشک دیده به خویشت بخواند 136شمارهٔ ۲۱۳: گر بعد اجل دردِ تو با خویش توان ب ...137شمارهٔ ۲۱۴: گر تیغ زند یار نخواهیم حذر کرد 138شمارهٔ ۲۱۵: گرچه هر دم سیل اشک ما به دریا می ...139شمارهٔ ۲۱۶: گرچه دل بهره ز کیش تو خدنگی دارد 140شمارهٔ ۲۱۷: گرچه شب غم ساختم چون شمع من با سو ...141شمارهٔ ۲۱۸: گر ز بالای تو هر ساعت بلا باید کش ...142شمارهٔ ۲۱۹: گر شبی ماه رخت پرده ز رو برگیرد 143شمارهٔ ۲۲۰: گر قدح با لب میگون تو لافی دارد 144شمارهٔ ۲۲۱: گر نه با من سر زلفت به جفا پیدا ش ...145شمارهٔ ۲۲۲: گر ندیدی کز سرای دیده ام خون می چ ...146شمارهٔ ۲۲۳: گر همچونی دم می زنم از سوز دل خون ...147شمارهٔ ۲۲۴: گل جامه دران بار دگر سر به در آور ...148شمارهٔ ۲۲۵: گهی به پای تو جانم سرِ نیاز کشید 149شمارهٔ ۲۲۶: گوهر اشکم که راز دل هویدا می کند 150شمارهٔ ۲۲۷: گهی چشمت به نیش غم دلم را ریش می ...151شمارهٔ ۲۲۸: گهی که باغ ز فصل بهار یاد دهد 152شمارهٔ ۲۲۹: گهی کز خوان قسمت مفلسان را کام می ...153شمارهٔ ۲۳۰: گهی که آیت حسن تو را بیان کردند 154شمارهٔ ۲۳۱: لبت جانبخش و دلجو می نماید 155شمارهٔ ۲۳۲: ما را ز سر خیال تو بیرون نمی شود 156شمارهٔ ۲۳۳: ماه رخسارِ تو دید و عاشقی بنیاد ک ...157شمارهٔ ۲۳۴: مرا بی تو راحت الم می نماید 158شمارهٔ ۲۳۵: مرا تا سوز دل هر شب بلای تن نخواه ...159شمارهٔ ۲۳۶: مرا دوش از آن لب بسی رنگ بود 160شمارهٔ ۲۳۷: مرا که دوش زِیادت زیاده دردی بود 161شمارهٔ ۲۳۸: مرا می سوزد آن بدخو که کار خودنکو ...162شمارهٔ ۲۳۹: مرا یاد آن روی دیوانه کرد 163شمارهٔ ۲۴۰: مسافران که در این ره به کاروان رف ...164شمارهٔ ۲۴۱: میر مجلس که چو لب بادهٔ روشن دارد 165شمارهٔ ۲۴۲: ناز مه جز به همین نیست که نوری دا ...166شمارهٔ ۲۴۳: نکردم جز به زلف یار پیوند 167شمارهٔ ۲۴۴: واقف از جام می لعل تو مدهوشانند 168شمارهٔ ۲۴۵: هر جفایی که کند روی تو نیکو باشد 169شمارهٔ ۲۴۶: هر خطایی که سزاوار عتابی باشد 170شمارهٔ ۲۴۷: هردم از جانب او تیغ بلا می آید 171شمارهٔ ۲۴۸: هردم از غیبم به گوش دل ندایی می ر ...172شمارهٔ ۲۴۹: هر دم به صورتی یار دیدار می نماید 173شمارهٔ ۲۵۰: هر شبی زلفش مرا دربند سودا می کشد 174شمارهٔ ۲۵۱: هرکجا خطّ تو عرض نافهٔ چینی کند 175شمارهٔ ۲۵۲: هرکه زاین وادی به کوی بخت و دولت ...176شمارهٔ ۲۵۳: هرکه سر در قدمِ مردم مقبل ننهاد 177شمارهٔ ۲۵۴: هرگز به جهان چیزی جز یار نمی ماند 178شمارهٔ ۲۵۵: هندوی زلف تو زآن حال مشوّش دارد 179شمارهٔ ۲۵۶: یارب کدام دل که ز سوز تو دم نزد 180شمارهٔ ۲۵۷: یار درد بی دلان را دید و تدبیری ن ...181شمارهٔ ۲۵۸: یار در کار دلم کوشش بسیاری کرد 182شمارهٔ ۲۵۹: از چشم ما چو می طلبد لعل او گهر 183شمارهٔ ۲۶۰: از گوهر اشک ار نشود دیده توانگر 184شمارهٔ ۲۶۱: چه بود افسانهٔ منصور با یار 185شمارهٔ ۲۶۲: دلا غم یار ما شد دل به جا دار 186شمارهٔ ۲۶۳: گر به رویت کنند نسبت حور 187شمارهٔ ۲۶۴: عمری دویده ایم به دنبالِ اهل راز 188شمارهٔ ۲۶۵: ما را ز روزگار غمِ روزگار بس 189شمارهٔ ۲۶۶: آب شد پیش لبت قند چو تر کردیمش 190شمارهٔ ۲۶۷: آن دل که به فن برد ز من غمزهٔ مست ...191شمارهٔ ۲۶۸: آنکه رحمی نیست بر حال منش 192شمارهٔ ۲۶۹: اشکِ چشم من که جان نقد روان می خو ...193شمارهٔ ۲۷۰: اگر در بند سودا نیست با من زلف مش ...194شمارهٔ ۲۷۱: تا در دلت غمی بوَد از دلپذیر خویش 195شمارهٔ ۲۷۲: چه کرد سرو به قدّت که بر کشیدندش 196شمارهٔ ۲۷۳: چون طلب کردیم فیضی از سحاب رحمتش 197شمارهٔ ۲۷۴: در عشق از آن خوشدلم از چشم ترِ خو ...198شمارهٔ ۲۷۵: دلا به دست هوس تار زلف یار مکش 199شمارهٔ ۲۷۶: کجاست ساغر می تا به گردش آرندش 200شمارهٔ ۲۷۷: دل چو گشت از جام معنی جرعه نوش 201شمارهٔ ۲۷۸: روزگاری ست که از غایت نادانی خویش 202شمارهٔ ۲۷۹: گر ترحّم نکند طرّهٔ بی آرامش 203شمارهٔ ۲۸۰: ما را به درِ دوست گشاد از هوس خوی ...204شمارهٔ ۲۸۱: ما را همین زبانی ست آن نیز در دعا ...205شمارهٔ ۲۸۲: یار اگر بد کند ای دل نتوان گفت بد ...206شمارهٔ ۲۸۳: هر نقد دل کآن غمزهٔ پر حیله می آر ...207شمارهٔ ۲۸۴: گر بیابد شرف خدمت آن حور ملک 208شمارهٔ ۲۸۵: شمع می گفت به پروانه شبی در محفل 209شمارهٔ ۲۸۶: آه کز زلفت اسیر بند زنّار آمدم 210شمارهٔ ۲۸۷: از آن ز دیده و دل اشک و آه می خوا ...211شمارهٔ ۲۸۸: ای ز چشمت چشم نرگس نسخه یی امّا س ...212شمارهٔ ۲۸۹: تا به روی از دیده اشک لاله گون می ...213شمارهٔ ۲۹۰: تا خاک راه همت اهل صفا شدم 214شمارهٔ ۲۹۱: خیزید تا ز خاک درش درد سر بریم 215شمارهٔ ۲۹۲: دل خون شد و زاین راه به جایی نرسی ...216شمارهٔ ۲۹۳: دل گم شد و جز بر دهنش نیست گمانم 217شمارهٔ ۲۹۴: زهی تیره از زلف تو روز، شام 218شمارهٔ ۲۹۵: سرشک جانب خاک در تو بست احرام 219شمارهٔ ۲۹۶: گرچه از جا شد دل و بر جان بلا می ...220شمارهٔ ۲۹۷: گرچه روزی چند دور از کعبهٔ روی تو ...221شمارهٔ ۲۹۸: گهی که جانب آن زلف خم به خم بینیم 222شمارهٔ ۲۹۹: ما به اوّل ستم زلف تو را خوش کردی ...223شمارهٔ ۳۰۰: ما به فکر دهنت ذوق شکر یافته ایم 224شمارهٔ ۳۰۱: مابه وجهی صفت روی تو با مه کردیم 225شمارهٔ ۳۰۲: ما در خیال زلف تو شبگیر می کنیم 226شمارهٔ ۳۰۳: ما دل به تو دادیم و کمِ خویش گرفت ...227شمارهٔ ۳۰۴: ما ز تقصیر عبادت چون پشیمان آمدیم 228شمارهٔ ۳۰۵: ما که هرشب همچو شمع از تاب و تب د ...229شمارهٔ ۳۰۶: مرا که بر سر کویت سگ وفا دارم 230شمارهٔ ۳۰۷: مرا مکش که تو را خاک رهگذار شدم 231شمارهٔ ۳۰۸: من که با لعل تو فارغ ز می رنگینم 232شمارهٔ ۳۰۹: من که از دیدهٔ معنی به رخت می نگر ...233شمارهٔ ۳۱۰: آخر ای جان لب شیرین تو را جان گفت ...234شمارهٔ ۳۱۱: ای رفیقان به شب هجر چو از آتش من 235شمارهٔ ۳۱۲: ای مهر تو انیس دل ناتوان من 236شمارهٔ ۳۱۳: با آنکه بر مزارم نگذشت قاتل من 237شمارهٔ ۳۱۴: به غیر چشمهٔ حیوان کرا رسد گفتن 238شمارهٔ ۳۱۵: تا دست دهد روی چو خورشید تودیدن 239شمارهٔ ۳۱۶: تا رندی و نیاز نشد رسم و راه من 240شمارهٔ ۳۱۷: تا می فشاند سوز دل خون از کباب خو ...241شمارهٔ ۳۱۸: گر تو را میلی ست بر قتل زبون خویش ...242شمارهٔ ۳۱۹: گرچه اسرار نهانی می شود معلوم من 243شمارهٔ ۳۲۰: گر شود بر خاک کویت فرصت سر باختن 244شمارهٔ ۳۲۱: من که باشم که بود لایق تو خدمت من 245شمارهٔ ۳۲۲: ای به حُسن آفتاب چاکر تو 246شمارهٔ ۳۲۳: به هوا و هوس نکهت پیراهن تو 247شمارهٔ ۳۲۴: تا چمن دم زد ز لطف عارض رعنای او 248شمارهٔ ۳۲۵: تا قدح هردم چرا بوسد لب میگون او 249شمارهٔ ۳۲۶: خیز ای ندیم خاصّ درِ پادشاه شو 250شمارهٔ ۳۲۷: دلیر آن است که در دیده بود منزل ا ...251شمارهٔ ۳۲۸: صوفی ما جام باشد باده تا باشد در ...252شمارهٔ ۳۲۹: کسی که پیرویِ عشق نیست عادت او 253شمارهٔ ۳۳۰: کسی که خاک درِ دوست نیست افسر او 254شمارهٔ ۳۳۱: لاله کز گل می برد دل چهرهٔ رعنای ...255شمارهٔ ۳۳۲: لطفی که می کند به محبّان عذار او 256شمارهٔ ۳۳۳: من آن نیَم که گذارم ز دست دامن تو 257شمارهٔ ۳۳۴: ای تیرِ غمت را دل عشّاق نشانه 258شمارهٔ ۳۳۵: کنایت ها به آب خضر گفته 259شمارهٔ ۳۳۶: گهی دل می خورد خونم گه از راه جفا ...260شمارهٔ ۳۳۷: نامهٔ طاعت و عصیان چه سفید و چه س ...261شمارهٔ ۳۳۸: همه شب در غم آن ماه پاره 262شمارهٔ ۳۳۹: از این شکسته دو روزی اگر جدا باشی 263شمارهٔ ۳۴۰: اگرچه مشگ را باشد به هر سویی خرید ...264شمارهٔ ۳۴۱: ای اشک مرا از سر کویش خبری گوی 265شمارهٔ ۳۴۲: ای اشک چو در راه طلب گرم دویدی 266شمارهٔ ۳۴۳: ای به بوی تو صبا شیفتهٔ هر چمنی 267شمارهٔ ۳۴۴: ای پارسا که دایم رو در نماز داری 268شمارهٔ ۳۴۵: ای دل آن دم شرف صحبت دلبر یابی 269شمارهٔ ۳۴۶: ای دل از خویش گذر تا که به جایی ب ...270شمارهٔ ۳۴۷: ای دل به طریقی سوی زلفش اگر افتی 271شمارهٔ ۳۴۸: ای دل سر تسلیم بنه بر کف پایی 272شمارهٔ ۳۴۹: ای که بر صفحهٔ مه خطّ غباری داری 273شمارهٔ ۳۵۰: ای که در عالم خوبی به لطافت علمی 274شمارهٔ ۳۵۱: ای گذشته قدت از سرو به خوش رفتاری 275شمارهٔ ۳۵۲: ای گل از روی تو آموخته خندان رویی 276شمارهٔ ۳۵۳: بدین شوخی که تو بنیاد داری 277شمارهٔ ۳۵۴: تا در قدم اهل دلی خاک نگردی 278شمارهٔ ۳۵۵: تا دلم را به غم هجر در انداخته ای 279شمارهٔ ۳۵۶: تا کی ای شوخ به هر بیخبری می سازی 280شمارهٔ ۳۵۷: تا همچو غنچه خندان از خود به در ن ...281شمارهٔ ۳۵۸: تو ای مه گر چه شوخ و بیوفایی 282شمارهٔ ۳۵۹: چند ای سرشکِ خون دم از پاکیِّ گوه ...283شمارهٔ ۳۶۰: چه طرفه طرفه تو نقشی چه بوالعجب ن ...284شمارهٔ ۳۶۱: خیز ای مست و سلامی به رخ ساقی گوی 285شمارهٔ ۳۶۲: دلا تا محنتی بر خودنبینی 286شمارهٔ ۳۶۳: دلا چو روی به اقبال مقبلی داری 287شمارهٔ ۳۶۴: دلا ز لذت مستی گهی خبر یابی 288شمارهٔ ۳۶۵: شد باز به دیدار سحر چشم جهانی 289شمارهٔ ۳۶۶: کجا باشد چو می روشن ضمیری 290شمارهٔ ۳۶۷: گر ای دل بر طریق عذرخواهی 291شمارهٔ ۳۶۸: گر تو ای شمع شبی هم نفس من باشی 292شمارهٔ ۳۶۹: گرچه بر اسب سلطنت شاهی و شاهزاده ...293شمارهٔ ۳۷۰: ما نداریم به غیر از جگرِ افگاری 294شمارهٔ ۳۷۱: مرا ای مه اگر دیوانه گفتی 295شمارهٔ ۳۷۲: مرا در بزم رندان جرعه نوشی 296شمارهٔ ۳۷۳: مشکل عشق تو بسیار است و ما را دل ...297شمارهٔ ۳۷۴: مشاطّه سر زلف تو ببرید به بازی 298شمارهٔ ۳۷۵: منم و بادیهٔ عشق و دل آگاهی 299شمارهٔ ۳۷۶: نیست در عشق تو سوز من و شمع امروز ...300شمارهٔ ۳۷۷: وصل جمشید طلب تا که به جامی برسی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ