به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

خیالی بخاری

خیالی بخاریغزل هاشمارهٔ ۹۰: هر دل که به عشق مبتلا نیست

1660عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

هر دل که به عشق مبتلا نیست
واقف ز شکیب حال ما نیست
از فتنهٔ عشق سر کشیدن
در مذهب عاشقان روا نیست
رسم و ره یار بی وفایی
ز آن است که عمر را وفا نیست
ماییم و نیاز اگرچه آن نیز
در حدّ قبول هست یا نیست
این است خیالیا که باری
در طاعت بی دلان ریا نیست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۸۹: هر دُر اشکی که آمد چشم گریان را به ...2شمارهٔ ۹۰: هر دل که به عشق مبتلا نیست 3شمارهٔ ۹۱: هرکسی گوید که درد عشق را تدبیر چیس ...4شمارهٔ ۹۲: هرکه از دیدار جانان همچو من مهجور ...5شمارهٔ ۹۳: یار جز در پیِ آزار دل ریش نرفت 6شمارهٔ ۹۴: آزاد بنده یی که قبول دلی شود 7شمارهٔ ۹۵: آن شاخ گل خرامان در باغ چون برآید 8شمارهٔ ۹۶: آن گوهر حسنی که بدان فخر توان کرد 9شمارهٔ ۹۷: آن دم ایاز خاص به مقصود می رسد 10شمارهٔ ۹۸: آنها که ز آیینهٔ دل زنگ زدودند 11شمارهٔ ۹۹: آه که نیش غمت خاطر من ریش کرد 12شمارهٔ ۱۰۰: از آتش دل هر کس در سینه غمی دارد 13شمارهٔ ۱۰۱: از مخزن دل دیده هر آن دُر که بر آ ...14شمارهٔ ۱۰۲: اشکم به جست و جوی او بر خاک آن در ...15شمارهٔ ۱۰۳: افسوس که ره بینان یک یک ز نظر رفت ...16شمارهٔ ۱۰۴: اگرچه دل نصیب از چشم شوخت مکر و ف ...17شمارهٔ ۱۰۵: اگر چه صاحب معنی همه هنر باشد 18شمارهٔ ۱۰۶: اگر معارضه حُسن تو را به حور افتد 19شمارهٔ ۱۰۷: اوّل استادی که عشق و حسن را تقسیم ...20شمارهٔ ۱۰۸: اهل دل در طلبت صاحب تدبیر شدند 21شمارهٔ ۱۰۹: ای دل از باطن آن فرقه که صاحب قدم ...22شمارهٔ ۱۱۰: ای لبت کام دل بی سروسامانی چند 23شمارهٔ ۱۱۱: ای آنکه به جور از تو تبرّا نتوان ...24شمارهٔ ۱۱۲: با آفتاب رویت چون مه نمی برآید 25شمارهٔ ۱۱۳: باد از هوای کوی تو پیغام می دهد 26شمارهٔ ۱۱۴: باز آواز نی و فریاد درد انگیز عود 27شمارهٔ ۱۱۵: باد اگر یاد سرو ما نکند 28شمارهٔ ۱۱۶: باز از قدم گل چمن پیر جوان شد 29شمارهٔ ۱۱۷: باز این دل خود کام به فرمان کسی ش ...30شمارهٔ ۱۱۸: باز بالا بنمودی و بلا خواهد شد 31شمارهٔ ۱۱۹: باز بیرون شدی و نوبت حیرانی شد 32شمارهٔ ۱۲۰: باز ره بینان نشان از قرب منزل می ...33شمارهٔ ۱۲۱: باشد که ز رخسار ترا پرده برافتد 34شمارهٔ ۱۲۲: با غمت هرچند کار درد ما مشکل شود 35شمارهٔ ۱۲۳: به بازی حلقهٔ زلف تو دل برد از من ...36شمارهٔ ۱۲۴: به جهان لطیف طبعی که ز خود ملال د ...37شمارهٔ ۱۲۵: تابِ خطت قرار ز بخت سیاه برد 38شمارهٔ ۱۲۶: تابِ رویت رونق خورشید عالمتاب برد 39شمارهٔ ۱۲۷: تا بر بیاض رویت خطّ سیه برآمد 40شمارهٔ ۱۲۸: تاب رویت به فروغ مه تابان ماند 41شمارهٔ ۱۲۹: تا به رحمت خوان قسمت را مزیّن کرد ...42شمارهٔ ۱۳۰: تا بنفشه برد بویی از خطت در تاب ش ...43شمارهٔ ۱۳۱: تا به سودای تو دل را عشق و همّت ی ...44شمارهٔ ۱۳۲: تا به کی چشم تو جز غارت دینها نکن ...45شمارهٔ ۱۳۳: تا به کی نقد دلم صرف غم هجران شود 46شمارهٔ ۱۳۴: تا به معنی اهل صورت دم ز آب و گل ...47شمارهٔ ۱۳۵: تا جان ز وفای دهن تنگ تو دم زد 48شمارهٔ ۱۳۶: تا جفایی نکشد دل به وفایی نرسد 49شمارهٔ ۱۳۷: تا خرد خیمه سوی عالم جسمانی زد 50شمارهٔ ۱۳۸: تا خطت خود را به سودای خطا خواهد ...51شمارهٔ ۱۳۹: تا دل به وصف آن دهن عرض تکلّم می ...52شمارهٔ ۱۴۰: تا دلم شیوهٔ آن زلف دوتا می داند 53شمارهٔ ۱۴۱: تا راهروان در حرم دل نرسیدند 54شمارهٔ ۱۴۲: تا ز خاک قدمت باد خبر می آرد 55شمارهٔ ۱۴۳: تا ز عشق اهل نظر آئینه یی برساختن ...56شمارهٔ ۱۴۴: تا زلف تو دلم را پا بستهٔ بلا کرد 57شمارهٔ ۱۴۵: تا زلف رهزن تو ز عنبر کمند کرد 58شمارهٔ ۱۴۶: تا ز نسیم رحتمش رایحه یی به ما رس ...59شمارهٔ ۱۴۷: تا کافر چشمت ز مژه عزم سپه کرد 60شمارهٔ ۱۴۸: تا گرد عارض تو خط سبز بردمید 61شمارهٔ ۱۴۹: تا گلشن از طراوت روی تو یاد داد 62شمارهٔ ۱۵۰: تا نخست از طرف عشق تو فرمان نرسید 63شمارهٔ ۱۵۱: تا نشد زلفت پریشان وقت ما برهم نز ...64شمارهٔ ۱۵۲: ترک چشمت بی سپاه حُسن خنجر می زند 65شمارهٔ ۱۵۳: تو را به جز سخن اندر دهن نمی گنجد 66شمارهٔ ۱۵۴: چشمت آزار ما چه می خواهد 67شمارهٔ ۱۵۵: چشمت که به جز فتنه گری کار ندارد 68شمارهٔ ۱۵۶: چنین که چشم تو پروای دادخواه ندار ...69شمارهٔ ۱۵۷: چو زلف بی قرارش قصد جان کرد 70شمارهٔ ۱۵۸: چو سرو هر که در این بوستان هوای ت ...71شمارهٔ ۱۵۹: چو عطّار صبا در چین زلفت مشگ می ب ...72شمارهٔ ۱۶۰: چون نه شادیّ و نه محنت به کسی می ...73شمارهٔ ۱۶۱: چو نام مستیِ نرگس به بزم باغ برآم ...74شمارهٔ ۱۶۲: خدا بتان جفا کیش را وفا بخشد 75شمارهٔ ۱۶۳: خطت را تا به خون ریزی نشان شد 76شمارهٔ ۱۶۴: خطت صحیفهٔ مه را نقاب مشگین کرد 77شمارهٔ ۱۶۵: خیال روی تو از سر به در نخواهم کر ...78شمارهٔ ۱۶۶: خیز که پیر مغان میکده را درگشاد 79شمارهٔ ۱۶۷: در ازل مهر تو با جان رقم غم می زد 80شمارهٔ ۱۶۸: در ازل قطرهٔ خونی که ز آب و گِل ش ...81شمارهٔ ۱۶۹: در چمن سبزهٔ سیراب به هرجا که رسی ...82شمارهٔ ۱۷۰: در چمن دوش به گل بلبل دشوار پسند 83شمارهٔ ۱۷۱: دلم جز داغ نومیدی ز جان حاصل همین ...84شمارهٔ ۱۷۲: دل جز به غمت خاطر خوشنود ندارد 85شمارهٔ ۱۷۳: دل به رویت هوس صحبت جانی دارد 86شمارهٔ ۱۷۴: دل نه جز غصّه محرمی دارد 87شمارهٔ ۱۷۵: دل به یاد لب لعلت سخن از نوش نکرد 88شمارهٔ ۱۷۶: دلم جز با غمت خرّم نباشد 89شمارهٔ ۱۷۷: دلِ شکسته چو در آرزوی لعل تو خون ...90شمارهٔ ۱۷۸: دل جفای خطت از دور قمر می داند 91شمارهٔ ۱۷۹: دلم از زلف تو پا بستهٔ سودا آمد 92شمارهٔ ۱۸۰: دل در آن زلف شد و روی دل افروز ند ...93شمارهٔ ۱۸۱: دوش می گفتم که ماه این دلفروزی از ...94شمارهٔ ۱۸۲: راستی را شیوه یی کآن سرو قامت می ...95شمارهٔ ۱۸۳: روی تو طعنه بر گُل سیراب می زند 96شمارهٔ ۱۸۴: ز بهر غارت جان عشق لشکر اندازد 97شمارهٔ ۱۸۵: ز غمزه چشم تو چون تیر در کمان آور ...98شمارهٔ ۱۸۶: سپاه عشق از آن لحظه خیمه بالا زد 99شمارهٔ ۱۸۷: سرشک تا به کی از چشم آن و این افت ...100شمارهٔ ۱۸۸: سرکشید از کبر ابلیس و چنین مهجور ...101شمارهٔ ۱۸۹: سرو هرگز در چمن کاری چنین زیبا نک ...102شمارهٔ ۱۹۰: سروِ قدّت طرف باغ چو پا می ماند 103شمارهٔ ۱۹۱: سریر فقر که با هیچ پادشا ندهند 104شمارهٔ ۱۹۲: سزد که زلف تو آن رخ پی نظاره نمای ...105شمارهٔ ۱۹۳: شبی کآن ماه با ما خوش برآید 106شمارهٔ ۱۹۴: صاحب روی نکو منصب دولت دارد 107شمارهٔ ۱۹۵: ز بس کز گریه چشم من به خونِ ناب م ...108شمارهٔ ۱۹۶: صبا به تحفه نسیمی که دلگشای آرد 109شمارهٔ ۱۹۷: طالب دردِ عشق تو فکر دوا نمی کند 110شمارهٔ ۱۹۸: طوطیِ عقلم که دعویّ تکلّم می کند 111شمارهٔ ۱۹۹: عاقبت حسرتِ لعل تو دلم را خون کرد 112شمارهٔ ۲۰۰: غم نیست اگر زلفت با فتنه سری دارد 113شمارهٔ ۲۰۱: کس نیست که کار ما برآرد 114شمارهٔ ۲۰۲: کسی چو نیست که پیش تو عذر ما خواه ...115شمارهٔ ۲۰۳: کسی را که رویت هوس می کند 116شمارهٔ ۲۰۴: کسی کآشفتهٔ سودای آن زنجیر مو آمد 117شمارهٔ ۲۰۵: کسی که نسبت قدّت به سرو ناز کند 118شمارهٔ ۲۰۶: کسی چون گل دهن پرخنده دارد 119شمارهٔ ۲۰۷: کسی کاو به جانان وصالی ندارد 120شمارهٔ ۲۰۸: کسی که سلسلهٔ زلف مشکبو دارد 121شمارهٔ ۲۰۹: کسی کز خوان قسمت مفلسان را جام می ...122شمارهٔ ۲۱۰: کمند زلف توام پای بند سودا کرد 123شمارهٔ ۲۱۱: کنون چو در طلبش اشک رو به ره دارد 124شمارهٔ ۲۱۲: گر ای اشک دیده به خویشت بخواند 125شمارهٔ ۲۱۳: گر بعد اجل دردِ تو با خویش توان ب ...126شمارهٔ ۲۱۴: گر تیغ زند یار نخواهیم حذر کرد 127شمارهٔ ۲۱۵: گرچه هر دم سیل اشک ما به دریا می ...128شمارهٔ ۲۱۶: گرچه دل بهره ز کیش تو خدنگی دارد 129شمارهٔ ۲۱۷: گرچه شب غم ساختم چون شمع من با سو ...130شمارهٔ ۲۱۸: گر ز بالای تو هر ساعت بلا باید کش ...131شمارهٔ ۲۱۹: گر شبی ماه رخت پرده ز رو برگیرد 132شمارهٔ ۲۲۰: گر قدح با لب میگون تو لافی دارد 133شمارهٔ ۲۲۱: گر نه با من سر زلفت به جفا پیدا ش ...134شمارهٔ ۲۲۲: گر ندیدی کز سرای دیده ام خون می چ ...135شمارهٔ ۲۲۳: گر همچونی دم می زنم از سوز دل خون ...136شمارهٔ ۲۲۴: گل جامه دران بار دگر سر به در آور ...137شمارهٔ ۲۲۵: گهی به پای تو جانم سرِ نیاز کشید 138شمارهٔ ۲۲۶: گوهر اشکم که راز دل هویدا می کند 139شمارهٔ ۲۲۷: گهی چشمت به نیش غم دلم را ریش می ...140شمارهٔ ۲۲۸: گهی که باغ ز فصل بهار یاد دهد 141شمارهٔ ۲۲۹: گهی کز خوان قسمت مفلسان را کام می ...142شمارهٔ ۲۳۰: گهی که آیت حسن تو را بیان کردند 143شمارهٔ ۲۳۱: لبت جانبخش و دلجو می نماید 144شمارهٔ ۲۳۲: ما را ز سر خیال تو بیرون نمی شود 145شمارهٔ ۲۳۳: ماه رخسارِ تو دید و عاشقی بنیاد ک ...146شمارهٔ ۲۳۴: مرا بی تو راحت الم می نماید 147شمارهٔ ۲۳۵: مرا تا سوز دل هر شب بلای تن نخواه ...148شمارهٔ ۲۳۶: مرا دوش از آن لب بسی رنگ بود 149شمارهٔ ۲۳۷: مرا که دوش زِیادت زیاده دردی بود 150شمارهٔ ۲۳۸: مرا می سوزد آن بدخو که کار خودنکو ...151شمارهٔ ۲۳۹: مرا یاد آن روی دیوانه کرد 152شمارهٔ ۲۴۰: مسافران که در این ره به کاروان رف ...153شمارهٔ ۲۴۱: میر مجلس که چو لب بادهٔ روشن دارد 154شمارهٔ ۲۴۲: ناز مه جز به همین نیست که نوری دا ...155شمارهٔ ۲۴۳: نکردم جز به زلف یار پیوند 156شمارهٔ ۲۴۴: واقف از جام می لعل تو مدهوشانند 157شمارهٔ ۲۴۵: هر جفایی که کند روی تو نیکو باشد 158شمارهٔ ۲۴۶: هر خطایی که سزاوار عتابی باشد 159شمارهٔ ۲۴۷: هردم از جانب او تیغ بلا می آید 160شمارهٔ ۲۴۸: هردم از غیبم به گوش دل ندایی می ر ...161شمارهٔ ۲۴۹: هر دم به صورتی یار دیدار می نماید 162شمارهٔ ۲۵۰: هر شبی زلفش مرا دربند سودا می کشد 163شمارهٔ ۲۵۱: هرکجا خطّ تو عرض نافهٔ چینی کند 164شمارهٔ ۲۵۲: هرکه زاین وادی به کوی بخت و دولت ...165شمارهٔ ۲۵۳: هرکه سر در قدمِ مردم مقبل ننهاد 166شمارهٔ ۲۵۴: هرگز به جهان چیزی جز یار نمی ماند 167شمارهٔ ۲۵۵: هندوی زلف تو زآن حال مشوّش دارد 168شمارهٔ ۲۵۶: یارب کدام دل که ز سوز تو دم نزد 169شمارهٔ ۲۵۷: یار درد بی دلان را دید و تدبیری ن ...170شمارهٔ ۲۵۸: یار در کار دلم کوشش بسیاری کرد 171شمارهٔ ۲۵۹: از چشم ما چو می طلبد لعل او گهر 172شمارهٔ ۲۶۰: از گوهر اشک ار نشود دیده توانگر 173شمارهٔ ۲۶۱: چه بود افسانهٔ منصور با یار 174شمارهٔ ۲۶۲: دلا غم یار ما شد دل به جا دار 175شمارهٔ ۲۶۳: گر به رویت کنند نسبت حور 176شمارهٔ ۲۶۴: عمری دویده ایم به دنبالِ اهل راز 177شمارهٔ ۲۶۵: ما را ز روزگار غمِ روزگار بس 178شمارهٔ ۲۶۶: آب شد پیش لبت قند چو تر کردیمش 179شمارهٔ ۲۶۷: آن دل که به فن برد ز من غمزهٔ مست ...180شمارهٔ ۲۶۸: آنکه رحمی نیست بر حال منش 181شمارهٔ ۲۶۹: اشکِ چشم من که جان نقد روان می خو ...182شمارهٔ ۲۷۰: اگر در بند سودا نیست با من زلف مش ...183شمارهٔ ۲۷۱: تا در دلت غمی بوَد از دلپذیر خویش 184شمارهٔ ۲۷۲: چه کرد سرو به قدّت که بر کشیدندش 185شمارهٔ ۲۷۳: چون طلب کردیم فیضی از سحاب رحمتش 186شمارهٔ ۲۷۴: در عشق از آن خوشدلم از چشم ترِ خو ...187شمارهٔ ۲۷۵: دلا به دست هوس تار زلف یار مکش 188شمارهٔ ۲۷۶: کجاست ساغر می تا به گردش آرندش 189شمارهٔ ۲۷۷: دل چو گشت از جام معنی جرعه نوش 190شمارهٔ ۲۷۸: روزگاری ست که از غایت نادانی خویش 191شمارهٔ ۲۷۹: گر ترحّم نکند طرّهٔ بی آرامش 192شمارهٔ ۲۸۰: ما را به درِ دوست گشاد از هوس خوی ...193شمارهٔ ۲۸۱: ما را همین زبانی ست آن نیز در دعا ...194شمارهٔ ۲۸۲: یار اگر بد کند ای دل نتوان گفت بد ...195شمارهٔ ۲۸۳: هر نقد دل کآن غمزهٔ پر حیله می آر ...196شمارهٔ ۲۸۴: گر بیابد شرف خدمت آن حور ملک 197شمارهٔ ۲۸۵: شمع می گفت به پروانه شبی در محفل 198شمارهٔ ۲۸۶: آه کز زلفت اسیر بند زنّار آمدم 199شمارهٔ ۲۸۷: از آن ز دیده و دل اشک و آه می خوا ...200شمارهٔ ۲۸۸: ای ز چشمت چشم نرگس نسخه یی امّا س ...201شمارهٔ ۲۸۹: تا به روی از دیده اشک لاله گون می ...202شمارهٔ ۲۹۰: تا خاک راه همت اهل صفا شدم 203شمارهٔ ۲۹۱: خیزید تا ز خاک درش درد سر بریم 204شمارهٔ ۲۹۲: دل خون شد و زاین راه به جایی نرسی ...205شمارهٔ ۲۹۳: دل گم شد و جز بر دهنش نیست گمانم 206شمارهٔ ۲۹۴: زهی تیره از زلف تو روز، شام 207شمارهٔ ۲۹۵: سرشک جانب خاک در تو بست احرام 208شمارهٔ ۲۹۶: گرچه از جا شد دل و بر جان بلا می ...209شمارهٔ ۲۹۷: گرچه روزی چند دور از کعبهٔ روی تو ...210شمارهٔ ۲۹۸: گهی که جانب آن زلف خم به خم بینیم 211شمارهٔ ۲۹۹: ما به اوّل ستم زلف تو را خوش کردی ...212شمارهٔ ۳۰۰: ما به فکر دهنت ذوق شکر یافته ایم 213شمارهٔ ۳۰۱: مابه وجهی صفت روی تو با مه کردیم 214شمارهٔ ۳۰۲: ما در خیال زلف تو شبگیر می کنیم 215شمارهٔ ۳۰۳: ما دل به تو دادیم و کمِ خویش گرفت ...216شمارهٔ ۳۰۴: ما ز تقصیر عبادت چون پشیمان آمدیم 217شمارهٔ ۳۰۵: ما که هرشب همچو شمع از تاب و تب د ...218شمارهٔ ۳۰۶: مرا که بر سر کویت سگ وفا دارم 219شمارهٔ ۳۰۷: مرا مکش که تو را خاک رهگذار شدم 220شمارهٔ ۳۰۸: من که با لعل تو فارغ ز می رنگینم 221شمارهٔ ۳۰۹: من که از دیدهٔ معنی به رخت می نگر ...222شمارهٔ ۳۱۰: آخر ای جان لب شیرین تو را جان گفت ...223شمارهٔ ۳۱۱: ای رفیقان به شب هجر چو از آتش من 224شمارهٔ ۳۱۲: ای مهر تو انیس دل ناتوان من 225شمارهٔ ۳۱۳: با آنکه بر مزارم نگذشت قاتل من 226شمارهٔ ۳۱۴: به غیر چشمهٔ حیوان کرا رسد گفتن 227شمارهٔ ۳۱۵: تا دست دهد روی چو خورشید تودیدن 228شمارهٔ ۳۱۶: تا رندی و نیاز نشد رسم و راه من 229شمارهٔ ۳۱۷: تا می فشاند سوز دل خون از کباب خو ...230شمارهٔ ۳۱۸: گر تو را میلی ست بر قتل زبون خویش ...231شمارهٔ ۳۱۹: گرچه اسرار نهانی می شود معلوم من 232شمارهٔ ۳۲۰: گر شود بر خاک کویت فرصت سر باختن 233شمارهٔ ۳۲۱: من که باشم که بود لایق تو خدمت من 234شمارهٔ ۳۲۲: ای به حُسن آفتاب چاکر تو 235شمارهٔ ۳۲۳: به هوا و هوس نکهت پیراهن تو 236شمارهٔ ۳۲۴: تا چمن دم زد ز لطف عارض رعنای او 237شمارهٔ ۳۲۵: تا قدح هردم چرا بوسد لب میگون او 238شمارهٔ ۳۲۶: خیز ای ندیم خاصّ درِ پادشاه شو 239شمارهٔ ۳۲۷: دلیر آن است که در دیده بود منزل ا ...240شمارهٔ ۳۲۸: صوفی ما جام باشد باده تا باشد در ...241شمارهٔ ۳۲۹: کسی که پیرویِ عشق نیست عادت او 242شمارهٔ ۳۳۰: کسی که خاک درِ دوست نیست افسر او 243شمارهٔ ۳۳۱: لاله کز گل می برد دل چهرهٔ رعنای ...244شمارهٔ ۳۳۲: لطفی که می کند به محبّان عذار او 245شمارهٔ ۳۳۳: من آن نیَم که گذارم ز دست دامن تو 246شمارهٔ ۳۳۴: ای تیرِ غمت را دل عشّاق نشانه 247شمارهٔ ۳۳۵: کنایت ها به آب خضر گفته 248شمارهٔ ۳۳۶: گهی دل می خورد خونم گه از راه جفا ...249شمارهٔ ۳۳۷: نامهٔ طاعت و عصیان چه سفید و چه س ...250شمارهٔ ۳۳۸: همه شب در غم آن ماه پاره 251شمارهٔ ۳۳۹: از این شکسته دو روزی اگر جدا باشی 252شمارهٔ ۳۴۰: اگرچه مشگ را باشد به هر سویی خرید ...253شمارهٔ ۳۴۱: ای اشک مرا از سر کویش خبری گوی 254شمارهٔ ۳۴۲: ای اشک چو در راه طلب گرم دویدی 255شمارهٔ ۳۴۳: ای به بوی تو صبا شیفتهٔ هر چمنی 256شمارهٔ ۳۴۴: ای پارسا که دایم رو در نماز داری 257شمارهٔ ۳۴۵: ای دل آن دم شرف صحبت دلبر یابی 258شمارهٔ ۳۴۶: ای دل از خویش گذر تا که به جایی ب ...259شمارهٔ ۳۴۷: ای دل به طریقی سوی زلفش اگر افتی 260شمارهٔ ۳۴۸: ای دل سر تسلیم بنه بر کف پایی 261شمارهٔ ۳۴۹: ای که بر صفحهٔ مه خطّ غباری داری 262شمارهٔ ۳۵۰: ای که در عالم خوبی به لطافت علمی 263شمارهٔ ۳۵۱: ای گذشته قدت از سرو به خوش رفتاری 264شمارهٔ ۳۵۲: ای گل از روی تو آموخته خندان رویی 265شمارهٔ ۳۵۳: بدین شوخی که تو بنیاد داری 266شمارهٔ ۳۵۴: تا در قدم اهل دلی خاک نگردی 267شمارهٔ ۳۵۵: تا دلم را به غم هجر در انداخته ای 268شمارهٔ ۳۵۶: تا کی ای شوخ به هر بیخبری می سازی 269شمارهٔ ۳۵۷: تا همچو غنچه خندان از خود به در ن ...270شمارهٔ ۳۵۸: تو ای مه گر چه شوخ و بیوفایی 271شمارهٔ ۳۵۹: چند ای سرشکِ خون دم از پاکیِّ گوه ...272شمارهٔ ۳۶۰: چه طرفه طرفه تو نقشی چه بوالعجب ن ...273شمارهٔ ۳۶۱: خیز ای مست و سلامی به رخ ساقی گوی 274شمارهٔ ۳۶۲: دلا تا محنتی بر خودنبینی 275شمارهٔ ۳۶۳: دلا چو روی به اقبال مقبلی داری 276شمارهٔ ۳۶۴: دلا ز لذت مستی گهی خبر یابی 277شمارهٔ ۳۶۵: شد باز به دیدار سحر چشم جهانی 278شمارهٔ ۳۶۶: کجا باشد چو می روشن ضمیری 279شمارهٔ ۳۶۷: گر ای دل بر طریق عذرخواهی 280شمارهٔ ۳۶۸: گر تو ای شمع شبی هم نفس من باشی 281شمارهٔ ۳۶۹: گرچه بر اسب سلطنت شاهی و شاهزاده ...282شمارهٔ ۳۷۰: ما نداریم به غیر از جگرِ افگاری 283شمارهٔ ۳۷۱: مرا ای مه اگر دیوانه گفتی 284شمارهٔ ۳۷۲: مرا در بزم رندان جرعه نوشی 285شمارهٔ ۳۷۳: مشکل عشق تو بسیار است و ما را دل ...286شمارهٔ ۳۷۴: مشاطّه سر زلف تو ببرید به بازی 287شمارهٔ ۳۷۵: منم و بادیهٔ عشق و دل آگاهی 288شمارهٔ ۳۷۶: نیست در عشق تو سوز من و شمع امروز ...289شمارهٔ ۳۷۷: وصل جمشید طلب تا که به جامی برسی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ