کتابخانه دیجیتال

خیالی بخاری

خیالی بخاریغزل هاشمارهٔ ۲۷: از زروه های باغِ خطش یاسمین یکی ست

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

از زروه های باغِ خطش یاسمین یکی ست
وز پرده های سبز قدش ناروَن یکی ست
یوسف رخان اگر چه هزارند هر طرف
در ملک حسن یوسف گل پیرهن یکی ست
ای دل مرو ز عشوهٔ شیرین لبان ز راه
کز کشتگان کمترشان کوهکن یکی ست
واقف بود ز نالهٔ جان سوز من سگت
کاو هم بر آستان تو هر شب چو من یکی ست
تا زآفتاب روی تو عالم نیافت نور
روشن نشد که صاحب وجه حسن یکی ست
خواهی دهی نجات خیالی به هر طریق
عشق است رهنمای بگفتم سخن یکی ست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۶: از بلای عشق تو تنها دل ما ریش نیست 2شمارهٔ ۲۷: از زروه های باغِ خطش یاسمین یکی ست 3شمارهٔ ۲۸: از سبزهٔ خطّت ورق گل رقمی یافت 4شمارهٔ ۲۹: افسوس که صورت تُتق چهرهٔ معنی ست 5شمارهٔ ۳۰: افسوس که جز ناله مرا همنفسی نیست 6شمارهٔ ۳۱: اگر دیده در مهر و مه ناظر است 7شمارهٔ ۳۲: اگر گویی که حسن از رویِ من خاست 8شمارهٔ ۳۳: ای که همه کار ما راست به تدبیر توس ...9شمارهٔ ۳۴: باد بر زلف تو بگذشت که عنبر بوی اس ...10شمارهٔ ۳۵: با رخ خوبت که وَرد بوستان خرّمی ست 11شمارهٔ ۳۶: باز آی که خلوتگه جانم حرم توست 12شمارهٔ ۳۷: با سگت یاری مرا کارِ خود است 13شمارهٔ ۳۸: با شمع چو گفتم که نشان غم دل چیست 14شمارهٔ ۳۹: به اهل درد غمت هرچه می کند غم نیست 15شمارهٔ ۴۰: به قتل خسته دلان غمزهٔ تو قانع نیس ...16شمارهٔ ۴۱: بیا که بی خبران را خبر ز روی نکو ن ...17شمارهٔ ۴۲: بی رخ آن مه که شام زلف را درهم شکس ...18شمارهٔ ۴۳: پیشِ رخِ تو قصّهٔ یوسف حکایت است 19شمارهٔ ۴۴: تا به خون ریزی غمت خنجر گرفت 20شمارهٔ ۴۵: تا در این بادیه توفیق ازل همره ماس ...21شمارهٔ ۴۶: تا دل از سیر و سلوک رهش آگاهی یافت 22شمارهٔ ۴۷: تا دل از شوق گل رویت ره صحرا گرفت 23شمارهٔ ۴۸: تا ز سودا زدگان عشق خریداری یافت 24شمارهٔ ۴۹: تا سر زلف تو در دست صبا افتاده ست 25شمارهٔ ۵۰: تا سرو مرا عارض چون یاسمنی هست 26شمارهٔ ۵۱: تا سنبل زلفت خبر از گلشن جان گفت 27شمارهٔ ۵۲: چمن را تا نسیمت در دماغ است 28شمارهٔ ۵۳: خشنود بودن از غمِ عشق تو کار ماست 29شمارهٔ ۵۴: دلا بنیاد جان را محکمی نیست 30شمارهٔ ۵۵: دلا طریقهٔ عشّاق خود پرستی نیست 31شمارهٔ ۵۶: دل به زاری دامن زلف جفا کارش گرفت 32شمارهٔ ۵۷: دلم را مقام عبادت درِ اوست 33شمارهٔ ۵۸: دلم از دردِ فراق تو قوی افگار است 34شمارهٔ ۵۹: دل ناگرفته خال تو در زلف جا گرفت 35شمارهٔ ۶۰: دل وصل تو می خواهد و دلخواست همین ...36شمارهٔ ۶۱: دلی که صرف تو شد نقد عشق قیمت اوست 37شمارهٔ ۶۲: رنجور عشق را سر ناز طبیب نیست 38شمارهٔ ۶۳: ز بس که عشق تو شوری به شهر و کو ان ...39شمارهٔ ۶۴: زلف تو را که شامِ پریشانی من است 40شمارهٔ ۶۵: سروِ بالای تو در عالم خوبی علم است 41شمارهٔ ۶۶: سروِ بالای تو را شیوه بلا انگیزی س ...42شمارهٔ ۶۷: سرو تا بندهٔ بالای تو شد آزاد است 43شمارهٔ ۶۸: سنبل باغ رخت غالیه بو افتاده ست 44شمارهٔ ۶۹: شمع رویت را چراغ آسمان پروانه یی س ...45شمارهٔ ۷۰: کدامین رسم و آیینی که در رندان مفر ...46شمارهٔ ۷۱: کجا روم که مرا جز درت پناهی نیست 47شمارهٔ ۷۲: که می داند میِ شوق از چه جام است 48شمارهٔ ۷۳: گر چه ابر زندگی جان بخش و صافی مشر ...49شمارهٔ ۷۴: گرچه اشک منِ غمدیده سراسر گهر است 50شمارهٔ ۷۵: گرچه تو حقیری و گناه تو عظیم است 51شمارهٔ ۷۶: گرچه شمار عاشق زنّار زلف یار است 52شمارهٔ ۷۷: گرچه طریق وفا قدیم است 53شمارهٔ ۷۸: گرچه ماه نو به شوخی بی نظیر عالم ا ...54شمارهٔ ۷۹: گریهٔ خون سرِ ره بر منِ درویش گرفت 55شمارهٔ ۸۰: گنجی ست عشق یار که عالم خراب اوست 56شمارهٔ ۸۱: لاله را همچو بتان عارض دلجویی نیست 57شمارهٔ ۸۲: مرا از دل خبر جز بی دلی نیست 58شمارهٔ ۸۳: مرا که تحفهٔ جان در بدن هدایت توست 59شمارهٔ ۸۴: نالهٔ دلسوز نی شرح غمی بیش نیست 60شمارهٔ ۸۵: نرگس خیال چشم تو در خواب ناز یافت 61شمارهٔ ۸۶: نقدی ست دل که سکّهٔ محنت به نام او ...62شمارهٔ ۸۷: هر آن حدیث که در دعویِ محبّت توست 63شمارهٔ ۸۸: هر خسته خاطری که چو نی چشم باز نیس ...64شمارهٔ ۸۹: هر دُر اشکی که آمد چشم گریان را به ...65شمارهٔ ۹۰: هر دل که به عشق مبتلا نیست 66شمارهٔ ۹۱: هرکسی گوید که درد عشق را تدبیر چیس ...67شمارهٔ ۹۲: هرکه از دیدار جانان همچو من مهجور ...68شمارهٔ ۹۳: یار جز در پیِ آزار دل ریش نرفت 69شمارهٔ ۹۴: آزاد بنده یی که قبول دلی شود 70شمارهٔ ۹۵: آن شاخ گل خرامان در باغ چون برآید 71شمارهٔ ۹۶: آن گوهر حسنی که بدان فخر توان کرد 72شمارهٔ ۹۷: آن دم ایاز خاص به مقصود می رسد 73شمارهٔ ۹۸: آنها که ز آیینهٔ دل زنگ زدودند 74شمارهٔ ۹۹: آه که نیش غمت خاطر من ریش کرد 75شمارهٔ ۱۰۰: از آتش دل هر کس در سینه غمی دارد 76شمارهٔ ۱۰۱: از مخزن دل دیده هر آن دُر که بر آ ...77شمارهٔ ۱۰۲: اشکم به جست و جوی او بر خاک آن در ...78شمارهٔ ۱۰۳: افسوس که ره بینان یک یک ز نظر رفت ...79شمارهٔ ۱۰۴: اگرچه دل نصیب از چشم شوخت مکر و ف ...80شمارهٔ ۱۰۵: اگر چه صاحب معنی همه هنر باشد 81شمارهٔ ۱۰۶: اگر معارضه حُسن تو را به حور افتد 82شمارهٔ ۱۰۷: اوّل استادی که عشق و حسن را تقسیم ...83شمارهٔ ۱۰۸: اهل دل در طلبت صاحب تدبیر شدند 84شمارهٔ ۱۰۹: ای دل از باطن آن فرقه که صاحب قدم ...85شمارهٔ ۱۱۰: ای لبت کام دل بی سروسامانی چند 86شمارهٔ ۱۱۱: ای آنکه به جور از تو تبرّا نتوان ...87شمارهٔ ۱۱۲: با آفتاب رویت چون مه نمی برآید 88شمارهٔ ۱۱۳: باد از هوای کوی تو پیغام می دهد 89شمارهٔ ۱۱۴: باز آواز نی و فریاد درد انگیز عود 90شمارهٔ ۱۱۵: باد اگر یاد سرو ما نکند 91شمارهٔ ۱۱۶: باز از قدم گل چمن پیر جوان شد 92شمارهٔ ۱۱۷: باز این دل خود کام به فرمان کسی ش ...93شمارهٔ ۱۱۸: باز بالا بنمودی و بلا خواهد شد 94شمارهٔ ۱۱۹: باز بیرون شدی و نوبت حیرانی شد 95شمارهٔ ۱۲۰: باز ره بینان نشان از قرب منزل می ...96شمارهٔ ۱۲۱: باشد که ز رخسار ترا پرده برافتد 97شمارهٔ ۱۲۲: با غمت هرچند کار درد ما مشکل شود 98شمارهٔ ۱۲۳: به بازی حلقهٔ زلف تو دل برد از من ...99شمارهٔ ۱۲۴: به جهان لطیف طبعی که ز خود ملال د ...100شمارهٔ ۱۲۵: تابِ خطت قرار ز بخت سیاه برد 101شمارهٔ ۱۲۶: تابِ رویت رونق خورشید عالمتاب برد 102شمارهٔ ۱۲۷: تا بر بیاض رویت خطّ سیه برآمد 103شمارهٔ ۱۲۸: تاب رویت به فروغ مه تابان ماند 104شمارهٔ ۱۲۹: تا به رحمت خوان قسمت را مزیّن کرد ...105شمارهٔ ۱۳۰: تا بنفشه برد بویی از خطت در تاب ش ...106شمارهٔ ۱۳۱: تا به سودای تو دل را عشق و همّت ی ...107شمارهٔ ۱۳۲: تا به کی چشم تو جز غارت دینها نکن ...108شمارهٔ ۱۳۳: تا به کی نقد دلم صرف غم هجران شود 109شمارهٔ ۱۳۴: تا به معنی اهل صورت دم ز آب و گل ...110شمارهٔ ۱۳۵: تا جان ز وفای دهن تنگ تو دم زد 111شمارهٔ ۱۳۶: تا جفایی نکشد دل به وفایی نرسد 112شمارهٔ ۱۳۷: تا خرد خیمه سوی عالم جسمانی زد 113شمارهٔ ۱۳۸: تا خطت خود را به سودای خطا خواهد ...114شمارهٔ ۱۳۹: تا دل به وصف آن دهن عرض تکلّم می ...115شمارهٔ ۱۴۰: تا دلم شیوهٔ آن زلف دوتا می داند 116شمارهٔ ۱۴۱: تا راهروان در حرم دل نرسیدند 117شمارهٔ ۱۴۲: تا ز خاک قدمت باد خبر می آرد 118شمارهٔ ۱۴۳: تا ز عشق اهل نظر آئینه یی برساختن ...119شمارهٔ ۱۴۴: تا زلف تو دلم را پا بستهٔ بلا کرد 120شمارهٔ ۱۴۵: تا زلف رهزن تو ز عنبر کمند کرد 121شمارهٔ ۱۴۶: تا ز نسیم رحتمش رایحه یی به ما رس ...122شمارهٔ ۱۴۷: تا کافر چشمت ز مژه عزم سپه کرد 123شمارهٔ ۱۴۸: تا گرد عارض تو خط سبز بردمید 124شمارهٔ ۱۴۹: تا گلشن از طراوت روی تو یاد داد 125شمارهٔ ۱۵۰: تا نخست از طرف عشق تو فرمان نرسید 126شمارهٔ ۱۵۱: تا نشد زلفت پریشان وقت ما برهم نز ...127شمارهٔ ۱۵۲: ترک چشمت بی سپاه حُسن خنجر می زند 128شمارهٔ ۱۵۳: تو را به جز سخن اندر دهن نمی گنجد 129شمارهٔ ۱۵۴: چشمت آزار ما چه می خواهد 130شمارهٔ ۱۵۵: چشمت که به جز فتنه گری کار ندارد 131شمارهٔ ۱۵۶: چنین که چشم تو پروای دادخواه ندار ...132شمارهٔ ۱۵۷: چو زلف بی قرارش قصد جان کرد 133شمارهٔ ۱۵۸: چو سرو هر که در این بوستان هوای ت ...134شمارهٔ ۱۵۹: چو عطّار صبا در چین زلفت مشگ می ب ...135شمارهٔ ۱۶۰: چون نه شادیّ و نه محنت به کسی می ...136شمارهٔ ۱۶۱: چو نام مستیِ نرگس به بزم باغ برآم ...137شمارهٔ ۱۶۲: خدا بتان جفا کیش را وفا بخشد 138شمارهٔ ۱۶۳: خطت را تا به خون ریزی نشان شد 139شمارهٔ ۱۶۴: خطت صحیفهٔ مه را نقاب مشگین کرد 140شمارهٔ ۱۶۵: خیال روی تو از سر به در نخواهم کر ...141شمارهٔ ۱۶۶: خیز که پیر مغان میکده را درگشاد 142شمارهٔ ۱۶۷: در ازل مهر تو با جان رقم غم می زد 143شمارهٔ ۱۶۸: در ازل قطرهٔ خونی که ز آب و گِل ش ...144شمارهٔ ۱۶۹: در چمن سبزهٔ سیراب به هرجا که رسی ...145شمارهٔ ۱۷۰: در چمن دوش به گل بلبل دشوار پسند 146شمارهٔ ۱۷۱: دلم جز داغ نومیدی ز جان حاصل همین ...147شمارهٔ ۱۷۲: دل جز به غمت خاطر خوشنود ندارد 148شمارهٔ ۱۷۳: دل به رویت هوس صحبت جانی دارد 149شمارهٔ ۱۷۴: دل نه جز غصّه محرمی دارد 150شمارهٔ ۱۷۵: دل به یاد لب لعلت سخن از نوش نکرد 151شمارهٔ ۱۷۶: دلم جز با غمت خرّم نباشد 152شمارهٔ ۱۷۷: دلِ شکسته چو در آرزوی لعل تو خون ...153شمارهٔ ۱۷۸: دل جفای خطت از دور قمر می داند 154شمارهٔ ۱۷۹: دلم از زلف تو پا بستهٔ سودا آمد 155شمارهٔ ۱۸۰: دل در آن زلف شد و روی دل افروز ند ...156شمارهٔ ۱۸۱: دوش می گفتم که ماه این دلفروزی از ...157شمارهٔ ۱۸۲: راستی را شیوه یی کآن سرو قامت می ...158شمارهٔ ۱۸۳: روی تو طعنه بر گُل سیراب می زند 159شمارهٔ ۱۸۴: ز بهر غارت جان عشق لشکر اندازد 160شمارهٔ ۱۸۵: ز غمزه چشم تو چون تیر در کمان آور ...161شمارهٔ ۱۸۶: سپاه عشق از آن لحظه خیمه بالا زد 162شمارهٔ ۱۸۷: سرشک تا به کی از چشم آن و این افت ...163شمارهٔ ۱۸۸: سرکشید از کبر ابلیس و چنین مهجور ...164شمارهٔ ۱۸۹: سرو هرگز در چمن کاری چنین زیبا نک ...165شمارهٔ ۱۹۰: سروِ قدّت طرف باغ چو پا می ماند 166شمارهٔ ۱۹۱: سریر فقر که با هیچ پادشا ندهند 167شمارهٔ ۱۹۲: سزد که زلف تو آن رخ پی نظاره نمای ...168شمارهٔ ۱۹۳: شبی کآن ماه با ما خوش برآید 169شمارهٔ ۱۹۴: صاحب روی نکو منصب دولت دارد 170شمارهٔ ۱۹۵: ز بس کز گریه چشم من به خونِ ناب م ...171شمارهٔ ۱۹۶: صبا به تحفه نسیمی که دلگشای آرد 172شمارهٔ ۱۹۷: طالب دردِ عشق تو فکر دوا نمی کند 173شمارهٔ ۱۹۸: طوطیِ عقلم که دعویّ تکلّم می کند 174شمارهٔ ۱۹۹: عاقبت حسرتِ لعل تو دلم را خون کرد 175شمارهٔ ۲۰۰: غم نیست اگر زلفت با فتنه سری دارد 176شمارهٔ ۲۰۱: کس نیست که کار ما برآرد 177شمارهٔ ۲۰۲: کسی چو نیست که پیش تو عذر ما خواه ...178شمارهٔ ۲۰۳: کسی را که رویت هوس می کند 179شمارهٔ ۲۰۴: کسی کآشفتهٔ سودای آن زنجیر مو آمد 180شمارهٔ ۲۰۵: کسی که نسبت قدّت به سرو ناز کند 181شمارهٔ ۲۰۶: کسی چون گل دهن پرخنده دارد 182شمارهٔ ۲۰۷: کسی کاو به جانان وصالی ندارد 183شمارهٔ ۲۰۸: کسی که سلسلهٔ زلف مشکبو دارد 184شمارهٔ ۲۰۹: کسی کز خوان قسمت مفلسان را جام می ...185شمارهٔ ۲۱۰: کمند زلف توام پای بند سودا کرد 186شمارهٔ ۲۱۱: کنون چو در طلبش اشک رو به ره دارد 187شمارهٔ ۲۱۲: گر ای اشک دیده به خویشت بخواند 188شمارهٔ ۲۱۳: گر بعد اجل دردِ تو با خویش توان ب ...189شمارهٔ ۲۱۴: گر تیغ زند یار نخواهیم حذر کرد 190شمارهٔ ۲۱۵: گرچه هر دم سیل اشک ما به دریا می ...191شمارهٔ ۲۱۶: گرچه دل بهره ز کیش تو خدنگی دارد 192شمارهٔ ۲۱۷: گرچه شب غم ساختم چون شمع من با سو ...193شمارهٔ ۲۱۸: گر ز بالای تو هر ساعت بلا باید کش ...194شمارهٔ ۲۱۹: گر شبی ماه رخت پرده ز رو برگیرد 195شمارهٔ ۲۲۰: گر قدح با لب میگون تو لافی دارد 196شمارهٔ ۲۲۱: گر نه با من سر زلفت به جفا پیدا ش ...197شمارهٔ ۲۲۲: گر ندیدی کز سرای دیده ام خون می چ ...198شمارهٔ ۲۲۳: گر همچونی دم می زنم از سوز دل خون ...199شمارهٔ ۲۲۴: گل جامه دران بار دگر سر به در آور ...200شمارهٔ ۲۲۵: گهی به پای تو جانم سرِ نیاز کشید 201شمارهٔ ۲۲۶: گوهر اشکم که راز دل هویدا می کند 202شمارهٔ ۲۲۷: گهی چشمت به نیش غم دلم را ریش می ...203شمارهٔ ۲۲۸: گهی که باغ ز فصل بهار یاد دهد 204شمارهٔ ۲۲۹: گهی کز خوان قسمت مفلسان را کام می ...205شمارهٔ ۲۳۰: گهی که آیت حسن تو را بیان کردند 206شمارهٔ ۲۳۱: لبت جانبخش و دلجو می نماید 207شمارهٔ ۲۳۲: ما را ز سر خیال تو بیرون نمی شود 208شمارهٔ ۲۳۳: ماه رخسارِ تو دید و عاشقی بنیاد ک ...209شمارهٔ ۲۳۴: مرا بی تو راحت الم می نماید 210شمارهٔ ۲۳۵: مرا تا سوز دل هر شب بلای تن نخواه ...211شمارهٔ ۲۳۶: مرا دوش از آن لب بسی رنگ بود 212شمارهٔ ۲۳۷: مرا که دوش زِیادت زیاده دردی بود 213شمارهٔ ۲۳۸: مرا می سوزد آن بدخو که کار خودنکو ...214شمارهٔ ۲۳۹: مرا یاد آن روی دیوانه کرد 215شمارهٔ ۲۴۰: مسافران که در این ره به کاروان رف ...216شمارهٔ ۲۴۱: میر مجلس که چو لب بادهٔ روشن دارد 217شمارهٔ ۲۴۲: ناز مه جز به همین نیست که نوری دا ...218شمارهٔ ۲۴۳: نکردم جز به زلف یار پیوند 219شمارهٔ ۲۴۴: واقف از جام می لعل تو مدهوشانند 220شمارهٔ ۲۴۵: هر جفایی که کند روی تو نیکو باشد 221شمارهٔ ۲۴۶: هر خطایی که سزاوار عتابی باشد 222شمارهٔ ۲۴۷: هردم از جانب او تیغ بلا می آید 223شمارهٔ ۲۴۸: هردم از غیبم به گوش دل ندایی می ر ...224شمارهٔ ۲۴۹: هر دم به صورتی یار دیدار می نماید 225شمارهٔ ۲۵۰: هر شبی زلفش مرا دربند سودا می کشد 226شمارهٔ ۲۵۱: هرکجا خطّ تو عرض نافهٔ چینی کند 227شمارهٔ ۲۵۲: هرکه زاین وادی به کوی بخت و دولت ...228شمارهٔ ۲۵۳: هرکه سر در قدمِ مردم مقبل ننهاد 229شمارهٔ ۲۵۴: هرگز به جهان چیزی جز یار نمی ماند 230شمارهٔ ۲۵۵: هندوی زلف تو زآن حال مشوّش دارد 231شمارهٔ ۲۵۶: یارب کدام دل که ز سوز تو دم نزد 232شمارهٔ ۲۵۷: یار درد بی دلان را دید و تدبیری ن ...233شمارهٔ ۲۵۸: یار در کار دلم کوشش بسیاری کرد 234شمارهٔ ۲۵۹: از چشم ما چو می طلبد لعل او گهر 235شمارهٔ ۲۶۰: از گوهر اشک ار نشود دیده توانگر 236شمارهٔ ۲۶۱: چه بود افسانهٔ منصور با یار 237شمارهٔ ۲۶۲: دلا غم یار ما شد دل به جا دار 238شمارهٔ ۲۶۳: گر به رویت کنند نسبت حور 239شمارهٔ ۲۶۴: عمری دویده ایم به دنبالِ اهل راز 240شمارهٔ ۲۶۵: ما را ز روزگار غمِ روزگار بس 241شمارهٔ ۲۶۶: آب شد پیش لبت قند چو تر کردیمش 242شمارهٔ ۲۶۷: آن دل که به فن برد ز من غمزهٔ مست ...243شمارهٔ ۲۶۸: آنکه رحمی نیست بر حال منش 244شمارهٔ ۲۶۹: اشکِ چشم من که جان نقد روان می خو ...245شمارهٔ ۲۷۰: اگر در بند سودا نیست با من زلف مش ...246شمارهٔ ۲۷۱: تا در دلت غمی بوَد از دلپذیر خویش 247شمارهٔ ۲۷۲: چه کرد سرو به قدّت که بر کشیدندش 248شمارهٔ ۲۷۳: چون طلب کردیم فیضی از سحاب رحمتش 249شمارهٔ ۲۷۴: در عشق از آن خوشدلم از چشم ترِ خو ...250شمارهٔ ۲۷۵: دلا به دست هوس تار زلف یار مکش 251شمارهٔ ۲۷۶: کجاست ساغر می تا به گردش آرندش 252شمارهٔ ۲۷۷: دل چو گشت از جام معنی جرعه نوش 253شمارهٔ ۲۷۸: روزگاری ست که از غایت نادانی خویش 254شمارهٔ ۲۷۹: گر ترحّم نکند طرّهٔ بی آرامش 255شمارهٔ ۲۸۰: ما را به درِ دوست گشاد از هوس خوی ...256شمارهٔ ۲۸۱: ما را همین زبانی ست آن نیز در دعا ...257شمارهٔ ۲۸۲: یار اگر بد کند ای دل نتوان گفت بد ...258شمارهٔ ۲۸۳: هر نقد دل کآن غمزهٔ پر حیله می آر ...259شمارهٔ ۲۸۴: گر بیابد شرف خدمت آن حور ملک 260شمارهٔ ۲۸۵: شمع می گفت به پروانه شبی در محفل 261شمارهٔ ۲۸۶: آه کز زلفت اسیر بند زنّار آمدم 262شمارهٔ ۲۸۷: از آن ز دیده و دل اشک و آه می خوا ...263شمارهٔ ۲۸۸: ای ز چشمت چشم نرگس نسخه یی امّا س ...264شمارهٔ ۲۸۹: تا به روی از دیده اشک لاله گون می ...265شمارهٔ ۲۹۰: تا خاک راه همت اهل صفا شدم 266شمارهٔ ۲۹۱: خیزید تا ز خاک درش درد سر بریم 267شمارهٔ ۲۹۲: دل خون شد و زاین راه به جایی نرسی ...268شمارهٔ ۲۹۳: دل گم شد و جز بر دهنش نیست گمانم 269شمارهٔ ۲۹۴: زهی تیره از زلف تو روز، شام 270شمارهٔ ۲۹۵: سرشک جانب خاک در تو بست احرام 271شمارهٔ ۲۹۶: گرچه از جا شد دل و بر جان بلا می ...272شمارهٔ ۲۹۷: گرچه روزی چند دور از کعبهٔ روی تو ...273شمارهٔ ۲۹۸: گهی که جانب آن زلف خم به خم بینیم 274شمارهٔ ۲۹۹: ما به اوّل ستم زلف تو را خوش کردی ...275شمارهٔ ۳۰۰: ما به فکر دهنت ذوق شکر یافته ایم 276شمارهٔ ۳۰۱: مابه وجهی صفت روی تو با مه کردیم 277شمارهٔ ۳۰۲: ما در خیال زلف تو شبگیر می کنیم 278شمارهٔ ۳۰۳: ما دل به تو دادیم و کمِ خویش گرفت ...279شمارهٔ ۳۰۴: ما ز تقصیر عبادت چون پشیمان آمدیم 280شمارهٔ ۳۰۵: ما که هرشب همچو شمع از تاب و تب د ...281شمارهٔ ۳۰۶: مرا که بر سر کویت سگ وفا دارم 282شمارهٔ ۳۰۷: مرا مکش که تو را خاک رهگذار شدم 283شمارهٔ ۳۰۸: من که با لعل تو فارغ ز می رنگینم 284شمارهٔ ۳۰۹: من که از دیدهٔ معنی به رخت می نگر ...285شمارهٔ ۳۱۰: آخر ای جان لب شیرین تو را جان گفت ...286شمارهٔ ۳۱۱: ای رفیقان به شب هجر چو از آتش من 287شمارهٔ ۳۱۲: ای مهر تو انیس دل ناتوان من 288شمارهٔ ۳۱۳: با آنکه بر مزارم نگذشت قاتل من 289شمارهٔ ۳۱۴: به غیر چشمهٔ حیوان کرا رسد گفتن 290شمارهٔ ۳۱۵: تا دست دهد روی چو خورشید تودیدن 291شمارهٔ ۳۱۶: تا رندی و نیاز نشد رسم و راه من 292شمارهٔ ۳۱۷: تا می فشاند سوز دل خون از کباب خو ...293شمارهٔ ۳۱۸: گر تو را میلی ست بر قتل زبون خویش ...294شمارهٔ ۳۱۹: گرچه اسرار نهانی می شود معلوم من 295شمارهٔ ۳۲۰: گر شود بر خاک کویت فرصت سر باختن 296شمارهٔ ۳۲۱: من که باشم که بود لایق تو خدمت من 297شمارهٔ ۳۲۲: ای به حُسن آفتاب چاکر تو 298شمارهٔ ۳۲۳: به هوا و هوس نکهت پیراهن تو 299شمارهٔ ۳۲۴: تا چمن دم زد ز لطف عارض رعنای او 300شمارهٔ ۳۲۵: تا قدح هردم چرا بوسد لب میگون او 301شمارهٔ ۳۲۶: خیز ای ندیم خاصّ درِ پادشاه شو 302شمارهٔ ۳۲۷: دلیر آن است که در دیده بود منزل ا ...303شمارهٔ ۳۲۸: صوفی ما جام باشد باده تا باشد در ...304شمارهٔ ۳۲۹: کسی که پیرویِ عشق نیست عادت او 305شمارهٔ ۳۳۰: کسی که خاک درِ دوست نیست افسر او 306شمارهٔ ۳۳۱: لاله کز گل می برد دل چهرهٔ رعنای ...307شمارهٔ ۳۳۲: لطفی که می کند به محبّان عذار او 308شمارهٔ ۳۳۳: من آن نیَم که گذارم ز دست دامن تو 309شمارهٔ ۳۳۴: ای تیرِ غمت را دل عشّاق نشانه 310شمارهٔ ۳۳۵: کنایت ها به آب خضر گفته 311شمارهٔ ۳۳۶: گهی دل می خورد خونم گه از راه جفا ...312شمارهٔ ۳۳۷: نامهٔ طاعت و عصیان چه سفید و چه س ...313شمارهٔ ۳۳۸: همه شب در غم آن ماه پاره 314شمارهٔ ۳۳۹: از این شکسته دو روزی اگر جدا باشی 315شمارهٔ ۳۴۰: اگرچه مشگ را باشد به هر سویی خرید ...316شمارهٔ ۳۴۱: ای اشک مرا از سر کویش خبری گوی 317شمارهٔ ۳۴۲: ای اشک چو در راه طلب گرم دویدی 318شمارهٔ ۳۴۳: ای به بوی تو صبا شیفتهٔ هر چمنی 319شمارهٔ ۳۴۴: ای پارسا که دایم رو در نماز داری 320شمارهٔ ۳۴۵: ای دل آن دم شرف صحبت دلبر یابی 321شمارهٔ ۳۴۶: ای دل از خویش گذر تا که به جایی ب ...322شمارهٔ ۳۴۷: ای دل به طریقی سوی زلفش اگر افتی 323شمارهٔ ۳۴۸: ای دل سر تسلیم بنه بر کف پایی 324شمارهٔ ۳۴۹: ای که بر صفحهٔ مه خطّ غباری داری 325شمارهٔ ۳۵۰: ای که در عالم خوبی به لطافت علمی 326شمارهٔ ۳۵۱: ای گذشته قدت از سرو به خوش رفتاری 327شمارهٔ ۳۵۲: ای گل از روی تو آموخته خندان رویی 328شمارهٔ ۳۵۳: بدین شوخی که تو بنیاد داری 329شمارهٔ ۳۵۴: تا در قدم اهل دلی خاک نگردی 330شمارهٔ ۳۵۵: تا دلم را به غم هجر در انداخته ای 331شمارهٔ ۳۵۶: تا کی ای شوخ به هر بیخبری می سازی 332شمارهٔ ۳۵۷: تا همچو غنچه خندان از خود به در ن ...333شمارهٔ ۳۵۸: تو ای مه گر چه شوخ و بیوفایی 334شمارهٔ ۳۵۹: چند ای سرشکِ خون دم از پاکیِّ گوه ...335شمارهٔ ۳۶۰: چه طرفه طرفه تو نقشی چه بوالعجب ن ...336شمارهٔ ۳۶۱: خیز ای مست و سلامی به رخ ساقی گوی 337شمارهٔ ۳۶۲: دلا تا محنتی بر خودنبینی 338شمارهٔ ۳۶۳: دلا چو روی به اقبال مقبلی داری 339شمارهٔ ۳۶۴: دلا ز لذت مستی گهی خبر یابی 340شمارهٔ ۳۶۵: شد باز به دیدار سحر چشم جهانی 341شمارهٔ ۳۶۶: کجا باشد چو می روشن ضمیری 342شمارهٔ ۳۶۷: گر ای دل بر طریق عذرخواهی 343شمارهٔ ۳۶۸: گر تو ای شمع شبی هم نفس من باشی 344شمارهٔ ۳۶۹: گرچه بر اسب سلطنت شاهی و شاهزاده ...345شمارهٔ ۳۷۰: ما نداریم به غیر از جگرِ افگاری 346شمارهٔ ۳۷۱: مرا ای مه اگر دیوانه گفتی 347شمارهٔ ۳۷۲: مرا در بزم رندان جرعه نوشی 348شمارهٔ ۳۷۳: مشکل عشق تو بسیار است و ما را دل ...349شمارهٔ ۳۷۴: مشاطّه سر زلف تو ببرید به بازی 350شمارهٔ ۳۷۵: منم و بادیهٔ عشق و دل آگاهی 351شمارهٔ ۳۷۶: نیست در عشق تو سوز من و شمع امروز ...352شمارهٔ ۳۷۷: وصل جمشید طلب تا که به جامی برسی

کتابخانه دیجیتال

خیالی بخاری

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

آمارگیر وبلاگ