به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

خیالی بخاری

خیالی بخاریغزل هاشمارهٔ ۴۴: تا به خون ریزی غمت خنجر گرفت

1690عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

تا به خون ریزی غمت خنجر گرفت
کاکلت رسم جفا از سر گرفت
ماهِ رخسار تو را در جمع دوش
دید شمع و از خجالت درگرفت
لاله زآن دم ساقی بزم تو شد
کز سرمستی به کف ساغر گرفت
چون بلال خال مشکینت به خون
تشنه شد جا بر لب کوثر گرفت
از نم چشم خیالی عاقبت
سر به سر خاک درت گوهر گرفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۴۳: پیشِ رخِ تو قصّهٔ یوسف حکایت است 2شمارهٔ ۴۴: تا به خون ریزی غمت خنجر گرفت 3شمارهٔ ۴۵: تا در این بادیه توفیق ازل همره ماس ...4شمارهٔ ۴۶: تا دل از سیر و سلوک رهش آگاهی یافت 5شمارهٔ ۴۷: تا دل از شوق گل رویت ره صحرا گرفت 6شمارهٔ ۴۸: تا ز سودا زدگان عشق خریداری یافت 7شمارهٔ ۴۹: تا سر زلف تو در دست صبا افتاده ست 8شمارهٔ ۵۰: تا سرو مرا عارض چون یاسمنی هست 9شمارهٔ ۵۱: تا سنبل زلفت خبر از گلشن جان گفت 10شمارهٔ ۵۲: چمن را تا نسیمت در دماغ است 11شمارهٔ ۵۳: خشنود بودن از غمِ عشق تو کار ماست 12شمارهٔ ۵۴: دلا بنیاد جان را محکمی نیست 13شمارهٔ ۵۵: دلا طریقهٔ عشّاق خود پرستی نیست 14شمارهٔ ۵۶: دل به زاری دامن زلف جفا کارش گرفت 15شمارهٔ ۵۷: دلم را مقام عبادت درِ اوست 16شمارهٔ ۵۸: دلم از دردِ فراق تو قوی افگار است 17شمارهٔ ۵۹: دل ناگرفته خال تو در زلف جا گرفت 18شمارهٔ ۶۰: دل وصل تو می خواهد و دلخواست همین ...19شمارهٔ ۶۱: دلی که صرف تو شد نقد عشق قیمت اوست 20شمارهٔ ۶۲: رنجور عشق را سر ناز طبیب نیست 21شمارهٔ ۶۳: ز بس که عشق تو شوری به شهر و کو ان ...22شمارهٔ ۶۴: زلف تو را که شامِ پریشانی من است 23شمارهٔ ۶۵: سروِ بالای تو در عالم خوبی علم است 24شمارهٔ ۶۶: سروِ بالای تو را شیوه بلا انگیزی س ...25شمارهٔ ۶۷: سرو تا بندهٔ بالای تو شد آزاد است 26شمارهٔ ۶۸: سنبل باغ رخت غالیه بو افتاده ست 27شمارهٔ ۶۹: شمع رویت را چراغ آسمان پروانه یی س ...28شمارهٔ ۷۰: کدامین رسم و آیینی که در رندان مفر ...29شمارهٔ ۷۱: کجا روم که مرا جز درت پناهی نیست 30شمارهٔ ۷۲: که می داند میِ شوق از چه جام است 31شمارهٔ ۷۳: گر چه ابر زندگی جان بخش و صافی مشر ...32شمارهٔ ۷۴: گرچه اشک منِ غمدیده سراسر گهر است 33شمارهٔ ۷۵: گرچه تو حقیری و گناه تو عظیم است 34شمارهٔ ۷۶: گرچه شمار عاشق زنّار زلف یار است 35شمارهٔ ۷۷: گرچه طریق وفا قدیم است 36شمارهٔ ۷۸: گرچه ماه نو به شوخی بی نظیر عالم ا ...37شمارهٔ ۷۹: گریهٔ خون سرِ ره بر منِ درویش گرفت 38شمارهٔ ۸۰: گنجی ست عشق یار که عالم خراب اوست 39شمارهٔ ۸۱: لاله را همچو بتان عارض دلجویی نیست 40شمارهٔ ۸۲: مرا از دل خبر جز بی دلی نیست 41شمارهٔ ۸۳: مرا که تحفهٔ جان در بدن هدایت توست 42شمارهٔ ۸۴: نالهٔ دلسوز نی شرح غمی بیش نیست 43شمارهٔ ۸۵: نرگس خیال چشم تو در خواب ناز یافت 44شمارهٔ ۸۶: نقدی ست دل که سکّهٔ محنت به نام او ...45شمارهٔ ۸۷: هر آن حدیث که در دعویِ محبّت توست 46شمارهٔ ۸۸: هر خسته خاطری که چو نی چشم باز نیس ...47شمارهٔ ۸۹: هر دُر اشکی که آمد چشم گریان را به ...48شمارهٔ ۹۰: هر دل که به عشق مبتلا نیست 49شمارهٔ ۹۱: هرکسی گوید که درد عشق را تدبیر چیس ...50شمارهٔ ۹۲: هرکه از دیدار جانان همچو من مهجور ...51شمارهٔ ۹۳: یار جز در پیِ آزار دل ریش نرفت 52شمارهٔ ۹۴: آزاد بنده یی که قبول دلی شود 53شمارهٔ ۹۵: آن شاخ گل خرامان در باغ چون برآید 54شمارهٔ ۹۶: آن گوهر حسنی که بدان فخر توان کرد 55شمارهٔ ۹۷: آن دم ایاز خاص به مقصود می رسد 56شمارهٔ ۹۸: آنها که ز آیینهٔ دل زنگ زدودند 57شمارهٔ ۹۹: آه که نیش غمت خاطر من ریش کرد 58شمارهٔ ۱۰۰: از آتش دل هر کس در سینه غمی دارد 59شمارهٔ ۱۰۱: از مخزن دل دیده هر آن دُر که بر آ ...60شمارهٔ ۱۰۲: اشکم به جست و جوی او بر خاک آن در ...61شمارهٔ ۱۰۳: افسوس که ره بینان یک یک ز نظر رفت ...62شمارهٔ ۱۰۴: اگرچه دل نصیب از چشم شوخت مکر و ف ...63شمارهٔ ۱۰۵: اگر چه صاحب معنی همه هنر باشد 64شمارهٔ ۱۰۶: اگر معارضه حُسن تو را به حور افتد 65شمارهٔ ۱۰۷: اوّل استادی که عشق و حسن را تقسیم ...66شمارهٔ ۱۰۸: اهل دل در طلبت صاحب تدبیر شدند 67شمارهٔ ۱۰۹: ای دل از باطن آن فرقه که صاحب قدم ...68شمارهٔ ۱۱۰: ای لبت کام دل بی سروسامانی چند 69شمارهٔ ۱۱۱: ای آنکه به جور از تو تبرّا نتوان ...70شمارهٔ ۱۱۲: با آفتاب رویت چون مه نمی برآید 71شمارهٔ ۱۱۳: باد از هوای کوی تو پیغام می دهد 72شمارهٔ ۱۱۴: باز آواز نی و فریاد درد انگیز عود 73شمارهٔ ۱۱۵: باد اگر یاد سرو ما نکند 74شمارهٔ ۱۱۶: باز از قدم گل چمن پیر جوان شد 75شمارهٔ ۱۱۷: باز این دل خود کام به فرمان کسی ش ...76شمارهٔ ۱۱۸: باز بالا بنمودی و بلا خواهد شد 77شمارهٔ ۱۱۹: باز بیرون شدی و نوبت حیرانی شد 78شمارهٔ ۱۲۰: باز ره بینان نشان از قرب منزل می ...79شمارهٔ ۱۲۱: باشد که ز رخسار ترا پرده برافتد 80شمارهٔ ۱۲۲: با غمت هرچند کار درد ما مشکل شود 81شمارهٔ ۱۲۳: به بازی حلقهٔ زلف تو دل برد از من ...82شمارهٔ ۱۲۴: به جهان لطیف طبعی که ز خود ملال د ...83شمارهٔ ۱۲۵: تابِ خطت قرار ز بخت سیاه برد 84شمارهٔ ۱۲۶: تابِ رویت رونق خورشید عالمتاب برد 85شمارهٔ ۱۲۷: تا بر بیاض رویت خطّ سیه برآمد 86شمارهٔ ۱۲۸: تاب رویت به فروغ مه تابان ماند 87شمارهٔ ۱۲۹: تا به رحمت خوان قسمت را مزیّن کرد ...88شمارهٔ ۱۳۰: تا بنفشه برد بویی از خطت در تاب ش ...89شمارهٔ ۱۳۱: تا به سودای تو دل را عشق و همّت ی ...90شمارهٔ ۱۳۲: تا به کی چشم تو جز غارت دینها نکن ...91شمارهٔ ۱۳۳: تا به کی نقد دلم صرف غم هجران شود 92شمارهٔ ۱۳۴: تا به معنی اهل صورت دم ز آب و گل ...93شمارهٔ ۱۳۵: تا جان ز وفای دهن تنگ تو دم زد 94شمارهٔ ۱۳۶: تا جفایی نکشد دل به وفایی نرسد 95شمارهٔ ۱۳۷: تا خرد خیمه سوی عالم جسمانی زد 96شمارهٔ ۱۳۸: تا خطت خود را به سودای خطا خواهد ...97شمارهٔ ۱۳۹: تا دل به وصف آن دهن عرض تکلّم می ...98شمارهٔ ۱۴۰: تا دلم شیوهٔ آن زلف دوتا می داند 99شمارهٔ ۱۴۱: تا راهروان در حرم دل نرسیدند 100شمارهٔ ۱۴۲: تا ز خاک قدمت باد خبر می آرد 101شمارهٔ ۱۴۳: تا ز عشق اهل نظر آئینه یی برساختن ...102شمارهٔ ۱۴۴: تا زلف تو دلم را پا بستهٔ بلا کرد 103شمارهٔ ۱۴۵: تا زلف رهزن تو ز عنبر کمند کرد 104شمارهٔ ۱۴۶: تا ز نسیم رحتمش رایحه یی به ما رس ...105شمارهٔ ۱۴۷: تا کافر چشمت ز مژه عزم سپه کرد 106شمارهٔ ۱۴۸: تا گرد عارض تو خط سبز بردمید 107شمارهٔ ۱۴۹: تا گلشن از طراوت روی تو یاد داد 108شمارهٔ ۱۵۰: تا نخست از طرف عشق تو فرمان نرسید 109شمارهٔ ۱۵۱: تا نشد زلفت پریشان وقت ما برهم نز ...110شمارهٔ ۱۵۲: ترک چشمت بی سپاه حُسن خنجر می زند 111شمارهٔ ۱۵۳: تو را به جز سخن اندر دهن نمی گنجد 112شمارهٔ ۱۵۴: چشمت آزار ما چه می خواهد 113شمارهٔ ۱۵۵: چشمت که به جز فتنه گری کار ندارد 114شمارهٔ ۱۵۶: چنین که چشم تو پروای دادخواه ندار ...115شمارهٔ ۱۵۷: چو زلف بی قرارش قصد جان کرد 116شمارهٔ ۱۵۸: چو سرو هر که در این بوستان هوای ت ...117شمارهٔ ۱۵۹: چو عطّار صبا در چین زلفت مشگ می ب ...118شمارهٔ ۱۶۰: چون نه شادیّ و نه محنت به کسی می ...119شمارهٔ ۱۶۱: چو نام مستیِ نرگس به بزم باغ برآم ...120شمارهٔ ۱۶۲: خدا بتان جفا کیش را وفا بخشد 121شمارهٔ ۱۶۳: خطت را تا به خون ریزی نشان شد 122شمارهٔ ۱۶۴: خطت صحیفهٔ مه را نقاب مشگین کرد 123شمارهٔ ۱۶۵: خیال روی تو از سر به در نخواهم کر ...124شمارهٔ ۱۶۶: خیز که پیر مغان میکده را درگشاد 125شمارهٔ ۱۶۷: در ازل مهر تو با جان رقم غم می زد 126شمارهٔ ۱۶۸: در ازل قطرهٔ خونی که ز آب و گِل ش ...127شمارهٔ ۱۶۹: در چمن سبزهٔ سیراب به هرجا که رسی ...128شمارهٔ ۱۷۰: در چمن دوش به گل بلبل دشوار پسند 129شمارهٔ ۱۷۱: دلم جز داغ نومیدی ز جان حاصل همین ...130شمارهٔ ۱۷۲: دل جز به غمت خاطر خوشنود ندارد 131شمارهٔ ۱۷۳: دل به رویت هوس صحبت جانی دارد 132شمارهٔ ۱۷۴: دل نه جز غصّه محرمی دارد 133شمارهٔ ۱۷۵: دل به یاد لب لعلت سخن از نوش نکرد 134شمارهٔ ۱۷۶: دلم جز با غمت خرّم نباشد 135شمارهٔ ۱۷۷: دلِ شکسته چو در آرزوی لعل تو خون ...136شمارهٔ ۱۷۸: دل جفای خطت از دور قمر می داند 137شمارهٔ ۱۷۹: دلم از زلف تو پا بستهٔ سودا آمد 138شمارهٔ ۱۸۰: دل در آن زلف شد و روی دل افروز ند ...139شمارهٔ ۱۸۱: دوش می گفتم که ماه این دلفروزی از ...140شمارهٔ ۱۸۲: راستی را شیوه یی کآن سرو قامت می ...141شمارهٔ ۱۸۳: روی تو طعنه بر گُل سیراب می زند 142شمارهٔ ۱۸۴: ز بهر غارت جان عشق لشکر اندازد 143شمارهٔ ۱۸۵: ز غمزه چشم تو چون تیر در کمان آور ...144شمارهٔ ۱۸۶: سپاه عشق از آن لحظه خیمه بالا زد 145شمارهٔ ۱۸۷: سرشک تا به کی از چشم آن و این افت ...146شمارهٔ ۱۸۸: سرکشید از کبر ابلیس و چنین مهجور ...147شمارهٔ ۱۸۹: سرو هرگز در چمن کاری چنین زیبا نک ...148شمارهٔ ۱۹۰: سروِ قدّت طرف باغ چو پا می ماند 149شمارهٔ ۱۹۱: سریر فقر که با هیچ پادشا ندهند 150شمارهٔ ۱۹۲: سزد که زلف تو آن رخ پی نظاره نمای ...151شمارهٔ ۱۹۳: شبی کآن ماه با ما خوش برآید 152شمارهٔ ۱۹۴: صاحب روی نکو منصب دولت دارد 153شمارهٔ ۱۹۵: ز بس کز گریه چشم من به خونِ ناب م ...154شمارهٔ ۱۹۶: صبا به تحفه نسیمی که دلگشای آرد 155شمارهٔ ۱۹۷: طالب دردِ عشق تو فکر دوا نمی کند 156شمارهٔ ۱۹۸: طوطیِ عقلم که دعویّ تکلّم می کند 157شمارهٔ ۱۹۹: عاقبت حسرتِ لعل تو دلم را خون کرد 158شمارهٔ ۲۰۰: غم نیست اگر زلفت با فتنه سری دارد 159شمارهٔ ۲۰۱: کس نیست که کار ما برآرد 160شمارهٔ ۲۰۲: کسی چو نیست که پیش تو عذر ما خواه ...161شمارهٔ ۲۰۳: کسی را که رویت هوس می کند 162شمارهٔ ۲۰۴: کسی کآشفتهٔ سودای آن زنجیر مو آمد 163شمارهٔ ۲۰۵: کسی که نسبت قدّت به سرو ناز کند 164شمارهٔ ۲۰۶: کسی چون گل دهن پرخنده دارد 165شمارهٔ ۲۰۷: کسی کاو به جانان وصالی ندارد 166شمارهٔ ۲۰۸: کسی که سلسلهٔ زلف مشکبو دارد 167شمارهٔ ۲۰۹: کسی کز خوان قسمت مفلسان را جام می ...168شمارهٔ ۲۱۰: کمند زلف توام پای بند سودا کرد 169شمارهٔ ۲۱۱: کنون چو در طلبش اشک رو به ره دارد 170شمارهٔ ۲۱۲: گر ای اشک دیده به خویشت بخواند 171شمارهٔ ۲۱۳: گر بعد اجل دردِ تو با خویش توان ب ...172شمارهٔ ۲۱۴: گر تیغ زند یار نخواهیم حذر کرد 173شمارهٔ ۲۱۵: گرچه هر دم سیل اشک ما به دریا می ...174شمارهٔ ۲۱۶: گرچه دل بهره ز کیش تو خدنگی دارد 175شمارهٔ ۲۱۷: گرچه شب غم ساختم چون شمع من با سو ...176شمارهٔ ۲۱۸: گر ز بالای تو هر ساعت بلا باید کش ...177شمارهٔ ۲۱۹: گر شبی ماه رخت پرده ز رو برگیرد 178شمارهٔ ۲۲۰: گر قدح با لب میگون تو لافی دارد 179شمارهٔ ۲۲۱: گر نه با من سر زلفت به جفا پیدا ش ...180شمارهٔ ۲۲۲: گر ندیدی کز سرای دیده ام خون می چ ...181شمارهٔ ۲۲۳: گر همچونی دم می زنم از سوز دل خون ...182شمارهٔ ۲۲۴: گل جامه دران بار دگر سر به در آور ...183شمارهٔ ۲۲۵: گهی به پای تو جانم سرِ نیاز کشید 184شمارهٔ ۲۲۶: گوهر اشکم که راز دل هویدا می کند 185شمارهٔ ۲۲۷: گهی چشمت به نیش غم دلم را ریش می ...186شمارهٔ ۲۲۸: گهی که باغ ز فصل بهار یاد دهد 187شمارهٔ ۲۲۹: گهی کز خوان قسمت مفلسان را کام می ...188شمارهٔ ۲۳۰: گهی که آیت حسن تو را بیان کردند 189شمارهٔ ۲۳۱: لبت جانبخش و دلجو می نماید 190شمارهٔ ۲۳۲: ما را ز سر خیال تو بیرون نمی شود 191شمارهٔ ۲۳۳: ماه رخسارِ تو دید و عاشقی بنیاد ک ...192شمارهٔ ۲۳۴: مرا بی تو راحت الم می نماید 193شمارهٔ ۲۳۵: مرا تا سوز دل هر شب بلای تن نخواه ...194شمارهٔ ۲۳۶: مرا دوش از آن لب بسی رنگ بود 195شمارهٔ ۲۳۷: مرا که دوش زِیادت زیاده دردی بود 196شمارهٔ ۲۳۸: مرا می سوزد آن بدخو که کار خودنکو ...197شمارهٔ ۲۳۹: مرا یاد آن روی دیوانه کرد 198شمارهٔ ۲۴۰: مسافران که در این ره به کاروان رف ...199شمارهٔ ۲۴۱: میر مجلس که چو لب بادهٔ روشن دارد 200شمارهٔ ۲۴۲: ناز مه جز به همین نیست که نوری دا ...201شمارهٔ ۲۴۳: نکردم جز به زلف یار پیوند 202شمارهٔ ۲۴۴: واقف از جام می لعل تو مدهوشانند 203شمارهٔ ۲۴۵: هر جفایی که کند روی تو نیکو باشد 204شمارهٔ ۲۴۶: هر خطایی که سزاوار عتابی باشد 205شمارهٔ ۲۴۷: هردم از جانب او تیغ بلا می آید 206شمارهٔ ۲۴۸: هردم از غیبم به گوش دل ندایی می ر ...207شمارهٔ ۲۴۹: هر دم به صورتی یار دیدار می نماید 208شمارهٔ ۲۵۰: هر شبی زلفش مرا دربند سودا می کشد 209شمارهٔ ۲۵۱: هرکجا خطّ تو عرض نافهٔ چینی کند 210شمارهٔ ۲۵۲: هرکه زاین وادی به کوی بخت و دولت ...211شمارهٔ ۲۵۳: هرکه سر در قدمِ مردم مقبل ننهاد 212شمارهٔ ۲۵۴: هرگز به جهان چیزی جز یار نمی ماند 213شمارهٔ ۲۵۵: هندوی زلف تو زآن حال مشوّش دارد 214شمارهٔ ۲۵۶: یارب کدام دل که ز سوز تو دم نزد 215شمارهٔ ۲۵۷: یار درد بی دلان را دید و تدبیری ن ...216شمارهٔ ۲۵۸: یار در کار دلم کوشش بسیاری کرد 217شمارهٔ ۲۵۹: از چشم ما چو می طلبد لعل او گهر 218شمارهٔ ۲۶۰: از گوهر اشک ار نشود دیده توانگر 219شمارهٔ ۲۶۱: چه بود افسانهٔ منصور با یار 220شمارهٔ ۲۶۲: دلا غم یار ما شد دل به جا دار 221شمارهٔ ۲۶۳: گر به رویت کنند نسبت حور 222شمارهٔ ۲۶۴: عمری دویده ایم به دنبالِ اهل راز 223شمارهٔ ۲۶۵: ما را ز روزگار غمِ روزگار بس 224شمارهٔ ۲۶۶: آب شد پیش لبت قند چو تر کردیمش 225شمارهٔ ۲۶۷: آن دل که به فن برد ز من غمزهٔ مست ...226شمارهٔ ۲۶۸: آنکه رحمی نیست بر حال منش 227شمارهٔ ۲۶۹: اشکِ چشم من که جان نقد روان می خو ...228شمارهٔ ۲۷۰: اگر در بند سودا نیست با من زلف مش ...229شمارهٔ ۲۷۱: تا در دلت غمی بوَد از دلپذیر خویش 230شمارهٔ ۲۷۲: چه کرد سرو به قدّت که بر کشیدندش 231شمارهٔ ۲۷۳: چون طلب کردیم فیضی از سحاب رحمتش 232شمارهٔ ۲۷۴: در عشق از آن خوشدلم از چشم ترِ خو ...233شمارهٔ ۲۷۵: دلا به دست هوس تار زلف یار مکش 234شمارهٔ ۲۷۶: کجاست ساغر می تا به گردش آرندش 235شمارهٔ ۲۷۷: دل چو گشت از جام معنی جرعه نوش 236شمارهٔ ۲۷۸: روزگاری ست که از غایت نادانی خویش 237شمارهٔ ۲۷۹: گر ترحّم نکند طرّهٔ بی آرامش 238شمارهٔ ۲۸۰: ما را به درِ دوست گشاد از هوس خوی ...239شمارهٔ ۲۸۱: ما را همین زبانی ست آن نیز در دعا ...240شمارهٔ ۲۸۲: یار اگر بد کند ای دل نتوان گفت بد ...241شمارهٔ ۲۸۳: هر نقد دل کآن غمزهٔ پر حیله می آر ...242شمارهٔ ۲۸۴: گر بیابد شرف خدمت آن حور ملک 243شمارهٔ ۲۸۵: شمع می گفت به پروانه شبی در محفل 244شمارهٔ ۲۸۶: آه کز زلفت اسیر بند زنّار آمدم 245شمارهٔ ۲۸۷: از آن ز دیده و دل اشک و آه می خوا ...246شمارهٔ ۲۸۸: ای ز چشمت چشم نرگس نسخه یی امّا س ...247شمارهٔ ۲۸۹: تا به روی از دیده اشک لاله گون می ...248شمارهٔ ۲۹۰: تا خاک راه همت اهل صفا شدم 249شمارهٔ ۲۹۱: خیزید تا ز خاک درش درد سر بریم 250شمارهٔ ۲۹۲: دل خون شد و زاین راه به جایی نرسی ...251شمارهٔ ۲۹۳: دل گم شد و جز بر دهنش نیست گمانم 252شمارهٔ ۲۹۴: زهی تیره از زلف تو روز، شام 253شمارهٔ ۲۹۵: سرشک جانب خاک در تو بست احرام 254شمارهٔ ۲۹۶: گرچه از جا شد دل و بر جان بلا می ...255شمارهٔ ۲۹۷: گرچه روزی چند دور از کعبهٔ روی تو ...256شمارهٔ ۲۹۸: گهی که جانب آن زلف خم به خم بینیم 257شمارهٔ ۲۹۹: ما به اوّل ستم زلف تو را خوش کردی ...258شمارهٔ ۳۰۰: ما به فکر دهنت ذوق شکر یافته ایم 259شمارهٔ ۳۰۱: مابه وجهی صفت روی تو با مه کردیم 260شمارهٔ ۳۰۲: ما در خیال زلف تو شبگیر می کنیم 261شمارهٔ ۳۰۳: ما دل به تو دادیم و کمِ خویش گرفت ...262شمارهٔ ۳۰۴: ما ز تقصیر عبادت چون پشیمان آمدیم 263شمارهٔ ۳۰۵: ما که هرشب همچو شمع از تاب و تب د ...264شمارهٔ ۳۰۶: مرا که بر سر کویت سگ وفا دارم 265شمارهٔ ۳۰۷: مرا مکش که تو را خاک رهگذار شدم 266شمارهٔ ۳۰۸: من که با لعل تو فارغ ز می رنگینم 267شمارهٔ ۳۰۹: من که از دیدهٔ معنی به رخت می نگر ...268شمارهٔ ۳۱۰: آخر ای جان لب شیرین تو را جان گفت ...269شمارهٔ ۳۱۱: ای رفیقان به شب هجر چو از آتش من 270شمارهٔ ۳۱۲: ای مهر تو انیس دل ناتوان من 271شمارهٔ ۳۱۳: با آنکه بر مزارم نگذشت قاتل من 272شمارهٔ ۳۱۴: به غیر چشمهٔ حیوان کرا رسد گفتن 273شمارهٔ ۳۱۵: تا دست دهد روی چو خورشید تودیدن 274شمارهٔ ۳۱۶: تا رندی و نیاز نشد رسم و راه من 275شمارهٔ ۳۱۷: تا می فشاند سوز دل خون از کباب خو ...276شمارهٔ ۳۱۸: گر تو را میلی ست بر قتل زبون خویش ...277شمارهٔ ۳۱۹: گرچه اسرار نهانی می شود معلوم من 278شمارهٔ ۳۲۰: گر شود بر خاک کویت فرصت سر باختن 279شمارهٔ ۳۲۱: من که باشم که بود لایق تو خدمت من 280شمارهٔ ۳۲۲: ای به حُسن آفتاب چاکر تو 281شمارهٔ ۳۲۳: به هوا و هوس نکهت پیراهن تو 282شمارهٔ ۳۲۴: تا چمن دم زد ز لطف عارض رعنای او 283شمارهٔ ۳۲۵: تا قدح هردم چرا بوسد لب میگون او 284شمارهٔ ۳۲۶: خیز ای ندیم خاصّ درِ پادشاه شو 285شمارهٔ ۳۲۷: دلیر آن است که در دیده بود منزل ا ...286شمارهٔ ۳۲۸: صوفی ما جام باشد باده تا باشد در ...287شمارهٔ ۳۲۹: کسی که پیرویِ عشق نیست عادت او 288شمارهٔ ۳۳۰: کسی که خاک درِ دوست نیست افسر او 289شمارهٔ ۳۳۱: لاله کز گل می برد دل چهرهٔ رعنای ...290شمارهٔ ۳۳۲: لطفی که می کند به محبّان عذار او 291شمارهٔ ۳۳۳: من آن نیَم که گذارم ز دست دامن تو 292شمارهٔ ۳۳۴: ای تیرِ غمت را دل عشّاق نشانه 293شمارهٔ ۳۳۵: کنایت ها به آب خضر گفته 294شمارهٔ ۳۳۶: گهی دل می خورد خونم گه از راه جفا ...295شمارهٔ ۳۳۷: نامهٔ طاعت و عصیان چه سفید و چه س ...296شمارهٔ ۳۳۸: همه شب در غم آن ماه پاره 297شمارهٔ ۳۳۹: از این شکسته دو روزی اگر جدا باشی 298شمارهٔ ۳۴۰: اگرچه مشگ را باشد به هر سویی خرید ...299شمارهٔ ۳۴۱: ای اشک مرا از سر کویش خبری گوی 300شمارهٔ ۳۴۲: ای اشک چو در راه طلب گرم دویدی 301شمارهٔ ۳۴۳: ای به بوی تو صبا شیفتهٔ هر چمنی 302شمارهٔ ۳۴۴: ای پارسا که دایم رو در نماز داری 303شمارهٔ ۳۴۵: ای دل آن دم شرف صحبت دلبر یابی 304شمارهٔ ۳۴۶: ای دل از خویش گذر تا که به جایی ب ...305شمارهٔ ۳۴۷: ای دل به طریقی سوی زلفش اگر افتی 306شمارهٔ ۳۴۸: ای دل سر تسلیم بنه بر کف پایی 307شمارهٔ ۳۴۹: ای که بر صفحهٔ مه خطّ غباری داری 308شمارهٔ ۳۵۰: ای که در عالم خوبی به لطافت علمی 309شمارهٔ ۳۵۱: ای گذشته قدت از سرو به خوش رفتاری 310شمارهٔ ۳۵۲: ای گل از روی تو آموخته خندان رویی 311شمارهٔ ۳۵۳: بدین شوخی که تو بنیاد داری 312شمارهٔ ۳۵۴: تا در قدم اهل دلی خاک نگردی 313شمارهٔ ۳۵۵: تا دلم را به غم هجر در انداخته ای 314شمارهٔ ۳۵۶: تا کی ای شوخ به هر بیخبری می سازی 315شمارهٔ ۳۵۷: تا همچو غنچه خندان از خود به در ن ...316شمارهٔ ۳۵۸: تو ای مه گر چه شوخ و بیوفایی 317شمارهٔ ۳۵۹: چند ای سرشکِ خون دم از پاکیِّ گوه ...318شمارهٔ ۳۶۰: چه طرفه طرفه تو نقشی چه بوالعجب ن ...319شمارهٔ ۳۶۱: خیز ای مست و سلامی به رخ ساقی گوی 320شمارهٔ ۳۶۲: دلا تا محنتی بر خودنبینی 321شمارهٔ ۳۶۳: دلا چو روی به اقبال مقبلی داری 322شمارهٔ ۳۶۴: دلا ز لذت مستی گهی خبر یابی 323شمارهٔ ۳۶۵: شد باز به دیدار سحر چشم جهانی 324شمارهٔ ۳۶۶: کجا باشد چو می روشن ضمیری 325شمارهٔ ۳۶۷: گر ای دل بر طریق عذرخواهی 326شمارهٔ ۳۶۸: گر تو ای شمع شبی هم نفس من باشی 327شمارهٔ ۳۶۹: گرچه بر اسب سلطنت شاهی و شاهزاده ...328شمارهٔ ۳۷۰: ما نداریم به غیر از جگرِ افگاری 329شمارهٔ ۳۷۱: مرا ای مه اگر دیوانه گفتی 330شمارهٔ ۳۷۲: مرا در بزم رندان جرعه نوشی 331شمارهٔ ۳۷۳: مشکل عشق تو بسیار است و ما را دل ...332شمارهٔ ۳۷۴: مشاطّه سر زلف تو ببرید به بازی 333شمارهٔ ۳۷۵: منم و بادیهٔ عشق و دل آگاهی 334شمارهٔ ۳۷۶: نیست در عشق تو سوز من و شمع امروز ...335شمارهٔ ۳۷۷: وصل جمشید طلب تا که به جامی برسی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ