به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

خیالی بخاری

خیالی بخاریغزل هاشمارهٔ ۴۶: تا دل از سیر و سلوک رهش آگاهی یافت

1730عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

تا دل از سیر و سلوک رهش آگاهی یافت
راه بیرون شدن از ورطهٔ گمراهی یافت
هرکه ره یافت بدین در به گدایی روزی
منصب دولت و منشور شهنشاهی یافت
ای گل از مرغ سحر قدر شب وصل بپرس
کاین سعادت به دعاهای سحرگاهی یافت
پای در ره بنه و دست ز خود کوته کن
که درازیّ امل دست ز کوتاهی یافت
ای خیالی غرض خویش ز فیض کرمش
خواه، چون هرچه از او می طلبی خواهی یافت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۴۵: تا در این بادیه توفیق ازل همره ماس ...2شمارهٔ ۴۶: تا دل از سیر و سلوک رهش آگاهی یافت 3شمارهٔ ۴۷: تا دل از شوق گل رویت ره صحرا گرفت 4شمارهٔ ۴۸: تا ز سودا زدگان عشق خریداری یافت 5شمارهٔ ۴۹: تا سر زلف تو در دست صبا افتاده ست 6شمارهٔ ۵۰: تا سرو مرا عارض چون یاسمنی هست 7شمارهٔ ۵۱: تا سنبل زلفت خبر از گلشن جان گفت 8شمارهٔ ۵۲: چمن را تا نسیمت در دماغ است 9شمارهٔ ۵۳: خشنود بودن از غمِ عشق تو کار ماست 10شمارهٔ ۵۴: دلا بنیاد جان را محکمی نیست 11شمارهٔ ۵۵: دلا طریقهٔ عشّاق خود پرستی نیست 12شمارهٔ ۵۶: دل به زاری دامن زلف جفا کارش گرفت 13شمارهٔ ۵۷: دلم را مقام عبادت درِ اوست 14شمارهٔ ۵۸: دلم از دردِ فراق تو قوی افگار است 15شمارهٔ ۵۹: دل ناگرفته خال تو در زلف جا گرفت 16شمارهٔ ۶۰: دل وصل تو می خواهد و دلخواست همین ...17شمارهٔ ۶۱: دلی که صرف تو شد نقد عشق قیمت اوست 18شمارهٔ ۶۲: رنجور عشق را سر ناز طبیب نیست 19شمارهٔ ۶۳: ز بس که عشق تو شوری به شهر و کو ان ...20شمارهٔ ۶۴: زلف تو را که شامِ پریشانی من است 21شمارهٔ ۶۵: سروِ بالای تو در عالم خوبی علم است 22شمارهٔ ۶۶: سروِ بالای تو را شیوه بلا انگیزی س ...23شمارهٔ ۶۷: سرو تا بندهٔ بالای تو شد آزاد است 24شمارهٔ ۶۸: سنبل باغ رخت غالیه بو افتاده ست 25شمارهٔ ۶۹: شمع رویت را چراغ آسمان پروانه یی س ...26شمارهٔ ۷۰: کدامین رسم و آیینی که در رندان مفر ...27شمارهٔ ۷۱: کجا روم که مرا جز درت پناهی نیست 28شمارهٔ ۷۲: که می داند میِ شوق از چه جام است 29شمارهٔ ۷۳: گر چه ابر زندگی جان بخش و صافی مشر ...30شمارهٔ ۷۴: گرچه اشک منِ غمدیده سراسر گهر است 31شمارهٔ ۷۵: گرچه تو حقیری و گناه تو عظیم است 32شمارهٔ ۷۶: گرچه شمار عاشق زنّار زلف یار است 33شمارهٔ ۷۷: گرچه طریق وفا قدیم است 34شمارهٔ ۷۸: گرچه ماه نو به شوخی بی نظیر عالم ا ...35شمارهٔ ۷۹: گریهٔ خون سرِ ره بر منِ درویش گرفت 36شمارهٔ ۸۰: گنجی ست عشق یار که عالم خراب اوست 37شمارهٔ ۸۱: لاله را همچو بتان عارض دلجویی نیست 38شمارهٔ ۸۲: مرا از دل خبر جز بی دلی نیست 39شمارهٔ ۸۳: مرا که تحفهٔ جان در بدن هدایت توست 40شمارهٔ ۸۴: نالهٔ دلسوز نی شرح غمی بیش نیست 41شمارهٔ ۸۵: نرگس خیال چشم تو در خواب ناز یافت 42شمارهٔ ۸۶: نقدی ست دل که سکّهٔ محنت به نام او ...43شمارهٔ ۸۷: هر آن حدیث که در دعویِ محبّت توست 44شمارهٔ ۸۸: هر خسته خاطری که چو نی چشم باز نیس ...45شمارهٔ ۸۹: هر دُر اشکی که آمد چشم گریان را به ...46شمارهٔ ۹۰: هر دل که به عشق مبتلا نیست 47شمارهٔ ۹۱: هرکسی گوید که درد عشق را تدبیر چیس ...48شمارهٔ ۹۲: هرکه از دیدار جانان همچو من مهجور ...49شمارهٔ ۹۳: یار جز در پیِ آزار دل ریش نرفت 50شمارهٔ ۹۴: آزاد بنده یی که قبول دلی شود 51شمارهٔ ۹۵: آن شاخ گل خرامان در باغ چون برآید 52شمارهٔ ۹۶: آن گوهر حسنی که بدان فخر توان کرد 53شمارهٔ ۹۷: آن دم ایاز خاص به مقصود می رسد 54شمارهٔ ۹۸: آنها که ز آیینهٔ دل زنگ زدودند 55شمارهٔ ۹۹: آه که نیش غمت خاطر من ریش کرد 56شمارهٔ ۱۰۰: از آتش دل هر کس در سینه غمی دارد 57شمارهٔ ۱۰۱: از مخزن دل دیده هر آن دُر که بر آ ...58شمارهٔ ۱۰۲: اشکم به جست و جوی او بر خاک آن در ...59شمارهٔ ۱۰۳: افسوس که ره بینان یک یک ز نظر رفت ...60شمارهٔ ۱۰۴: اگرچه دل نصیب از چشم شوخت مکر و ف ...61شمارهٔ ۱۰۵: اگر چه صاحب معنی همه هنر باشد 62شمارهٔ ۱۰۶: اگر معارضه حُسن تو را به حور افتد 63شمارهٔ ۱۰۷: اوّل استادی که عشق و حسن را تقسیم ...64شمارهٔ ۱۰۸: اهل دل در طلبت صاحب تدبیر شدند 65شمارهٔ ۱۰۹: ای دل از باطن آن فرقه که صاحب قدم ...66شمارهٔ ۱۱۰: ای لبت کام دل بی سروسامانی چند 67شمارهٔ ۱۱۱: ای آنکه به جور از تو تبرّا نتوان ...68شمارهٔ ۱۱۲: با آفتاب رویت چون مه نمی برآید 69شمارهٔ ۱۱۳: باد از هوای کوی تو پیغام می دهد 70شمارهٔ ۱۱۴: باز آواز نی و فریاد درد انگیز عود 71شمارهٔ ۱۱۵: باد اگر یاد سرو ما نکند 72شمارهٔ ۱۱۶: باز از قدم گل چمن پیر جوان شد 73شمارهٔ ۱۱۷: باز این دل خود کام به فرمان کسی ش ...74شمارهٔ ۱۱۸: باز بالا بنمودی و بلا خواهد شد 75شمارهٔ ۱۱۹: باز بیرون شدی و نوبت حیرانی شد 76شمارهٔ ۱۲۰: باز ره بینان نشان از قرب منزل می ...77شمارهٔ ۱۲۱: باشد که ز رخسار ترا پرده برافتد 78شمارهٔ ۱۲۲: با غمت هرچند کار درد ما مشکل شود 79شمارهٔ ۱۲۳: به بازی حلقهٔ زلف تو دل برد از من ...80شمارهٔ ۱۲۴: به جهان لطیف طبعی که ز خود ملال د ...81شمارهٔ ۱۲۵: تابِ خطت قرار ز بخت سیاه برد 82شمارهٔ ۱۲۶: تابِ رویت رونق خورشید عالمتاب برد 83شمارهٔ ۱۲۷: تا بر بیاض رویت خطّ سیه برآمد 84شمارهٔ ۱۲۸: تاب رویت به فروغ مه تابان ماند 85شمارهٔ ۱۲۹: تا به رحمت خوان قسمت را مزیّن کرد ...86شمارهٔ ۱۳۰: تا بنفشه برد بویی از خطت در تاب ش ...87شمارهٔ ۱۳۱: تا به سودای تو دل را عشق و همّت ی ...88شمارهٔ ۱۳۲: تا به کی چشم تو جز غارت دینها نکن ...89شمارهٔ ۱۳۳: تا به کی نقد دلم صرف غم هجران شود 90شمارهٔ ۱۳۴: تا به معنی اهل صورت دم ز آب و گل ...91شمارهٔ ۱۳۵: تا جان ز وفای دهن تنگ تو دم زد 92شمارهٔ ۱۳۶: تا جفایی نکشد دل به وفایی نرسد 93شمارهٔ ۱۳۷: تا خرد خیمه سوی عالم جسمانی زد 94شمارهٔ ۱۳۸: تا خطت خود را به سودای خطا خواهد ...95شمارهٔ ۱۳۹: تا دل به وصف آن دهن عرض تکلّم می ...96شمارهٔ ۱۴۰: تا دلم شیوهٔ آن زلف دوتا می داند 97شمارهٔ ۱۴۱: تا راهروان در حرم دل نرسیدند 98شمارهٔ ۱۴۲: تا ز خاک قدمت باد خبر می آرد 99شمارهٔ ۱۴۳: تا ز عشق اهل نظر آئینه یی برساختن ...100شمارهٔ ۱۴۴: تا زلف تو دلم را پا بستهٔ بلا کرد 101شمارهٔ ۱۴۵: تا زلف رهزن تو ز عنبر کمند کرد 102شمارهٔ ۱۴۶: تا ز نسیم رحتمش رایحه یی به ما رس ...103شمارهٔ ۱۴۷: تا کافر چشمت ز مژه عزم سپه کرد 104شمارهٔ ۱۴۸: تا گرد عارض تو خط سبز بردمید 105شمارهٔ ۱۴۹: تا گلشن از طراوت روی تو یاد داد 106شمارهٔ ۱۵۰: تا نخست از طرف عشق تو فرمان نرسید 107شمارهٔ ۱۵۱: تا نشد زلفت پریشان وقت ما برهم نز ...108شمارهٔ ۱۵۲: ترک چشمت بی سپاه حُسن خنجر می زند 109شمارهٔ ۱۵۳: تو را به جز سخن اندر دهن نمی گنجد 110شمارهٔ ۱۵۴: چشمت آزار ما چه می خواهد 111شمارهٔ ۱۵۵: چشمت که به جز فتنه گری کار ندارد 112شمارهٔ ۱۵۶: چنین که چشم تو پروای دادخواه ندار ...113شمارهٔ ۱۵۷: چو زلف بی قرارش قصد جان کرد 114شمارهٔ ۱۵۸: چو سرو هر که در این بوستان هوای ت ...115شمارهٔ ۱۵۹: چو عطّار صبا در چین زلفت مشگ می ب ...116شمارهٔ ۱۶۰: چون نه شادیّ و نه محنت به کسی می ...117شمارهٔ ۱۶۱: چو نام مستیِ نرگس به بزم باغ برآم ...118شمارهٔ ۱۶۲: خدا بتان جفا کیش را وفا بخشد 119شمارهٔ ۱۶۳: خطت را تا به خون ریزی نشان شد 120شمارهٔ ۱۶۴: خطت صحیفهٔ مه را نقاب مشگین کرد 121شمارهٔ ۱۶۵: خیال روی تو از سر به در نخواهم کر ...122شمارهٔ ۱۶۶: خیز که پیر مغان میکده را درگشاد 123شمارهٔ ۱۶۷: در ازل مهر تو با جان رقم غم می زد 124شمارهٔ ۱۶۸: در ازل قطرهٔ خونی که ز آب و گِل ش ...125شمارهٔ ۱۶۹: در چمن سبزهٔ سیراب به هرجا که رسی ...126شمارهٔ ۱۷۰: در چمن دوش به گل بلبل دشوار پسند 127شمارهٔ ۱۷۱: دلم جز داغ نومیدی ز جان حاصل همین ...128شمارهٔ ۱۷۲: دل جز به غمت خاطر خوشنود ندارد 129شمارهٔ ۱۷۳: دل به رویت هوس صحبت جانی دارد 130شمارهٔ ۱۷۴: دل نه جز غصّه محرمی دارد 131شمارهٔ ۱۷۵: دل به یاد لب لعلت سخن از نوش نکرد 132شمارهٔ ۱۷۶: دلم جز با غمت خرّم نباشد 133شمارهٔ ۱۷۷: دلِ شکسته چو در آرزوی لعل تو خون ...134شمارهٔ ۱۷۸: دل جفای خطت از دور قمر می داند 135شمارهٔ ۱۷۹: دلم از زلف تو پا بستهٔ سودا آمد 136شمارهٔ ۱۸۰: دل در آن زلف شد و روی دل افروز ند ...137شمارهٔ ۱۸۱: دوش می گفتم که ماه این دلفروزی از ...138شمارهٔ ۱۸۲: راستی را شیوه یی کآن سرو قامت می ...139شمارهٔ ۱۸۳: روی تو طعنه بر گُل سیراب می زند 140شمارهٔ ۱۸۴: ز بهر غارت جان عشق لشکر اندازد 141شمارهٔ ۱۸۵: ز غمزه چشم تو چون تیر در کمان آور ...142شمارهٔ ۱۸۶: سپاه عشق از آن لحظه خیمه بالا زد 143شمارهٔ ۱۸۷: سرشک تا به کی از چشم آن و این افت ...144شمارهٔ ۱۸۸: سرکشید از کبر ابلیس و چنین مهجور ...145شمارهٔ ۱۸۹: سرو هرگز در چمن کاری چنین زیبا نک ...146شمارهٔ ۱۹۰: سروِ قدّت طرف باغ چو پا می ماند 147شمارهٔ ۱۹۱: سریر فقر که با هیچ پادشا ندهند 148شمارهٔ ۱۹۲: سزد که زلف تو آن رخ پی نظاره نمای ...149شمارهٔ ۱۹۳: شبی کآن ماه با ما خوش برآید 150شمارهٔ ۱۹۴: صاحب روی نکو منصب دولت دارد 151شمارهٔ ۱۹۵: ز بس کز گریه چشم من به خونِ ناب م ...152شمارهٔ ۱۹۶: صبا به تحفه نسیمی که دلگشای آرد 153شمارهٔ ۱۹۷: طالب دردِ عشق تو فکر دوا نمی کند 154شمارهٔ ۱۹۸: طوطیِ عقلم که دعویّ تکلّم می کند 155شمارهٔ ۱۹۹: عاقبت حسرتِ لعل تو دلم را خون کرد 156شمارهٔ ۲۰۰: غم نیست اگر زلفت با فتنه سری دارد 157شمارهٔ ۲۰۱: کس نیست که کار ما برآرد 158شمارهٔ ۲۰۲: کسی چو نیست که پیش تو عذر ما خواه ...159شمارهٔ ۲۰۳: کسی را که رویت هوس می کند 160شمارهٔ ۲۰۴: کسی کآشفتهٔ سودای آن زنجیر مو آمد 161شمارهٔ ۲۰۵: کسی که نسبت قدّت به سرو ناز کند 162شمارهٔ ۲۰۶: کسی چون گل دهن پرخنده دارد 163شمارهٔ ۲۰۷: کسی کاو به جانان وصالی ندارد 164شمارهٔ ۲۰۸: کسی که سلسلهٔ زلف مشکبو دارد 165شمارهٔ ۲۰۹: کسی کز خوان قسمت مفلسان را جام می ...166شمارهٔ ۲۱۰: کمند زلف توام پای بند سودا کرد 167شمارهٔ ۲۱۱: کنون چو در طلبش اشک رو به ره دارد 168شمارهٔ ۲۱۲: گر ای اشک دیده به خویشت بخواند 169شمارهٔ ۲۱۳: گر بعد اجل دردِ تو با خویش توان ب ...170شمارهٔ ۲۱۴: گر تیغ زند یار نخواهیم حذر کرد 171شمارهٔ ۲۱۵: گرچه هر دم سیل اشک ما به دریا می ...172شمارهٔ ۲۱۶: گرچه دل بهره ز کیش تو خدنگی دارد 173شمارهٔ ۲۱۷: گرچه شب غم ساختم چون شمع من با سو ...174شمارهٔ ۲۱۸: گر ز بالای تو هر ساعت بلا باید کش ...175شمارهٔ ۲۱۹: گر شبی ماه رخت پرده ز رو برگیرد 176شمارهٔ ۲۲۰: گر قدح با لب میگون تو لافی دارد 177شمارهٔ ۲۲۱: گر نه با من سر زلفت به جفا پیدا ش ...178شمارهٔ ۲۲۲: گر ندیدی کز سرای دیده ام خون می چ ...179شمارهٔ ۲۲۳: گر همچونی دم می زنم از سوز دل خون ...180شمارهٔ ۲۲۴: گل جامه دران بار دگر سر به در آور ...181شمارهٔ ۲۲۵: گهی به پای تو جانم سرِ نیاز کشید 182شمارهٔ ۲۲۶: گوهر اشکم که راز دل هویدا می کند 183شمارهٔ ۲۲۷: گهی چشمت به نیش غم دلم را ریش می ...184شمارهٔ ۲۲۸: گهی که باغ ز فصل بهار یاد دهد 185شمارهٔ ۲۲۹: گهی کز خوان قسمت مفلسان را کام می ...186شمارهٔ ۲۳۰: گهی که آیت حسن تو را بیان کردند 187شمارهٔ ۲۳۱: لبت جانبخش و دلجو می نماید 188شمارهٔ ۲۳۲: ما را ز سر خیال تو بیرون نمی شود 189شمارهٔ ۲۳۳: ماه رخسارِ تو دید و عاشقی بنیاد ک ...190شمارهٔ ۲۳۴: مرا بی تو راحت الم می نماید 191شمارهٔ ۲۳۵: مرا تا سوز دل هر شب بلای تن نخواه ...192شمارهٔ ۲۳۶: مرا دوش از آن لب بسی رنگ بود 193شمارهٔ ۲۳۷: مرا که دوش زِیادت زیاده دردی بود 194شمارهٔ ۲۳۸: مرا می سوزد آن بدخو که کار خودنکو ...195شمارهٔ ۲۳۹: مرا یاد آن روی دیوانه کرد 196شمارهٔ ۲۴۰: مسافران که در این ره به کاروان رف ...197شمارهٔ ۲۴۱: میر مجلس که چو لب بادهٔ روشن دارد 198شمارهٔ ۲۴۲: ناز مه جز به همین نیست که نوری دا ...199شمارهٔ ۲۴۳: نکردم جز به زلف یار پیوند 200شمارهٔ ۲۴۴: واقف از جام می لعل تو مدهوشانند 201شمارهٔ ۲۴۵: هر جفایی که کند روی تو نیکو باشد 202شمارهٔ ۲۴۶: هر خطایی که سزاوار عتابی باشد 203شمارهٔ ۲۴۷: هردم از جانب او تیغ بلا می آید 204شمارهٔ ۲۴۸: هردم از غیبم به گوش دل ندایی می ر ...205شمارهٔ ۲۴۹: هر دم به صورتی یار دیدار می نماید 206شمارهٔ ۲۵۰: هر شبی زلفش مرا دربند سودا می کشد 207شمارهٔ ۲۵۱: هرکجا خطّ تو عرض نافهٔ چینی کند 208شمارهٔ ۲۵۲: هرکه زاین وادی به کوی بخت و دولت ...209شمارهٔ ۲۵۳: هرکه سر در قدمِ مردم مقبل ننهاد 210شمارهٔ ۲۵۴: هرگز به جهان چیزی جز یار نمی ماند 211شمارهٔ ۲۵۵: هندوی زلف تو زآن حال مشوّش دارد 212شمارهٔ ۲۵۶: یارب کدام دل که ز سوز تو دم نزد 213شمارهٔ ۲۵۷: یار درد بی دلان را دید و تدبیری ن ...214شمارهٔ ۲۵۸: یار در کار دلم کوشش بسیاری کرد 215شمارهٔ ۲۵۹: از چشم ما چو می طلبد لعل او گهر 216شمارهٔ ۲۶۰: از گوهر اشک ار نشود دیده توانگر 217شمارهٔ ۲۶۱: چه بود افسانهٔ منصور با یار 218شمارهٔ ۲۶۲: دلا غم یار ما شد دل به جا دار 219شمارهٔ ۲۶۳: گر به رویت کنند نسبت حور 220شمارهٔ ۲۶۴: عمری دویده ایم به دنبالِ اهل راز 221شمارهٔ ۲۶۵: ما را ز روزگار غمِ روزگار بس 222شمارهٔ ۲۶۶: آب شد پیش لبت قند چو تر کردیمش 223شمارهٔ ۲۶۷: آن دل که به فن برد ز من غمزهٔ مست ...224شمارهٔ ۲۶۸: آنکه رحمی نیست بر حال منش 225شمارهٔ ۲۶۹: اشکِ چشم من که جان نقد روان می خو ...226شمارهٔ ۲۷۰: اگر در بند سودا نیست با من زلف مش ...227شمارهٔ ۲۷۱: تا در دلت غمی بوَد از دلپذیر خویش 228شمارهٔ ۲۷۲: چه کرد سرو به قدّت که بر کشیدندش 229شمارهٔ ۲۷۳: چون طلب کردیم فیضی از سحاب رحمتش 230شمارهٔ ۲۷۴: در عشق از آن خوشدلم از چشم ترِ خو ...231شمارهٔ ۲۷۵: دلا به دست هوس تار زلف یار مکش 232شمارهٔ ۲۷۶: کجاست ساغر می تا به گردش آرندش 233شمارهٔ ۲۷۷: دل چو گشت از جام معنی جرعه نوش 234شمارهٔ ۲۷۸: روزگاری ست که از غایت نادانی خویش 235شمارهٔ ۲۷۹: گر ترحّم نکند طرّهٔ بی آرامش 236شمارهٔ ۲۸۰: ما را به درِ دوست گشاد از هوس خوی ...237شمارهٔ ۲۸۱: ما را همین زبانی ست آن نیز در دعا ...238شمارهٔ ۲۸۲: یار اگر بد کند ای دل نتوان گفت بد ...239شمارهٔ ۲۸۳: هر نقد دل کآن غمزهٔ پر حیله می آر ...240شمارهٔ ۲۸۴: گر بیابد شرف خدمت آن حور ملک 241شمارهٔ ۲۸۵: شمع می گفت به پروانه شبی در محفل 242شمارهٔ ۲۸۶: آه کز زلفت اسیر بند زنّار آمدم 243شمارهٔ ۲۸۷: از آن ز دیده و دل اشک و آه می خوا ...244شمارهٔ ۲۸۸: ای ز چشمت چشم نرگس نسخه یی امّا س ...245شمارهٔ ۲۸۹: تا به روی از دیده اشک لاله گون می ...246شمارهٔ ۲۹۰: تا خاک راه همت اهل صفا شدم 247شمارهٔ ۲۹۱: خیزید تا ز خاک درش درد سر بریم 248شمارهٔ ۲۹۲: دل خون شد و زاین راه به جایی نرسی ...249شمارهٔ ۲۹۳: دل گم شد و جز بر دهنش نیست گمانم 250شمارهٔ ۲۹۴: زهی تیره از زلف تو روز، شام 251شمارهٔ ۲۹۵: سرشک جانب خاک در تو بست احرام 252شمارهٔ ۲۹۶: گرچه از جا شد دل و بر جان بلا می ...253شمارهٔ ۲۹۷: گرچه روزی چند دور از کعبهٔ روی تو ...254شمارهٔ ۲۹۸: گهی که جانب آن زلف خم به خم بینیم 255شمارهٔ ۲۹۹: ما به اوّل ستم زلف تو را خوش کردی ...256شمارهٔ ۳۰۰: ما به فکر دهنت ذوق شکر یافته ایم 257شمارهٔ ۳۰۱: مابه وجهی صفت روی تو با مه کردیم 258شمارهٔ ۳۰۲: ما در خیال زلف تو شبگیر می کنیم 259شمارهٔ ۳۰۳: ما دل به تو دادیم و کمِ خویش گرفت ...260شمارهٔ ۳۰۴: ما ز تقصیر عبادت چون پشیمان آمدیم 261شمارهٔ ۳۰۵: ما که هرشب همچو شمع از تاب و تب د ...262شمارهٔ ۳۰۶: مرا که بر سر کویت سگ وفا دارم 263شمارهٔ ۳۰۷: مرا مکش که تو را خاک رهگذار شدم 264شمارهٔ ۳۰۸: من که با لعل تو فارغ ز می رنگینم 265شمارهٔ ۳۰۹: من که از دیدهٔ معنی به رخت می نگر ...266شمارهٔ ۳۱۰: آخر ای جان لب شیرین تو را جان گفت ...267شمارهٔ ۳۱۱: ای رفیقان به شب هجر چو از آتش من 268شمارهٔ ۳۱۲: ای مهر تو انیس دل ناتوان من 269شمارهٔ ۳۱۳: با آنکه بر مزارم نگذشت قاتل من 270شمارهٔ ۳۱۴: به غیر چشمهٔ حیوان کرا رسد گفتن 271شمارهٔ ۳۱۵: تا دست دهد روی چو خورشید تودیدن 272شمارهٔ ۳۱۶: تا رندی و نیاز نشد رسم و راه من 273شمارهٔ ۳۱۷: تا می فشاند سوز دل خون از کباب خو ...274شمارهٔ ۳۱۸: گر تو را میلی ست بر قتل زبون خویش ...275شمارهٔ ۳۱۹: گرچه اسرار نهانی می شود معلوم من 276شمارهٔ ۳۲۰: گر شود بر خاک کویت فرصت سر باختن 277شمارهٔ ۳۲۱: من که باشم که بود لایق تو خدمت من 278شمارهٔ ۳۲۲: ای به حُسن آفتاب چاکر تو 279شمارهٔ ۳۲۳: به هوا و هوس نکهت پیراهن تو 280شمارهٔ ۳۲۴: تا چمن دم زد ز لطف عارض رعنای او 281شمارهٔ ۳۲۵: تا قدح هردم چرا بوسد لب میگون او 282شمارهٔ ۳۲۶: خیز ای ندیم خاصّ درِ پادشاه شو 283شمارهٔ ۳۲۷: دلیر آن است که در دیده بود منزل ا ...284شمارهٔ ۳۲۸: صوفی ما جام باشد باده تا باشد در ...285شمارهٔ ۳۲۹: کسی که پیرویِ عشق نیست عادت او 286شمارهٔ ۳۳۰: کسی که خاک درِ دوست نیست افسر او 287شمارهٔ ۳۳۱: لاله کز گل می برد دل چهرهٔ رعنای ...288شمارهٔ ۳۳۲: لطفی که می کند به محبّان عذار او 289شمارهٔ ۳۳۳: من آن نیَم که گذارم ز دست دامن تو 290شمارهٔ ۳۳۴: ای تیرِ غمت را دل عشّاق نشانه 291شمارهٔ ۳۳۵: کنایت ها به آب خضر گفته 292شمارهٔ ۳۳۶: گهی دل می خورد خونم گه از راه جفا ...293شمارهٔ ۳۳۷: نامهٔ طاعت و عصیان چه سفید و چه س ...294شمارهٔ ۳۳۸: همه شب در غم آن ماه پاره 295شمارهٔ ۳۳۹: از این شکسته دو روزی اگر جدا باشی 296شمارهٔ ۳۴۰: اگرچه مشگ را باشد به هر سویی خرید ...297شمارهٔ ۳۴۱: ای اشک مرا از سر کویش خبری گوی 298شمارهٔ ۳۴۲: ای اشک چو در راه طلب گرم دویدی 299شمارهٔ ۳۴۳: ای به بوی تو صبا شیفتهٔ هر چمنی 300شمارهٔ ۳۴۴: ای پارسا که دایم رو در نماز داری 301شمارهٔ ۳۴۵: ای دل آن دم شرف صحبت دلبر یابی 302شمارهٔ ۳۴۶: ای دل از خویش گذر تا که به جایی ب ...303شمارهٔ ۳۴۷: ای دل به طریقی سوی زلفش اگر افتی 304شمارهٔ ۳۴۸: ای دل سر تسلیم بنه بر کف پایی 305شمارهٔ ۳۴۹: ای که بر صفحهٔ مه خطّ غباری داری 306شمارهٔ ۳۵۰: ای که در عالم خوبی به لطافت علمی 307شمارهٔ ۳۵۱: ای گذشته قدت از سرو به خوش رفتاری 308شمارهٔ ۳۵۲: ای گل از روی تو آموخته خندان رویی 309شمارهٔ ۳۵۳: بدین شوخی که تو بنیاد داری 310شمارهٔ ۳۵۴: تا در قدم اهل دلی خاک نگردی 311شمارهٔ ۳۵۵: تا دلم را به غم هجر در انداخته ای 312شمارهٔ ۳۵۶: تا کی ای شوخ به هر بیخبری می سازی 313شمارهٔ ۳۵۷: تا همچو غنچه خندان از خود به در ن ...314شمارهٔ ۳۵۸: تو ای مه گر چه شوخ و بیوفایی 315شمارهٔ ۳۵۹: چند ای سرشکِ خون دم از پاکیِّ گوه ...316شمارهٔ ۳۶۰: چه طرفه طرفه تو نقشی چه بوالعجب ن ...317شمارهٔ ۳۶۱: خیز ای مست و سلامی به رخ ساقی گوی 318شمارهٔ ۳۶۲: دلا تا محنتی بر خودنبینی 319شمارهٔ ۳۶۳: دلا چو روی به اقبال مقبلی داری 320شمارهٔ ۳۶۴: دلا ز لذت مستی گهی خبر یابی 321شمارهٔ ۳۶۵: شد باز به دیدار سحر چشم جهانی 322شمارهٔ ۳۶۶: کجا باشد چو می روشن ضمیری 323شمارهٔ ۳۶۷: گر ای دل بر طریق عذرخواهی 324شمارهٔ ۳۶۸: گر تو ای شمع شبی هم نفس من باشی 325شمارهٔ ۳۶۹: گرچه بر اسب سلطنت شاهی و شاهزاده ...326شمارهٔ ۳۷۰: ما نداریم به غیر از جگرِ افگاری 327شمارهٔ ۳۷۱: مرا ای مه اگر دیوانه گفتی 328شمارهٔ ۳۷۲: مرا در بزم رندان جرعه نوشی 329شمارهٔ ۳۷۳: مشکل عشق تو بسیار است و ما را دل ...330شمارهٔ ۳۷۴: مشاطّه سر زلف تو ببرید به بازی 331شمارهٔ ۳۷۵: منم و بادیهٔ عشق و دل آگاهی 332شمارهٔ ۳۷۶: نیست در عشق تو سوز من و شمع امروز ...333شمارهٔ ۳۷۷: وصل جمشید طلب تا که به جامی برسی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ