کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گهی که عشق به خود راه می نمود مرا
    ز بودِ خود سر مویی خبر نبود مرا
    درِ مجاز ببستم به روی خویش، چو دوست
    به روی دل ز حقیقت دری گشود مرا
    به پیش روی من از عشق داشت آیینه
    دراو چنانکه بباید به من نمود مرا
    کشید عاقبت اندیشهٔ دهان و لبش
    به عالم عدم از عرصهٔ وجود مرا
    مگر تمام بسوزد متاعِ هستیِ من
    وگرنه ز آتش سودای او چه سود مرا
    کنونکه همچو خیالی به دوست پیوستم
    تفاوتی نکند طعنهٔ حسود مرا

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha