کتابخانه دیجیتال

خیالی بخاری

خیالی بخاریغزل هاشمارهٔ ۱۵: هر خبر کز سرکشی گوید صبا

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

هر خبر کز سرکشی گوید صبا
سرو قدّت می رباید از هوا
سرو تا شد بندهٔ نخل قدت
می برآید گرد باغ آزاد پا
زد بنفشه با خطِ سبز تو لاف
زان زبانش را کشیدند از قفا
دی به دشنامی سگِ کوی توام
در چه کاری گفت گفتم در دعا
بر درِ دل دوش در می زد یکی
کیست پرسیدم غمت گفت آشنا
سایل اشک خیالی را ز روی
چند رانی نیست آخر روی ما

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۴: ناصح چه کار دارد در عشقِ یار با ما 2شمارهٔ ۱۵: هر خبر کز سرکشی گوید صبا 3شمارهٔ ۱۶: عشق می گفت از کَرَم های حبیب 4شمارهٔ ۱۷: ما به چشمت عشق می بازیم و او در عی ...5شمارهٔ ۱۸: آنچه بی روی توام گریه به روی آورده ...6شمارهٔ ۱۹: آن روز مه این نور سعادت به جبین دا ...7شمارهٔ ۲۰: آن معلم که لبت را روش جان آموخت 8شمارهٔ ۲۱: آنها که بی تو در دل و جان سقیم ماس ...9شمارهٔ ۲۲: آه کز سعی رقیبان یار ترک من گرفت 10شمارهٔ ۲۳: آیت حسن را که نام وفاست 11شمارهٔ ۲۴: آن پری چهره که در پردهٔ جان مستور ...12شمارهٔ ۲۵: ار شیخ صومعه ست وگر رندِ دیرِ توست 13شمارهٔ ۲۶: از بلای عشق تو تنها دل ما ریش نیست 14شمارهٔ ۲۷: از زروه های باغِ خطش یاسمین یکی ست 15شمارهٔ ۲۸: از سبزهٔ خطّت ورق گل رقمی یافت 16شمارهٔ ۲۹: افسوس که صورت تُتق چهرهٔ معنی ست 17شمارهٔ ۳۰: افسوس که جز ناله مرا همنفسی نیست 18شمارهٔ ۳۱: اگر دیده در مهر و مه ناظر است 19شمارهٔ ۳۲: اگر گویی که حسن از رویِ من خاست 20شمارهٔ ۳۳: ای که همه کار ما راست به تدبیر توس ...21شمارهٔ ۳۴: باد بر زلف تو بگذشت که عنبر بوی اس ...22شمارهٔ ۳۵: با رخ خوبت که وَرد بوستان خرّمی ست 23شمارهٔ ۳۶: باز آی که خلوتگه جانم حرم توست 24شمارهٔ ۳۷: با سگت یاری مرا کارِ خود است 25شمارهٔ ۳۸: با شمع چو گفتم که نشان غم دل چیست 26شمارهٔ ۳۹: به اهل درد غمت هرچه می کند غم نیست 27شمارهٔ ۴۰: به قتل خسته دلان غمزهٔ تو قانع نیس ...28شمارهٔ ۴۱: بیا که بی خبران را خبر ز روی نکو ن ...29شمارهٔ ۴۲: بی رخ آن مه که شام زلف را درهم شکس ...30شمارهٔ ۴۳: پیشِ رخِ تو قصّهٔ یوسف حکایت است 31شمارهٔ ۴۴: تا به خون ریزی غمت خنجر گرفت 32شمارهٔ ۴۵: تا در این بادیه توفیق ازل همره ماس ...33شمارهٔ ۴۶: تا دل از سیر و سلوک رهش آگاهی یافت 34شمارهٔ ۴۷: تا دل از شوق گل رویت ره صحرا گرفت 35شمارهٔ ۴۸: تا ز سودا زدگان عشق خریداری یافت 36شمارهٔ ۴۹: تا سر زلف تو در دست صبا افتاده ست 37شمارهٔ ۵۰: تا سرو مرا عارض چون یاسمنی هست 38شمارهٔ ۵۱: تا سنبل زلفت خبر از گلشن جان گفت 39شمارهٔ ۵۲: چمن را تا نسیمت در دماغ است 40شمارهٔ ۵۳: خشنود بودن از غمِ عشق تو کار ماست 41شمارهٔ ۵۴: دلا بنیاد جان را محکمی نیست 42شمارهٔ ۵۵: دلا طریقهٔ عشّاق خود پرستی نیست 43شمارهٔ ۵۶: دل به زاری دامن زلف جفا کارش گرفت 44شمارهٔ ۵۷: دلم را مقام عبادت درِ اوست 45شمارهٔ ۵۸: دلم از دردِ فراق تو قوی افگار است 46شمارهٔ ۵۹: دل ناگرفته خال تو در زلف جا گرفت 47شمارهٔ ۶۰: دل وصل تو می خواهد و دلخواست همین ...48شمارهٔ ۶۱: دلی که صرف تو شد نقد عشق قیمت اوست 49شمارهٔ ۶۲: رنجور عشق را سر ناز طبیب نیست 50شمارهٔ ۶۳: ز بس که عشق تو شوری به شهر و کو ان ...51شمارهٔ ۶۴: زلف تو را که شامِ پریشانی من است 52شمارهٔ ۶۵: سروِ بالای تو در عالم خوبی علم است 53شمارهٔ ۶۶: سروِ بالای تو را شیوه بلا انگیزی س ...54شمارهٔ ۶۷: سرو تا بندهٔ بالای تو شد آزاد است 55شمارهٔ ۶۸: سنبل باغ رخت غالیه بو افتاده ست 56شمارهٔ ۶۹: شمع رویت را چراغ آسمان پروانه یی س ...57شمارهٔ ۷۰: کدامین رسم و آیینی که در رندان مفر ...58شمارهٔ ۷۱: کجا روم که مرا جز درت پناهی نیست 59شمارهٔ ۷۲: که می داند میِ شوق از چه جام است 60شمارهٔ ۷۳: گر چه ابر زندگی جان بخش و صافی مشر ...61شمارهٔ ۷۴: گرچه اشک منِ غمدیده سراسر گهر است 62شمارهٔ ۷۵: گرچه تو حقیری و گناه تو عظیم است 63شمارهٔ ۷۶: گرچه شمار عاشق زنّار زلف یار است 64شمارهٔ ۷۷: گرچه طریق وفا قدیم است 65شمارهٔ ۷۸: گرچه ماه نو به شوخی بی نظیر عالم ا ...66شمارهٔ ۷۹: گریهٔ خون سرِ ره بر منِ درویش گرفت 67شمارهٔ ۸۰: گنجی ست عشق یار که عالم خراب اوست 68شمارهٔ ۸۱: لاله را همچو بتان عارض دلجویی نیست 69شمارهٔ ۸۲: مرا از دل خبر جز بی دلی نیست 70شمارهٔ ۸۳: مرا که تحفهٔ جان در بدن هدایت توست 71شمارهٔ ۸۴: نالهٔ دلسوز نی شرح غمی بیش نیست 72شمارهٔ ۸۵: نرگس خیال چشم تو در خواب ناز یافت 73شمارهٔ ۸۶: نقدی ست دل که سکّهٔ محنت به نام او ...74شمارهٔ ۸۷: هر آن حدیث که در دعویِ محبّت توست 75شمارهٔ ۸۸: هر خسته خاطری که چو نی چشم باز نیس ...76شمارهٔ ۸۹: هر دُر اشکی که آمد چشم گریان را به ...77شمارهٔ ۹۰: هر دل که به عشق مبتلا نیست 78شمارهٔ ۹۱: هرکسی گوید که درد عشق را تدبیر چیس ...79شمارهٔ ۹۲: هرکه از دیدار جانان همچو من مهجور ...80شمارهٔ ۹۳: یار جز در پیِ آزار دل ریش نرفت 81شمارهٔ ۹۴: آزاد بنده یی که قبول دلی شود 82شمارهٔ ۹۵: آن شاخ گل خرامان در باغ چون برآید 83شمارهٔ ۹۶: آن گوهر حسنی که بدان فخر توان کرد 84شمارهٔ ۹۷: آن دم ایاز خاص به مقصود می رسد 85شمارهٔ ۹۸: آنها که ز آیینهٔ دل زنگ زدودند 86شمارهٔ ۹۹: آه که نیش غمت خاطر من ریش کرد 87شمارهٔ ۱۰۰: از آتش دل هر کس در سینه غمی دارد 88شمارهٔ ۱۰۱: از مخزن دل دیده هر آن دُر که بر آ ...89شمارهٔ ۱۰۲: اشکم به جست و جوی او بر خاک آن در ...90شمارهٔ ۱۰۳: افسوس که ره بینان یک یک ز نظر رفت ...91شمارهٔ ۱۰۴: اگرچه دل نصیب از چشم شوخت مکر و ف ...92شمارهٔ ۱۰۵: اگر چه صاحب معنی همه هنر باشد 93شمارهٔ ۱۰۶: اگر معارضه حُسن تو را به حور افتد 94شمارهٔ ۱۰۷: اوّل استادی که عشق و حسن را تقسیم ...95شمارهٔ ۱۰۸: اهل دل در طلبت صاحب تدبیر شدند 96شمارهٔ ۱۰۹: ای دل از باطن آن فرقه که صاحب قدم ...97شمارهٔ ۱۱۰: ای لبت کام دل بی سروسامانی چند 98شمارهٔ ۱۱۱: ای آنکه به جور از تو تبرّا نتوان ...99شمارهٔ ۱۱۲: با آفتاب رویت چون مه نمی برآید 100شمارهٔ ۱۱۳: باد از هوای کوی تو پیغام می دهد 101شمارهٔ ۱۱۴: باز آواز نی و فریاد درد انگیز عود 102شمارهٔ ۱۱۵: باد اگر یاد سرو ما نکند 103شمارهٔ ۱۱۶: باز از قدم گل چمن پیر جوان شد 104شمارهٔ ۱۱۷: باز این دل خود کام به فرمان کسی ش ...105شمارهٔ ۱۱۸: باز بالا بنمودی و بلا خواهد شد 106شمارهٔ ۱۱۹: باز بیرون شدی و نوبت حیرانی شد 107شمارهٔ ۱۲۰: باز ره بینان نشان از قرب منزل می ...108شمارهٔ ۱۲۱: باشد که ز رخسار ترا پرده برافتد 109شمارهٔ ۱۲۲: با غمت هرچند کار درد ما مشکل شود 110شمارهٔ ۱۲۳: به بازی حلقهٔ زلف تو دل برد از من ...111شمارهٔ ۱۲۴: به جهان لطیف طبعی که ز خود ملال د ...112شمارهٔ ۱۲۵: تابِ خطت قرار ز بخت سیاه برد 113شمارهٔ ۱۲۶: تابِ رویت رونق خورشید عالمتاب برد 114شمارهٔ ۱۲۷: تا بر بیاض رویت خطّ سیه برآمد 115شمارهٔ ۱۲۸: تاب رویت به فروغ مه تابان ماند 116شمارهٔ ۱۲۹: تا به رحمت خوان قسمت را مزیّن کرد ...117شمارهٔ ۱۳۰: تا بنفشه برد بویی از خطت در تاب ش ...118شمارهٔ ۱۳۱: تا به سودای تو دل را عشق و همّت ی ...119شمارهٔ ۱۳۲: تا به کی چشم تو جز غارت دینها نکن ...120شمارهٔ ۱۳۳: تا به کی نقد دلم صرف غم هجران شود 121شمارهٔ ۱۳۴: تا به معنی اهل صورت دم ز آب و گل ...122شمارهٔ ۱۳۵: تا جان ز وفای دهن تنگ تو دم زد 123شمارهٔ ۱۳۶: تا جفایی نکشد دل به وفایی نرسد 124شمارهٔ ۱۳۷: تا خرد خیمه سوی عالم جسمانی زد 125شمارهٔ ۱۳۸: تا خطت خود را به سودای خطا خواهد ...126شمارهٔ ۱۳۹: تا دل به وصف آن دهن عرض تکلّم می ...127شمارهٔ ۱۴۰: تا دلم شیوهٔ آن زلف دوتا می داند 128شمارهٔ ۱۴۱: تا راهروان در حرم دل نرسیدند 129شمارهٔ ۱۴۲: تا ز خاک قدمت باد خبر می آرد 130شمارهٔ ۱۴۳: تا ز عشق اهل نظر آئینه یی برساختن ...131شمارهٔ ۱۴۴: تا زلف تو دلم را پا بستهٔ بلا کرد 132شمارهٔ ۱۴۵: تا زلف رهزن تو ز عنبر کمند کرد 133شمارهٔ ۱۴۶: تا ز نسیم رحتمش رایحه یی به ما رس ...134شمارهٔ ۱۴۷: تا کافر چشمت ز مژه عزم سپه کرد 135شمارهٔ ۱۴۸: تا گرد عارض تو خط سبز بردمید 136شمارهٔ ۱۴۹: تا گلشن از طراوت روی تو یاد داد 137شمارهٔ ۱۵۰: تا نخست از طرف عشق تو فرمان نرسید 138شمارهٔ ۱۵۱: تا نشد زلفت پریشان وقت ما برهم نز ...139شمارهٔ ۱۵۲: ترک چشمت بی سپاه حُسن خنجر می زند 140شمارهٔ ۱۵۳: تو را به جز سخن اندر دهن نمی گنجد 141شمارهٔ ۱۵۴: چشمت آزار ما چه می خواهد 142شمارهٔ ۱۵۵: چشمت که به جز فتنه گری کار ندارد 143شمارهٔ ۱۵۶: چنین که چشم تو پروای دادخواه ندار ...144شمارهٔ ۱۵۷: چو زلف بی قرارش قصد جان کرد 145شمارهٔ ۱۵۸: چو سرو هر که در این بوستان هوای ت ...146شمارهٔ ۱۵۹: چو عطّار صبا در چین زلفت مشگ می ب ...147شمارهٔ ۱۶۰: چون نه شادیّ و نه محنت به کسی می ...148شمارهٔ ۱۶۱: چو نام مستیِ نرگس به بزم باغ برآم ...149شمارهٔ ۱۶۲: خدا بتان جفا کیش را وفا بخشد 150شمارهٔ ۱۶۳: خطت را تا به خون ریزی نشان شد 151شمارهٔ ۱۶۴: خطت صحیفهٔ مه را نقاب مشگین کرد 152شمارهٔ ۱۶۵: خیال روی تو از سر به در نخواهم کر ...153شمارهٔ ۱۶۶: خیز که پیر مغان میکده را درگشاد 154شمارهٔ ۱۶۷: در ازل مهر تو با جان رقم غم می زد 155شمارهٔ ۱۶۸: در ازل قطرهٔ خونی که ز آب و گِل ش ...156شمارهٔ ۱۶۹: در چمن سبزهٔ سیراب به هرجا که رسی ...157شمارهٔ ۱۷۰: در چمن دوش به گل بلبل دشوار پسند 158شمارهٔ ۱۷۱: دلم جز داغ نومیدی ز جان حاصل همین ...159شمارهٔ ۱۷۲: دل جز به غمت خاطر خوشنود ندارد 160شمارهٔ ۱۷۳: دل به رویت هوس صحبت جانی دارد 161شمارهٔ ۱۷۴: دل نه جز غصّه محرمی دارد 162شمارهٔ ۱۷۵: دل به یاد لب لعلت سخن از نوش نکرد 163شمارهٔ ۱۷۶: دلم جز با غمت خرّم نباشد 164شمارهٔ ۱۷۷: دلِ شکسته چو در آرزوی لعل تو خون ...165شمارهٔ ۱۷۸: دل جفای خطت از دور قمر می داند 166شمارهٔ ۱۷۹: دلم از زلف تو پا بستهٔ سودا آمد 167شمارهٔ ۱۸۰: دل در آن زلف شد و روی دل افروز ند ...168شمارهٔ ۱۸۱: دوش می گفتم که ماه این دلفروزی از ...169شمارهٔ ۱۸۲: راستی را شیوه یی کآن سرو قامت می ...170شمارهٔ ۱۸۳: روی تو طعنه بر گُل سیراب می زند 171شمارهٔ ۱۸۴: ز بهر غارت جان عشق لشکر اندازد 172شمارهٔ ۱۸۵: ز غمزه چشم تو چون تیر در کمان آور ...173شمارهٔ ۱۸۶: سپاه عشق از آن لحظه خیمه بالا زد 174شمارهٔ ۱۸۷: سرشک تا به کی از چشم آن و این افت ...175شمارهٔ ۱۸۸: سرکشید از کبر ابلیس و چنین مهجور ...176شمارهٔ ۱۸۹: سرو هرگز در چمن کاری چنین زیبا نک ...177شمارهٔ ۱۹۰: سروِ قدّت طرف باغ چو پا می ماند 178شمارهٔ ۱۹۱: سریر فقر که با هیچ پادشا ندهند 179شمارهٔ ۱۹۲: سزد که زلف تو آن رخ پی نظاره نمای ...180شمارهٔ ۱۹۳: شبی کآن ماه با ما خوش برآید 181شمارهٔ ۱۹۴: صاحب روی نکو منصب دولت دارد 182شمارهٔ ۱۹۵: ز بس کز گریه چشم من به خونِ ناب م ...183شمارهٔ ۱۹۶: صبا به تحفه نسیمی که دلگشای آرد 184شمارهٔ ۱۹۷: طالب دردِ عشق تو فکر دوا نمی کند 185شمارهٔ ۱۹۸: طوطیِ عقلم که دعویّ تکلّم می کند 186شمارهٔ ۱۹۹: عاقبت حسرتِ لعل تو دلم را خون کرد 187شمارهٔ ۲۰۰: غم نیست اگر زلفت با فتنه سری دارد 188شمارهٔ ۲۰۱: کس نیست که کار ما برآرد 189شمارهٔ ۲۰۲: کسی چو نیست که پیش تو عذر ما خواه ...190شمارهٔ ۲۰۳: کسی را که رویت هوس می کند 191شمارهٔ ۲۰۴: کسی کآشفتهٔ سودای آن زنجیر مو آمد 192شمارهٔ ۲۰۵: کسی که نسبت قدّت به سرو ناز کند 193شمارهٔ ۲۰۶: کسی چون گل دهن پرخنده دارد 194شمارهٔ ۲۰۷: کسی کاو به جانان وصالی ندارد 195شمارهٔ ۲۰۸: کسی که سلسلهٔ زلف مشکبو دارد 196شمارهٔ ۲۰۹: کسی کز خوان قسمت مفلسان را جام می ...197شمارهٔ ۲۱۰: کمند زلف توام پای بند سودا کرد 198شمارهٔ ۲۱۱: کنون چو در طلبش اشک رو به ره دارد 199شمارهٔ ۲۱۲: گر ای اشک دیده به خویشت بخواند 200شمارهٔ ۲۱۳: گر بعد اجل دردِ تو با خویش توان ب ...201شمارهٔ ۲۱۴: گر تیغ زند یار نخواهیم حذر کرد 202شمارهٔ ۲۱۵: گرچه هر دم سیل اشک ما به دریا می ...203شمارهٔ ۲۱۶: گرچه دل بهره ز کیش تو خدنگی دارد 204شمارهٔ ۲۱۷: گرچه شب غم ساختم چون شمع من با سو ...205شمارهٔ ۲۱۸: گر ز بالای تو هر ساعت بلا باید کش ...206شمارهٔ ۲۱۹: گر شبی ماه رخت پرده ز رو برگیرد 207شمارهٔ ۲۲۰: گر قدح با لب میگون تو لافی دارد 208شمارهٔ ۲۲۱: گر نه با من سر زلفت به جفا پیدا ش ...209شمارهٔ ۲۲۲: گر ندیدی کز سرای دیده ام خون می چ ...210شمارهٔ ۲۲۳: گر همچونی دم می زنم از سوز دل خون ...211شمارهٔ ۲۲۴: گل جامه دران بار دگر سر به در آور ...212شمارهٔ ۲۲۵: گهی به پای تو جانم سرِ نیاز کشید 213شمارهٔ ۲۲۶: گوهر اشکم که راز دل هویدا می کند 214شمارهٔ ۲۲۷: گهی چشمت به نیش غم دلم را ریش می ...215شمارهٔ ۲۲۸: گهی که باغ ز فصل بهار یاد دهد 216شمارهٔ ۲۲۹: گهی کز خوان قسمت مفلسان را کام می ...217شمارهٔ ۲۳۰: گهی که آیت حسن تو را بیان کردند 218شمارهٔ ۲۳۱: لبت جانبخش و دلجو می نماید 219شمارهٔ ۲۳۲: ما را ز سر خیال تو بیرون نمی شود 220شمارهٔ ۲۳۳: ماه رخسارِ تو دید و عاشقی بنیاد ک ...221شمارهٔ ۲۳۴: مرا بی تو راحت الم می نماید 222شمارهٔ ۲۳۵: مرا تا سوز دل هر شب بلای تن نخواه ...223شمارهٔ ۲۳۶: مرا دوش از آن لب بسی رنگ بود 224شمارهٔ ۲۳۷: مرا که دوش زِیادت زیاده دردی بود 225شمارهٔ ۲۳۸: مرا می سوزد آن بدخو که کار خودنکو ...226شمارهٔ ۲۳۹: مرا یاد آن روی دیوانه کرد 227شمارهٔ ۲۴۰: مسافران که در این ره به کاروان رف ...228شمارهٔ ۲۴۱: میر مجلس که چو لب بادهٔ روشن دارد 229شمارهٔ ۲۴۲: ناز مه جز به همین نیست که نوری دا ...230شمارهٔ ۲۴۳: نکردم جز به زلف یار پیوند 231شمارهٔ ۲۴۴: واقف از جام می لعل تو مدهوشانند 232شمارهٔ ۲۴۵: هر جفایی که کند روی تو نیکو باشد 233شمارهٔ ۲۴۶: هر خطایی که سزاوار عتابی باشد 234شمارهٔ ۲۴۷: هردم از جانب او تیغ بلا می آید 235شمارهٔ ۲۴۸: هردم از غیبم به گوش دل ندایی می ر ...236شمارهٔ ۲۴۹: هر دم به صورتی یار دیدار می نماید 237شمارهٔ ۲۵۰: هر شبی زلفش مرا دربند سودا می کشد 238شمارهٔ ۲۵۱: هرکجا خطّ تو عرض نافهٔ چینی کند 239شمارهٔ ۲۵۲: هرکه زاین وادی به کوی بخت و دولت ...240شمارهٔ ۲۵۳: هرکه سر در قدمِ مردم مقبل ننهاد 241شمارهٔ ۲۵۴: هرگز به جهان چیزی جز یار نمی ماند 242شمارهٔ ۲۵۵: هندوی زلف تو زآن حال مشوّش دارد 243شمارهٔ ۲۵۶: یارب کدام دل که ز سوز تو دم نزد 244شمارهٔ ۲۵۷: یار درد بی دلان را دید و تدبیری ن ...245شمارهٔ ۲۵۸: یار در کار دلم کوشش بسیاری کرد 246شمارهٔ ۲۵۹: از چشم ما چو می طلبد لعل او گهر 247شمارهٔ ۲۶۰: از گوهر اشک ار نشود دیده توانگر 248شمارهٔ ۲۶۱: چه بود افسانهٔ منصور با یار 249شمارهٔ ۲۶۲: دلا غم یار ما شد دل به جا دار 250شمارهٔ ۲۶۳: گر به رویت کنند نسبت حور 251شمارهٔ ۲۶۴: عمری دویده ایم به دنبالِ اهل راز 252شمارهٔ ۲۶۵: ما را ز روزگار غمِ روزگار بس 253شمارهٔ ۲۶۶: آب شد پیش لبت قند چو تر کردیمش 254شمارهٔ ۲۶۷: آن دل که به فن برد ز من غمزهٔ مست ...255شمارهٔ ۲۶۸: آنکه رحمی نیست بر حال منش 256شمارهٔ ۲۶۹: اشکِ چشم من که جان نقد روان می خو ...257شمارهٔ ۲۷۰: اگر در بند سودا نیست با من زلف مش ...258شمارهٔ ۲۷۱: تا در دلت غمی بوَد از دلپذیر خویش 259شمارهٔ ۲۷۲: چه کرد سرو به قدّت که بر کشیدندش 260شمارهٔ ۲۷۳: چون طلب کردیم فیضی از سحاب رحمتش 261شمارهٔ ۲۷۴: در عشق از آن خوشدلم از چشم ترِ خو ...262شمارهٔ ۲۷۵: دلا به دست هوس تار زلف یار مکش 263شمارهٔ ۲۷۶: کجاست ساغر می تا به گردش آرندش 264شمارهٔ ۲۷۷: دل چو گشت از جام معنی جرعه نوش 265شمارهٔ ۲۷۸: روزگاری ست که از غایت نادانی خویش 266شمارهٔ ۲۷۹: گر ترحّم نکند طرّهٔ بی آرامش 267شمارهٔ ۲۸۰: ما را به درِ دوست گشاد از هوس خوی ...268شمارهٔ ۲۸۱: ما را همین زبانی ست آن نیز در دعا ...269شمارهٔ ۲۸۲: یار اگر بد کند ای دل نتوان گفت بد ...270شمارهٔ ۲۸۳: هر نقد دل کآن غمزهٔ پر حیله می آر ...271شمارهٔ ۲۸۴: گر بیابد شرف خدمت آن حور ملک 272شمارهٔ ۲۸۵: شمع می گفت به پروانه شبی در محفل 273شمارهٔ ۲۸۶: آه کز زلفت اسیر بند زنّار آمدم 274شمارهٔ ۲۸۷: از آن ز دیده و دل اشک و آه می خوا ...275شمارهٔ ۲۸۸: ای ز چشمت چشم نرگس نسخه یی امّا س ...276شمارهٔ ۲۸۹: تا به روی از دیده اشک لاله گون می ...277شمارهٔ ۲۹۰: تا خاک راه همت اهل صفا شدم 278شمارهٔ ۲۹۱: خیزید تا ز خاک درش درد سر بریم 279شمارهٔ ۲۹۲: دل خون شد و زاین راه به جایی نرسی ...280شمارهٔ ۲۹۳: دل گم شد و جز بر دهنش نیست گمانم 281شمارهٔ ۲۹۴: زهی تیره از زلف تو روز، شام 282شمارهٔ ۲۹۵: سرشک جانب خاک در تو بست احرام 283شمارهٔ ۲۹۶: گرچه از جا شد دل و بر جان بلا می ...284شمارهٔ ۲۹۷: گرچه روزی چند دور از کعبهٔ روی تو ...285شمارهٔ ۲۹۸: گهی که جانب آن زلف خم به خم بینیم 286شمارهٔ ۲۹۹: ما به اوّل ستم زلف تو را خوش کردی ...287شمارهٔ ۳۰۰: ما به فکر دهنت ذوق شکر یافته ایم 288شمارهٔ ۳۰۱: مابه وجهی صفت روی تو با مه کردیم 289شمارهٔ ۳۰۲: ما در خیال زلف تو شبگیر می کنیم 290شمارهٔ ۳۰۳: ما دل به تو دادیم و کمِ خویش گرفت ...291شمارهٔ ۳۰۴: ما ز تقصیر عبادت چون پشیمان آمدیم 292شمارهٔ ۳۰۵: ما که هرشب همچو شمع از تاب و تب د ...293شمارهٔ ۳۰۶: مرا که بر سر کویت سگ وفا دارم 294شمارهٔ ۳۰۷: مرا مکش که تو را خاک رهگذار شدم 295شمارهٔ ۳۰۸: من که با لعل تو فارغ ز می رنگینم 296شمارهٔ ۳۰۹: من که از دیدهٔ معنی به رخت می نگر ...297شمارهٔ ۳۱۰: آخر ای جان لب شیرین تو را جان گفت ...298شمارهٔ ۳۱۱: ای رفیقان به شب هجر چو از آتش من 299شمارهٔ ۳۱۲: ای مهر تو انیس دل ناتوان من 300شمارهٔ ۳۱۳: با آنکه بر مزارم نگذشت قاتل من 301شمارهٔ ۳۱۴: به غیر چشمهٔ حیوان کرا رسد گفتن 302شمارهٔ ۳۱۵: تا دست دهد روی چو خورشید تودیدن 303شمارهٔ ۳۱۶: تا رندی و نیاز نشد رسم و راه من 304شمارهٔ ۳۱۷: تا می فشاند سوز دل خون از کباب خو ...305شمارهٔ ۳۱۸: گر تو را میلی ست بر قتل زبون خویش ...306شمارهٔ ۳۱۹: گرچه اسرار نهانی می شود معلوم من 307شمارهٔ ۳۲۰: گر شود بر خاک کویت فرصت سر باختن 308شمارهٔ ۳۲۱: من که باشم که بود لایق تو خدمت من 309شمارهٔ ۳۲۲: ای به حُسن آفتاب چاکر تو 310شمارهٔ ۳۲۳: به هوا و هوس نکهت پیراهن تو 311شمارهٔ ۳۲۴: تا چمن دم زد ز لطف عارض رعنای او 312شمارهٔ ۳۲۵: تا قدح هردم چرا بوسد لب میگون او 313شمارهٔ ۳۲۶: خیز ای ندیم خاصّ درِ پادشاه شو 314شمارهٔ ۳۲۷: دلیر آن است که در دیده بود منزل ا ...315شمارهٔ ۳۲۸: صوفی ما جام باشد باده تا باشد در ...316شمارهٔ ۳۲۹: کسی که پیرویِ عشق نیست عادت او 317شمارهٔ ۳۳۰: کسی که خاک درِ دوست نیست افسر او 318شمارهٔ ۳۳۱: لاله کز گل می برد دل چهرهٔ رعنای ...319شمارهٔ ۳۳۲: لطفی که می کند به محبّان عذار او 320شمارهٔ ۳۳۳: من آن نیَم که گذارم ز دست دامن تو 321شمارهٔ ۳۳۴: ای تیرِ غمت را دل عشّاق نشانه 322شمارهٔ ۳۳۵: کنایت ها به آب خضر گفته 323شمارهٔ ۳۳۶: گهی دل می خورد خونم گه از راه جفا ...324شمارهٔ ۳۳۷: نامهٔ طاعت و عصیان چه سفید و چه س ...325شمارهٔ ۳۳۸: همه شب در غم آن ماه پاره 326شمارهٔ ۳۳۹: از این شکسته دو روزی اگر جدا باشی 327شمارهٔ ۳۴۰: اگرچه مشگ را باشد به هر سویی خرید ...328شمارهٔ ۳۴۱: ای اشک مرا از سر کویش خبری گوی 329شمارهٔ ۳۴۲: ای اشک چو در راه طلب گرم دویدی 330شمارهٔ ۳۴۳: ای به بوی تو صبا شیفتهٔ هر چمنی 331شمارهٔ ۳۴۴: ای پارسا که دایم رو در نماز داری 332شمارهٔ ۳۴۵: ای دل آن دم شرف صحبت دلبر یابی 333شمارهٔ ۳۴۶: ای دل از خویش گذر تا که به جایی ب ...334شمارهٔ ۳۴۷: ای دل به طریقی سوی زلفش اگر افتی 335شمارهٔ ۳۴۸: ای دل سر تسلیم بنه بر کف پایی 336شمارهٔ ۳۴۹: ای که بر صفحهٔ مه خطّ غباری داری 337شمارهٔ ۳۵۰: ای که در عالم خوبی به لطافت علمی 338شمارهٔ ۳۵۱: ای گذشته قدت از سرو به خوش رفتاری 339شمارهٔ ۳۵۲: ای گل از روی تو آموخته خندان رویی 340شمارهٔ ۳۵۳: بدین شوخی که تو بنیاد داری 341شمارهٔ ۳۵۴: تا در قدم اهل دلی خاک نگردی 342شمارهٔ ۳۵۵: تا دلم را به غم هجر در انداخته ای 343شمارهٔ ۳۵۶: تا کی ای شوخ به هر بیخبری می سازی 344شمارهٔ ۳۵۷: تا همچو غنچه خندان از خود به در ن ...345شمارهٔ ۳۵۸: تو ای مه گر چه شوخ و بیوفایی 346شمارهٔ ۳۵۹: چند ای سرشکِ خون دم از پاکیِّ گوه ...347شمارهٔ ۳۶۰: چه طرفه طرفه تو نقشی چه بوالعجب ن ...348شمارهٔ ۳۶۱: خیز ای مست و سلامی به رخ ساقی گوی 349شمارهٔ ۳۶۲: دلا تا محنتی بر خودنبینی 350شمارهٔ ۳۶۳: دلا چو روی به اقبال مقبلی داری 351شمارهٔ ۳۶۴: دلا ز لذت مستی گهی خبر یابی 352شمارهٔ ۳۶۵: شد باز به دیدار سحر چشم جهانی 353شمارهٔ ۳۶۶: کجا باشد چو می روشن ضمیری 354شمارهٔ ۳۶۷: گر ای دل بر طریق عذرخواهی 355شمارهٔ ۳۶۸: گر تو ای شمع شبی هم نفس من باشی 356شمارهٔ ۳۶۹: گرچه بر اسب سلطنت شاهی و شاهزاده ...357شمارهٔ ۳۷۰: ما نداریم به غیر از جگرِ افگاری 358شمارهٔ ۳۷۱: مرا ای مه اگر دیوانه گفتی 359شمارهٔ ۳۷۲: مرا در بزم رندان جرعه نوشی 360شمارهٔ ۳۷۳: مشکل عشق تو بسیار است و ما را دل ...361شمارهٔ ۳۷۴: مشاطّه سر زلف تو ببرید به بازی 362شمارهٔ ۳۷۵: منم و بادیهٔ عشق و دل آگاهی 363شمارهٔ ۳۷۶: نیست در عشق تو سوز من و شمع امروز ...364شمارهٔ ۳۷۷: وصل جمشید طلب تا که به جامی برسی

کتابخانه دیجیتال

خیالی بخاری

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

آمارگیر وبلاگ