کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    طیلسانت چو کژ افتاد ببستی او را
    ره گشادی تو به خورشید پرستی او را
    ریخت چشمت به جفا خون دل و دانستم
    که بر این داشت در ایّام تومستی او را
    دل چون شیشهٔ پر خون که به دست تو فتاد
    به درستی که دمادم بشکستی او را
    زلفت ار دست گشاید به جفا عیب مکن
    چون تو در فتنه گری دست ببستی او را
    تا خیالی به غم نیستی خود خو کرد
    نیست دیگر به کسی دعوی هستی او را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha