کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عزت مبردر کار دل این لطف بیش از پیش را
    این بس که ضایع می‌کنی برمن جفای خویش را
    لطفی که بد خو سازدم ناید به کار جان من
    اسباب کین آماده کن خوی ملال اندیش را
    هر چند سیل فتنه گر چون بخت باشد ور رسی
    کشتی به دیوار آوری ویرانهٔ درویش را
    بر کافر عشق بتان جایز نباشد مرحمت
    بی جرم باید سوختن مفتی منم این کیش را
    عشقم خراش سینه شد گو لطف تو مرهم منه
    گر التفاتی می‌کنی ناسور کن این ریش را
    چون نیش زنبورم به دل گو زهر می‌ریز از مژه
    افیون حیرت خورده‌ام زحمت ندانم نیش را
    با پادشاه من بگو وحشی که چون دور از تو شد
    تاریخ برخوان گه گهی خوبان عهد خویش را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha