به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

وحشی باقفی

وحشی باقفیغزل هاغزل ۲۱: کس نزد هرگز در غمخانهٔ اهل وفا

1500عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

کس نزد هرگز در غمخانهٔ اهل وفا
گر بدو گویند بر در ، کیست گوید آشنا
چیست باز این زود رفتن یا چنین دیر آمدن
بعد عمری کامدی بنشین زمانی پیش ما
چون نمی‌آید به ساحل غرقهٔ دریای عشق
می‌زند بیهوده از بهر چه چندین دست و پا
گفته‌ای هر جا که می‌بینم فلان را می‌کشم
خوش نویدی داده‌ای اما نمی‌آری بجا
چهره خاک آلود وحشی می‌رسد چون گرد باد
از کجا می‌آید این دیوانهٔ سر در هوا

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1غزل ۲۰: ساکن گلخن شدم تا صاف کردم سینه را 2غزل ۲۱: کس نزد هرگز در غمخانهٔ اهل وفا 3غزل ۲۲: سد حیف از محبت بیش از قیاس ما 4غزل ۲۳: بسیار گرم پیش منه در هلاک ما 5غزل ۲۴: از کاه ، کهربا بگریزد به بخت ما 6غزل ۲۵: ای سرخ گشته از تو به خون روی زرد ما 7غزل ۲۶: دلم را بود از آن پیمان گسل امید یاریه ...8غزل ۲۷: پاک ساز از غیر دل ، وز خود تهی شو چون ...9غزل ۲۸: قصهٔ می خوردن شبها و گشت ماهتاب 10غزل ۲۹: شد یار به اغیار دل آزار مصاحب 11غزل ۳۰: گهی از مهر یاد عاشق شیدا کند یا رب 12غزل ۳۱: مژدهٔ وصل توام ساخته بیتاب امشب 13غزل ۳۲: ز شبهای دگر دارم تب غم بیشتر امشب 14غزل ۳۳: کسی خود جان نبرد از شیوهٔ چشم فسون سا ...15غزل ۳۴: این زمان یارب مه محمل نشین من کجاست 16غزل ۳۵: یاد او کردم ز جان سد آه درد آلود خاست 17غزل ۳۶: لطف پنهانی او در حق من بسیار است 18غزل ۳۷: در ره پر خطر عشق بتان بیم سر است 19غزل ۳۸: بازم از نو خم ابروی کسی در نظر است 20غزل ۳۹: تا مقصد عشاق رهی دور و دراز است 21غزل ۴۰: خوش است بزم ولی پر ز خائن راز است 22غزل ۴۱: عتاب اگر چه همان در مقام خونریز است 23غزل ۴۲: طراز سبزهٔ بر گلشن عذار خوش است 24غزل ۴۳: خوار می‌کن ، زار می‌کش، منتت بر جان م ...25غزل ۴۴: امروز ناز عذر جفاهای رفته خواست 26غزل ۴۵: یار ما بی رحم یاری بوده است 27غزل ۴۶: ابر است و اعتدال هوای خزانی است 28غزل ۴۷: در دل همان محبت پیشینه باقی است 29غزل ۴۸: ترک من تیغ به کف ، بر زده دامن برخاست 30غزل ۴۹: به جور، ترک محبت خلاف عادت ماست 31غزل ۵۰: گرد آن خانه بگردم که در او خلوت تست 32غزل ۵۱: بهر دلم که درد کش و داغدار تست 33غزل ۵۲: وداع جان و تنم استماع رفتن تست 34غزل ۵۳: بگذشت دور یوسف و دوران حسن تست 35غزل ۵۴: ابروی تو جنبید و خدنگی ز کمان جست 36غزل ۵۵: بگذران دانسته از ما گر ادایی سرزدست 37غزل ۵۶: از نظر افتادهٔ یاریم مدتها شدست 38غزل ۵۷: هنوز عاشقی‌و دلرباییی نشدست 39غزل ۵۸: بازم زبان شکر به جنبش درآمدست 40غزل ۵۹: خوش صید غافلی به سر تیر آمدست 41غزل ۶۰: ناتوان موری به پابوس سلیمان آمدست 42غزل ۶۱: از تو همین تواضع عامی مرا بس است 43غزل ۶۲: آنکه بی ما دید بزم عیش و در عشرت نشست 44غزل ۶۳: خود رنجم و خود صلح کنم عادتم اینست 45غزل ۶۴: آنکس که مرا از نظر انداخته اینست 46غزل ۶۵: ای مدعی از طعن تو ما را چه ملالست 47غزل ۶۶: مشورت با غمزه چشمت را پی تسخیر کیست 48غزل ۶۷: یارب مه مسافر من همزبان کیست 49غزل ۶۸: بسته بر فتراک و می‌پرسد که صیاد تو کی ...50غزل ۶۹: ای دیده ، دشتبان نگاهت به راه کیست 51غزل ۷۰: تا قسمتم ز میکدهٔ آرزوی کیست 52غزل ۷۱: مریض عشق اگر سد بود علاج یکیست 53غزل ۷۲: ای همنفسان بودن وآسودن ما چیست 54غزل ۷۳: همرهی با غیر و از من احتراز از بهر چی ...55غزل ۷۴: کوچنان یاری که داند قدر اهل درد چیست 56غزل ۷۵: قدر اهل درد صاحب درد می‌داند که چیست 57غزل ۷۶: باز این عتاب و شیوه عاشق گداز چیست 58غزل ۷۷: زهر در چشم و چین بر ابرو چیست 59غزل ۷۸: خنده‌ات برما و بر داغ دل درمانده چیست 60غزل ۷۹: مست آمدی که موجب چندین ملال چیست 61غزل ۸۰: وصلم میسر است ولی بر مراد نیست 62غزل ۸۱: سوز تب فراق تو درمان پذیر نیست 63غزل ۸۲: کس به بزم دلبران از دور گردان پیش نیس ...64غزل ۸۳: دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست 65غزل ۸۴: وقت برقع ز رخ کشیدن نیست 66غزل ۸۵: جز غیر کسی همره آن عربده جو نیست 67غزل ۸۶: یک التفات ز فرماندهان نازم نیست 68غزل ۸۷: چه لطفها که در این شیوه نهانی نیست 69غزل ۸۸: طایر بستان پرستم لیکنم پر باز نیست 70غزل ۸۹: تا به آخر نفسم ترک تو در خاطر نیست 71غزل ۹۰: عاشق یکرنگ را یار وفادار هست 72غزل ۹۱: پر گشت دل از راز نهانی که مرا هست 73غزل ۹۲: می‌نماید چند روزی شد که آزاریت هست 74غزل ۹۳: بردری ز آمد شد بسیار آزاریم هست 75غزل ۹۴: قرعه دولت زدم ، یاری و اقبال هست 76غزل ۹۵: می‌توانم بود بی تو ، تاب تنهاییم هست 77غزل ۹۶: شکفتگیش چو هر روز نیست حالی هست 78غزل ۹۷: تو جفاکن که از اینسوی وفاداری هست 79غزل ۹۸: اسیر جلوهٔ هر حسن عشقبازی هست 80غزل ۹۹: از عرض نیازم چه بلا بی‌خبرش داشت 81غزل ۱۰۰: از پی بهبود درد ما دوا سودی نداشت 82غزل ۱۰۱: رسید و آن خم ابرو بلند کرد و گذشت 83غزل ۱۰۲: ز پیش دیده تا جانان من رفت 84غزل ۱۰۳: به طوف کعبه من خاکسار خواهم رفت 85غزل ۱۰۴: گرم آمد و بر آتش شوقم نشاند و رفت 86غزل ۱۰۵: ناز برگیرد کمان در وقت ترکش بستنت 87غزل ۱۰۶: گرد سر تو گردم و آن رخش راندنت 88غزل ۱۰۷: تو منکری ولیک ، به من مهربانیت 89غزل ۱۰۸: نوید آشنایی می‌دهد چشم سخنگویت 90غزل ۱۰۹: هرگزم یارب از آن دیدار مهجوری مباد 91غزل ۱۱۰: هجران رفیق بخت زبون کسی مباد 92غزل ۱۱۱: تا ابد دولت نواب ولی سلطان باد 93غزل ۱۱۲: خوش نیست هرزمان زدن از جور یار داد 94غزل ۱۱۳: عیاذباله از روزی که عشقم در جنون آرد 95غزل ۱۱۴: باده کو تا خرد این دعوی بیجا ببرد 96غزل ۱۱۵: غمزهٔ او حشر فتنه به هر جا ببرد 97غزل ۱۱۶: شام هجران تو تشریف به هر جا ببرد 98غزل ۱۱۷: خواهم آن عشق که هستی ز سرما ببرد 99غزل ۱۱۸: دلم امروز از آن لب هر زمان شکری دگر ...100غزل ۱۱۹: به زیر لب حدیق تلخ ، کان بیدادگر دار ...101غزل ۱۲۰: به تنگ آمد دلم ، یک خنجر کاری طمع دا ...102غزل ۱۲۱: چشم او قصد عقل و دین دارد 103غزل ۱۲۲: جانان نظری کو ز وفا داشت ندارد 104غزل ۱۲۳: کار خوبی نه بگفت دگران باید کرد 105غزل ۱۲۴: خوش آن نیاز که رفع حیا تواند کرد 106غزل ۱۲۵: کی دیدمش که قصد دل زار من نکرد 107غزل ۱۲۶: چه گویمت که چه با جانم اشتیاق نکرد 108غزل ۱۲۷: دگر آن شبست امشب که ز پی سحر ندارد 109غزل ۱۲۸: تاب رخ او مهر جهانتاب ندارد 110غزل ۱۲۹: هر چند ناز کردی ، نیازم زیاده شد 111غزل ۱۳۰: هلاکم ساز گر بر خاطرت باری ز من باشد 112غزل ۱۳۱: مهرم ز حرمان شد فزون شوقی ز حسرت کم ...113غزل ۱۳۲: ملول از زهد خویشم ساکن میخانه خواهم ...114غزل ۱۳۳: اینست کزو رخنه به کاشانهٔ من شد 115غزل ۱۳۴: خوش آن کو غنچه سان با گلعذاری همنشین ...116غزل ۱۳۵: گل چیست اگر دل ز غم آزاد نباشد 117غزل ۱۳۶: به راز عشق زبان در میان نمی‌باشد 118غزل ۱۳۷: دوشم از آغاز شب جا ، بر در جانانه بو ...119غزل ۱۳۸: امروز ناز را به نیازم نظر نبود 120غزل ۱۳۹: چو شمع شب همه شب سوز و گریه زانم بود 121غزل ۱۴۰: ماه من گفتم که با من مهربان باشد ، ن ...122غزل ۱۴۱: مرغ ما دوش سرایندهٔ بستانی بود 123غزل ۱۴۲: آنچه کردی ، آنچه گفتی غایت مطلوب بود 124غزل ۱۴۳: بود آن وقتی که دشنام تو خاطر خواه بو ...125غزل ۱۴۴: آن مستی تو دوش ز پیمانهٔ که بود 126غزل ۱۴۵: دوش در کویی عجب بی لطفیی در کار بود 127غزل ۱۴۶: با غیر دوش اینهمه گردیدنش چه بود 128غزل ۱۴۷: چون تو مستغنی ز دل بودی دل آرایی چه ...129غزل ۱۴۸: چندین عنایت از پی چندین جفا چه بود 130غزل ۱۴۹: دوش از عربده یک مرتبه باز آمده بود 131غزل ۱۵۰: زان عهد یاد باد که از ما به کین نبود 132غزل ۱۵۱: هر دلی کز عشق جان شعله اندوزش نبود 133غزل ۱۵۲: یک ره سال کن گنه بی‌گناه خود 134غزل ۱۵۳: مرا وصلی نمی‌باید من و هجر و ملال خو ...135غزل ۱۵۴: نیازی کز هوس خیزد کدامش آبرو باشد 136غزل ۱۵۵: ترسم در این دلهای شب از سینه آهی سرز ...137غزل ۱۵۶: بتان که اهل تعلق به قید شان بندند 138غزل ۱۵۷: لب بجنبان که سر تنگ شکر بگشاید 139غزل ۱۵۸: خرم دل آن کس که ز بستان تو آید 140غزل ۱۵۹: نزدیک ما سگان درت جا نمی‌کنند 141غزل ۱۶۰: گر دیده به دریوزهٔ دیدار نیاید 142غزل ۱۶۱: گر چه می‌دانم که می‌رنجی و مشکل می‌ش ...143غزل ۱۶۲: شهر، بیم است کزین حسن پرآشوب شود 144غزل ۱۶۳: شکل مستانه و انکار شرابش نگرید 145غزل ۱۶۴: این دل که دوستی به تو خون خواره می‌ک ...146غزل ۱۶۵: گر ریخت پر عقابی ، فر هما بماند 147غزل ۱۶۶: المنةلله که شب هجر سر آمد 148غزل ۱۶۷: یار دور افتاده مان حل مراد ما نکرد 149غزل ۱۶۸: آنکس که دامن از پی کین تو بر زند 150غزل ۱۶۹: بازم غم بیهوده به همخانگی آمد 151غزل ۱۷۰: ملک دل را سپه ناز به یغما آمد 152غزل ۱۷۱: اغیار را آسان کشد عاشق چو ترک جان کن ...153غزل ۱۷۲: خوش آن روزی که زنجیر جنون بر پای من ...154غزل ۱۷۳: در اول عشق و جنون آهم ز گردون بگذرد 155غزل ۱۷۴: نشانم پیش تیرش کاش تیرش بر نشان آید 156غزل ۱۷۵: هم مگر فیض توام نطق و بیانی بدهد 157غزل ۱۷۶: غم هجوم آورده می‌دانم که زارم می‌کشد 158غزل ۱۷۷: کجا در بزم او جای چو من دیوانه‌ای با ...159غزل ۱۷۸: باغ ترا نظارگیانی که دیده‌اند 160غزل ۱۷۹: عشق گو بی عزتم کن ، عشق و خواری گفته ...161غزل ۱۸۰: پی وصلش نخواهم زود یاری در میان افتد 162غزل ۱۸۱: کسی کز رشک من محروم از آن پیمان شکن ...163غزل ۱۸۲: کاری نشد از پیش و ز کف نقد بقا شد 164غزل ۱۸۳: پی خدنگ جگر گون به خون مردم کرد 165غزل ۱۸۴: غلام عشق حاشا کز جفای یار بگریزد 166غزل ۱۸۵: در آن دیار که هجران بود حیات نباشد 167غزل ۱۸۶: هیچکس چشم به سوی من بیمار نکرد 168غزل ۱۸۷: آیینهٔ جمال ترا آن صفا نماند 169غزل ۱۸۸: هرکه یار ماست میل کشتن ما می‌کند 170غزل ۱۸۹: ما را به سوی خود خم موی تو می‌کشد 171غزل ۱۹۰: دوش اندک شکوه‌ای از یار می‌بایست کرد 172غزل ۱۹۱: سرخیی کان ز نی تیر تو پیدا باشد 173غزل ۱۹۲: می‌کشم زان تند خو گر صد تغافل می‌کند 174غزل ۱۹۳: هرگز به غرض عشق من آلوده نگردد 175غزل ۱۹۴: آنکه هرگز یاد مشتاقان به مکتوبی نکرد 176غزل ۱۹۵: دلی کز عشق گردد گرم، افسردن نمی‌داند 177غزل ۱۹۶: کسی از دور تا کی چین ابروی کسی بیند 178غزل ۱۹۷: که جان برد اگر آن مست سرگران بدرآید 179غزل ۱۹۸: شوقم گرفت و از در عقلم برون کشید 180غزل ۱۹۹: ز کار بستهٔ ما عقدهٔ حرمان که بگشاید 181غزل ۲۰۰: سد حشر جان ز پی یکه سواری رسید 182غزل ۲۰۱: مگر من بلبلم کز گفتگوی گل زبان بندد 183غزل ۲۰۲: چرا خود را کسی در دام سد بی نسبت اند ...184غزل ۲۰۳: در راسته ناز فروشان که بتانند 185غزل ۲۰۴: ما را دو روزه دوری دیدار می‌کشد 186غزل ۲۰۵: خونخواره راهی می‌روم تا خود به پایان ...187غزل ۲۰۶: عشق کو تا شحنهٔ حسرت به زندانم کشد 188غزل ۲۰۷: درون دل به غیر از یار و فکر یار کی گ ...189غزل ۲۰۸: دلم خود را به نیش غمزه‌ای افکار می‌خ ...190غزل ۲۰۹: جنونی داشتم زین پیش بازم آن جنون آمد 191غزل ۲۱۰: آه شراره بارم کان از درون برآمد 192غزل ۲۱۱: کی اهل دل به کام خود از دوستان برند 193غزل ۲۱۲: ز عشق من به تو اغیار بدگمان شده‌اند 194غزل ۲۱۳: یاران خدای را به سوی او گذر کنید 195غزل ۲۱۴: سرت از غرور خوبی به کسی فرو نیاید 196غزل ۲۱۵: روزها شد تا کسم پیرامن این در ندید 197غزل ۲۱۶: تو خون به کاسهٔ من کن که غیرتاب ندار ...198غزل ۲۱۷: به لب بگوی که آن خندهٔ نهان نکند 199غزل ۲۱۸: چرا ستمگر من با کسی جفا نکند 200غزل ۲۱۹: پرسیدن حال دل ریشم بگذارید 201غزل ۲۲۰: آیین دستگیری ز اهل جهان نیاید 202غزل ۲۲۱: که جان برد اگر آن مست سرگران بدرآید 203غزل ۲۲۲: روم به جای دگر ، دل دهم به یار دگر 204غزل ۲۲۳: دل و طبع خویش را گو که شوند نرم خوتر 205غزل ۲۲۴: آخر ای مغرور گاهی زیر پای خود نگر 206غزل ۲۲۵: گو حرمت خود، ناصح فرزانه نگه دار 207غزل ۲۲۶: جستم از دام ، به دام آر گرفتار دگر 208غزل ۲۲۷: عزلت ما شده سر تاسر دنیا مشهور 209غزل ۲۲۸: شده‌ام سگ غزالی که نگشته رام هرگز 210غزل ۲۲۹: مست آن ترک به کاشانه من بود امروز 211غزل ۲۳۰: دوش پر عربده‌ای بود و نه آنست امروز 212غزل ۲۳۱: ای دل بی جرم زندانی، تو در بندی هنوز 213غزل ۲۳۲: وه که دامن می‌کشد آن سرو ناز از من ه ...214غزل ۲۳۳: گر چه دوری می‌کنم بی‌صبر و آرامم هنو ...215غزل ۲۳۴: هست از رویت مرا سد گونه حیرانی هنوز 216غزل ۲۳۵: شرح ضعفم از سگان آستان خود بپرس 217غزل ۲۳۶: مغرور کسی به که درت جا نکند کس 218غزل ۲۳۷: ای دل به بند دوری او جاودانه باش 219غزل ۲۳۸: عشق می‌فرمایدم مستغنی از دیدار باش 220غزل ۲۳۹: تن اگر نبود ز نزدکان چو شد گو دور با ...221غزل ۲۴۰: ترک ما کردی برو همصحبت اغیار باش 222غزل ۲۴۱: روزی این بیگانگی بیرون کند از خوی خو ...223غزل ۲۴۲: کردیم نامزد به تو نابود و بود خویش 224غزل ۲۴۳: در مانده‌ام به درد دل بی علاج خویش 225غزل ۲۴۴: بند دیگر دارم از عشقت به هر پیوند خو ...226غزل ۲۴۵: ما در مقام صبر فشردیم گام خویش 227غزل ۲۴۶: تو و هر روز و بزم عشرت خویش 228غزل ۲۴۷: ریخت خونم را و برد از پیش آن بیداد ک ...229غزل ۲۴۸: الاهی از میان ناپسندان بر کران دارش 230غزل ۲۴۹: مستحق کشتنم خود قائلم زارم بکش 231غزل ۲۵۰: کوهکن بر یاد شیرین و لب جان پرورش 232غزل ۲۵۱: با جوانی چند در عین وفا می‌بینمش 233غزل ۲۵۲: بست زبان شکوه ام لب به سخن گشادنش 234غزل ۲۵۳: بر میان دامن زدن بینند و چابک رفتنش 235غزل ۲۵۴: نیستم یک دم ز درد و محنت هجران خلاص 236غزل ۲۵۵: تکیه کردم بر وفای او غلط کردم ، غلط 237غزل ۲۵۶: بی رخ جان پرور جانان مرا از جان چه ح ...238غزل ۲۵۷: قیمت اهل وفا یار ندانست دریغ 239غزل ۲۵۸: به سودای تو مشغولم ز غوغای جهان فارغ 240غزل ۲۵۹: شمع بزم غیر شد با روی آتشناک، حیف 241غزل ۲۶۰: مستغنی است از همه عالم گدای عشق 242غزل ۲۶۱: مده از خنده فریب و مزن از غمزه خدنگ 243غزل ۲۶۲: تو زمن پرس قدر روز وصال 244غزل ۲۶۳: کی تبسم دور از آن شیرین تکلم می‌کنم 245غزل ۲۶۴: دل باز رست از تو ،ز بند زمانه هم 246غزل ۲۶۵: تا چند به غمخانهٔ حسرت بنشینم 247غزل ۲۶۶: برزن ای دل دامن کوشش که کاری کرده‌ام 248غزل ۲۶۷: هر خون که تو دادی چو می ناب کشیدیم 249غزل ۲۶۸: سحر کجاست که فراش جلوگاه توام 250غزل ۲۶۹: ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم 251غزل ۲۷۰: عشق ما پرتو ندارد ما چراغ مرده‌ایم 252غزل ۲۷۱: من این کوشش که در تسخیر آن خودکام می ...253غزل ۲۷۲: نیستیم از دوریت با داغ حرمان نیستیم 254غزل ۲۷۳: به آنکه بر سرلطفی مکش ز منت خویشم 255غزل ۲۷۴: شد وقت آن دیگر که من ترک شکیبایی کنم 256غزل ۲۷۵: این بس که تماشایی بستان تو باشم 257غزل ۲۷۶: بخت آن کو که کشم رخش و سوارش سازم 258غزل ۲۷۷: دو هفته رفت که ننواختی به نیم نگاهم 259غزل ۲۷۸: مبادا یارب آن روزی که من از چشم یار ...260غزل ۲۷۹: آمدم از سرنو بر سر پیوند قدیم 261غزل ۲۸۰: می‌توانم که لب از آب خضر تر نکنم 262غزل ۲۸۱: ما گل به پاسبان گلستان گذاشتیم 263غزل ۲۸۲: ما چو پیمان با کسی بستیم دیگر نشکنیم 264غزل ۲۸۳: مصلحت دیده چنین صبر که سویش نروم 265غزل ۲۸۴: نفروخته خود را ز غمت باز خریدیم 266غزل ۲۸۵: چو خواهم کز ره شوقش دمی بر گرد سر گر ...267غزل ۲۸۶: در آغاز محبت گر وفا کردی چه می‌کردم 268غزل ۲۸۷: دارد که چون تو پادشهی بنده‌ات شوم 269غزل ۲۸۸: ز کوی آن پری دیوانه رفتم 270غزل ۲۸۹: خوشست آن مه به اغیار آزمودم 271غزل ۲۹۰: از آن تر شد به خون دیده دامانی که دا ...272غزل ۲۹۱: انجام حسن او شد پایان عشق من هم 273غزل ۲۹۲: دور از چمن وصل یکی مرغ اسیرم 274غزل ۲۹۳: از تندی خوی تو گهی یاد نکردم 275غزل ۲۹۴: ز کمال ناتوانی به لب آمدست جانم 276غزل ۲۹۵: همخواب رقیبانی و من تاب ندارم 277غزل ۲۹۶: منفعل گشت بسی دوش چو مستش دیدم 278غزل ۲۹۷: چون طفل اشک پرده در راز نیستم 279غزل ۲۹۸: در آن مجلس که او را همدم اغیار می‌دی ...280غزل ۲۹۹: دلی و طاقت سد آه آتشین دارم 281غزل ۳۰۰: در راه عشق با دل شیدا فتاده‌ایم 282غزل ۳۰۱: از بهر چه در مجلس جانانه نباشم 283غزل ۳۰۲: جان رفت و ما به آرزوی دل نمی رسیم 284غزل ۳۰۳: برو که با دل پر درد و روی زرد بیایم 285غزل ۳۰۴: مدتی شد کز گلستانی جدا افتاده‌ام 286غزل ۳۰۵: صبرم نماند و نیست دگر تاب فرقتم 287غزل ۳۰۶: کی بود کز تو جان فکاری نداشتم 288غزل ۳۰۷: آتش به جگر زان رخ افروخته دارم 289غزل ۳۰۸: چها با جان خود دور از رخ جانان خود ک ...290غزل ۳۰۹: دیریست که رندانه شرابی نکشیدیم 291غزل ۳۱۰: جانا چه واقعست بگو تا چه کرده‌ایم 292غزل ۳۱۱: من که چون شمع از تف دل جانگدازی می‌ک ...293غزل ۳۱۲: گو جان ستان از من که من تن در بلای ا ...294غزل ۳۱۳: سد دشنه بر دل می‌خورم و ز خویش پنهان ...295غزل ۳۱۴: آورده اقبالم دگر تا سجدهٔ این در کنم 296غزل ۳۱۵: کاری مکن که رخصت آه سحر دهم 297غزل ۳۱۶: ما اجنبی ز قاعدهٔ کار عالمیم 298غزل ۳۱۷: به من از تو مهر خواهم نه تو بگذری ز ...299غزل ۳۱۸: دل پر حسرت از کوی تو برگردیدم و رفتم 300غزل ۳۱۹: یک همدم و همنفس ندارم 301غزل ۳۲۰: چو دیدم خوار خود را از در آن بیوفا ر ...302غزل ۳۲۱: در بزم وصل اگر چه همین در میان منم 303غزل ۳۲۲: به دل دیرین بنایی بود کندم 304غزل ۳۲۳: به استغنات میرم سرو استغنا بلند من 305غزل ۳۲۴: آمد آمد حسن در رخش غرور انگیختن 306غزل ۳۲۵: هست هنوز ماه من چشم و چراغ دیگران 307غزل ۳۲۶: من اگر این بار رفتم ، رفتم آزارم مکن 308غزل ۳۲۷: ای قامت تو جلوه ده شیوه‌های حسن 309غزل ۳۲۸: مکن مکن لب مارا به شکوه باز مکن 310غزل ۳۲۹: رشک می‌بردند شهری بر من و احوال من 311غزل ۳۳۰: مرا با خار غم بگذار و گشت باغ و گلشن ...312غزل ۳۳۱: اینچنین گر جانب اغیار خواهی داشتن 313غزل ۳۳۲: شد صرف عمرم در وفا بیداد جانان همچنا ...314غزل ۳۳۳: تغافلها زد اما شد نگاهی عذر خواه من 315غزل ۳۳۴: چه کم می‌گردد از حشمت بلاگردان نازم ...316غزل ۳۳۵: پیش تو بسی از همه کس خوارترم من 317غزل ۳۳۶: آمدم سر تا قدم در بند سودا همچنان 318غزل ۳۳۷: ای اجل از قید زندان غمم آزاد کن 319غزل ۳۳۸: نوبهار آمد ولی بی‌دوستان در بوستان 320غزل ۳۳۹: فراغت بایدت جا در سر کوی قناعت کن 321غزل ۳۴۰: ما را میازار اینهمه چندین جفا بر ما ...322غزل ۳۴۱: زینسان که تند می‌گذرد خوشخرام من 323غزل ۳۴۲: به دست آور بتی جان بخش و عیش جاودانی ...324غزل ۳۴۳: گهی از بزم بر می‌خیز و طرف بام جا می ...325غزل ۳۴۴: می‌یابم از خود حسرتی باز از فراق کیس ...326غزل ۳۴۵: ز کویت رخت بربستم نگاهی زاد راهم کن 327غزل ۳۴۶: ای که دل بردی ز دلدار من آزارش مکن 328غزل ۳۴۷: تو پاک دامن نوگلی من بلبل نالان تو 329غزل ۳۴۸: دلا عزم سفر دارم از آن در گفتم آگه ش ...330غزل ۳۴۹: آمده نو به شحنگی در دلم آرزوی تو 331غزل ۳۵۰: یک بار نباشد که نیازرده‌ام از تو 332غزل ۳۵۱: ترسم جنون غالب شود طغیان کند سودای ت ...333غزل ۳۵۲: گر چه کردم ذوقها از آشناییهای او 334غزل ۳۵۳: میان مردمانم خوار کردی عزت من کو 335غزل ۳۵۴: دل از عشق کهن بگرفت از نو دلستانی کو 336غزل ۳۵۵: شد بی‌حساب کشور جانها خراب از او 337غزل ۳۵۶: سد خانهٔ دین سوخت به هر رهگذر از تو 338غزل ۳۵۷: می‌روم نزدیک و حال خویش می‌گویم به ا ...339غزل ۳۵۸: منفعل دل خودم چند کشد جفای تو 340غزل ۳۵۹: آتشی خواهم دل افسرده را بریان در او 341غزل ۳۶۰: با مدعی به صلح بدل گشت جنگ تو 342غزل ۳۶۱: تند سویم به غضب دید که برخیز و برو 343غزل ۳۶۲: خوشا در پای او مردن خدایا بخت آنم ده 344غزل ۳۶۳: گرفته رنگ ز خون دلم چو لاله پیاله 345غزل ۳۶۴: هجر خدایا بس است زود وصالی بده 346غزل ۳۶۵: صاف طرب آماده کن ترتیب عشرتخانه ده 347غزل ۳۶۶: لاله‌اش از سیلیت نیلوفری شد آه آه 348غزل ۳۶۷: گذشتم از درت بر خاک سد جا چشم تر مان ...349غزل ۳۶۸: ناوکت بر سینهٔ این ناتوان آمد همه 350غزل ۳۶۹: بر آن سرم که نیاسایم از مشقت راه 351غزل ۳۷۰: در این فکرم که خواهی ماند با من مهرب ...352غزل ۳۷۱: قلب سپه ماست به یک حمله شکسته 353غزل ۳۷۲: آخر ای بیگانه خو ناآشنایی اینهمه 354غزل ۳۷۳: سوی بزمت نگذرم از بس که خوارم کرده‌ا ...355غزل ۳۷۴: شوقیست غالب بر دلم ازنو، به دل جا کر ...356غزل ۳۷۵: خواهد دگر به دامگهی بال بسته ای 357غزل ۳۷۶: مردمی فرموده جا در چشم گریان کرده‌ای 358غزل ۳۷۷: سبوی باده‌ای گویا به هر پیمانه‌ای خو ...359غزل ۳۷۸: من اندوهگین را قصد جان کردی ، نکو کر ...360غزل ۳۷۹: چه فروشدی به کلفت چه شدت چه حال داری 361غزل ۳۸۰: جایی روم که جنس وفا را خرد کسی 362غزل ۳۸۱: چه شود گرم نوازی به عنایت خطابی 363غزل ۳۸۲: چون کوه غم تاب آورد جسمی بدین فرسودگ ...364غزل ۳۸۳: گر طی کنم طریق ادب را چه می‌کنی 365غزل ۳۸۴: چه خوش بودی دلا گر روی او هرگز نمی‌د ...366غزل ۳۸۵: چه دیدی ای که هرگز بد نبینی 367غزل ۳۸۶: آتشی در جان ما افروختی 368غزل ۳۸۷: من و از دور تماشای گلستان کسی 369غزل ۳۸۸: ای از گل عذرات هر مرغ را نوایی 370غزل ۳۸۹: مرا زد راه عشق خردسالی 371غزل ۳۹۰: خوش است چشم به چشم تو و نگاه نهانی 372غزل ۳۹۱: کردم از سجدهٔ راه تو جبین آرایی 373غزل ۳۹۲: چو پیش نقش شیرین کوهکن عرض بلا کردی 374غزل ۳۹۳: ای جوان ترک وش میر کدامین لشکری 375غزل ۳۹۴: از برای خاطر اغیار خوارم می‌کنی 376غزل ۳۹۵: بکش زارم چه دایم حرف از آزار می‌گویی 377غزل ۳۹۶: ای آنکه عرض حال من زار کرده‌ای 378غزل ۳۹۷: ای مرغ سحر حسرت بستان که داری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ