به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

وحشی باقفی

وحشی باقفیغزل هاغزل ۲۱۹: پرسیدن حال دل ریشم بگذارید

690عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

پرسیدن حال دل ریشم بگذارید
یک دم به غم و محنت خویشم بگذارید
یاران به میان من و آن مست مییید
گر می‌کشد آن عربده کیشم بگذارید
روزی که برید از ره این کشته عشقش
آنچه از دو سه روز از همه پیشم بگذارید
وحشی صفتم جامهٔ سد پاره بدوزند
چسبیده به زخم دل ریشم بگذارید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1غزل ۲۱۸: چرا ستمگر من با کسی جفا نکند 2غزل ۲۱۹: پرسیدن حال دل ریشم بگذارید 3غزل ۲۲۰: آیین دستگیری ز اهل جهان نیاید 4غزل ۲۲۱: که جان برد اگر آن مست سرگران بدرآید 5غزل ۲۲۲: روم به جای دگر ، دل دهم به یار دگر 6غزل ۲۲۳: دل و طبع خویش را گو که شوند نرم خوتر 7غزل ۲۲۴: آخر ای مغرور گاهی زیر پای خود نگر 8غزل ۲۲۵: گو حرمت خود، ناصح فرزانه نگه دار 9غزل ۲۲۶: جستم از دام ، به دام آر گرفتار دگر 10غزل ۲۲۷: عزلت ما شده سر تاسر دنیا مشهور 11غزل ۲۲۸: شده‌ام سگ غزالی که نگشته رام هرگز 12غزل ۲۲۹: مست آن ترک به کاشانه من بود امروز 13غزل ۲۳۰: دوش پر عربده‌ای بود و نه آنست امروز 14غزل ۲۳۱: ای دل بی جرم زندانی، تو در بندی هنوز 15غزل ۲۳۲: وه که دامن می‌کشد آن سرو ناز از من ه ...16غزل ۲۳۳: گر چه دوری می‌کنم بی‌صبر و آرامم هنو ...17غزل ۲۳۴: هست از رویت مرا سد گونه حیرانی هنوز 18غزل ۲۳۵: شرح ضعفم از سگان آستان خود بپرس 19غزل ۲۳۶: مغرور کسی به که درت جا نکند کس 20غزل ۲۳۷: ای دل به بند دوری او جاودانه باش 21غزل ۲۳۸: عشق می‌فرمایدم مستغنی از دیدار باش 22غزل ۲۳۹: تن اگر نبود ز نزدکان چو شد گو دور با ...23غزل ۲۴۰: ترک ما کردی برو همصحبت اغیار باش 24غزل ۲۴۱: روزی این بیگانگی بیرون کند از خوی خو ...25غزل ۲۴۲: کردیم نامزد به تو نابود و بود خویش 26غزل ۲۴۳: در مانده‌ام به درد دل بی علاج خویش 27غزل ۲۴۴: بند دیگر دارم از عشقت به هر پیوند خو ...28غزل ۲۴۵: ما در مقام صبر فشردیم گام خویش 29غزل ۲۴۶: تو و هر روز و بزم عشرت خویش 30غزل ۲۴۷: ریخت خونم را و برد از پیش آن بیداد ک ...31غزل ۲۴۸: الاهی از میان ناپسندان بر کران دارش 32غزل ۲۴۹: مستحق کشتنم خود قائلم زارم بکش 33غزل ۲۵۰: کوهکن بر یاد شیرین و لب جان پرورش 34غزل ۲۵۱: با جوانی چند در عین وفا می‌بینمش 35غزل ۲۵۲: بست زبان شکوه ام لب به سخن گشادنش 36غزل ۲۵۳: بر میان دامن زدن بینند و چابک رفتنش 37غزل ۲۵۴: نیستم یک دم ز درد و محنت هجران خلاص 38غزل ۲۵۵: تکیه کردم بر وفای او غلط کردم ، غلط 39غزل ۲۵۶: بی رخ جان پرور جانان مرا از جان چه ح ...40غزل ۲۵۷: قیمت اهل وفا یار ندانست دریغ 41غزل ۲۵۸: به سودای تو مشغولم ز غوغای جهان فارغ 42غزل ۲۵۹: شمع بزم غیر شد با روی آتشناک، حیف 43غزل ۲۶۰: مستغنی است از همه عالم گدای عشق 44غزل ۲۶۱: مده از خنده فریب و مزن از غمزه خدنگ 45غزل ۲۶۲: تو زمن پرس قدر روز وصال 46غزل ۲۶۳: کی تبسم دور از آن شیرین تکلم می‌کنم 47غزل ۲۶۴: دل باز رست از تو ،ز بند زمانه هم 48غزل ۲۶۵: تا چند به غمخانهٔ حسرت بنشینم 49غزل ۲۶۶: برزن ای دل دامن کوشش که کاری کرده‌ام 50غزل ۲۶۷: هر خون که تو دادی چو می ناب کشیدیم 51غزل ۲۶۸: سحر کجاست که فراش جلوگاه توام 52غزل ۲۶۹: ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم 53غزل ۲۷۰: عشق ما پرتو ندارد ما چراغ مرده‌ایم 54غزل ۲۷۱: من این کوشش که در تسخیر آن خودکام می ...55غزل ۲۷۲: نیستیم از دوریت با داغ حرمان نیستیم 56غزل ۲۷۳: به آنکه بر سرلطفی مکش ز منت خویشم 57غزل ۲۷۴: شد وقت آن دیگر که من ترک شکیبایی کنم 58غزل ۲۷۵: این بس که تماشایی بستان تو باشم 59غزل ۲۷۶: بخت آن کو که کشم رخش و سوارش سازم 60غزل ۲۷۷: دو هفته رفت که ننواختی به نیم نگاهم 61غزل ۲۷۸: مبادا یارب آن روزی که من از چشم یار ...62غزل ۲۷۹: آمدم از سرنو بر سر پیوند قدیم 63غزل ۲۸۰: می‌توانم که لب از آب خضر تر نکنم 64غزل ۲۸۱: ما گل به پاسبان گلستان گذاشتیم 65غزل ۲۸۲: ما چو پیمان با کسی بستیم دیگر نشکنیم 66غزل ۲۸۳: مصلحت دیده چنین صبر که سویش نروم 67غزل ۲۸۴: نفروخته خود را ز غمت باز خریدیم 68غزل ۲۸۵: چو خواهم کز ره شوقش دمی بر گرد سر گر ...69غزل ۲۸۶: در آغاز محبت گر وفا کردی چه می‌کردم 70غزل ۲۸۷: دارد که چون تو پادشهی بنده‌ات شوم 71غزل ۲۸۸: ز کوی آن پری دیوانه رفتم 72غزل ۲۸۹: خوشست آن مه به اغیار آزمودم 73غزل ۲۹۰: از آن تر شد به خون دیده دامانی که دا ...74غزل ۲۹۱: انجام حسن او شد پایان عشق من هم 75غزل ۲۹۲: دور از چمن وصل یکی مرغ اسیرم 76غزل ۲۹۳: از تندی خوی تو گهی یاد نکردم 77غزل ۲۹۴: ز کمال ناتوانی به لب آمدست جانم 78غزل ۲۹۵: همخواب رقیبانی و من تاب ندارم 79غزل ۲۹۶: منفعل گشت بسی دوش چو مستش دیدم 80غزل ۲۹۷: چون طفل اشک پرده در راز نیستم 81غزل ۲۹۸: در آن مجلس که او را همدم اغیار می‌دی ...82غزل ۲۹۹: دلی و طاقت سد آه آتشین دارم 83غزل ۳۰۰: در راه عشق با دل شیدا فتاده‌ایم 84غزل ۳۰۱: از بهر چه در مجلس جانانه نباشم 85غزل ۳۰۲: جان رفت و ما به آرزوی دل نمی رسیم 86غزل ۳۰۳: برو که با دل پر درد و روی زرد بیایم 87غزل ۳۰۴: مدتی شد کز گلستانی جدا افتاده‌ام 88غزل ۳۰۵: صبرم نماند و نیست دگر تاب فرقتم 89غزل ۳۰۶: کی بود کز تو جان فکاری نداشتم 90غزل ۳۰۷: آتش به جگر زان رخ افروخته دارم 91غزل ۳۰۸: چها با جان خود دور از رخ جانان خود ک ...92غزل ۳۰۹: دیریست که رندانه شرابی نکشیدیم 93غزل ۳۱۰: جانا چه واقعست بگو تا چه کرده‌ایم 94غزل ۳۱۱: من که چون شمع از تف دل جانگدازی می‌ک ...95غزل ۳۱۲: گو جان ستان از من که من تن در بلای ا ...96غزل ۳۱۳: سد دشنه بر دل می‌خورم و ز خویش پنهان ...97غزل ۳۱۴: آورده اقبالم دگر تا سجدهٔ این در کنم 98غزل ۳۱۵: کاری مکن که رخصت آه سحر دهم 99غزل ۳۱۶: ما اجنبی ز قاعدهٔ کار عالمیم 100غزل ۳۱۷: به من از تو مهر خواهم نه تو بگذری ز ...101غزل ۳۱۸: دل پر حسرت از کوی تو برگردیدم و رفتم 102غزل ۳۱۹: یک همدم و همنفس ندارم 103غزل ۳۲۰: چو دیدم خوار خود را از در آن بیوفا ر ...104غزل ۳۲۱: در بزم وصل اگر چه همین در میان منم 105غزل ۳۲۲: به دل دیرین بنایی بود کندم 106غزل ۳۲۳: به استغنات میرم سرو استغنا بلند من 107غزل ۳۲۴: آمد آمد حسن در رخش غرور انگیختن 108غزل ۳۲۵: هست هنوز ماه من چشم و چراغ دیگران 109غزل ۳۲۶: من اگر این بار رفتم ، رفتم آزارم مکن 110غزل ۳۲۷: ای قامت تو جلوه ده شیوه‌های حسن 111غزل ۳۲۸: مکن مکن لب مارا به شکوه باز مکن 112غزل ۳۲۹: رشک می‌بردند شهری بر من و احوال من 113غزل ۳۳۰: مرا با خار غم بگذار و گشت باغ و گلشن ...114غزل ۳۳۱: اینچنین گر جانب اغیار خواهی داشتن 115غزل ۳۳۲: شد صرف عمرم در وفا بیداد جانان همچنا ...116غزل ۳۳۳: تغافلها زد اما شد نگاهی عذر خواه من 117غزل ۳۳۴: چه کم می‌گردد از حشمت بلاگردان نازم ...118غزل ۳۳۵: پیش تو بسی از همه کس خوارترم من 119غزل ۳۳۶: آمدم سر تا قدم در بند سودا همچنان 120غزل ۳۳۷: ای اجل از قید زندان غمم آزاد کن 121غزل ۳۳۸: نوبهار آمد ولی بی‌دوستان در بوستان 122غزل ۳۳۹: فراغت بایدت جا در سر کوی قناعت کن 123غزل ۳۴۰: ما را میازار اینهمه چندین جفا بر ما ...124غزل ۳۴۱: زینسان که تند می‌گذرد خوشخرام من 125غزل ۳۴۲: به دست آور بتی جان بخش و عیش جاودانی ...126غزل ۳۴۳: گهی از بزم بر می‌خیز و طرف بام جا می ...127غزل ۳۴۴: می‌یابم از خود حسرتی باز از فراق کیس ...128غزل ۳۴۵: ز کویت رخت بربستم نگاهی زاد راهم کن 129غزل ۳۴۶: ای که دل بردی ز دلدار من آزارش مکن 130غزل ۳۴۷: تو پاک دامن نوگلی من بلبل نالان تو 131غزل ۳۴۸: دلا عزم سفر دارم از آن در گفتم آگه ش ...132غزل ۳۴۹: آمده نو به شحنگی در دلم آرزوی تو 133غزل ۳۵۰: یک بار نباشد که نیازرده‌ام از تو 134غزل ۳۵۱: ترسم جنون غالب شود طغیان کند سودای ت ...135غزل ۳۵۲: گر چه کردم ذوقها از آشناییهای او 136غزل ۳۵۳: میان مردمانم خوار کردی عزت من کو 137غزل ۳۵۴: دل از عشق کهن بگرفت از نو دلستانی کو 138غزل ۳۵۵: شد بی‌حساب کشور جانها خراب از او 139غزل ۳۵۶: سد خانهٔ دین سوخت به هر رهگذر از تو 140غزل ۳۵۷: می‌روم نزدیک و حال خویش می‌گویم به ا ...141غزل ۳۵۸: منفعل دل خودم چند کشد جفای تو 142غزل ۳۵۹: آتشی خواهم دل افسرده را بریان در او 143غزل ۳۶۰: با مدعی به صلح بدل گشت جنگ تو 144غزل ۳۶۱: تند سویم به غضب دید که برخیز و برو 145غزل ۳۶۲: خوشا در پای او مردن خدایا بخت آنم ده 146غزل ۳۶۳: گرفته رنگ ز خون دلم چو لاله پیاله 147غزل ۳۶۴: هجر خدایا بس است زود وصالی بده 148غزل ۳۶۵: صاف طرب آماده کن ترتیب عشرتخانه ده 149غزل ۳۶۶: لاله‌اش از سیلیت نیلوفری شد آه آه 150غزل ۳۶۷: گذشتم از درت بر خاک سد جا چشم تر مان ...151غزل ۳۶۸: ناوکت بر سینهٔ این ناتوان آمد همه 152غزل ۳۶۹: بر آن سرم که نیاسایم از مشقت راه 153غزل ۳۷۰: در این فکرم که خواهی ماند با من مهرب ...154غزل ۳۷۱: قلب سپه ماست به یک حمله شکسته 155غزل ۳۷۲: آخر ای بیگانه خو ناآشنایی اینهمه 156غزل ۳۷۳: سوی بزمت نگذرم از بس که خوارم کرده‌ا ...157غزل ۳۷۴: شوقیست غالب بر دلم ازنو، به دل جا کر ...158غزل ۳۷۵: خواهد دگر به دامگهی بال بسته ای 159غزل ۳۷۶: مردمی فرموده جا در چشم گریان کرده‌ای 160غزل ۳۷۷: سبوی باده‌ای گویا به هر پیمانه‌ای خو ...161غزل ۳۷۸: من اندوهگین را قصد جان کردی ، نکو کر ...162غزل ۳۷۹: چه فروشدی به کلفت چه شدت چه حال داری 163غزل ۳۸۰: جایی روم که جنس وفا را خرد کسی 164غزل ۳۸۱: چه شود گرم نوازی به عنایت خطابی 165غزل ۳۸۲: چون کوه غم تاب آورد جسمی بدین فرسودگ ...166غزل ۳۸۳: گر طی کنم طریق ادب را چه می‌کنی 167غزل ۳۸۴: چه خوش بودی دلا گر روی او هرگز نمی‌د ...168غزل ۳۸۵: چه دیدی ای که هرگز بد نبینی 169غزل ۳۸۶: آتشی در جان ما افروختی 170غزل ۳۸۷: من و از دور تماشای گلستان کسی 171غزل ۳۸۸: ای از گل عذرات هر مرغ را نوایی 172غزل ۳۸۹: مرا زد راه عشق خردسالی 173غزل ۳۹۰: خوش است چشم به چشم تو و نگاه نهانی 174غزل ۳۹۱: کردم از سجدهٔ راه تو جبین آرایی 175غزل ۳۹۲: چو پیش نقش شیرین کوهکن عرض بلا کردی 176غزل ۳۹۳: ای جوان ترک وش میر کدامین لشکری 177غزل ۳۹۴: از برای خاطر اغیار خوارم می‌کنی 178غزل ۳۹۵: بکش زارم چه دایم حرف از آزار می‌گویی 179غزل ۳۹۶: ای آنکه عرض حال من زار کرده‌ای 180غزل ۳۹۷: ای مرغ سحر حسرت بستان که داری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ