به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

وحشی باقفی

وحشی باقفیغزل هاغزل ۲۵۹: شمع بزم غیر شد با روی آتشناک، حیف

730عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

شمع بزم غیر شد با روی آتشناک، حیف
ریخت آخر آبروی خویش را برخاک، حیف
روبرو بنشست با هر بی ره و رویی ، دریغ
کرد بی باکانه جا در جمع هر بی باک، حیف
ظلم باشد اختلاط او به هر نااهل، ظلم
حیف باشد بر چنان رو دیدهٔ ناپاک ، حیف
گر بر آید جانم از غم ، نیستی آن ، کز غلط
بر زبانت بگذرد روزی کز آن غمناک حیف
در خم فتراک وحشی را نمیبندی چو صید
گوییا می‌آیدت زان حلقهٔ فتراک حیف

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1غزل ۲۵۸: به سودای تو مشغولم ز غوغای جهان فارغ 2غزل ۲۵۹: شمع بزم غیر شد با روی آتشناک، حیف 3غزل ۲۶۰: مستغنی است از همه عالم گدای عشق 4غزل ۲۶۱: مده از خنده فریب و مزن از غمزه خدنگ 5غزل ۲۶۲: تو زمن پرس قدر روز وصال 6غزل ۲۶۳: کی تبسم دور از آن شیرین تکلم می‌کنم 7غزل ۲۶۴: دل باز رست از تو ،ز بند زمانه هم 8غزل ۲۶۵: تا چند به غمخانهٔ حسرت بنشینم 9غزل ۲۶۶: برزن ای دل دامن کوشش که کاری کرده‌ام 10غزل ۲۶۷: هر خون که تو دادی چو می ناب کشیدیم 11غزل ۲۶۸: سحر کجاست که فراش جلوگاه توام 12غزل ۲۶۹: ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم 13غزل ۲۷۰: عشق ما پرتو ندارد ما چراغ مرده‌ایم 14غزل ۲۷۱: من این کوشش که در تسخیر آن خودکام می ...15غزل ۲۷۲: نیستیم از دوریت با داغ حرمان نیستیم 16غزل ۲۷۳: به آنکه بر سرلطفی مکش ز منت خویشم 17غزل ۲۷۴: شد وقت آن دیگر که من ترک شکیبایی کنم 18غزل ۲۷۵: این بس که تماشایی بستان تو باشم 19غزل ۲۷۶: بخت آن کو که کشم رخش و سوارش سازم 20غزل ۲۷۷: دو هفته رفت که ننواختی به نیم نگاهم 21غزل ۲۷۸: مبادا یارب آن روزی که من از چشم یار ...22غزل ۲۷۹: آمدم از سرنو بر سر پیوند قدیم 23غزل ۲۸۰: می‌توانم که لب از آب خضر تر نکنم 24غزل ۲۸۱: ما گل به پاسبان گلستان گذاشتیم 25غزل ۲۸۲: ما چو پیمان با کسی بستیم دیگر نشکنیم 26غزل ۲۸۳: مصلحت دیده چنین صبر که سویش نروم 27غزل ۲۸۴: نفروخته خود را ز غمت باز خریدیم 28غزل ۲۸۵: چو خواهم کز ره شوقش دمی بر گرد سر گر ...29غزل ۲۸۶: در آغاز محبت گر وفا کردی چه می‌کردم 30غزل ۲۸۷: دارد که چون تو پادشهی بنده‌ات شوم 31غزل ۲۸۸: ز کوی آن پری دیوانه رفتم 32غزل ۲۸۹: خوشست آن مه به اغیار آزمودم 33غزل ۲۹۰: از آن تر شد به خون دیده دامانی که دا ...34غزل ۲۹۱: انجام حسن او شد پایان عشق من هم 35غزل ۲۹۲: دور از چمن وصل یکی مرغ اسیرم 36غزل ۲۹۳: از تندی خوی تو گهی یاد نکردم 37غزل ۲۹۴: ز کمال ناتوانی به لب آمدست جانم 38غزل ۲۹۵: همخواب رقیبانی و من تاب ندارم 39غزل ۲۹۶: منفعل گشت بسی دوش چو مستش دیدم 40غزل ۲۹۷: چون طفل اشک پرده در راز نیستم 41غزل ۲۹۸: در آن مجلس که او را همدم اغیار می‌دی ...42غزل ۲۹۹: دلی و طاقت سد آه آتشین دارم 43غزل ۳۰۰: در راه عشق با دل شیدا فتاده‌ایم 44غزل ۳۰۱: از بهر چه در مجلس جانانه نباشم 45غزل ۳۰۲: جان رفت و ما به آرزوی دل نمی رسیم 46غزل ۳۰۳: برو که با دل پر درد و روی زرد بیایم 47غزل ۳۰۴: مدتی شد کز گلستانی جدا افتاده‌ام 48غزل ۳۰۵: صبرم نماند و نیست دگر تاب فرقتم 49غزل ۳۰۶: کی بود کز تو جان فکاری نداشتم 50غزل ۳۰۷: آتش به جگر زان رخ افروخته دارم 51غزل ۳۰۸: چها با جان خود دور از رخ جانان خود ک ...52غزل ۳۰۹: دیریست که رندانه شرابی نکشیدیم 53غزل ۳۱۰: جانا چه واقعست بگو تا چه کرده‌ایم 54غزل ۳۱۱: من که چون شمع از تف دل جانگدازی می‌ک ...55غزل ۳۱۲: گو جان ستان از من که من تن در بلای ا ...56غزل ۳۱۳: سد دشنه بر دل می‌خورم و ز خویش پنهان ...57غزل ۳۱۴: آورده اقبالم دگر تا سجدهٔ این در کنم 58غزل ۳۱۵: کاری مکن که رخصت آه سحر دهم 59غزل ۳۱۶: ما اجنبی ز قاعدهٔ کار عالمیم 60غزل ۳۱۷: به من از تو مهر خواهم نه تو بگذری ز ...61غزل ۳۱۸: دل پر حسرت از کوی تو برگردیدم و رفتم 62غزل ۳۱۹: یک همدم و همنفس ندارم 63غزل ۳۲۰: چو دیدم خوار خود را از در آن بیوفا ر ...64غزل ۳۲۱: در بزم وصل اگر چه همین در میان منم 65غزل ۳۲۲: به دل دیرین بنایی بود کندم 66غزل ۳۲۳: به استغنات میرم سرو استغنا بلند من 67غزل ۳۲۴: آمد آمد حسن در رخش غرور انگیختن 68غزل ۳۲۵: هست هنوز ماه من چشم و چراغ دیگران 69غزل ۳۲۶: من اگر این بار رفتم ، رفتم آزارم مکن 70غزل ۳۲۷: ای قامت تو جلوه ده شیوه‌های حسن 71غزل ۳۲۸: مکن مکن لب مارا به شکوه باز مکن 72غزل ۳۲۹: رشک می‌بردند شهری بر من و احوال من 73غزل ۳۳۰: مرا با خار غم بگذار و گشت باغ و گلشن ...74غزل ۳۳۱: اینچنین گر جانب اغیار خواهی داشتن 75غزل ۳۳۲: شد صرف عمرم در وفا بیداد جانان همچنا ...76غزل ۳۳۳: تغافلها زد اما شد نگاهی عذر خواه من 77غزل ۳۳۴: چه کم می‌گردد از حشمت بلاگردان نازم ...78غزل ۳۳۵: پیش تو بسی از همه کس خوارترم من 79غزل ۳۳۶: آمدم سر تا قدم در بند سودا همچنان 80غزل ۳۳۷: ای اجل از قید زندان غمم آزاد کن 81غزل ۳۳۸: نوبهار آمد ولی بی‌دوستان در بوستان 82غزل ۳۳۹: فراغت بایدت جا در سر کوی قناعت کن 83غزل ۳۴۰: ما را میازار اینهمه چندین جفا بر ما ...84غزل ۳۴۱: زینسان که تند می‌گذرد خوشخرام من 85غزل ۳۴۲: به دست آور بتی جان بخش و عیش جاودانی ...86غزل ۳۴۳: گهی از بزم بر می‌خیز و طرف بام جا می ...87غزل ۳۴۴: می‌یابم از خود حسرتی باز از فراق کیس ...88غزل ۳۴۵: ز کویت رخت بربستم نگاهی زاد راهم کن 89غزل ۳۴۶: ای که دل بردی ز دلدار من آزارش مکن 90غزل ۳۴۷: تو پاک دامن نوگلی من بلبل نالان تو 91غزل ۳۴۸: دلا عزم سفر دارم از آن در گفتم آگه ش ...92غزل ۳۴۹: آمده نو به شحنگی در دلم آرزوی تو 93غزل ۳۵۰: یک بار نباشد که نیازرده‌ام از تو 94غزل ۳۵۱: ترسم جنون غالب شود طغیان کند سودای ت ...95غزل ۳۵۲: گر چه کردم ذوقها از آشناییهای او 96غزل ۳۵۳: میان مردمانم خوار کردی عزت من کو 97غزل ۳۵۴: دل از عشق کهن بگرفت از نو دلستانی کو 98غزل ۳۵۵: شد بی‌حساب کشور جانها خراب از او 99غزل ۳۵۶: سد خانهٔ دین سوخت به هر رهگذر از تو 100غزل ۳۵۷: می‌روم نزدیک و حال خویش می‌گویم به ا ...101غزل ۳۵۸: منفعل دل خودم چند کشد جفای تو 102غزل ۳۵۹: آتشی خواهم دل افسرده را بریان در او 103غزل ۳۶۰: با مدعی به صلح بدل گشت جنگ تو 104غزل ۳۶۱: تند سویم به غضب دید که برخیز و برو 105غزل ۳۶۲: خوشا در پای او مردن خدایا بخت آنم ده 106غزل ۳۶۳: گرفته رنگ ز خون دلم چو لاله پیاله 107غزل ۳۶۴: هجر خدایا بس است زود وصالی بده 108غزل ۳۶۵: صاف طرب آماده کن ترتیب عشرتخانه ده 109غزل ۳۶۶: لاله‌اش از سیلیت نیلوفری شد آه آه 110غزل ۳۶۷: گذشتم از درت بر خاک سد جا چشم تر مان ...111غزل ۳۶۸: ناوکت بر سینهٔ این ناتوان آمد همه 112غزل ۳۶۹: بر آن سرم که نیاسایم از مشقت راه 113غزل ۳۷۰: در این فکرم که خواهی ماند با من مهرب ...114غزل ۳۷۱: قلب سپه ماست به یک حمله شکسته 115غزل ۳۷۲: آخر ای بیگانه خو ناآشنایی اینهمه 116غزل ۳۷۳: سوی بزمت نگذرم از بس که خوارم کرده‌ا ...117غزل ۳۷۴: شوقیست غالب بر دلم ازنو، به دل جا کر ...118غزل ۳۷۵: خواهد دگر به دامگهی بال بسته ای 119غزل ۳۷۶: مردمی فرموده جا در چشم گریان کرده‌ای 120غزل ۳۷۷: سبوی باده‌ای گویا به هر پیمانه‌ای خو ...121غزل ۳۷۸: من اندوهگین را قصد جان کردی ، نکو کر ...122غزل ۳۷۹: چه فروشدی به کلفت چه شدت چه حال داری 123غزل ۳۸۰: جایی روم که جنس وفا را خرد کسی 124غزل ۳۸۱: چه شود گرم نوازی به عنایت خطابی 125غزل ۳۸۲: چون کوه غم تاب آورد جسمی بدین فرسودگ ...126غزل ۳۸۳: گر طی کنم طریق ادب را چه می‌کنی 127غزل ۳۸۴: چه خوش بودی دلا گر روی او هرگز نمی‌د ...128غزل ۳۸۵: چه دیدی ای که هرگز بد نبینی 129غزل ۳۸۶: آتشی در جان ما افروختی 130غزل ۳۸۷: من و از دور تماشای گلستان کسی 131غزل ۳۸۸: ای از گل عذرات هر مرغ را نوایی 132غزل ۳۸۹: مرا زد راه عشق خردسالی 133غزل ۳۹۰: خوش است چشم به چشم تو و نگاه نهانی 134غزل ۳۹۱: کردم از سجدهٔ راه تو جبین آرایی 135غزل ۳۹۲: چو پیش نقش شیرین کوهکن عرض بلا کردی 136غزل ۳۹۳: ای جوان ترک وش میر کدامین لشکری 137غزل ۳۹۴: از برای خاطر اغیار خوارم می‌کنی 138غزل ۳۹۵: بکش زارم چه دایم حرف از آزار می‌گویی 139غزل ۳۹۶: ای آنکه عرض حال من زار کرده‌ای 140غزل ۳۹۷: ای مرغ سحر حسرت بستان که داری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ