کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    کی بود کز تو جان فکاری نداشتم
    درد دلی و نالهٔ زاری نداشتم
    تا بود نقد جان ، به کف من نیامدی
    آنروز آمدی که نثاری نداشتم
    گفتم ز کار برد مرا خنده کردنت
    خندید و گفت من به تو کاری نداشتم
    شد مانع نشستنم از خاک راه خویش
    خاکم به سر که قدر غباری نداشتم
    پیوسته دست بر سرم از عشق بود کار
    هرگز به دست دست نگاری نداشتم
    در مجلسی میانه جمعی نبود یار
    کانجا پی نظاره کناری نداشتم
    وحشی مرا به هیچ گلستان گذر نبود
    کز نوگلی فغان هزاری نداشتم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha