کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چها با جان خود دور از رخ جانان خود کردم
    مگر دشمن کند اینها که من با جان خود کردم
    طبیبم گفت درمانی ندارد درد مهجوری
    غلط می‌گفت خود را کشتم و درمان خود کردم
    مگو وقتی دل سد پاره‌ای بودت کجا بردی
    کجا بردم ز راه دیده در دامان خود کردم
    ز سر بگذشت آب دیده‌اش از سر گذشت من
    به هر کس شرح آب دیدهٔ گریان خود کردم
    ز حرف گرم وحشی آتشی در سینه افکندم
    به او اظهار سوز سینهٔ سوزان خود کردم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha