به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

وحشی باقفی

وحشی باقفیغزل هاغزل ۲۶۲: تو زمن پرس قدر روز وصال

720عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

تو زمن پرس قدر روز وصال
تشنه داند که چیست آب زلال
ذوق آن جستن از قفس ناگاه
من شناسم نه مرغ فارغ بال
می‌توان مرد بهر آن هجران
کش وصال تو باشد از دنبال
این منم، این منم به خدمت تو
ای خوشم حال و ای خوشم احوال
این تویی، این تویی برابر من
ای خوشم بخت و ای خوشم اقبال
وحشی اسباب خوشدلی همه هست
ای دریغا دو جام مالامال

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1غزل ۲۶۱: مده از خنده فریب و مزن از غمزه خدنگ 2غزل ۲۶۲: تو زمن پرس قدر روز وصال 3غزل ۲۶۳: کی تبسم دور از آن شیرین تکلم می‌کنم 4غزل ۲۶۴: دل باز رست از تو ،ز بند زمانه هم 5غزل ۲۶۵: تا چند به غمخانهٔ حسرت بنشینم 6غزل ۲۶۶: برزن ای دل دامن کوشش که کاری کرده‌ام 7غزل ۲۶۷: هر خون که تو دادی چو می ناب کشیدیم 8غزل ۲۶۸: سحر کجاست که فراش جلوگاه توام 9غزل ۲۶۹: ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم 10غزل ۲۷۰: عشق ما پرتو ندارد ما چراغ مرده‌ایم 11غزل ۲۷۱: من این کوشش که در تسخیر آن خودکام می ...12غزل ۲۷۲: نیستیم از دوریت با داغ حرمان نیستیم 13غزل ۲۷۳: به آنکه بر سرلطفی مکش ز منت خویشم 14غزل ۲۷۴: شد وقت آن دیگر که من ترک شکیبایی کنم 15غزل ۲۷۵: این بس که تماشایی بستان تو باشم 16غزل ۲۷۶: بخت آن کو که کشم رخش و سوارش سازم 17غزل ۲۷۷: دو هفته رفت که ننواختی به نیم نگاهم 18غزل ۲۷۸: مبادا یارب آن روزی که من از چشم یار ...19غزل ۲۷۹: آمدم از سرنو بر سر پیوند قدیم 20غزل ۲۸۰: می‌توانم که لب از آب خضر تر نکنم 21غزل ۲۸۱: ما گل به پاسبان گلستان گذاشتیم 22غزل ۲۸۲: ما چو پیمان با کسی بستیم دیگر نشکنیم 23غزل ۲۸۳: مصلحت دیده چنین صبر که سویش نروم 24غزل ۲۸۴: نفروخته خود را ز غمت باز خریدیم 25غزل ۲۸۵: چو خواهم کز ره شوقش دمی بر گرد سر گر ...26غزل ۲۸۶: در آغاز محبت گر وفا کردی چه می‌کردم 27غزل ۲۸۷: دارد که چون تو پادشهی بنده‌ات شوم 28غزل ۲۸۸: ز کوی آن پری دیوانه رفتم 29غزل ۲۸۹: خوشست آن مه به اغیار آزمودم 30غزل ۲۹۰: از آن تر شد به خون دیده دامانی که دا ...31غزل ۲۹۱: انجام حسن او شد پایان عشق من هم 32غزل ۲۹۲: دور از چمن وصل یکی مرغ اسیرم 33غزل ۲۹۳: از تندی خوی تو گهی یاد نکردم 34غزل ۲۹۴: ز کمال ناتوانی به لب آمدست جانم 35غزل ۲۹۵: همخواب رقیبانی و من تاب ندارم 36غزل ۲۹۶: منفعل گشت بسی دوش چو مستش دیدم 37غزل ۲۹۷: چون طفل اشک پرده در راز نیستم 38غزل ۲۹۸: در آن مجلس که او را همدم اغیار می‌دی ...39غزل ۲۹۹: دلی و طاقت سد آه آتشین دارم 40غزل ۳۰۰: در راه عشق با دل شیدا فتاده‌ایم 41غزل ۳۰۱: از بهر چه در مجلس جانانه نباشم 42غزل ۳۰۲: جان رفت و ما به آرزوی دل نمی رسیم 43غزل ۳۰۳: برو که با دل پر درد و روی زرد بیایم 44غزل ۳۰۴: مدتی شد کز گلستانی جدا افتاده‌ام 45غزل ۳۰۵: صبرم نماند و نیست دگر تاب فرقتم 46غزل ۳۰۶: کی بود کز تو جان فکاری نداشتم 47غزل ۳۰۷: آتش به جگر زان رخ افروخته دارم 48غزل ۳۰۸: چها با جان خود دور از رخ جانان خود ک ...49غزل ۳۰۹: دیریست که رندانه شرابی نکشیدیم 50غزل ۳۱۰: جانا چه واقعست بگو تا چه کرده‌ایم 51غزل ۳۱۱: من که چون شمع از تف دل جانگدازی می‌ک ...52غزل ۳۱۲: گو جان ستان از من که من تن در بلای ا ...53غزل ۳۱۳: سد دشنه بر دل می‌خورم و ز خویش پنهان ...54غزل ۳۱۴: آورده اقبالم دگر تا سجدهٔ این در کنم 55غزل ۳۱۵: کاری مکن که رخصت آه سحر دهم 56غزل ۳۱۶: ما اجنبی ز قاعدهٔ کار عالمیم 57غزل ۳۱۷: به من از تو مهر خواهم نه تو بگذری ز ...58غزل ۳۱۸: دل پر حسرت از کوی تو برگردیدم و رفتم 59غزل ۳۱۹: یک همدم و همنفس ندارم 60غزل ۳۲۰: چو دیدم خوار خود را از در آن بیوفا ر ...61غزل ۳۲۱: در بزم وصل اگر چه همین در میان منم 62غزل ۳۲۲: به دل دیرین بنایی بود کندم 63غزل ۳۲۳: به استغنات میرم سرو استغنا بلند من 64غزل ۳۲۴: آمد آمد حسن در رخش غرور انگیختن 65غزل ۳۲۵: هست هنوز ماه من چشم و چراغ دیگران 66غزل ۳۲۶: من اگر این بار رفتم ، رفتم آزارم مکن 67غزل ۳۲۷: ای قامت تو جلوه ده شیوه‌های حسن 68غزل ۳۲۸: مکن مکن لب مارا به شکوه باز مکن 69غزل ۳۲۹: رشک می‌بردند شهری بر من و احوال من 70غزل ۳۳۰: مرا با خار غم بگذار و گشت باغ و گلشن ...71غزل ۳۳۱: اینچنین گر جانب اغیار خواهی داشتن 72غزل ۳۳۲: شد صرف عمرم در وفا بیداد جانان همچنا ...73غزل ۳۳۳: تغافلها زد اما شد نگاهی عذر خواه من 74غزل ۳۳۴: چه کم می‌گردد از حشمت بلاگردان نازم ...75غزل ۳۳۵: پیش تو بسی از همه کس خوارترم من 76غزل ۳۳۶: آمدم سر تا قدم در بند سودا همچنان 77غزل ۳۳۷: ای اجل از قید زندان غمم آزاد کن 78غزل ۳۳۸: نوبهار آمد ولی بی‌دوستان در بوستان 79غزل ۳۳۹: فراغت بایدت جا در سر کوی قناعت کن 80غزل ۳۴۰: ما را میازار اینهمه چندین جفا بر ما ...81غزل ۳۴۱: زینسان که تند می‌گذرد خوشخرام من 82غزل ۳۴۲: به دست آور بتی جان بخش و عیش جاودانی ...83غزل ۳۴۳: گهی از بزم بر می‌خیز و طرف بام جا می ...84غزل ۳۴۴: می‌یابم از خود حسرتی باز از فراق کیس ...85غزل ۳۴۵: ز کویت رخت بربستم نگاهی زاد راهم کن 86غزل ۳۴۶: ای که دل بردی ز دلدار من آزارش مکن 87غزل ۳۴۷: تو پاک دامن نوگلی من بلبل نالان تو 88غزل ۳۴۸: دلا عزم سفر دارم از آن در گفتم آگه ش ...89غزل ۳۴۹: آمده نو به شحنگی در دلم آرزوی تو 90غزل ۳۵۰: یک بار نباشد که نیازرده‌ام از تو 91غزل ۳۵۱: ترسم جنون غالب شود طغیان کند سودای ت ...92غزل ۳۵۲: گر چه کردم ذوقها از آشناییهای او 93غزل ۳۵۳: میان مردمانم خوار کردی عزت من کو 94غزل ۳۵۴: دل از عشق کهن بگرفت از نو دلستانی کو 95غزل ۳۵۵: شد بی‌حساب کشور جانها خراب از او 96غزل ۳۵۶: سد خانهٔ دین سوخت به هر رهگذر از تو 97غزل ۳۵۷: می‌روم نزدیک و حال خویش می‌گویم به ا ...98غزل ۳۵۸: منفعل دل خودم چند کشد جفای تو 99غزل ۳۵۹: آتشی خواهم دل افسرده را بریان در او 100غزل ۳۶۰: با مدعی به صلح بدل گشت جنگ تو 101غزل ۳۶۱: تند سویم به غضب دید که برخیز و برو 102غزل ۳۶۲: خوشا در پای او مردن خدایا بخت آنم ده 103غزل ۳۶۳: گرفته رنگ ز خون دلم چو لاله پیاله 104غزل ۳۶۴: هجر خدایا بس است زود وصالی بده 105غزل ۳۶۵: صاف طرب آماده کن ترتیب عشرتخانه ده 106غزل ۳۶۶: لاله‌اش از سیلیت نیلوفری شد آه آه 107غزل ۳۶۷: گذشتم از درت بر خاک سد جا چشم تر مان ...108غزل ۳۶۸: ناوکت بر سینهٔ این ناتوان آمد همه 109غزل ۳۶۹: بر آن سرم که نیاسایم از مشقت راه 110غزل ۳۷۰: در این فکرم که خواهی ماند با من مهرب ...111غزل ۳۷۱: قلب سپه ماست به یک حمله شکسته 112غزل ۳۷۲: آخر ای بیگانه خو ناآشنایی اینهمه 113غزل ۳۷۳: سوی بزمت نگذرم از بس که خوارم کرده‌ا ...114غزل ۳۷۴: شوقیست غالب بر دلم ازنو، به دل جا کر ...115غزل ۳۷۵: خواهد دگر به دامگهی بال بسته ای 116غزل ۳۷۶: مردمی فرموده جا در چشم گریان کرده‌ای 117غزل ۳۷۷: سبوی باده‌ای گویا به هر پیمانه‌ای خو ...118غزل ۳۷۸: من اندوهگین را قصد جان کردی ، نکو کر ...119غزل ۳۷۹: چه فروشدی به کلفت چه شدت چه حال داری 120غزل ۳۸۰: جایی روم که جنس وفا را خرد کسی 121غزل ۳۸۱: چه شود گرم نوازی به عنایت خطابی 122غزل ۳۸۲: چون کوه غم تاب آورد جسمی بدین فرسودگ ...123غزل ۳۸۳: گر طی کنم طریق ادب را چه می‌کنی 124غزل ۳۸۴: چه خوش بودی دلا گر روی او هرگز نمی‌د ...125غزل ۳۸۵: چه دیدی ای که هرگز بد نبینی 126غزل ۳۸۶: آتشی در جان ما افروختی 127غزل ۳۸۷: من و از دور تماشای گلستان کسی 128غزل ۳۸۸: ای از گل عذرات هر مرغ را نوایی 129غزل ۳۸۹: مرا زد راه عشق خردسالی 130غزل ۳۹۰: خوش است چشم به چشم تو و نگاه نهانی 131غزل ۳۹۱: کردم از سجدهٔ راه تو جبین آرایی 132غزل ۳۹۲: چو پیش نقش شیرین کوهکن عرض بلا کردی 133غزل ۳۹۳: ای جوان ترک وش میر کدامین لشکری 134غزل ۳۹۴: از برای خاطر اغیار خوارم می‌کنی 135غزل ۳۹۵: بکش زارم چه دایم حرف از آزار می‌گویی 136غزل ۳۹۶: ای آنکه عرض حال من زار کرده‌ای 137غزل ۳۹۷: ای مرغ سحر حسرت بستان که داری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ