به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

وحشی باقفی

وحشی باقفیغزل هاغزل ۲۴۶: تو و هر روز و بزم عشرت خویش

800عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

تو و هر روز و بزم عشرت خویش
من و شبها و کنج محنت خویش
منم با محنت روی زمین خوش
نگه دار آسمان گو راحت خویش
ز هجران مردم و بر سر ندیدم
کسی را غیر سنگ تربت خویش
مکش زحمت برای راندن ما
که ما خواهیم بردن زحمت خویش
به زیر تیغ او نالید وحشی
فتادش سربه پیش از خجلت خویش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1غزل ۲۴۵: ما در مقام صبر فشردیم گام خویش 2غزل ۲۴۶: تو و هر روز و بزم عشرت خویش 3غزل ۲۴۷: ریخت خونم را و برد از پیش آن بیداد ک ...4غزل ۲۴۸: الاهی از میان ناپسندان بر کران دارش 5غزل ۲۴۹: مستحق کشتنم خود قائلم زارم بکش 6غزل ۲۵۰: کوهکن بر یاد شیرین و لب جان پرورش 7غزل ۲۵۱: با جوانی چند در عین وفا می‌بینمش 8غزل ۲۵۲: بست زبان شکوه ام لب به سخن گشادنش 9غزل ۲۵۳: بر میان دامن زدن بینند و چابک رفتنش 10غزل ۲۵۴: نیستم یک دم ز درد و محنت هجران خلاص 11غزل ۲۵۵: تکیه کردم بر وفای او غلط کردم ، غلط 12غزل ۲۵۶: بی رخ جان پرور جانان مرا از جان چه ح ...13غزل ۲۵۷: قیمت اهل وفا یار ندانست دریغ 14غزل ۲۵۸: به سودای تو مشغولم ز غوغای جهان فارغ 15غزل ۲۵۹: شمع بزم غیر شد با روی آتشناک، حیف 16غزل ۲۶۰: مستغنی است از همه عالم گدای عشق 17غزل ۲۶۱: مده از خنده فریب و مزن از غمزه خدنگ 18غزل ۲۶۲: تو زمن پرس قدر روز وصال 19غزل ۲۶۳: کی تبسم دور از آن شیرین تکلم می‌کنم 20غزل ۲۶۴: دل باز رست از تو ،ز بند زمانه هم 21غزل ۲۶۵: تا چند به غمخانهٔ حسرت بنشینم 22غزل ۲۶۶: برزن ای دل دامن کوشش که کاری کرده‌ام 23غزل ۲۶۷: هر خون که تو دادی چو می ناب کشیدیم 24غزل ۲۶۸: سحر کجاست که فراش جلوگاه توام 25غزل ۲۶۹: ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم 26غزل ۲۷۰: عشق ما پرتو ندارد ما چراغ مرده‌ایم 27غزل ۲۷۱: من این کوشش که در تسخیر آن خودکام می ...28غزل ۲۷۲: نیستیم از دوریت با داغ حرمان نیستیم 29غزل ۲۷۳: به آنکه بر سرلطفی مکش ز منت خویشم 30غزل ۲۷۴: شد وقت آن دیگر که من ترک شکیبایی کنم 31غزل ۲۷۵: این بس که تماشایی بستان تو باشم 32غزل ۲۷۶: بخت آن کو که کشم رخش و سوارش سازم 33غزل ۲۷۷: دو هفته رفت که ننواختی به نیم نگاهم 34غزل ۲۷۸: مبادا یارب آن روزی که من از چشم یار ...35غزل ۲۷۹: آمدم از سرنو بر سر پیوند قدیم 36غزل ۲۸۰: می‌توانم که لب از آب خضر تر نکنم 37غزل ۲۸۱: ما گل به پاسبان گلستان گذاشتیم 38غزل ۲۸۲: ما چو پیمان با کسی بستیم دیگر نشکنیم 39غزل ۲۸۳: مصلحت دیده چنین صبر که سویش نروم 40غزل ۲۸۴: نفروخته خود را ز غمت باز خریدیم 41غزل ۲۸۵: چو خواهم کز ره شوقش دمی بر گرد سر گر ...42غزل ۲۸۶: در آغاز محبت گر وفا کردی چه می‌کردم 43غزل ۲۸۷: دارد که چون تو پادشهی بنده‌ات شوم 44غزل ۲۸۸: ز کوی آن پری دیوانه رفتم 45غزل ۲۸۹: خوشست آن مه به اغیار آزمودم 46غزل ۲۹۰: از آن تر شد به خون دیده دامانی که دا ...47غزل ۲۹۱: انجام حسن او شد پایان عشق من هم 48غزل ۲۹۲: دور از چمن وصل یکی مرغ اسیرم 49غزل ۲۹۳: از تندی خوی تو گهی یاد نکردم 50غزل ۲۹۴: ز کمال ناتوانی به لب آمدست جانم 51غزل ۲۹۵: همخواب رقیبانی و من تاب ندارم 52غزل ۲۹۶: منفعل گشت بسی دوش چو مستش دیدم 53غزل ۲۹۷: چون طفل اشک پرده در راز نیستم 54غزل ۲۹۸: در آن مجلس که او را همدم اغیار می‌دی ...55غزل ۲۹۹: دلی و طاقت سد آه آتشین دارم 56غزل ۳۰۰: در راه عشق با دل شیدا فتاده‌ایم 57غزل ۳۰۱: از بهر چه در مجلس جانانه نباشم 58غزل ۳۰۲: جان رفت و ما به آرزوی دل نمی رسیم 59غزل ۳۰۳: برو که با دل پر درد و روی زرد بیایم 60غزل ۳۰۴: مدتی شد کز گلستانی جدا افتاده‌ام 61غزل ۳۰۵: صبرم نماند و نیست دگر تاب فرقتم 62غزل ۳۰۶: کی بود کز تو جان فکاری نداشتم 63غزل ۳۰۷: آتش به جگر زان رخ افروخته دارم 64غزل ۳۰۸: چها با جان خود دور از رخ جانان خود ک ...65غزل ۳۰۹: دیریست که رندانه شرابی نکشیدیم 66غزل ۳۱۰: جانا چه واقعست بگو تا چه کرده‌ایم 67غزل ۳۱۱: من که چون شمع از تف دل جانگدازی می‌ک ...68غزل ۳۱۲: گو جان ستان از من که من تن در بلای ا ...69غزل ۳۱۳: سد دشنه بر دل می‌خورم و ز خویش پنهان ...70غزل ۳۱۴: آورده اقبالم دگر تا سجدهٔ این در کنم 71غزل ۳۱۵: کاری مکن که رخصت آه سحر دهم 72غزل ۳۱۶: ما اجنبی ز قاعدهٔ کار عالمیم 73غزل ۳۱۷: به من از تو مهر خواهم نه تو بگذری ز ...74غزل ۳۱۸: دل پر حسرت از کوی تو برگردیدم و رفتم 75غزل ۳۱۹: یک همدم و همنفس ندارم 76غزل ۳۲۰: چو دیدم خوار خود را از در آن بیوفا ر ...77غزل ۳۲۱: در بزم وصل اگر چه همین در میان منم 78غزل ۳۲۲: به دل دیرین بنایی بود کندم 79غزل ۳۲۳: به استغنات میرم سرو استغنا بلند من 80غزل ۳۲۴: آمد آمد حسن در رخش غرور انگیختن 81غزل ۳۲۵: هست هنوز ماه من چشم و چراغ دیگران 82غزل ۳۲۶: من اگر این بار رفتم ، رفتم آزارم مکن 83غزل ۳۲۷: ای قامت تو جلوه ده شیوه‌های حسن 84غزل ۳۲۸: مکن مکن لب مارا به شکوه باز مکن 85غزل ۳۲۹: رشک می‌بردند شهری بر من و احوال من 86غزل ۳۳۰: مرا با خار غم بگذار و گشت باغ و گلشن ...87غزل ۳۳۱: اینچنین گر جانب اغیار خواهی داشتن 88غزل ۳۳۲: شد صرف عمرم در وفا بیداد جانان همچنا ...89غزل ۳۳۳: تغافلها زد اما شد نگاهی عذر خواه من 90غزل ۳۳۴: چه کم می‌گردد از حشمت بلاگردان نازم ...91غزل ۳۳۵: پیش تو بسی از همه کس خوارترم من 92غزل ۳۳۶: آمدم سر تا قدم در بند سودا همچنان 93غزل ۳۳۷: ای اجل از قید زندان غمم آزاد کن 94غزل ۳۳۸: نوبهار آمد ولی بی‌دوستان در بوستان 95غزل ۳۳۹: فراغت بایدت جا در سر کوی قناعت کن 96غزل ۳۴۰: ما را میازار اینهمه چندین جفا بر ما ...97غزل ۳۴۱: زینسان که تند می‌گذرد خوشخرام من 98غزل ۳۴۲: به دست آور بتی جان بخش و عیش جاودانی ...99غزل ۳۴۳: گهی از بزم بر می‌خیز و طرف بام جا می ...100غزل ۳۴۴: می‌یابم از خود حسرتی باز از فراق کیس ...101غزل ۳۴۵: ز کویت رخت بربستم نگاهی زاد راهم کن 102غزل ۳۴۶: ای که دل بردی ز دلدار من آزارش مکن 103غزل ۳۴۷: تو پاک دامن نوگلی من بلبل نالان تو 104غزل ۳۴۸: دلا عزم سفر دارم از آن در گفتم آگه ش ...105غزل ۳۴۹: آمده نو به شحنگی در دلم آرزوی تو 106غزل ۳۵۰: یک بار نباشد که نیازرده‌ام از تو 107غزل ۳۵۱: ترسم جنون غالب شود طغیان کند سودای ت ...108غزل ۳۵۲: گر چه کردم ذوقها از آشناییهای او 109غزل ۳۵۳: میان مردمانم خوار کردی عزت من کو 110غزل ۳۵۴: دل از عشق کهن بگرفت از نو دلستانی کو 111غزل ۳۵۵: شد بی‌حساب کشور جانها خراب از او 112غزل ۳۵۶: سد خانهٔ دین سوخت به هر رهگذر از تو 113غزل ۳۵۷: می‌روم نزدیک و حال خویش می‌گویم به ا ...114غزل ۳۵۸: منفعل دل خودم چند کشد جفای تو 115غزل ۳۵۹: آتشی خواهم دل افسرده را بریان در او 116غزل ۳۶۰: با مدعی به صلح بدل گشت جنگ تو 117غزل ۳۶۱: تند سویم به غضب دید که برخیز و برو 118غزل ۳۶۲: خوشا در پای او مردن خدایا بخت آنم ده 119غزل ۳۶۳: گرفته رنگ ز خون دلم چو لاله پیاله 120غزل ۳۶۴: هجر خدایا بس است زود وصالی بده 121غزل ۳۶۵: صاف طرب آماده کن ترتیب عشرتخانه ده 122غزل ۳۶۶: لاله‌اش از سیلیت نیلوفری شد آه آه 123غزل ۳۶۷: گذشتم از درت بر خاک سد جا چشم تر مان ...124غزل ۳۶۸: ناوکت بر سینهٔ این ناتوان آمد همه 125غزل ۳۶۹: بر آن سرم که نیاسایم از مشقت راه 126غزل ۳۷۰: در این فکرم که خواهی ماند با من مهرب ...127غزل ۳۷۱: قلب سپه ماست به یک حمله شکسته 128غزل ۳۷۲: آخر ای بیگانه خو ناآشنایی اینهمه 129غزل ۳۷۳: سوی بزمت نگذرم از بس که خوارم کرده‌ا ...130غزل ۳۷۴: شوقیست غالب بر دلم ازنو، به دل جا کر ...131غزل ۳۷۵: خواهد دگر به دامگهی بال بسته ای 132غزل ۳۷۶: مردمی فرموده جا در چشم گریان کرده‌ای 133غزل ۳۷۷: سبوی باده‌ای گویا به هر پیمانه‌ای خو ...134غزل ۳۷۸: من اندوهگین را قصد جان کردی ، نکو کر ...135غزل ۳۷۹: چه فروشدی به کلفت چه شدت چه حال داری 136غزل ۳۸۰: جایی روم که جنس وفا را خرد کسی 137غزل ۳۸۱: چه شود گرم نوازی به عنایت خطابی 138غزل ۳۸۲: چون کوه غم تاب آورد جسمی بدین فرسودگ ...139غزل ۳۸۳: گر طی کنم طریق ادب را چه می‌کنی 140غزل ۳۸۴: چه خوش بودی دلا گر روی او هرگز نمی‌د ...141غزل ۳۸۵: چه دیدی ای که هرگز بد نبینی 142غزل ۳۸۶: آتشی در جان ما افروختی 143غزل ۳۸۷: من و از دور تماشای گلستان کسی 144غزل ۳۸۸: ای از گل عذرات هر مرغ را نوایی 145غزل ۳۸۹: مرا زد راه عشق خردسالی 146غزل ۳۹۰: خوش است چشم به چشم تو و نگاه نهانی 147غزل ۳۹۱: کردم از سجدهٔ راه تو جبین آرایی 148غزل ۳۹۲: چو پیش نقش شیرین کوهکن عرض بلا کردی 149غزل ۳۹۳: ای جوان ترک وش میر کدامین لشکری 150غزل ۳۹۴: از برای خاطر اغیار خوارم می‌کنی 151غزل ۳۹۵: بکش زارم چه دایم حرف از آزار می‌گویی 152غزل ۳۹۶: ای آنکه عرض حال من زار کرده‌ای 153غزل ۳۹۷: ای مرغ سحر حسرت بستان که داری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ