به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

وحشی باقفی

وحشی باقفیغزل هاغزل ۲۴۹: مستحق کشتنم خود قائلم زارم بکش

670عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

مستحق کشتنم خود قائلم زارم بکش
بی گنه می‌کشتیم ، اکنون گنهکارم بکش
تیغ بیرحمی بکش اول زبانم را ببر
پس بیازار و پس از حرمان بسیارم بکش
جرم می‌آید زمن تا عفو می‌آید ز تو
رحم را حدیست ، از حد رفت ، این بارم بکش
وحشیم من کشتن من اینکه رویت بنگرم
روی خود بنما و از شادی دیدارم بکش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1غزل ۲۴۸: الاهی از میان ناپسندان بر کران دارش 2غزل ۲۴۹: مستحق کشتنم خود قائلم زارم بکش 3غزل ۲۵۰: کوهکن بر یاد شیرین و لب جان پرورش 4غزل ۲۵۱: با جوانی چند در عین وفا می‌بینمش 5غزل ۲۵۲: بست زبان شکوه ام لب به سخن گشادنش 6غزل ۲۵۳: بر میان دامن زدن بینند و چابک رفتنش 7غزل ۲۵۴: نیستم یک دم ز درد و محنت هجران خلاص 8غزل ۲۵۵: تکیه کردم بر وفای او غلط کردم ، غلط 9غزل ۲۵۶: بی رخ جان پرور جانان مرا از جان چه ح ...10غزل ۲۵۷: قیمت اهل وفا یار ندانست دریغ 11غزل ۲۵۸: به سودای تو مشغولم ز غوغای جهان فارغ 12غزل ۲۵۹: شمع بزم غیر شد با روی آتشناک، حیف 13غزل ۲۶۰: مستغنی است از همه عالم گدای عشق 14غزل ۲۶۱: مده از خنده فریب و مزن از غمزه خدنگ 15غزل ۲۶۲: تو زمن پرس قدر روز وصال 16غزل ۲۶۳: کی تبسم دور از آن شیرین تکلم می‌کنم 17غزل ۲۶۴: دل باز رست از تو ،ز بند زمانه هم 18غزل ۲۶۵: تا چند به غمخانهٔ حسرت بنشینم 19غزل ۲۶۶: برزن ای دل دامن کوشش که کاری کرده‌ام 20غزل ۲۶۷: هر خون که تو دادی چو می ناب کشیدیم 21غزل ۲۶۸: سحر کجاست که فراش جلوگاه توام 22غزل ۲۶۹: ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم 23غزل ۲۷۰: عشق ما پرتو ندارد ما چراغ مرده‌ایم 24غزل ۲۷۱: من این کوشش که در تسخیر آن خودکام می ...25غزل ۲۷۲: نیستیم از دوریت با داغ حرمان نیستیم 26غزل ۲۷۳: به آنکه بر سرلطفی مکش ز منت خویشم 27غزل ۲۷۴: شد وقت آن دیگر که من ترک شکیبایی کنم 28غزل ۲۷۵: این بس که تماشایی بستان تو باشم 29غزل ۲۷۶: بخت آن کو که کشم رخش و سوارش سازم 30غزل ۲۷۷: دو هفته رفت که ننواختی به نیم نگاهم 31غزل ۲۷۸: مبادا یارب آن روزی که من از چشم یار ...32غزل ۲۷۹: آمدم از سرنو بر سر پیوند قدیم 33غزل ۲۸۰: می‌توانم که لب از آب خضر تر نکنم 34غزل ۲۸۱: ما گل به پاسبان گلستان گذاشتیم 35غزل ۲۸۲: ما چو پیمان با کسی بستیم دیگر نشکنیم 36غزل ۲۸۳: مصلحت دیده چنین صبر که سویش نروم 37غزل ۲۸۴: نفروخته خود را ز غمت باز خریدیم 38غزل ۲۸۵: چو خواهم کز ره شوقش دمی بر گرد سر گر ...39غزل ۲۸۶: در آغاز محبت گر وفا کردی چه می‌کردم 40غزل ۲۸۷: دارد که چون تو پادشهی بنده‌ات شوم 41غزل ۲۸۸: ز کوی آن پری دیوانه رفتم 42غزل ۲۸۹: خوشست آن مه به اغیار آزمودم 43غزل ۲۹۰: از آن تر شد به خون دیده دامانی که دا ...44غزل ۲۹۱: انجام حسن او شد پایان عشق من هم 45غزل ۲۹۲: دور از چمن وصل یکی مرغ اسیرم 46غزل ۲۹۳: از تندی خوی تو گهی یاد نکردم 47غزل ۲۹۴: ز کمال ناتوانی به لب آمدست جانم 48غزل ۲۹۵: همخواب رقیبانی و من تاب ندارم 49غزل ۲۹۶: منفعل گشت بسی دوش چو مستش دیدم 50غزل ۲۹۷: چون طفل اشک پرده در راز نیستم 51غزل ۲۹۸: در آن مجلس که او را همدم اغیار می‌دی ...52غزل ۲۹۹: دلی و طاقت سد آه آتشین دارم 53غزل ۳۰۰: در راه عشق با دل شیدا فتاده‌ایم 54غزل ۳۰۱: از بهر چه در مجلس جانانه نباشم 55غزل ۳۰۲: جان رفت و ما به آرزوی دل نمی رسیم 56غزل ۳۰۳: برو که با دل پر درد و روی زرد بیایم 57غزل ۳۰۴: مدتی شد کز گلستانی جدا افتاده‌ام 58غزل ۳۰۵: صبرم نماند و نیست دگر تاب فرقتم 59غزل ۳۰۶: کی بود کز تو جان فکاری نداشتم 60غزل ۳۰۷: آتش به جگر زان رخ افروخته دارم 61غزل ۳۰۸: چها با جان خود دور از رخ جانان خود ک ...62غزل ۳۰۹: دیریست که رندانه شرابی نکشیدیم 63غزل ۳۱۰: جانا چه واقعست بگو تا چه کرده‌ایم 64غزل ۳۱۱: من که چون شمع از تف دل جانگدازی می‌ک ...65غزل ۳۱۲: گو جان ستان از من که من تن در بلای ا ...66غزل ۳۱۳: سد دشنه بر دل می‌خورم و ز خویش پنهان ...67غزل ۳۱۴: آورده اقبالم دگر تا سجدهٔ این در کنم 68غزل ۳۱۵: کاری مکن که رخصت آه سحر دهم 69غزل ۳۱۶: ما اجنبی ز قاعدهٔ کار عالمیم 70غزل ۳۱۷: به من از تو مهر خواهم نه تو بگذری ز ...71غزل ۳۱۸: دل پر حسرت از کوی تو برگردیدم و رفتم 72غزل ۳۱۹: یک همدم و همنفس ندارم 73غزل ۳۲۰: چو دیدم خوار خود را از در آن بیوفا ر ...74غزل ۳۲۱: در بزم وصل اگر چه همین در میان منم 75غزل ۳۲۲: به دل دیرین بنایی بود کندم 76غزل ۳۲۳: به استغنات میرم سرو استغنا بلند من 77غزل ۳۲۴: آمد آمد حسن در رخش غرور انگیختن 78غزل ۳۲۵: هست هنوز ماه من چشم و چراغ دیگران 79غزل ۳۲۶: من اگر این بار رفتم ، رفتم آزارم مکن 80غزل ۳۲۷: ای قامت تو جلوه ده شیوه‌های حسن 81غزل ۳۲۸: مکن مکن لب مارا به شکوه باز مکن 82غزل ۳۲۹: رشک می‌بردند شهری بر من و احوال من 83غزل ۳۳۰: مرا با خار غم بگذار و گشت باغ و گلشن ...84غزل ۳۳۱: اینچنین گر جانب اغیار خواهی داشتن 85غزل ۳۳۲: شد صرف عمرم در وفا بیداد جانان همچنا ...86غزل ۳۳۳: تغافلها زد اما شد نگاهی عذر خواه من 87غزل ۳۳۴: چه کم می‌گردد از حشمت بلاگردان نازم ...88غزل ۳۳۵: پیش تو بسی از همه کس خوارترم من 89غزل ۳۳۶: آمدم سر تا قدم در بند سودا همچنان 90غزل ۳۳۷: ای اجل از قید زندان غمم آزاد کن 91غزل ۳۳۸: نوبهار آمد ولی بی‌دوستان در بوستان 92غزل ۳۳۹: فراغت بایدت جا در سر کوی قناعت کن 93غزل ۳۴۰: ما را میازار اینهمه چندین جفا بر ما ...94غزل ۳۴۱: زینسان که تند می‌گذرد خوشخرام من 95غزل ۳۴۲: به دست آور بتی جان بخش و عیش جاودانی ...96غزل ۳۴۳: گهی از بزم بر می‌خیز و طرف بام جا می ...97غزل ۳۴۴: می‌یابم از خود حسرتی باز از فراق کیس ...98غزل ۳۴۵: ز کویت رخت بربستم نگاهی زاد راهم کن 99غزل ۳۴۶: ای که دل بردی ز دلدار من آزارش مکن 100غزل ۳۴۷: تو پاک دامن نوگلی من بلبل نالان تو 101غزل ۳۴۸: دلا عزم سفر دارم از آن در گفتم آگه ش ...102غزل ۳۴۹: آمده نو به شحنگی در دلم آرزوی تو 103غزل ۳۵۰: یک بار نباشد که نیازرده‌ام از تو 104غزل ۳۵۱: ترسم جنون غالب شود طغیان کند سودای ت ...105غزل ۳۵۲: گر چه کردم ذوقها از آشناییهای او 106غزل ۳۵۳: میان مردمانم خوار کردی عزت من کو 107غزل ۳۵۴: دل از عشق کهن بگرفت از نو دلستانی کو 108غزل ۳۵۵: شد بی‌حساب کشور جانها خراب از او 109غزل ۳۵۶: سد خانهٔ دین سوخت به هر رهگذر از تو 110غزل ۳۵۷: می‌روم نزدیک و حال خویش می‌گویم به ا ...111غزل ۳۵۸: منفعل دل خودم چند کشد جفای تو 112غزل ۳۵۹: آتشی خواهم دل افسرده را بریان در او 113غزل ۳۶۰: با مدعی به صلح بدل گشت جنگ تو 114غزل ۳۶۱: تند سویم به غضب دید که برخیز و برو 115غزل ۳۶۲: خوشا در پای او مردن خدایا بخت آنم ده 116غزل ۳۶۳: گرفته رنگ ز خون دلم چو لاله پیاله 117غزل ۳۶۴: هجر خدایا بس است زود وصالی بده 118غزل ۳۶۵: صاف طرب آماده کن ترتیب عشرتخانه ده 119غزل ۳۶۶: لاله‌اش از سیلیت نیلوفری شد آه آه 120غزل ۳۶۷: گذشتم از درت بر خاک سد جا چشم تر مان ...121غزل ۳۶۸: ناوکت بر سینهٔ این ناتوان آمد همه 122غزل ۳۶۹: بر آن سرم که نیاسایم از مشقت راه 123غزل ۳۷۰: در این فکرم که خواهی ماند با من مهرب ...124غزل ۳۷۱: قلب سپه ماست به یک حمله شکسته 125غزل ۳۷۲: آخر ای بیگانه خو ناآشنایی اینهمه 126غزل ۳۷۳: سوی بزمت نگذرم از بس که خوارم کرده‌ا ...127غزل ۳۷۴: شوقیست غالب بر دلم ازنو، به دل جا کر ...128غزل ۳۷۵: خواهد دگر به دامگهی بال بسته ای 129غزل ۳۷۶: مردمی فرموده جا در چشم گریان کرده‌ای 130غزل ۳۷۷: سبوی باده‌ای گویا به هر پیمانه‌ای خو ...131غزل ۳۷۸: من اندوهگین را قصد جان کردی ، نکو کر ...132غزل ۳۷۹: چه فروشدی به کلفت چه شدت چه حال داری 133غزل ۳۸۰: جایی روم که جنس وفا را خرد کسی 134غزل ۳۸۱: چه شود گرم نوازی به عنایت خطابی 135غزل ۳۸۲: چون کوه غم تاب آورد جسمی بدین فرسودگ ...136غزل ۳۸۳: گر طی کنم طریق ادب را چه می‌کنی 137غزل ۳۸۴: چه خوش بودی دلا گر روی او هرگز نمی‌د ...138غزل ۳۸۵: چه دیدی ای که هرگز بد نبینی 139غزل ۳۸۶: آتشی در جان ما افروختی 140غزل ۳۸۷: من و از دور تماشای گلستان کسی 141غزل ۳۸۸: ای از گل عذرات هر مرغ را نوایی 142غزل ۳۸۹: مرا زد راه عشق خردسالی 143غزل ۳۹۰: خوش است چشم به چشم تو و نگاه نهانی 144غزل ۳۹۱: کردم از سجدهٔ راه تو جبین آرایی 145غزل ۳۹۲: چو پیش نقش شیرین کوهکن عرض بلا کردی 146غزل ۳۹۳: ای جوان ترک وش میر کدامین لشکری 147غزل ۳۹۴: از برای خاطر اغیار خوارم می‌کنی 148غزل ۳۹۵: بکش زارم چه دایم حرف از آزار می‌گویی 149غزل ۳۹۶: ای آنکه عرض حال من زار کرده‌ای 150غزل ۳۹۷: ای مرغ سحر حسرت بستان که داری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ