به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

وحشی باقفی

وحشی باقفیغزل هاغزل ۲۵۱: با جوانی چند در عین وفا می‌بینمش

890عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

با جوانی چند در عین وفا می‌بینمش
باز با جمع غریبی آشنا می‌بینمش
باز تا امروز دارد با که میل اختلاط
زانکه از یاران دیروزی جدا می‌بینمش
ماه رخسارش که چون آیینه بودی در صفا
بی‌صفا گردید با من بی‌صفا می‌بینمش
آنکه هر دم در ره او می‌فکندم خویش را
راه می‌گردانم اکنون هر کجا می‌بینمش
مرغ دل وحشی که از دامی به چندین حیله جست
از سرنو باز جایی مبتلا می‌بینمش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1غزل ۲۵۰: کوهکن بر یاد شیرین و لب جان پرورش 2غزل ۲۵۱: با جوانی چند در عین وفا می‌بینمش 3غزل ۲۵۲: بست زبان شکوه ام لب به سخن گشادنش 4غزل ۲۵۳: بر میان دامن زدن بینند و چابک رفتنش 5غزل ۲۵۴: نیستم یک دم ز درد و محنت هجران خلاص 6غزل ۲۵۵: تکیه کردم بر وفای او غلط کردم ، غلط 7غزل ۲۵۶: بی رخ جان پرور جانان مرا از جان چه ح ...8غزل ۲۵۷: قیمت اهل وفا یار ندانست دریغ 9غزل ۲۵۸: به سودای تو مشغولم ز غوغای جهان فارغ 10غزل ۲۵۹: شمع بزم غیر شد با روی آتشناک، حیف 11غزل ۲۶۰: مستغنی است از همه عالم گدای عشق 12غزل ۲۶۱: مده از خنده فریب و مزن از غمزه خدنگ 13غزل ۲۶۲: تو زمن پرس قدر روز وصال 14غزل ۲۶۳: کی تبسم دور از آن شیرین تکلم می‌کنم 15غزل ۲۶۴: دل باز رست از تو ،ز بند زمانه هم 16غزل ۲۶۵: تا چند به غمخانهٔ حسرت بنشینم 17غزل ۲۶۶: برزن ای دل دامن کوشش که کاری کرده‌ام 18غزل ۲۶۷: هر خون که تو دادی چو می ناب کشیدیم 19غزل ۲۶۸: سحر کجاست که فراش جلوگاه توام 20غزل ۲۶۹: ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم 21غزل ۲۷۰: عشق ما پرتو ندارد ما چراغ مرده‌ایم 22غزل ۲۷۱: من این کوشش که در تسخیر آن خودکام می ...23غزل ۲۷۲: نیستیم از دوریت با داغ حرمان نیستیم 24غزل ۲۷۳: به آنکه بر سرلطفی مکش ز منت خویشم 25غزل ۲۷۴: شد وقت آن دیگر که من ترک شکیبایی کنم 26غزل ۲۷۵: این بس که تماشایی بستان تو باشم 27غزل ۲۷۶: بخت آن کو که کشم رخش و سوارش سازم 28غزل ۲۷۷: دو هفته رفت که ننواختی به نیم نگاهم 29غزل ۲۷۸: مبادا یارب آن روزی که من از چشم یار ...30غزل ۲۷۹: آمدم از سرنو بر سر پیوند قدیم 31غزل ۲۸۰: می‌توانم که لب از آب خضر تر نکنم 32غزل ۲۸۱: ما گل به پاسبان گلستان گذاشتیم 33غزل ۲۸۲: ما چو پیمان با کسی بستیم دیگر نشکنیم 34غزل ۲۸۳: مصلحت دیده چنین صبر که سویش نروم 35غزل ۲۸۴: نفروخته خود را ز غمت باز خریدیم 36غزل ۲۸۵: چو خواهم کز ره شوقش دمی بر گرد سر گر ...37غزل ۲۸۶: در آغاز محبت گر وفا کردی چه می‌کردم 38غزل ۲۸۷: دارد که چون تو پادشهی بنده‌ات شوم 39غزل ۲۸۸: ز کوی آن پری دیوانه رفتم 40غزل ۲۸۹: خوشست آن مه به اغیار آزمودم 41غزل ۲۹۰: از آن تر شد به خون دیده دامانی که دا ...42غزل ۲۹۱: انجام حسن او شد پایان عشق من هم 43غزل ۲۹۲: دور از چمن وصل یکی مرغ اسیرم 44غزل ۲۹۳: از تندی خوی تو گهی یاد نکردم 45غزل ۲۹۴: ز کمال ناتوانی به لب آمدست جانم 46غزل ۲۹۵: همخواب رقیبانی و من تاب ندارم 47غزل ۲۹۶: منفعل گشت بسی دوش چو مستش دیدم 48غزل ۲۹۷: چون طفل اشک پرده در راز نیستم 49غزل ۲۹۸: در آن مجلس که او را همدم اغیار می‌دی ...50غزل ۲۹۹: دلی و طاقت سد آه آتشین دارم 51غزل ۳۰۰: در راه عشق با دل شیدا فتاده‌ایم 52غزل ۳۰۱: از بهر چه در مجلس جانانه نباشم 53غزل ۳۰۲: جان رفت و ما به آرزوی دل نمی رسیم 54غزل ۳۰۳: برو که با دل پر درد و روی زرد بیایم 55غزل ۳۰۴: مدتی شد کز گلستانی جدا افتاده‌ام 56غزل ۳۰۵: صبرم نماند و نیست دگر تاب فرقتم 57غزل ۳۰۶: کی بود کز تو جان فکاری نداشتم 58غزل ۳۰۷: آتش به جگر زان رخ افروخته دارم 59غزل ۳۰۸: چها با جان خود دور از رخ جانان خود ک ...60غزل ۳۰۹: دیریست که رندانه شرابی نکشیدیم 61غزل ۳۱۰: جانا چه واقعست بگو تا چه کرده‌ایم 62غزل ۳۱۱: من که چون شمع از تف دل جانگدازی می‌ک ...63غزل ۳۱۲: گو جان ستان از من که من تن در بلای ا ...64غزل ۳۱۳: سد دشنه بر دل می‌خورم و ز خویش پنهان ...65غزل ۳۱۴: آورده اقبالم دگر تا سجدهٔ این در کنم 66غزل ۳۱۵: کاری مکن که رخصت آه سحر دهم 67غزل ۳۱۶: ما اجنبی ز قاعدهٔ کار عالمیم 68غزل ۳۱۷: به من از تو مهر خواهم نه تو بگذری ز ...69غزل ۳۱۸: دل پر حسرت از کوی تو برگردیدم و رفتم 70غزل ۳۱۹: یک همدم و همنفس ندارم 71غزل ۳۲۰: چو دیدم خوار خود را از در آن بیوفا ر ...72غزل ۳۲۱: در بزم وصل اگر چه همین در میان منم 73غزل ۳۲۲: به دل دیرین بنایی بود کندم 74غزل ۳۲۳: به استغنات میرم سرو استغنا بلند من 75غزل ۳۲۴: آمد آمد حسن در رخش غرور انگیختن 76غزل ۳۲۵: هست هنوز ماه من چشم و چراغ دیگران 77غزل ۳۲۶: من اگر این بار رفتم ، رفتم آزارم مکن 78غزل ۳۲۷: ای قامت تو جلوه ده شیوه‌های حسن 79غزل ۳۲۸: مکن مکن لب مارا به شکوه باز مکن 80غزل ۳۲۹: رشک می‌بردند شهری بر من و احوال من 81غزل ۳۳۰: مرا با خار غم بگذار و گشت باغ و گلشن ...82غزل ۳۳۱: اینچنین گر جانب اغیار خواهی داشتن 83غزل ۳۳۲: شد صرف عمرم در وفا بیداد جانان همچنا ...84غزل ۳۳۳: تغافلها زد اما شد نگاهی عذر خواه من 85غزل ۳۳۴: چه کم می‌گردد از حشمت بلاگردان نازم ...86غزل ۳۳۵: پیش تو بسی از همه کس خوارترم من 87غزل ۳۳۶: آمدم سر تا قدم در بند سودا همچنان 88غزل ۳۳۷: ای اجل از قید زندان غمم آزاد کن 89غزل ۳۳۸: نوبهار آمد ولی بی‌دوستان در بوستان 90غزل ۳۳۹: فراغت بایدت جا در سر کوی قناعت کن 91غزل ۳۴۰: ما را میازار اینهمه چندین جفا بر ما ...92غزل ۳۴۱: زینسان که تند می‌گذرد خوشخرام من 93غزل ۳۴۲: به دست آور بتی جان بخش و عیش جاودانی ...94غزل ۳۴۳: گهی از بزم بر می‌خیز و طرف بام جا می ...95غزل ۳۴۴: می‌یابم از خود حسرتی باز از فراق کیس ...96غزل ۳۴۵: ز کویت رخت بربستم نگاهی زاد راهم کن 97غزل ۳۴۶: ای که دل بردی ز دلدار من آزارش مکن 98غزل ۳۴۷: تو پاک دامن نوگلی من بلبل نالان تو 99غزل ۳۴۸: دلا عزم سفر دارم از آن در گفتم آگه ش ...100غزل ۳۴۹: آمده نو به شحنگی در دلم آرزوی تو 101غزل ۳۵۰: یک بار نباشد که نیازرده‌ام از تو 102غزل ۳۵۱: ترسم جنون غالب شود طغیان کند سودای ت ...103غزل ۳۵۲: گر چه کردم ذوقها از آشناییهای او 104غزل ۳۵۳: میان مردمانم خوار کردی عزت من کو 105غزل ۳۵۴: دل از عشق کهن بگرفت از نو دلستانی کو 106غزل ۳۵۵: شد بی‌حساب کشور جانها خراب از او 107غزل ۳۵۶: سد خانهٔ دین سوخت به هر رهگذر از تو 108غزل ۳۵۷: می‌روم نزدیک و حال خویش می‌گویم به ا ...109غزل ۳۵۸: منفعل دل خودم چند کشد جفای تو 110غزل ۳۵۹: آتشی خواهم دل افسرده را بریان در او 111غزل ۳۶۰: با مدعی به صلح بدل گشت جنگ تو 112غزل ۳۶۱: تند سویم به غضب دید که برخیز و برو 113غزل ۳۶۲: خوشا در پای او مردن خدایا بخت آنم ده 114غزل ۳۶۳: گرفته رنگ ز خون دلم چو لاله پیاله 115غزل ۳۶۴: هجر خدایا بس است زود وصالی بده 116غزل ۳۶۵: صاف طرب آماده کن ترتیب عشرتخانه ده 117غزل ۳۶۶: لاله‌اش از سیلیت نیلوفری شد آه آه 118غزل ۳۶۷: گذشتم از درت بر خاک سد جا چشم تر مان ...119غزل ۳۶۸: ناوکت بر سینهٔ این ناتوان آمد همه 120غزل ۳۶۹: بر آن سرم که نیاسایم از مشقت راه 121غزل ۳۷۰: در این فکرم که خواهی ماند با من مهرب ...122غزل ۳۷۱: قلب سپه ماست به یک حمله شکسته 123غزل ۳۷۲: آخر ای بیگانه خو ناآشنایی اینهمه 124غزل ۳۷۳: سوی بزمت نگذرم از بس که خوارم کرده‌ا ...125غزل ۳۷۴: شوقیست غالب بر دلم ازنو، به دل جا کر ...126غزل ۳۷۵: خواهد دگر به دامگهی بال بسته ای 127غزل ۳۷۶: مردمی فرموده جا در چشم گریان کرده‌ای 128غزل ۳۷۷: سبوی باده‌ای گویا به هر پیمانه‌ای خو ...129غزل ۳۷۸: من اندوهگین را قصد جان کردی ، نکو کر ...130غزل ۳۷۹: چه فروشدی به کلفت چه شدت چه حال داری 131غزل ۳۸۰: جایی روم که جنس وفا را خرد کسی 132غزل ۳۸۱: چه شود گرم نوازی به عنایت خطابی 133غزل ۳۸۲: چون کوه غم تاب آورد جسمی بدین فرسودگ ...134غزل ۳۸۳: گر طی کنم طریق ادب را چه می‌کنی 135غزل ۳۸۴: چه خوش بودی دلا گر روی او هرگز نمی‌د ...136غزل ۳۸۵: چه دیدی ای که هرگز بد نبینی 137غزل ۳۸۶: آتشی در جان ما افروختی 138غزل ۳۸۷: من و از دور تماشای گلستان کسی 139غزل ۳۸۸: ای از گل عذرات هر مرغ را نوایی 140غزل ۳۸۹: مرا زد راه عشق خردسالی 141غزل ۳۹۰: خوش است چشم به چشم تو و نگاه نهانی 142غزل ۳۹۱: کردم از سجدهٔ راه تو جبین آرایی 143غزل ۳۹۲: چو پیش نقش شیرین کوهکن عرض بلا کردی 144غزل ۳۹۳: ای جوان ترک وش میر کدامین لشکری 145غزل ۳۹۴: از برای خاطر اغیار خوارم می‌کنی 146غزل ۳۹۵: بکش زارم چه دایم حرف از آزار می‌گویی 147غزل ۳۹۶: ای آنکه عرض حال من زار کرده‌ای 148غزل ۳۹۷: ای مرغ سحر حسرت بستان که داری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ