به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

وحشی باقفی

وحشی باقفیغزل هاغزل ۲۵۷: قیمت اهل وفا یار ندانست دریغ

710عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

قیمت اهل وفا یار ندانست دریغ
قدر یاران وفادار ندانست دریغ
درد محرومی دیدار مرا کشت افسوس
یار حال من بیمار ندانست دریغ
یار هر خار و خسی گشت درین گلشن حیف
قیمت آن گل رخسار ندانست دریغ
زارم انداخت ز پا خواری هجران هیهات
مردم و حال مرا یار ندانست دریغ
وحشی آن عربده جو کشت به خواری ما را
قدر عشاق جگر خوار ندانست دریغ

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1غزل ۲۵۶: بی رخ جان پرور جانان مرا از جان چه ح ...2غزل ۲۵۷: قیمت اهل وفا یار ندانست دریغ 3غزل ۲۵۸: به سودای تو مشغولم ز غوغای جهان فارغ 4غزل ۲۵۹: شمع بزم غیر شد با روی آتشناک، حیف 5غزل ۲۶۰: مستغنی است از همه عالم گدای عشق 6غزل ۲۶۱: مده از خنده فریب و مزن از غمزه خدنگ 7غزل ۲۶۲: تو زمن پرس قدر روز وصال 8غزل ۲۶۳: کی تبسم دور از آن شیرین تکلم می‌کنم 9غزل ۲۶۴: دل باز رست از تو ،ز بند زمانه هم 10غزل ۲۶۵: تا چند به غمخانهٔ حسرت بنشینم 11غزل ۲۶۶: برزن ای دل دامن کوشش که کاری کرده‌ام 12غزل ۲۶۷: هر خون که تو دادی چو می ناب کشیدیم 13غزل ۲۶۸: سحر کجاست که فراش جلوگاه توام 14غزل ۲۶۹: ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم 15غزل ۲۷۰: عشق ما پرتو ندارد ما چراغ مرده‌ایم 16غزل ۲۷۱: من این کوشش که در تسخیر آن خودکام می ...17غزل ۲۷۲: نیستیم از دوریت با داغ حرمان نیستیم 18غزل ۲۷۳: به آنکه بر سرلطفی مکش ز منت خویشم 19غزل ۲۷۴: شد وقت آن دیگر که من ترک شکیبایی کنم 20غزل ۲۷۵: این بس که تماشایی بستان تو باشم 21غزل ۲۷۶: بخت آن کو که کشم رخش و سوارش سازم 22غزل ۲۷۷: دو هفته رفت که ننواختی به نیم نگاهم 23غزل ۲۷۸: مبادا یارب آن روزی که من از چشم یار ...24غزل ۲۷۹: آمدم از سرنو بر سر پیوند قدیم 25غزل ۲۸۰: می‌توانم که لب از آب خضر تر نکنم 26غزل ۲۸۱: ما گل به پاسبان گلستان گذاشتیم 27غزل ۲۸۲: ما چو پیمان با کسی بستیم دیگر نشکنیم 28غزل ۲۸۳: مصلحت دیده چنین صبر که سویش نروم 29غزل ۲۸۴: نفروخته خود را ز غمت باز خریدیم 30غزل ۲۸۵: چو خواهم کز ره شوقش دمی بر گرد سر گر ...31غزل ۲۸۶: در آغاز محبت گر وفا کردی چه می‌کردم 32غزل ۲۸۷: دارد که چون تو پادشهی بنده‌ات شوم 33غزل ۲۸۸: ز کوی آن پری دیوانه رفتم 34غزل ۲۸۹: خوشست آن مه به اغیار آزمودم 35غزل ۲۹۰: از آن تر شد به خون دیده دامانی که دا ...36غزل ۲۹۱: انجام حسن او شد پایان عشق من هم 37غزل ۲۹۲: دور از چمن وصل یکی مرغ اسیرم 38غزل ۲۹۳: از تندی خوی تو گهی یاد نکردم 39غزل ۲۹۴: ز کمال ناتوانی به لب آمدست جانم 40غزل ۲۹۵: همخواب رقیبانی و من تاب ندارم 41غزل ۲۹۶: منفعل گشت بسی دوش چو مستش دیدم 42غزل ۲۹۷: چون طفل اشک پرده در راز نیستم 43غزل ۲۹۸: در آن مجلس که او را همدم اغیار می‌دی ...44غزل ۲۹۹: دلی و طاقت سد آه آتشین دارم 45غزل ۳۰۰: در راه عشق با دل شیدا فتاده‌ایم 46غزل ۳۰۱: از بهر چه در مجلس جانانه نباشم 47غزل ۳۰۲: جان رفت و ما به آرزوی دل نمی رسیم 48غزل ۳۰۳: برو که با دل پر درد و روی زرد بیایم 49غزل ۳۰۴: مدتی شد کز گلستانی جدا افتاده‌ام 50غزل ۳۰۵: صبرم نماند و نیست دگر تاب فرقتم 51غزل ۳۰۶: کی بود کز تو جان فکاری نداشتم 52غزل ۳۰۷: آتش به جگر زان رخ افروخته دارم 53غزل ۳۰۸: چها با جان خود دور از رخ جانان خود ک ...54غزل ۳۰۹: دیریست که رندانه شرابی نکشیدیم 55غزل ۳۱۰: جانا چه واقعست بگو تا چه کرده‌ایم 56غزل ۳۱۱: من که چون شمع از تف دل جانگدازی می‌ک ...57غزل ۳۱۲: گو جان ستان از من که من تن در بلای ا ...58غزل ۳۱۳: سد دشنه بر دل می‌خورم و ز خویش پنهان ...59غزل ۳۱۴: آورده اقبالم دگر تا سجدهٔ این در کنم 60غزل ۳۱۵: کاری مکن که رخصت آه سحر دهم 61غزل ۳۱۶: ما اجنبی ز قاعدهٔ کار عالمیم 62غزل ۳۱۷: به من از تو مهر خواهم نه تو بگذری ز ...63غزل ۳۱۸: دل پر حسرت از کوی تو برگردیدم و رفتم 64غزل ۳۱۹: یک همدم و همنفس ندارم 65غزل ۳۲۰: چو دیدم خوار خود را از در آن بیوفا ر ...66غزل ۳۲۱: در بزم وصل اگر چه همین در میان منم 67غزل ۳۲۲: به دل دیرین بنایی بود کندم 68غزل ۳۲۳: به استغنات میرم سرو استغنا بلند من 69غزل ۳۲۴: آمد آمد حسن در رخش غرور انگیختن 70غزل ۳۲۵: هست هنوز ماه من چشم و چراغ دیگران 71غزل ۳۲۶: من اگر این بار رفتم ، رفتم آزارم مکن 72غزل ۳۲۷: ای قامت تو جلوه ده شیوه‌های حسن 73غزل ۳۲۸: مکن مکن لب مارا به شکوه باز مکن 74غزل ۳۲۹: رشک می‌بردند شهری بر من و احوال من 75غزل ۳۳۰: مرا با خار غم بگذار و گشت باغ و گلشن ...76غزل ۳۳۱: اینچنین گر جانب اغیار خواهی داشتن 77غزل ۳۳۲: شد صرف عمرم در وفا بیداد جانان همچنا ...78غزل ۳۳۳: تغافلها زد اما شد نگاهی عذر خواه من 79غزل ۳۳۴: چه کم می‌گردد از حشمت بلاگردان نازم ...80غزل ۳۳۵: پیش تو بسی از همه کس خوارترم من 81غزل ۳۳۶: آمدم سر تا قدم در بند سودا همچنان 82غزل ۳۳۷: ای اجل از قید زندان غمم آزاد کن 83غزل ۳۳۸: نوبهار آمد ولی بی‌دوستان در بوستان 84غزل ۳۳۹: فراغت بایدت جا در سر کوی قناعت کن 85غزل ۳۴۰: ما را میازار اینهمه چندین جفا بر ما ...86غزل ۳۴۱: زینسان که تند می‌گذرد خوشخرام من 87غزل ۳۴۲: به دست آور بتی جان بخش و عیش جاودانی ...88غزل ۳۴۳: گهی از بزم بر می‌خیز و طرف بام جا می ...89غزل ۳۴۴: می‌یابم از خود حسرتی باز از فراق کیس ...90غزل ۳۴۵: ز کویت رخت بربستم نگاهی زاد راهم کن 91غزل ۳۴۶: ای که دل بردی ز دلدار من آزارش مکن 92غزل ۳۴۷: تو پاک دامن نوگلی من بلبل نالان تو 93غزل ۳۴۸: دلا عزم سفر دارم از آن در گفتم آگه ش ...94غزل ۳۴۹: آمده نو به شحنگی در دلم آرزوی تو 95غزل ۳۵۰: یک بار نباشد که نیازرده‌ام از تو 96غزل ۳۵۱: ترسم جنون غالب شود طغیان کند سودای ت ...97غزل ۳۵۲: گر چه کردم ذوقها از آشناییهای او 98غزل ۳۵۳: میان مردمانم خوار کردی عزت من کو 99غزل ۳۵۴: دل از عشق کهن بگرفت از نو دلستانی کو 100غزل ۳۵۵: شد بی‌حساب کشور جانها خراب از او 101غزل ۳۵۶: سد خانهٔ دین سوخت به هر رهگذر از تو 102غزل ۳۵۷: می‌روم نزدیک و حال خویش می‌گویم به ا ...103غزل ۳۵۸: منفعل دل خودم چند کشد جفای تو 104غزل ۳۵۹: آتشی خواهم دل افسرده را بریان در او 105غزل ۳۶۰: با مدعی به صلح بدل گشت جنگ تو 106غزل ۳۶۱: تند سویم به غضب دید که برخیز و برو 107غزل ۳۶۲: خوشا در پای او مردن خدایا بخت آنم ده 108غزل ۳۶۳: گرفته رنگ ز خون دلم چو لاله پیاله 109غزل ۳۶۴: هجر خدایا بس است زود وصالی بده 110غزل ۳۶۵: صاف طرب آماده کن ترتیب عشرتخانه ده 111غزل ۳۶۶: لاله‌اش از سیلیت نیلوفری شد آه آه 112غزل ۳۶۷: گذشتم از درت بر خاک سد جا چشم تر مان ...113غزل ۳۶۸: ناوکت بر سینهٔ این ناتوان آمد همه 114غزل ۳۶۹: بر آن سرم که نیاسایم از مشقت راه 115غزل ۳۷۰: در این فکرم که خواهی ماند با من مهرب ...116غزل ۳۷۱: قلب سپه ماست به یک حمله شکسته 117غزل ۳۷۲: آخر ای بیگانه خو ناآشنایی اینهمه 118غزل ۳۷۳: سوی بزمت نگذرم از بس که خوارم کرده‌ا ...119غزل ۳۷۴: شوقیست غالب بر دلم ازنو، به دل جا کر ...120غزل ۳۷۵: خواهد دگر به دامگهی بال بسته ای 121غزل ۳۷۶: مردمی فرموده جا در چشم گریان کرده‌ای 122غزل ۳۷۷: سبوی باده‌ای گویا به هر پیمانه‌ای خو ...123غزل ۳۷۸: من اندوهگین را قصد جان کردی ، نکو کر ...124غزل ۳۷۹: چه فروشدی به کلفت چه شدت چه حال داری 125غزل ۳۸۰: جایی روم که جنس وفا را خرد کسی 126غزل ۳۸۱: چه شود گرم نوازی به عنایت خطابی 127غزل ۳۸۲: چون کوه غم تاب آورد جسمی بدین فرسودگ ...128غزل ۳۸۳: گر طی کنم طریق ادب را چه می‌کنی 129غزل ۳۸۴: چه خوش بودی دلا گر روی او هرگز نمی‌د ...130غزل ۳۸۵: چه دیدی ای که هرگز بد نبینی 131غزل ۳۸۶: آتشی در جان ما افروختی 132غزل ۳۸۷: من و از دور تماشای گلستان کسی 133غزل ۳۸۸: ای از گل عذرات هر مرغ را نوایی 134غزل ۳۸۹: مرا زد راه عشق خردسالی 135غزل ۳۹۰: خوش است چشم به چشم تو و نگاه نهانی 136غزل ۳۹۱: کردم از سجدهٔ راه تو جبین آرایی 137غزل ۳۹۲: چو پیش نقش شیرین کوهکن عرض بلا کردی 138غزل ۳۹۳: ای جوان ترک وش میر کدامین لشکری 139غزل ۳۹۴: از برای خاطر اغیار خوارم می‌کنی 140غزل ۳۹۵: بکش زارم چه دایم حرف از آزار می‌گویی 141غزل ۳۹۶: ای آنکه عرض حال من زار کرده‌ای 142غزل ۳۹۷: ای مرغ سحر حسرت بستان که داری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ