به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

وحشی باقفی

وحشی باقفیغزل هاغزل ۲۳۷: ای دل به بند دوری او جاودانه باش

700عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ای دل به بند دوری او جاودانه باش
ای صبر پاسبان در بند خانه باش
ای سر به خاک تنگ فرو رو ، ترا که گفت
در بند کسر حرمت این آستانه باش
هرگز میان عاشق و معشوق بعد نیست
سد ساله راه فاصله گو در میانه باش
سد دوزخم زبانه کشد عشق خود یکیست
گو یک زبان بر سر آمد سد زبانه باش
وحشی نگفتمت که کمانش نمی‌کشی
حالا بیا خدنگ بلا را نشانه باش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1غزل ۲۳۶: مغرور کسی به که درت جا نکند کس 2غزل ۲۳۷: ای دل به بند دوری او جاودانه باش 3غزل ۲۳۸: عشق می‌فرمایدم مستغنی از دیدار باش 4غزل ۲۳۹: تن اگر نبود ز نزدکان چو شد گو دور با ...5غزل ۲۴۰: ترک ما کردی برو همصحبت اغیار باش 6غزل ۲۴۱: روزی این بیگانگی بیرون کند از خوی خو ...7غزل ۲۴۲: کردیم نامزد به تو نابود و بود خویش 8غزل ۲۴۳: در مانده‌ام به درد دل بی علاج خویش 9غزل ۲۴۴: بند دیگر دارم از عشقت به هر پیوند خو ...10غزل ۲۴۵: ما در مقام صبر فشردیم گام خویش 11غزل ۲۴۶: تو و هر روز و بزم عشرت خویش 12غزل ۲۴۷: ریخت خونم را و برد از پیش آن بیداد ک ...13غزل ۲۴۸: الاهی از میان ناپسندان بر کران دارش 14غزل ۲۴۹: مستحق کشتنم خود قائلم زارم بکش 15غزل ۲۵۰: کوهکن بر یاد شیرین و لب جان پرورش 16غزل ۲۵۱: با جوانی چند در عین وفا می‌بینمش 17غزل ۲۵۲: بست زبان شکوه ام لب به سخن گشادنش 18غزل ۲۵۳: بر میان دامن زدن بینند و چابک رفتنش 19غزل ۲۵۴: نیستم یک دم ز درد و محنت هجران خلاص 20غزل ۲۵۵: تکیه کردم بر وفای او غلط کردم ، غلط 21غزل ۲۵۶: بی رخ جان پرور جانان مرا از جان چه ح ...22غزل ۲۵۷: قیمت اهل وفا یار ندانست دریغ 23غزل ۲۵۸: به سودای تو مشغولم ز غوغای جهان فارغ 24غزل ۲۵۹: شمع بزم غیر شد با روی آتشناک، حیف 25غزل ۲۶۰: مستغنی است از همه عالم گدای عشق 26غزل ۲۶۱: مده از خنده فریب و مزن از غمزه خدنگ 27غزل ۲۶۲: تو زمن پرس قدر روز وصال 28غزل ۲۶۳: کی تبسم دور از آن شیرین تکلم می‌کنم 29غزل ۲۶۴: دل باز رست از تو ،ز بند زمانه هم 30غزل ۲۶۵: تا چند به غمخانهٔ حسرت بنشینم 31غزل ۲۶۶: برزن ای دل دامن کوشش که کاری کرده‌ام 32غزل ۲۶۷: هر خون که تو دادی چو می ناب کشیدیم 33غزل ۲۶۸: سحر کجاست که فراش جلوگاه توام 34غزل ۲۶۹: ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم 35غزل ۲۷۰: عشق ما پرتو ندارد ما چراغ مرده‌ایم 36غزل ۲۷۱: من این کوشش که در تسخیر آن خودکام می ...37غزل ۲۷۲: نیستیم از دوریت با داغ حرمان نیستیم 38غزل ۲۷۳: به آنکه بر سرلطفی مکش ز منت خویشم 39غزل ۲۷۴: شد وقت آن دیگر که من ترک شکیبایی کنم 40غزل ۲۷۵: این بس که تماشایی بستان تو باشم 41غزل ۲۷۶: بخت آن کو که کشم رخش و سوارش سازم 42غزل ۲۷۷: دو هفته رفت که ننواختی به نیم نگاهم 43غزل ۲۷۸: مبادا یارب آن روزی که من از چشم یار ...44غزل ۲۷۹: آمدم از سرنو بر سر پیوند قدیم 45غزل ۲۸۰: می‌توانم که لب از آب خضر تر نکنم 46غزل ۲۸۱: ما گل به پاسبان گلستان گذاشتیم 47غزل ۲۸۲: ما چو پیمان با کسی بستیم دیگر نشکنیم 48غزل ۲۸۳: مصلحت دیده چنین صبر که سویش نروم 49غزل ۲۸۴: نفروخته خود را ز غمت باز خریدیم 50غزل ۲۸۵: چو خواهم کز ره شوقش دمی بر گرد سر گر ...51غزل ۲۸۶: در آغاز محبت گر وفا کردی چه می‌کردم 52غزل ۲۸۷: دارد که چون تو پادشهی بنده‌ات شوم 53غزل ۲۸۸: ز کوی آن پری دیوانه رفتم 54غزل ۲۸۹: خوشست آن مه به اغیار آزمودم 55غزل ۲۹۰: از آن تر شد به خون دیده دامانی که دا ...56غزل ۲۹۱: انجام حسن او شد پایان عشق من هم 57غزل ۲۹۲: دور از چمن وصل یکی مرغ اسیرم 58غزل ۲۹۳: از تندی خوی تو گهی یاد نکردم 59غزل ۲۹۴: ز کمال ناتوانی به لب آمدست جانم 60غزل ۲۹۵: همخواب رقیبانی و من تاب ندارم 61غزل ۲۹۶: منفعل گشت بسی دوش چو مستش دیدم 62غزل ۲۹۷: چون طفل اشک پرده در راز نیستم 63غزل ۲۹۸: در آن مجلس که او را همدم اغیار می‌دی ...64غزل ۲۹۹: دلی و طاقت سد آه آتشین دارم 65غزل ۳۰۰: در راه عشق با دل شیدا فتاده‌ایم 66غزل ۳۰۱: از بهر چه در مجلس جانانه نباشم 67غزل ۳۰۲: جان رفت و ما به آرزوی دل نمی رسیم 68غزل ۳۰۳: برو که با دل پر درد و روی زرد بیایم 69غزل ۳۰۴: مدتی شد کز گلستانی جدا افتاده‌ام 70غزل ۳۰۵: صبرم نماند و نیست دگر تاب فرقتم 71غزل ۳۰۶: کی بود کز تو جان فکاری نداشتم 72غزل ۳۰۷: آتش به جگر زان رخ افروخته دارم 73غزل ۳۰۸: چها با جان خود دور از رخ جانان خود ک ...74غزل ۳۰۹: دیریست که رندانه شرابی نکشیدیم 75غزل ۳۱۰: جانا چه واقعست بگو تا چه کرده‌ایم 76غزل ۳۱۱: من که چون شمع از تف دل جانگدازی می‌ک ...77غزل ۳۱۲: گو جان ستان از من که من تن در بلای ا ...78غزل ۳۱۳: سد دشنه بر دل می‌خورم و ز خویش پنهان ...79غزل ۳۱۴: آورده اقبالم دگر تا سجدهٔ این در کنم 80غزل ۳۱۵: کاری مکن که رخصت آه سحر دهم 81غزل ۳۱۶: ما اجنبی ز قاعدهٔ کار عالمیم 82غزل ۳۱۷: به من از تو مهر خواهم نه تو بگذری ز ...83غزل ۳۱۸: دل پر حسرت از کوی تو برگردیدم و رفتم 84غزل ۳۱۹: یک همدم و همنفس ندارم 85غزل ۳۲۰: چو دیدم خوار خود را از در آن بیوفا ر ...86غزل ۳۲۱: در بزم وصل اگر چه همین در میان منم 87غزل ۳۲۲: به دل دیرین بنایی بود کندم 88غزل ۳۲۳: به استغنات میرم سرو استغنا بلند من 89غزل ۳۲۴: آمد آمد حسن در رخش غرور انگیختن 90غزل ۳۲۵: هست هنوز ماه من چشم و چراغ دیگران 91غزل ۳۲۶: من اگر این بار رفتم ، رفتم آزارم مکن 92غزل ۳۲۷: ای قامت تو جلوه ده شیوه‌های حسن 93غزل ۳۲۸: مکن مکن لب مارا به شکوه باز مکن 94غزل ۳۲۹: رشک می‌بردند شهری بر من و احوال من 95غزل ۳۳۰: مرا با خار غم بگذار و گشت باغ و گلشن ...96غزل ۳۳۱: اینچنین گر جانب اغیار خواهی داشتن 97غزل ۳۳۲: شد صرف عمرم در وفا بیداد جانان همچنا ...98غزل ۳۳۳: تغافلها زد اما شد نگاهی عذر خواه من 99غزل ۳۳۴: چه کم می‌گردد از حشمت بلاگردان نازم ...100غزل ۳۳۵: پیش تو بسی از همه کس خوارترم من 101غزل ۳۳۶: آمدم سر تا قدم در بند سودا همچنان 102غزل ۳۳۷: ای اجل از قید زندان غمم آزاد کن 103غزل ۳۳۸: نوبهار آمد ولی بی‌دوستان در بوستان 104غزل ۳۳۹: فراغت بایدت جا در سر کوی قناعت کن 105غزل ۳۴۰: ما را میازار اینهمه چندین جفا بر ما ...106غزل ۳۴۱: زینسان که تند می‌گذرد خوشخرام من 107غزل ۳۴۲: به دست آور بتی جان بخش و عیش جاودانی ...108غزل ۳۴۳: گهی از بزم بر می‌خیز و طرف بام جا می ...109غزل ۳۴۴: می‌یابم از خود حسرتی باز از فراق کیس ...110غزل ۳۴۵: ز کویت رخت بربستم نگاهی زاد راهم کن 111غزل ۳۴۶: ای که دل بردی ز دلدار من آزارش مکن 112غزل ۳۴۷: تو پاک دامن نوگلی من بلبل نالان تو 113غزل ۳۴۸: دلا عزم سفر دارم از آن در گفتم آگه ش ...114غزل ۳۴۹: آمده نو به شحنگی در دلم آرزوی تو 115غزل ۳۵۰: یک بار نباشد که نیازرده‌ام از تو 116غزل ۳۵۱: ترسم جنون غالب شود طغیان کند سودای ت ...117غزل ۳۵۲: گر چه کردم ذوقها از آشناییهای او 118غزل ۳۵۳: میان مردمانم خوار کردی عزت من کو 119غزل ۳۵۴: دل از عشق کهن بگرفت از نو دلستانی کو 120غزل ۳۵۵: شد بی‌حساب کشور جانها خراب از او 121غزل ۳۵۶: سد خانهٔ دین سوخت به هر رهگذر از تو 122غزل ۳۵۷: می‌روم نزدیک و حال خویش می‌گویم به ا ...123غزل ۳۵۸: منفعل دل خودم چند کشد جفای تو 124غزل ۳۵۹: آتشی خواهم دل افسرده را بریان در او 125غزل ۳۶۰: با مدعی به صلح بدل گشت جنگ تو 126غزل ۳۶۱: تند سویم به غضب دید که برخیز و برو 127غزل ۳۶۲: خوشا در پای او مردن خدایا بخت آنم ده 128غزل ۳۶۳: گرفته رنگ ز خون دلم چو لاله پیاله 129غزل ۳۶۴: هجر خدایا بس است زود وصالی بده 130غزل ۳۶۵: صاف طرب آماده کن ترتیب عشرتخانه ده 131غزل ۳۶۶: لاله‌اش از سیلیت نیلوفری شد آه آه 132غزل ۳۶۷: گذشتم از درت بر خاک سد جا چشم تر مان ...133غزل ۳۶۸: ناوکت بر سینهٔ این ناتوان آمد همه 134غزل ۳۶۹: بر آن سرم که نیاسایم از مشقت راه 135غزل ۳۷۰: در این فکرم که خواهی ماند با من مهرب ...136غزل ۳۷۱: قلب سپه ماست به یک حمله شکسته 137غزل ۳۷۲: آخر ای بیگانه خو ناآشنایی اینهمه 138غزل ۳۷۳: سوی بزمت نگذرم از بس که خوارم کرده‌ا ...139غزل ۳۷۴: شوقیست غالب بر دلم ازنو، به دل جا کر ...140غزل ۳۷۵: خواهد دگر به دامگهی بال بسته ای 141غزل ۳۷۶: مردمی فرموده جا در چشم گریان کرده‌ای 142غزل ۳۷۷: سبوی باده‌ای گویا به هر پیمانه‌ای خو ...143غزل ۳۷۸: من اندوهگین را قصد جان کردی ، نکو کر ...144غزل ۳۷۹: چه فروشدی به کلفت چه شدت چه حال داری 145غزل ۳۸۰: جایی روم که جنس وفا را خرد کسی 146غزل ۳۸۱: چه شود گرم نوازی به عنایت خطابی 147غزل ۳۸۲: چون کوه غم تاب آورد جسمی بدین فرسودگ ...148غزل ۳۸۳: گر طی کنم طریق ادب را چه می‌کنی 149غزل ۳۸۴: چه خوش بودی دلا گر روی او هرگز نمی‌د ...150غزل ۳۸۵: چه دیدی ای که هرگز بد نبینی 151غزل ۳۸۶: آتشی در جان ما افروختی 152غزل ۳۸۷: من و از دور تماشای گلستان کسی 153غزل ۳۸۸: ای از گل عذرات هر مرغ را نوایی 154غزل ۳۸۹: مرا زد راه عشق خردسالی 155غزل ۳۹۰: خوش است چشم به چشم تو و نگاه نهانی 156غزل ۳۹۱: کردم از سجدهٔ راه تو جبین آرایی 157غزل ۳۹۲: چو پیش نقش شیرین کوهکن عرض بلا کردی 158غزل ۳۹۳: ای جوان ترک وش میر کدامین لشکری 159غزل ۳۹۴: از برای خاطر اغیار خوارم می‌کنی 160غزل ۳۹۵: بکش زارم چه دایم حرف از آزار می‌گویی 161غزل ۳۹۶: ای آنکه عرض حال من زار کرده‌ای 162غزل ۳۹۷: ای مرغ سحر حسرت بستان که داری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ