کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    مرا وصلی نمی‌باید من و هجر و ملال خود
    صلا زن هر که را خواهی تو دانی و وصال خود
    نخواهد بود حال هیچ عاشق همچو حال من
    تو گر خود را گذاری با تقاضای جمال خود
    ز من شرمنده‌ای از بسکه کردی جور می‌دانم
    ز پرکاری زمن پنهان نمایی انفعال خود
    زبان خوبست اما بی‌زبانی چون زبان من
    که گردد لال هر گه شرح باید کرد حال خود
    کدام از من بهند این پاک دامان عاشقان تو
    قراری داده خواهی بود ما را در خیال خود
    چه یاری خوب پیدا کرد نزدیکست کز غصه
    به دست خود کنم این چشم و سازم پایمال خود
    نمی‌گفتم مشو پروانهٔ شمع رخش وحشی
    چو نشنیدی نصیحت این زمان می‌سوز بال خود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha