به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

وحشی باقفی

وحشی باقفیغزل هاغزل ۲۰۷: درون دل به غیر از یار و فکر یار کی گنجد

670عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

درون دل به غیر از یار و فکر یار کی گنجد
خیال روی او اینجا در او اغیار کی گنجد
ز حرف و صوت بیرونست راز عشق من با او
رموز عشق وجدانیست در گفتار کی گنجد
من و آزردگی از عشق او حاشا معاذلله
دلی کز مهر پر باشد در او آزار کی گنجد
به رطل بخت یک خمخانه می ساقی که بر لب نه
به ظرف تنگ من این بادهٔ بسیار کی گنجد
چه جای مرهم راحت دل بیمار وحشی را
بجز حسرت در آن دل کز تو شد افکار کی گنجد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1غزل ۲۰۶: عشق کو تا شحنهٔ حسرت به زندانم کشد 2غزل ۲۰۷: درون دل به غیر از یار و فکر یار کی گ ...3غزل ۲۰۸: دلم خود را به نیش غمزه‌ای افکار می‌خ ...4غزل ۲۰۹: جنونی داشتم زین پیش بازم آن جنون آمد 5غزل ۲۱۰: آه شراره بارم کان از درون برآمد 6غزل ۲۱۱: کی اهل دل به کام خود از دوستان برند 7غزل ۲۱۲: ز عشق من به تو اغیار بدگمان شده‌اند 8غزل ۲۱۳: یاران خدای را به سوی او گذر کنید 9غزل ۲۱۴: سرت از غرور خوبی به کسی فرو نیاید 10غزل ۲۱۵: روزها شد تا کسم پیرامن این در ندید 11غزل ۲۱۶: تو خون به کاسهٔ من کن که غیرتاب ندار ...12غزل ۲۱۷: به لب بگوی که آن خندهٔ نهان نکند 13غزل ۲۱۸: چرا ستمگر من با کسی جفا نکند 14غزل ۲۱۹: پرسیدن حال دل ریشم بگذارید 15غزل ۲۲۰: آیین دستگیری ز اهل جهان نیاید 16غزل ۲۲۱: که جان برد اگر آن مست سرگران بدرآید 17غزل ۲۲۲: روم به جای دگر ، دل دهم به یار دگر 18غزل ۲۲۳: دل و طبع خویش را گو که شوند نرم خوتر 19غزل ۲۲۴: آخر ای مغرور گاهی زیر پای خود نگر 20غزل ۲۲۵: گو حرمت خود، ناصح فرزانه نگه دار 21غزل ۲۲۶: جستم از دام ، به دام آر گرفتار دگر 22غزل ۲۲۷: عزلت ما شده سر تاسر دنیا مشهور 23غزل ۲۲۸: شده‌ام سگ غزالی که نگشته رام هرگز 24غزل ۲۲۹: مست آن ترک به کاشانه من بود امروز 25غزل ۲۳۰: دوش پر عربده‌ای بود و نه آنست امروز 26غزل ۲۳۱: ای دل بی جرم زندانی، تو در بندی هنوز 27غزل ۲۳۲: وه که دامن می‌کشد آن سرو ناز از من ه ...28غزل ۲۳۳: گر چه دوری می‌کنم بی‌صبر و آرامم هنو ...29غزل ۲۳۴: هست از رویت مرا سد گونه حیرانی هنوز 30غزل ۲۳۵: شرح ضعفم از سگان آستان خود بپرس 31غزل ۲۳۶: مغرور کسی به که درت جا نکند کس 32غزل ۲۳۷: ای دل به بند دوری او جاودانه باش 33غزل ۲۳۸: عشق می‌فرمایدم مستغنی از دیدار باش 34غزل ۲۳۹: تن اگر نبود ز نزدکان چو شد گو دور با ...35غزل ۲۴۰: ترک ما کردی برو همصحبت اغیار باش 36غزل ۲۴۱: روزی این بیگانگی بیرون کند از خوی خو ...37غزل ۲۴۲: کردیم نامزد به تو نابود و بود خویش 38غزل ۲۴۳: در مانده‌ام به درد دل بی علاج خویش 39غزل ۲۴۴: بند دیگر دارم از عشقت به هر پیوند خو ...40غزل ۲۴۵: ما در مقام صبر فشردیم گام خویش 41غزل ۲۴۶: تو و هر روز و بزم عشرت خویش 42غزل ۲۴۷: ریخت خونم را و برد از پیش آن بیداد ک ...43غزل ۲۴۸: الاهی از میان ناپسندان بر کران دارش 44غزل ۲۴۹: مستحق کشتنم خود قائلم زارم بکش 45غزل ۲۵۰: کوهکن بر یاد شیرین و لب جان پرورش 46غزل ۲۵۱: با جوانی چند در عین وفا می‌بینمش 47غزل ۲۵۲: بست زبان شکوه ام لب به سخن گشادنش 48غزل ۲۵۳: بر میان دامن زدن بینند و چابک رفتنش 49غزل ۲۵۴: نیستم یک دم ز درد و محنت هجران خلاص 50غزل ۲۵۵: تکیه کردم بر وفای او غلط کردم ، غلط 51غزل ۲۵۶: بی رخ جان پرور جانان مرا از جان چه ح ...52غزل ۲۵۷: قیمت اهل وفا یار ندانست دریغ 53غزل ۲۵۸: به سودای تو مشغولم ز غوغای جهان فارغ 54غزل ۲۵۹: شمع بزم غیر شد با روی آتشناک، حیف 55غزل ۲۶۰: مستغنی است از همه عالم گدای عشق 56غزل ۲۶۱: مده از خنده فریب و مزن از غمزه خدنگ 57غزل ۲۶۲: تو زمن پرس قدر روز وصال 58غزل ۲۶۳: کی تبسم دور از آن شیرین تکلم می‌کنم 59غزل ۲۶۴: دل باز رست از تو ،ز بند زمانه هم 60غزل ۲۶۵: تا چند به غمخانهٔ حسرت بنشینم 61غزل ۲۶۶: برزن ای دل دامن کوشش که کاری کرده‌ام 62غزل ۲۶۷: هر خون که تو دادی چو می ناب کشیدیم 63غزل ۲۶۸: سحر کجاست که فراش جلوگاه توام 64غزل ۲۶۹: ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم 65غزل ۲۷۰: عشق ما پرتو ندارد ما چراغ مرده‌ایم 66غزل ۲۷۱: من این کوشش که در تسخیر آن خودکام می ...67غزل ۲۷۲: نیستیم از دوریت با داغ حرمان نیستیم 68غزل ۲۷۳: به آنکه بر سرلطفی مکش ز منت خویشم 69غزل ۲۷۴: شد وقت آن دیگر که من ترک شکیبایی کنم 70غزل ۲۷۵: این بس که تماشایی بستان تو باشم 71غزل ۲۷۶: بخت آن کو که کشم رخش و سوارش سازم 72غزل ۲۷۷: دو هفته رفت که ننواختی به نیم نگاهم 73غزل ۲۷۸: مبادا یارب آن روزی که من از چشم یار ...74غزل ۲۷۹: آمدم از سرنو بر سر پیوند قدیم 75غزل ۲۸۰: می‌توانم که لب از آب خضر تر نکنم 76غزل ۲۸۱: ما گل به پاسبان گلستان گذاشتیم 77غزل ۲۸۲: ما چو پیمان با کسی بستیم دیگر نشکنیم 78غزل ۲۸۳: مصلحت دیده چنین صبر که سویش نروم 79غزل ۲۸۴: نفروخته خود را ز غمت باز خریدیم 80غزل ۲۸۵: چو خواهم کز ره شوقش دمی بر گرد سر گر ...81غزل ۲۸۶: در آغاز محبت گر وفا کردی چه می‌کردم 82غزل ۲۸۷: دارد که چون تو پادشهی بنده‌ات شوم 83غزل ۲۸۸: ز کوی آن پری دیوانه رفتم 84غزل ۲۸۹: خوشست آن مه به اغیار آزمودم 85غزل ۲۹۰: از آن تر شد به خون دیده دامانی که دا ...86غزل ۲۹۱: انجام حسن او شد پایان عشق من هم 87غزل ۲۹۲: دور از چمن وصل یکی مرغ اسیرم 88غزل ۲۹۳: از تندی خوی تو گهی یاد نکردم 89غزل ۲۹۴: ز کمال ناتوانی به لب آمدست جانم 90غزل ۲۹۵: همخواب رقیبانی و من تاب ندارم 91غزل ۲۹۶: منفعل گشت بسی دوش چو مستش دیدم 92غزل ۲۹۷: چون طفل اشک پرده در راز نیستم 93غزل ۲۹۸: در آن مجلس که او را همدم اغیار می‌دی ...94غزل ۲۹۹: دلی و طاقت سد آه آتشین دارم 95غزل ۳۰۰: در راه عشق با دل شیدا فتاده‌ایم 96غزل ۳۰۱: از بهر چه در مجلس جانانه نباشم 97غزل ۳۰۲: جان رفت و ما به آرزوی دل نمی رسیم 98غزل ۳۰۳: برو که با دل پر درد و روی زرد بیایم 99غزل ۳۰۴: مدتی شد کز گلستانی جدا افتاده‌ام 100غزل ۳۰۵: صبرم نماند و نیست دگر تاب فرقتم 101غزل ۳۰۶: کی بود کز تو جان فکاری نداشتم 102غزل ۳۰۷: آتش به جگر زان رخ افروخته دارم 103غزل ۳۰۸: چها با جان خود دور از رخ جانان خود ک ...104غزل ۳۰۹: دیریست که رندانه شرابی نکشیدیم 105غزل ۳۱۰: جانا چه واقعست بگو تا چه کرده‌ایم 106غزل ۳۱۱: من که چون شمع از تف دل جانگدازی می‌ک ...107غزل ۳۱۲: گو جان ستان از من که من تن در بلای ا ...108غزل ۳۱۳: سد دشنه بر دل می‌خورم و ز خویش پنهان ...109غزل ۳۱۴: آورده اقبالم دگر تا سجدهٔ این در کنم 110غزل ۳۱۵: کاری مکن که رخصت آه سحر دهم 111غزل ۳۱۶: ما اجنبی ز قاعدهٔ کار عالمیم 112غزل ۳۱۷: به من از تو مهر خواهم نه تو بگذری ز ...113غزل ۳۱۸: دل پر حسرت از کوی تو برگردیدم و رفتم 114غزل ۳۱۹: یک همدم و همنفس ندارم 115غزل ۳۲۰: چو دیدم خوار خود را از در آن بیوفا ر ...116غزل ۳۲۱: در بزم وصل اگر چه همین در میان منم 117غزل ۳۲۲: به دل دیرین بنایی بود کندم 118غزل ۳۲۳: به استغنات میرم سرو استغنا بلند من 119غزل ۳۲۴: آمد آمد حسن در رخش غرور انگیختن 120غزل ۳۲۵: هست هنوز ماه من چشم و چراغ دیگران 121غزل ۳۲۶: من اگر این بار رفتم ، رفتم آزارم مکن 122غزل ۳۲۷: ای قامت تو جلوه ده شیوه‌های حسن 123غزل ۳۲۸: مکن مکن لب مارا به شکوه باز مکن 124غزل ۳۲۹: رشک می‌بردند شهری بر من و احوال من 125غزل ۳۳۰: مرا با خار غم بگذار و گشت باغ و گلشن ...126غزل ۳۳۱: اینچنین گر جانب اغیار خواهی داشتن 127غزل ۳۳۲: شد صرف عمرم در وفا بیداد جانان همچنا ...128غزل ۳۳۳: تغافلها زد اما شد نگاهی عذر خواه من 129غزل ۳۳۴: چه کم می‌گردد از حشمت بلاگردان نازم ...130غزل ۳۳۵: پیش تو بسی از همه کس خوارترم من 131غزل ۳۳۶: آمدم سر تا قدم در بند سودا همچنان 132غزل ۳۳۷: ای اجل از قید زندان غمم آزاد کن 133غزل ۳۳۸: نوبهار آمد ولی بی‌دوستان در بوستان 134غزل ۳۳۹: فراغت بایدت جا در سر کوی قناعت کن 135غزل ۳۴۰: ما را میازار اینهمه چندین جفا بر ما ...136غزل ۳۴۱: زینسان که تند می‌گذرد خوشخرام من 137غزل ۳۴۲: به دست آور بتی جان بخش و عیش جاودانی ...138غزل ۳۴۳: گهی از بزم بر می‌خیز و طرف بام جا می ...139غزل ۳۴۴: می‌یابم از خود حسرتی باز از فراق کیس ...140غزل ۳۴۵: ز کویت رخت بربستم نگاهی زاد راهم کن 141غزل ۳۴۶: ای که دل بردی ز دلدار من آزارش مکن 142غزل ۳۴۷: تو پاک دامن نوگلی من بلبل نالان تو 143غزل ۳۴۸: دلا عزم سفر دارم از آن در گفتم آگه ش ...144غزل ۳۴۹: آمده نو به شحنگی در دلم آرزوی تو 145غزل ۳۵۰: یک بار نباشد که نیازرده‌ام از تو 146غزل ۳۵۱: ترسم جنون غالب شود طغیان کند سودای ت ...147غزل ۳۵۲: گر چه کردم ذوقها از آشناییهای او 148غزل ۳۵۳: میان مردمانم خوار کردی عزت من کو 149غزل ۳۵۴: دل از عشق کهن بگرفت از نو دلستانی کو 150غزل ۳۵۵: شد بی‌حساب کشور جانها خراب از او 151غزل ۳۵۶: سد خانهٔ دین سوخت به هر رهگذر از تو 152غزل ۳۵۷: می‌روم نزدیک و حال خویش می‌گویم به ا ...153غزل ۳۵۸: منفعل دل خودم چند کشد جفای تو 154غزل ۳۵۹: آتشی خواهم دل افسرده را بریان در او 155غزل ۳۶۰: با مدعی به صلح بدل گشت جنگ تو 156غزل ۳۶۱: تند سویم به غضب دید که برخیز و برو 157غزل ۳۶۲: خوشا در پای او مردن خدایا بخت آنم ده 158غزل ۳۶۳: گرفته رنگ ز خون دلم چو لاله پیاله 159غزل ۳۶۴: هجر خدایا بس است زود وصالی بده 160غزل ۳۶۵: صاف طرب آماده کن ترتیب عشرتخانه ده 161غزل ۳۶۶: لاله‌اش از سیلیت نیلوفری شد آه آه 162غزل ۳۶۷: گذشتم از درت بر خاک سد جا چشم تر مان ...163غزل ۳۶۸: ناوکت بر سینهٔ این ناتوان آمد همه 164غزل ۳۶۹: بر آن سرم که نیاسایم از مشقت راه 165غزل ۳۷۰: در این فکرم که خواهی ماند با من مهرب ...166غزل ۳۷۱: قلب سپه ماست به یک حمله شکسته 167غزل ۳۷۲: آخر ای بیگانه خو ناآشنایی اینهمه 168غزل ۳۷۳: سوی بزمت نگذرم از بس که خوارم کرده‌ا ...169غزل ۳۷۴: شوقیست غالب بر دلم ازنو، به دل جا کر ...170غزل ۳۷۵: خواهد دگر به دامگهی بال بسته ای 171غزل ۳۷۶: مردمی فرموده جا در چشم گریان کرده‌ای 172غزل ۳۷۷: سبوی باده‌ای گویا به هر پیمانه‌ای خو ...173غزل ۳۷۸: من اندوهگین را قصد جان کردی ، نکو کر ...174غزل ۳۷۹: چه فروشدی به کلفت چه شدت چه حال داری 175غزل ۳۸۰: جایی روم که جنس وفا را خرد کسی 176غزل ۳۸۱: چه شود گرم نوازی به عنایت خطابی 177غزل ۳۸۲: چون کوه غم تاب آورد جسمی بدین فرسودگ ...178غزل ۳۸۳: گر طی کنم طریق ادب را چه می‌کنی 179غزل ۳۸۴: چه خوش بودی دلا گر روی او هرگز نمی‌د ...180غزل ۳۸۵: چه دیدی ای که هرگز بد نبینی 181غزل ۳۸۶: آتشی در جان ما افروختی 182غزل ۳۸۷: من و از دور تماشای گلستان کسی 183غزل ۳۸۸: ای از گل عذرات هر مرغ را نوایی 184غزل ۳۸۹: مرا زد راه عشق خردسالی 185غزل ۳۹۰: خوش است چشم به چشم تو و نگاه نهانی 186غزل ۳۹۱: کردم از سجدهٔ راه تو جبین آرایی 187غزل ۳۹۲: چو پیش نقش شیرین کوهکن عرض بلا کردی 188غزل ۳۹۳: ای جوان ترک وش میر کدامین لشکری 189غزل ۳۹۴: از برای خاطر اغیار خوارم می‌کنی 190غزل ۳۹۵: بکش زارم چه دایم حرف از آزار می‌گویی 191غزل ۳۹۶: ای آنکه عرض حال من زار کرده‌ای 192غزل ۳۹۷: ای مرغ سحر حسرت بستان که داری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ