وحشی باقفی
غزل ها
غزل ۱۵۳: مرا وصلی نمیباید من و هجر و ملال خود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا وصلی نمی باید من و هجر و ملال خود صلا زن هر که را خواهی تو دانی و وصال خود نخواهد بود حال هیچ عاشق همچو حال من تو گر خود را گذاری با تقاضای جمال خود ز من شرمنده ای از بسکه کردی جور می دانم ز پرکاری زمن پنهان نمایی انفعال خود زبان خوبست اما بی زبانی چون زبان من که گردد لال هر گه شرح باید کرد حال خود کدام از من بهند این پاک دامان عاشقان تو قراری داده خواهی بود ما را در خیال خود چه یاری خوب پیدا کرد نزدیکست کز غصه به دست خود کنم این چشم و سازم پایمال خود نمی گفتم مشو پروانهٔ شمع رخش وحشی چو نشنیدی نصیحت این زمان می سوز بال خود وحشی باقفی