به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

وحشی باقفی

وحشی باقفیغزل هاغزل ۱۹۲: می‌کشم زان تند خو گر صد تغافل می‌کند

710عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

می‌کشم زان تند خو گر صد تغافل می‌کند
دیگری باشد کجا چندین تحمل می‌کند
می‌کند فریاد بلبل از کمال شوق باد
غنچه گویا خنده‌ای در کار بلبل می‌کند
بر رخ چون زر سرشک همچو سیمم دید و گفت
این گدا را بین که اظهار تجمل می‌کند
زلف او دل برد و کاکل در پی جانست وای
کانچه با جانم نکرد آن زلف، کاکل می‌کند
می‌کند بی نوگلی خونابهٔ دل در کنار
در چمن وحشی چنین دامن پر از گل می‌کند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1غزل ۱۹۱: سرخیی کان ز نی تیر تو پیدا باشد 2غزل ۱۹۲: می‌کشم زان تند خو گر صد تغافل می‌کند 3غزل ۱۹۳: هرگز به غرض عشق من آلوده نگردد 4غزل ۱۹۴: آنکه هرگز یاد مشتاقان به مکتوبی نکرد 5غزل ۱۹۵: دلی کز عشق گردد گرم، افسردن نمی‌داند 6غزل ۱۹۶: کسی از دور تا کی چین ابروی کسی بیند 7غزل ۱۹۷: که جان برد اگر آن مست سرگران بدرآید 8غزل ۱۹۸: شوقم گرفت و از در عقلم برون کشید 9غزل ۱۹۹: ز کار بستهٔ ما عقدهٔ حرمان که بگشاید 10غزل ۲۰۰: سد حشر جان ز پی یکه سواری رسید 11غزل ۲۰۱: مگر من بلبلم کز گفتگوی گل زبان بندد 12غزل ۲۰۲: چرا خود را کسی در دام سد بی نسبت اند ...13غزل ۲۰۳: در راسته ناز فروشان که بتانند 14غزل ۲۰۴: ما را دو روزه دوری دیدار می‌کشد 15غزل ۲۰۵: خونخواره راهی می‌روم تا خود به پایان ...16غزل ۲۰۶: عشق کو تا شحنهٔ حسرت به زندانم کشد 17غزل ۲۰۷: درون دل به غیر از یار و فکر یار کی گ ...18غزل ۲۰۸: دلم خود را به نیش غمزه‌ای افکار می‌خ ...19غزل ۲۰۹: جنونی داشتم زین پیش بازم آن جنون آمد 20غزل ۲۱۰: آه شراره بارم کان از درون برآمد 21غزل ۲۱۱: کی اهل دل به کام خود از دوستان برند 22غزل ۲۱۲: ز عشق من به تو اغیار بدگمان شده‌اند 23غزل ۲۱۳: یاران خدای را به سوی او گذر کنید 24غزل ۲۱۴: سرت از غرور خوبی به کسی فرو نیاید 25غزل ۲۱۵: روزها شد تا کسم پیرامن این در ندید 26غزل ۲۱۶: تو خون به کاسهٔ من کن که غیرتاب ندار ...27غزل ۲۱۷: به لب بگوی که آن خندهٔ نهان نکند 28غزل ۲۱۸: چرا ستمگر من با کسی جفا نکند 29غزل ۲۱۹: پرسیدن حال دل ریشم بگذارید 30غزل ۲۲۰: آیین دستگیری ز اهل جهان نیاید 31غزل ۲۲۱: که جان برد اگر آن مست سرگران بدرآید 32غزل ۲۲۲: روم به جای دگر ، دل دهم به یار دگر 33غزل ۲۲۳: دل و طبع خویش را گو که شوند نرم خوتر 34غزل ۲۲۴: آخر ای مغرور گاهی زیر پای خود نگر 35غزل ۲۲۵: گو حرمت خود، ناصح فرزانه نگه دار 36غزل ۲۲۶: جستم از دام ، به دام آر گرفتار دگر 37غزل ۲۲۷: عزلت ما شده سر تاسر دنیا مشهور 38غزل ۲۲۸: شده‌ام سگ غزالی که نگشته رام هرگز 39غزل ۲۲۹: مست آن ترک به کاشانه من بود امروز 40غزل ۲۳۰: دوش پر عربده‌ای بود و نه آنست امروز 41غزل ۲۳۱: ای دل بی جرم زندانی، تو در بندی هنوز 42غزل ۲۳۲: وه که دامن می‌کشد آن سرو ناز از من ه ...43غزل ۲۳۳: گر چه دوری می‌کنم بی‌صبر و آرامم هنو ...44غزل ۲۳۴: هست از رویت مرا سد گونه حیرانی هنوز 45غزل ۲۳۵: شرح ضعفم از سگان آستان خود بپرس 46غزل ۲۳۶: مغرور کسی به که درت جا نکند کس 47غزل ۲۳۷: ای دل به بند دوری او جاودانه باش 48غزل ۲۳۸: عشق می‌فرمایدم مستغنی از دیدار باش 49غزل ۲۳۹: تن اگر نبود ز نزدکان چو شد گو دور با ...50غزل ۲۴۰: ترک ما کردی برو همصحبت اغیار باش 51غزل ۲۴۱: روزی این بیگانگی بیرون کند از خوی خو ...52غزل ۲۴۲: کردیم نامزد به تو نابود و بود خویش 53غزل ۲۴۳: در مانده‌ام به درد دل بی علاج خویش 54غزل ۲۴۴: بند دیگر دارم از عشقت به هر پیوند خو ...55غزل ۲۴۵: ما در مقام صبر فشردیم گام خویش 56غزل ۲۴۶: تو و هر روز و بزم عشرت خویش 57غزل ۲۴۷: ریخت خونم را و برد از پیش آن بیداد ک ...58غزل ۲۴۸: الاهی از میان ناپسندان بر کران دارش 59غزل ۲۴۹: مستحق کشتنم خود قائلم زارم بکش 60غزل ۲۵۰: کوهکن بر یاد شیرین و لب جان پرورش 61غزل ۲۵۱: با جوانی چند در عین وفا می‌بینمش 62غزل ۲۵۲: بست زبان شکوه ام لب به سخن گشادنش 63غزل ۲۵۳: بر میان دامن زدن بینند و چابک رفتنش 64غزل ۲۵۴: نیستم یک دم ز درد و محنت هجران خلاص 65غزل ۲۵۵: تکیه کردم بر وفای او غلط کردم ، غلط 66غزل ۲۵۶: بی رخ جان پرور جانان مرا از جان چه ح ...67غزل ۲۵۷: قیمت اهل وفا یار ندانست دریغ 68غزل ۲۵۸: به سودای تو مشغولم ز غوغای جهان فارغ 69غزل ۲۵۹: شمع بزم غیر شد با روی آتشناک، حیف 70غزل ۲۶۰: مستغنی است از همه عالم گدای عشق 71غزل ۲۶۱: مده از خنده فریب و مزن از غمزه خدنگ 72غزل ۲۶۲: تو زمن پرس قدر روز وصال 73غزل ۲۶۳: کی تبسم دور از آن شیرین تکلم می‌کنم 74غزل ۲۶۴: دل باز رست از تو ،ز بند زمانه هم 75غزل ۲۶۵: تا چند به غمخانهٔ حسرت بنشینم 76غزل ۲۶۶: برزن ای دل دامن کوشش که کاری کرده‌ام 77غزل ۲۶۷: هر خون که تو دادی چو می ناب کشیدیم 78غزل ۲۶۸: سحر کجاست که فراش جلوگاه توام 79غزل ۲۶۹: ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم 80غزل ۲۷۰: عشق ما پرتو ندارد ما چراغ مرده‌ایم 81غزل ۲۷۱: من این کوشش که در تسخیر آن خودکام می ...82غزل ۲۷۲: نیستیم از دوریت با داغ حرمان نیستیم 83غزل ۲۷۳: به آنکه بر سرلطفی مکش ز منت خویشم 84غزل ۲۷۴: شد وقت آن دیگر که من ترک شکیبایی کنم 85غزل ۲۷۵: این بس که تماشایی بستان تو باشم 86غزل ۲۷۶: بخت آن کو که کشم رخش و سوارش سازم 87غزل ۲۷۷: دو هفته رفت که ننواختی به نیم نگاهم 88غزل ۲۷۸: مبادا یارب آن روزی که من از چشم یار ...89غزل ۲۷۹: آمدم از سرنو بر سر پیوند قدیم 90غزل ۲۸۰: می‌توانم که لب از آب خضر تر نکنم 91غزل ۲۸۱: ما گل به پاسبان گلستان گذاشتیم 92غزل ۲۸۲: ما چو پیمان با کسی بستیم دیگر نشکنیم 93غزل ۲۸۳: مصلحت دیده چنین صبر که سویش نروم 94غزل ۲۸۴: نفروخته خود را ز غمت باز خریدیم 95غزل ۲۸۵: چو خواهم کز ره شوقش دمی بر گرد سر گر ...96غزل ۲۸۶: در آغاز محبت گر وفا کردی چه می‌کردم 97غزل ۲۸۷: دارد که چون تو پادشهی بنده‌ات شوم 98غزل ۲۸۸: ز کوی آن پری دیوانه رفتم 99غزل ۲۸۹: خوشست آن مه به اغیار آزمودم 100غزل ۲۹۰: از آن تر شد به خون دیده دامانی که دا ...101غزل ۲۹۱: انجام حسن او شد پایان عشق من هم 102غزل ۲۹۲: دور از چمن وصل یکی مرغ اسیرم 103غزل ۲۹۳: از تندی خوی تو گهی یاد نکردم 104غزل ۲۹۴: ز کمال ناتوانی به لب آمدست جانم 105غزل ۲۹۵: همخواب رقیبانی و من تاب ندارم 106غزل ۲۹۶: منفعل گشت بسی دوش چو مستش دیدم 107غزل ۲۹۷: چون طفل اشک پرده در راز نیستم 108غزل ۲۹۸: در آن مجلس که او را همدم اغیار می‌دی ...109غزل ۲۹۹: دلی و طاقت سد آه آتشین دارم 110غزل ۳۰۰: در راه عشق با دل شیدا فتاده‌ایم 111غزل ۳۰۱: از بهر چه در مجلس جانانه نباشم 112غزل ۳۰۲: جان رفت و ما به آرزوی دل نمی رسیم 113غزل ۳۰۳: برو که با دل پر درد و روی زرد بیایم 114غزل ۳۰۴: مدتی شد کز گلستانی جدا افتاده‌ام 115غزل ۳۰۵: صبرم نماند و نیست دگر تاب فرقتم 116غزل ۳۰۶: کی بود کز تو جان فکاری نداشتم 117غزل ۳۰۷: آتش به جگر زان رخ افروخته دارم 118غزل ۳۰۸: چها با جان خود دور از رخ جانان خود ک ...119غزل ۳۰۹: دیریست که رندانه شرابی نکشیدیم 120غزل ۳۱۰: جانا چه واقعست بگو تا چه کرده‌ایم 121غزل ۳۱۱: من که چون شمع از تف دل جانگدازی می‌ک ...122غزل ۳۱۲: گو جان ستان از من که من تن در بلای ا ...123غزل ۳۱۳: سد دشنه بر دل می‌خورم و ز خویش پنهان ...124غزل ۳۱۴: آورده اقبالم دگر تا سجدهٔ این در کنم 125غزل ۳۱۵: کاری مکن که رخصت آه سحر دهم 126غزل ۳۱۶: ما اجنبی ز قاعدهٔ کار عالمیم 127غزل ۳۱۷: به من از تو مهر خواهم نه تو بگذری ز ...128غزل ۳۱۸: دل پر حسرت از کوی تو برگردیدم و رفتم 129غزل ۳۱۹: یک همدم و همنفس ندارم 130غزل ۳۲۰: چو دیدم خوار خود را از در آن بیوفا ر ...131غزل ۳۲۱: در بزم وصل اگر چه همین در میان منم 132غزل ۳۲۲: به دل دیرین بنایی بود کندم 133غزل ۳۲۳: به استغنات میرم سرو استغنا بلند من 134غزل ۳۲۴: آمد آمد حسن در رخش غرور انگیختن 135غزل ۳۲۵: هست هنوز ماه من چشم و چراغ دیگران 136غزل ۳۲۶: من اگر این بار رفتم ، رفتم آزارم مکن 137غزل ۳۲۷: ای قامت تو جلوه ده شیوه‌های حسن 138غزل ۳۲۸: مکن مکن لب مارا به شکوه باز مکن 139غزل ۳۲۹: رشک می‌بردند شهری بر من و احوال من 140غزل ۳۳۰: مرا با خار غم بگذار و گشت باغ و گلشن ...141غزل ۳۳۱: اینچنین گر جانب اغیار خواهی داشتن 142غزل ۳۳۲: شد صرف عمرم در وفا بیداد جانان همچنا ...143غزل ۳۳۳: تغافلها زد اما شد نگاهی عذر خواه من 144غزل ۳۳۴: چه کم می‌گردد از حشمت بلاگردان نازم ...145غزل ۳۳۵: پیش تو بسی از همه کس خوارترم من 146غزل ۳۳۶: آمدم سر تا قدم در بند سودا همچنان 147غزل ۳۳۷: ای اجل از قید زندان غمم آزاد کن 148غزل ۳۳۸: نوبهار آمد ولی بی‌دوستان در بوستان 149غزل ۳۳۹: فراغت بایدت جا در سر کوی قناعت کن 150غزل ۳۴۰: ما را میازار اینهمه چندین جفا بر ما ...151غزل ۳۴۱: زینسان که تند می‌گذرد خوشخرام من 152غزل ۳۴۲: به دست آور بتی جان بخش و عیش جاودانی ...153غزل ۳۴۳: گهی از بزم بر می‌خیز و طرف بام جا می ...154غزل ۳۴۴: می‌یابم از خود حسرتی باز از فراق کیس ...155غزل ۳۴۵: ز کویت رخت بربستم نگاهی زاد راهم کن 156غزل ۳۴۶: ای که دل بردی ز دلدار من آزارش مکن 157غزل ۳۴۷: تو پاک دامن نوگلی من بلبل نالان تو 158غزل ۳۴۸: دلا عزم سفر دارم از آن در گفتم آگه ش ...159غزل ۳۴۹: آمده نو به شحنگی در دلم آرزوی تو 160غزل ۳۵۰: یک بار نباشد که نیازرده‌ام از تو 161غزل ۳۵۱: ترسم جنون غالب شود طغیان کند سودای ت ...162غزل ۳۵۲: گر چه کردم ذوقها از آشناییهای او 163غزل ۳۵۳: میان مردمانم خوار کردی عزت من کو 164غزل ۳۵۴: دل از عشق کهن بگرفت از نو دلستانی کو 165غزل ۳۵۵: شد بی‌حساب کشور جانها خراب از او 166غزل ۳۵۶: سد خانهٔ دین سوخت به هر رهگذر از تو 167غزل ۳۵۷: می‌روم نزدیک و حال خویش می‌گویم به ا ...168غزل ۳۵۸: منفعل دل خودم چند کشد جفای تو 169غزل ۳۵۹: آتشی خواهم دل افسرده را بریان در او 170غزل ۳۶۰: با مدعی به صلح بدل گشت جنگ تو 171غزل ۳۶۱: تند سویم به غضب دید که برخیز و برو 172غزل ۳۶۲: خوشا در پای او مردن خدایا بخت آنم ده 173غزل ۳۶۳: گرفته رنگ ز خون دلم چو لاله پیاله 174غزل ۳۶۴: هجر خدایا بس است زود وصالی بده 175غزل ۳۶۵: صاف طرب آماده کن ترتیب عشرتخانه ده 176غزل ۳۶۶: لاله‌اش از سیلیت نیلوفری شد آه آه 177غزل ۳۶۷: گذشتم از درت بر خاک سد جا چشم تر مان ...178غزل ۳۶۸: ناوکت بر سینهٔ این ناتوان آمد همه 179غزل ۳۶۹: بر آن سرم که نیاسایم از مشقت راه 180غزل ۳۷۰: در این فکرم که خواهی ماند با من مهرب ...181غزل ۳۷۱: قلب سپه ماست به یک حمله شکسته 182غزل ۳۷۲: آخر ای بیگانه خو ناآشنایی اینهمه 183غزل ۳۷۳: سوی بزمت نگذرم از بس که خوارم کرده‌ا ...184غزل ۳۷۴: شوقیست غالب بر دلم ازنو، به دل جا کر ...185غزل ۳۷۵: خواهد دگر به دامگهی بال بسته ای 186غزل ۳۷۶: مردمی فرموده جا در چشم گریان کرده‌ای 187غزل ۳۷۷: سبوی باده‌ای گویا به هر پیمانه‌ای خو ...188غزل ۳۷۸: من اندوهگین را قصد جان کردی ، نکو کر ...189غزل ۳۷۹: چه فروشدی به کلفت چه شدت چه حال داری 190غزل ۳۸۰: جایی روم که جنس وفا را خرد کسی 191غزل ۳۸۱: چه شود گرم نوازی به عنایت خطابی 192غزل ۳۸۲: چون کوه غم تاب آورد جسمی بدین فرسودگ ...193غزل ۳۸۳: گر طی کنم طریق ادب را چه می‌کنی 194غزل ۳۸۴: چه خوش بودی دلا گر روی او هرگز نمی‌د ...195غزل ۳۸۵: چه دیدی ای که هرگز بد نبینی 196غزل ۳۸۶: آتشی در جان ما افروختی 197غزل ۳۸۷: من و از دور تماشای گلستان کسی 198غزل ۳۸۸: ای از گل عذرات هر مرغ را نوایی 199غزل ۳۸۹: مرا زد راه عشق خردسالی 200غزل ۳۹۰: خوش است چشم به چشم تو و نگاه نهانی 201غزل ۳۹۱: کردم از سجدهٔ راه تو جبین آرایی 202غزل ۳۹۲: چو پیش نقش شیرین کوهکن عرض بلا کردی 203غزل ۳۹۳: ای جوان ترک وش میر کدامین لشکری 204غزل ۳۹۴: از برای خاطر اغیار خوارم می‌کنی 205غزل ۳۹۵: بکش زارم چه دایم حرف از آزار می‌گویی 206غزل ۳۹۶: ای آنکه عرض حال من زار کرده‌ای 207غزل ۳۹۷: ای مرغ سحر حسرت بستان که داری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ