به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

وحشی باقفی

وحشی باقفیغزل هاغزل ۶۹: ای دیده ، دشتبان نگاهت به راه کیست

760عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ای دیده ، دشتبان نگاهت به راه کیست
در خاطرت سواری طرز نگاه کیست
خوش پر فرح زمینی و خرم گذرگهیست
آنجا که جلوه می‌کند و جلوه گاه کیست
سر کرد ناز و فتنه و عالم فرو گرفت
شاه کدام عرصه گذشت این سپاه کیست
خوش کشوری که او علم داد می‌زند
ای من گدای کشور او پادشاه کیست
وحشی نهفته نیست که آن گرم رو که بود
این آتش نهفته که زد شعله آه کیست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1غزل ۶۸: بسته بر فتراک و می‌پرسد که صیاد تو کی ...2غزل ۶۹: ای دیده ، دشتبان نگاهت به راه کیست 3غزل ۷۰: تا قسمتم ز میکدهٔ آرزوی کیست 4غزل ۷۱: مریض عشق اگر سد بود علاج یکیست 5غزل ۷۲: ای همنفسان بودن وآسودن ما چیست 6غزل ۷۳: همرهی با غیر و از من احتراز از بهر چی ...7غزل ۷۴: کوچنان یاری که داند قدر اهل درد چیست 8غزل ۷۵: قدر اهل درد صاحب درد می‌داند که چیست 9غزل ۷۶: باز این عتاب و شیوه عاشق گداز چیست 10غزل ۷۷: زهر در چشم و چین بر ابرو چیست 11غزل ۷۸: خنده‌ات برما و بر داغ دل درمانده چیست 12غزل ۷۹: مست آمدی که موجب چندین ملال چیست 13غزل ۸۰: وصلم میسر است ولی بر مراد نیست 14غزل ۸۱: سوز تب فراق تو درمان پذیر نیست 15غزل ۸۲: کس به بزم دلبران از دور گردان پیش نیس ...16غزل ۸۳: دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست 17غزل ۸۴: وقت برقع ز رخ کشیدن نیست 18غزل ۸۵: جز غیر کسی همره آن عربده جو نیست 19غزل ۸۶: یک التفات ز فرماندهان نازم نیست 20غزل ۸۷: چه لطفها که در این شیوه نهانی نیست 21غزل ۸۸: طایر بستان پرستم لیکنم پر باز نیست 22غزل ۸۹: تا به آخر نفسم ترک تو در خاطر نیست 23غزل ۹۰: عاشق یکرنگ را یار وفادار هست 24غزل ۹۱: پر گشت دل از راز نهانی که مرا هست 25غزل ۹۲: می‌نماید چند روزی شد که آزاریت هست 26غزل ۹۳: بردری ز آمد شد بسیار آزاریم هست 27غزل ۹۴: قرعه دولت زدم ، یاری و اقبال هست 28غزل ۹۵: می‌توانم بود بی تو ، تاب تنهاییم هست 29غزل ۹۶: شکفتگیش چو هر روز نیست حالی هست 30غزل ۹۷: تو جفاکن که از اینسوی وفاداری هست 31غزل ۹۸: اسیر جلوهٔ هر حسن عشقبازی هست 32غزل ۹۹: از عرض نیازم چه بلا بی‌خبرش داشت 33غزل ۱۰۰: از پی بهبود درد ما دوا سودی نداشت 34غزل ۱۰۱: رسید و آن خم ابرو بلند کرد و گذشت 35غزل ۱۰۲: ز پیش دیده تا جانان من رفت 36غزل ۱۰۳: به طوف کعبه من خاکسار خواهم رفت 37غزل ۱۰۴: گرم آمد و بر آتش شوقم نشاند و رفت 38غزل ۱۰۵: ناز برگیرد کمان در وقت ترکش بستنت 39غزل ۱۰۶: گرد سر تو گردم و آن رخش راندنت 40غزل ۱۰۷: تو منکری ولیک ، به من مهربانیت 41غزل ۱۰۸: نوید آشنایی می‌دهد چشم سخنگویت 42غزل ۱۰۹: هرگزم یارب از آن دیدار مهجوری مباد 43غزل ۱۱۰: هجران رفیق بخت زبون کسی مباد 44غزل ۱۱۱: تا ابد دولت نواب ولی سلطان باد 45غزل ۱۱۲: خوش نیست هرزمان زدن از جور یار داد 46غزل ۱۱۳: عیاذباله از روزی که عشقم در جنون آرد 47غزل ۱۱۴: باده کو تا خرد این دعوی بیجا ببرد 48غزل ۱۱۵: غمزهٔ او حشر فتنه به هر جا ببرد 49غزل ۱۱۶: شام هجران تو تشریف به هر جا ببرد 50غزل ۱۱۷: خواهم آن عشق که هستی ز سرما ببرد 51غزل ۱۱۸: دلم امروز از آن لب هر زمان شکری دگر ...52غزل ۱۱۹: به زیر لب حدیق تلخ ، کان بیدادگر دار ...53غزل ۱۲۰: به تنگ آمد دلم ، یک خنجر کاری طمع دا ...54غزل ۱۲۱: چشم او قصد عقل و دین دارد 55غزل ۱۲۲: جانان نظری کو ز وفا داشت ندارد 56غزل ۱۲۳: کار خوبی نه بگفت دگران باید کرد 57غزل ۱۲۴: خوش آن نیاز که رفع حیا تواند کرد 58غزل ۱۲۵: کی دیدمش که قصد دل زار من نکرد 59غزل ۱۲۶: چه گویمت که چه با جانم اشتیاق نکرد 60غزل ۱۲۷: دگر آن شبست امشب که ز پی سحر ندارد 61غزل ۱۲۸: تاب رخ او مهر جهانتاب ندارد 62غزل ۱۲۹: هر چند ناز کردی ، نیازم زیاده شد 63غزل ۱۳۰: هلاکم ساز گر بر خاطرت باری ز من باشد 64غزل ۱۳۱: مهرم ز حرمان شد فزون شوقی ز حسرت کم ...65غزل ۱۳۲: ملول از زهد خویشم ساکن میخانه خواهم ...66غزل ۱۳۳: اینست کزو رخنه به کاشانهٔ من شد 67غزل ۱۳۴: خوش آن کو غنچه سان با گلعذاری همنشین ...68غزل ۱۳۵: گل چیست اگر دل ز غم آزاد نباشد 69غزل ۱۳۶: به راز عشق زبان در میان نمی‌باشد 70غزل ۱۳۷: دوشم از آغاز شب جا ، بر در جانانه بو ...71غزل ۱۳۸: امروز ناز را به نیازم نظر نبود 72غزل ۱۳۹: چو شمع شب همه شب سوز و گریه زانم بود 73غزل ۱۴۰: ماه من گفتم که با من مهربان باشد ، ن ...74غزل ۱۴۱: مرغ ما دوش سرایندهٔ بستانی بود 75غزل ۱۴۲: آنچه کردی ، آنچه گفتی غایت مطلوب بود 76غزل ۱۴۳: بود آن وقتی که دشنام تو خاطر خواه بو ...77غزل ۱۴۴: آن مستی تو دوش ز پیمانهٔ که بود 78غزل ۱۴۵: دوش در کویی عجب بی لطفیی در کار بود 79غزل ۱۴۶: با غیر دوش اینهمه گردیدنش چه بود 80غزل ۱۴۷: چون تو مستغنی ز دل بودی دل آرایی چه ...81غزل ۱۴۸: چندین عنایت از پی چندین جفا چه بود 82غزل ۱۴۹: دوش از عربده یک مرتبه باز آمده بود 83غزل ۱۵۰: زان عهد یاد باد که از ما به کین نبود 84غزل ۱۵۱: هر دلی کز عشق جان شعله اندوزش نبود 85غزل ۱۵۲: یک ره سال کن گنه بی‌گناه خود 86غزل ۱۵۳: مرا وصلی نمی‌باید من و هجر و ملال خو ...87غزل ۱۵۴: نیازی کز هوس خیزد کدامش آبرو باشد 88غزل ۱۵۵: ترسم در این دلهای شب از سینه آهی سرز ...89غزل ۱۵۶: بتان که اهل تعلق به قید شان بندند 90غزل ۱۵۷: لب بجنبان که سر تنگ شکر بگشاید 91غزل ۱۵۸: خرم دل آن کس که ز بستان تو آید 92غزل ۱۵۹: نزدیک ما سگان درت جا نمی‌کنند 93غزل ۱۶۰: گر دیده به دریوزهٔ دیدار نیاید 94غزل ۱۶۱: گر چه می‌دانم که می‌رنجی و مشکل می‌ش ...95غزل ۱۶۲: شهر، بیم است کزین حسن پرآشوب شود 96غزل ۱۶۳: شکل مستانه و انکار شرابش نگرید 97غزل ۱۶۴: این دل که دوستی به تو خون خواره می‌ک ...98غزل ۱۶۵: گر ریخت پر عقابی ، فر هما بماند 99غزل ۱۶۶: المنةلله که شب هجر سر آمد 100غزل ۱۶۷: یار دور افتاده مان حل مراد ما نکرد 101غزل ۱۶۸: آنکس که دامن از پی کین تو بر زند 102غزل ۱۶۹: بازم غم بیهوده به همخانگی آمد 103غزل ۱۷۰: ملک دل را سپه ناز به یغما آمد 104غزل ۱۷۱: اغیار را آسان کشد عاشق چو ترک جان کن ...105غزل ۱۷۲: خوش آن روزی که زنجیر جنون بر پای من ...106غزل ۱۷۳: در اول عشق و جنون آهم ز گردون بگذرد 107غزل ۱۷۴: نشانم پیش تیرش کاش تیرش بر نشان آید 108غزل ۱۷۵: هم مگر فیض توام نطق و بیانی بدهد 109غزل ۱۷۶: غم هجوم آورده می‌دانم که زارم می‌کشد 110غزل ۱۷۷: کجا در بزم او جای چو من دیوانه‌ای با ...111غزل ۱۷۸: باغ ترا نظارگیانی که دیده‌اند 112غزل ۱۷۹: عشق گو بی عزتم کن ، عشق و خواری گفته ...113غزل ۱۸۰: پی وصلش نخواهم زود یاری در میان افتد 114غزل ۱۸۱: کسی کز رشک من محروم از آن پیمان شکن ...115غزل ۱۸۲: کاری نشد از پیش و ز کف نقد بقا شد 116غزل ۱۸۳: پی خدنگ جگر گون به خون مردم کرد 117غزل ۱۸۴: غلام عشق حاشا کز جفای یار بگریزد 118غزل ۱۸۵: در آن دیار که هجران بود حیات نباشد 119غزل ۱۸۶: هیچکس چشم به سوی من بیمار نکرد 120غزل ۱۸۷: آیینهٔ جمال ترا آن صفا نماند 121غزل ۱۸۸: هرکه یار ماست میل کشتن ما می‌کند 122غزل ۱۸۹: ما را به سوی خود خم موی تو می‌کشد 123غزل ۱۹۰: دوش اندک شکوه‌ای از یار می‌بایست کرد 124غزل ۱۹۱: سرخیی کان ز نی تیر تو پیدا باشد 125غزل ۱۹۲: می‌کشم زان تند خو گر صد تغافل می‌کند 126غزل ۱۹۳: هرگز به غرض عشق من آلوده نگردد 127غزل ۱۹۴: آنکه هرگز یاد مشتاقان به مکتوبی نکرد 128غزل ۱۹۵: دلی کز عشق گردد گرم، افسردن نمی‌داند 129غزل ۱۹۶: کسی از دور تا کی چین ابروی کسی بیند 130غزل ۱۹۷: که جان برد اگر آن مست سرگران بدرآید 131غزل ۱۹۸: شوقم گرفت و از در عقلم برون کشید 132غزل ۱۹۹: ز کار بستهٔ ما عقدهٔ حرمان که بگشاید 133غزل ۲۰۰: سد حشر جان ز پی یکه سواری رسید 134غزل ۲۰۱: مگر من بلبلم کز گفتگوی گل زبان بندد 135غزل ۲۰۲: چرا خود را کسی در دام سد بی نسبت اند ...136غزل ۲۰۳: در راسته ناز فروشان که بتانند 137غزل ۲۰۴: ما را دو روزه دوری دیدار می‌کشد 138غزل ۲۰۵: خونخواره راهی می‌روم تا خود به پایان ...139غزل ۲۰۶: عشق کو تا شحنهٔ حسرت به زندانم کشد 140غزل ۲۰۷: درون دل به غیر از یار و فکر یار کی گ ...141غزل ۲۰۸: دلم خود را به نیش غمزه‌ای افکار می‌خ ...142غزل ۲۰۹: جنونی داشتم زین پیش بازم آن جنون آمد 143غزل ۲۱۰: آه شراره بارم کان از درون برآمد 144غزل ۲۱۱: کی اهل دل به کام خود از دوستان برند 145غزل ۲۱۲: ز عشق من به تو اغیار بدگمان شده‌اند 146غزل ۲۱۳: یاران خدای را به سوی او گذر کنید 147غزل ۲۱۴: سرت از غرور خوبی به کسی فرو نیاید 148غزل ۲۱۵: روزها شد تا کسم پیرامن این در ندید 149غزل ۲۱۶: تو خون به کاسهٔ من کن که غیرتاب ندار ...150غزل ۲۱۷: به لب بگوی که آن خندهٔ نهان نکند 151غزل ۲۱۸: چرا ستمگر من با کسی جفا نکند 152غزل ۲۱۹: پرسیدن حال دل ریشم بگذارید 153غزل ۲۲۰: آیین دستگیری ز اهل جهان نیاید 154غزل ۲۲۱: که جان برد اگر آن مست سرگران بدرآید 155غزل ۲۲۲: روم به جای دگر ، دل دهم به یار دگر 156غزل ۲۲۳: دل و طبع خویش را گو که شوند نرم خوتر 157غزل ۲۲۴: آخر ای مغرور گاهی زیر پای خود نگر 158غزل ۲۲۵: گو حرمت خود، ناصح فرزانه نگه دار 159غزل ۲۲۶: جستم از دام ، به دام آر گرفتار دگر 160غزل ۲۲۷: عزلت ما شده سر تاسر دنیا مشهور 161غزل ۲۲۸: شده‌ام سگ غزالی که نگشته رام هرگز 162غزل ۲۲۹: مست آن ترک به کاشانه من بود امروز 163غزل ۲۳۰: دوش پر عربده‌ای بود و نه آنست امروز 164غزل ۲۳۱: ای دل بی جرم زندانی، تو در بندی هنوز 165غزل ۲۳۲: وه که دامن می‌کشد آن سرو ناز از من ه ...166غزل ۲۳۳: گر چه دوری می‌کنم بی‌صبر و آرامم هنو ...167غزل ۲۳۴: هست از رویت مرا سد گونه حیرانی هنوز 168غزل ۲۳۵: شرح ضعفم از سگان آستان خود بپرس 169غزل ۲۳۶: مغرور کسی به که درت جا نکند کس 170غزل ۲۳۷: ای دل به بند دوری او جاودانه باش 171غزل ۲۳۸: عشق می‌فرمایدم مستغنی از دیدار باش 172غزل ۲۳۹: تن اگر نبود ز نزدکان چو شد گو دور با ...173غزل ۲۴۰: ترک ما کردی برو همصحبت اغیار باش 174غزل ۲۴۱: روزی این بیگانگی بیرون کند از خوی خو ...175غزل ۲۴۲: کردیم نامزد به تو نابود و بود خویش 176غزل ۲۴۳: در مانده‌ام به درد دل بی علاج خویش 177غزل ۲۴۴: بند دیگر دارم از عشقت به هر پیوند خو ...178غزل ۲۴۵: ما در مقام صبر فشردیم گام خویش 179غزل ۲۴۶: تو و هر روز و بزم عشرت خویش 180غزل ۲۴۷: ریخت خونم را و برد از پیش آن بیداد ک ...181غزل ۲۴۸: الاهی از میان ناپسندان بر کران دارش 182غزل ۲۴۹: مستحق کشتنم خود قائلم زارم بکش 183غزل ۲۵۰: کوهکن بر یاد شیرین و لب جان پرورش 184غزل ۲۵۱: با جوانی چند در عین وفا می‌بینمش 185غزل ۲۵۲: بست زبان شکوه ام لب به سخن گشادنش 186غزل ۲۵۳: بر میان دامن زدن بینند و چابک رفتنش 187غزل ۲۵۴: نیستم یک دم ز درد و محنت هجران خلاص 188غزل ۲۵۵: تکیه کردم بر وفای او غلط کردم ، غلط 189غزل ۲۵۶: بی رخ جان پرور جانان مرا از جان چه ح ...190غزل ۲۵۷: قیمت اهل وفا یار ندانست دریغ 191غزل ۲۵۸: به سودای تو مشغولم ز غوغای جهان فارغ 192غزل ۲۵۹: شمع بزم غیر شد با روی آتشناک، حیف 193غزل ۲۶۰: مستغنی است از همه عالم گدای عشق 194غزل ۲۶۱: مده از خنده فریب و مزن از غمزه خدنگ 195غزل ۲۶۲: تو زمن پرس قدر روز وصال 196غزل ۲۶۳: کی تبسم دور از آن شیرین تکلم می‌کنم 197غزل ۲۶۴: دل باز رست از تو ،ز بند زمانه هم 198غزل ۲۶۵: تا چند به غمخانهٔ حسرت بنشینم 199غزل ۲۶۶: برزن ای دل دامن کوشش که کاری کرده‌ام 200غزل ۲۶۷: هر خون که تو دادی چو می ناب کشیدیم 201غزل ۲۶۸: سحر کجاست که فراش جلوگاه توام 202غزل ۲۶۹: ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم 203غزل ۲۷۰: عشق ما پرتو ندارد ما چراغ مرده‌ایم 204غزل ۲۷۱: من این کوشش که در تسخیر آن خودکام می ...205غزل ۲۷۲: نیستیم از دوریت با داغ حرمان نیستیم 206غزل ۲۷۳: به آنکه بر سرلطفی مکش ز منت خویشم 207غزل ۲۷۴: شد وقت آن دیگر که من ترک شکیبایی کنم 208غزل ۲۷۵: این بس که تماشایی بستان تو باشم 209غزل ۲۷۶: بخت آن کو که کشم رخش و سوارش سازم 210غزل ۲۷۷: دو هفته رفت که ننواختی به نیم نگاهم 211غزل ۲۷۸: مبادا یارب آن روزی که من از چشم یار ...212غزل ۲۷۹: آمدم از سرنو بر سر پیوند قدیم 213غزل ۲۸۰: می‌توانم که لب از آب خضر تر نکنم 214غزل ۲۸۱: ما گل به پاسبان گلستان گذاشتیم 215غزل ۲۸۲: ما چو پیمان با کسی بستیم دیگر نشکنیم 216غزل ۲۸۳: مصلحت دیده چنین صبر که سویش نروم 217غزل ۲۸۴: نفروخته خود را ز غمت باز خریدیم 218غزل ۲۸۵: چو خواهم کز ره شوقش دمی بر گرد سر گر ...219غزل ۲۸۶: در آغاز محبت گر وفا کردی چه می‌کردم 220غزل ۲۸۷: دارد که چون تو پادشهی بنده‌ات شوم 221غزل ۲۸۸: ز کوی آن پری دیوانه رفتم 222غزل ۲۸۹: خوشست آن مه به اغیار آزمودم 223غزل ۲۹۰: از آن تر شد به خون دیده دامانی که دا ...224غزل ۲۹۱: انجام حسن او شد پایان عشق من هم 225غزل ۲۹۲: دور از چمن وصل یکی مرغ اسیرم 226غزل ۲۹۳: از تندی خوی تو گهی یاد نکردم 227غزل ۲۹۴: ز کمال ناتوانی به لب آمدست جانم 228غزل ۲۹۵: همخواب رقیبانی و من تاب ندارم 229غزل ۲۹۶: منفعل گشت بسی دوش چو مستش دیدم 230غزل ۲۹۷: چون طفل اشک پرده در راز نیستم 231غزل ۲۹۸: در آن مجلس که او را همدم اغیار می‌دی ...232غزل ۲۹۹: دلی و طاقت سد آه آتشین دارم 233غزل ۳۰۰: در راه عشق با دل شیدا فتاده‌ایم 234غزل ۳۰۱: از بهر چه در مجلس جانانه نباشم 235غزل ۳۰۲: جان رفت و ما به آرزوی دل نمی رسیم 236غزل ۳۰۳: برو که با دل پر درد و روی زرد بیایم 237غزل ۳۰۴: مدتی شد کز گلستانی جدا افتاده‌ام 238غزل ۳۰۵: صبرم نماند و نیست دگر تاب فرقتم 239غزل ۳۰۶: کی بود کز تو جان فکاری نداشتم 240غزل ۳۰۷: آتش به جگر زان رخ افروخته دارم 241غزل ۳۰۸: چها با جان خود دور از رخ جانان خود ک ...242غزل ۳۰۹: دیریست که رندانه شرابی نکشیدیم 243غزل ۳۱۰: جانا چه واقعست بگو تا چه کرده‌ایم 244غزل ۳۱۱: من که چون شمع از تف دل جانگدازی می‌ک ...245غزل ۳۱۲: گو جان ستان از من که من تن در بلای ا ...246غزل ۳۱۳: سد دشنه بر دل می‌خورم و ز خویش پنهان ...247غزل ۳۱۴: آورده اقبالم دگر تا سجدهٔ این در کنم 248غزل ۳۱۵: کاری مکن که رخصت آه سحر دهم 249غزل ۳۱۶: ما اجنبی ز قاعدهٔ کار عالمیم 250غزل ۳۱۷: به من از تو مهر خواهم نه تو بگذری ز ...251غزل ۳۱۸: دل پر حسرت از کوی تو برگردیدم و رفتم 252غزل ۳۱۹: یک همدم و همنفس ندارم 253غزل ۳۲۰: چو دیدم خوار خود را از در آن بیوفا ر ...254غزل ۳۲۱: در بزم وصل اگر چه همین در میان منم 255غزل ۳۲۲: به دل دیرین بنایی بود کندم 256غزل ۳۲۳: به استغنات میرم سرو استغنا بلند من 257غزل ۳۲۴: آمد آمد حسن در رخش غرور انگیختن 258غزل ۳۲۵: هست هنوز ماه من چشم و چراغ دیگران 259غزل ۳۲۶: من اگر این بار رفتم ، رفتم آزارم مکن 260غزل ۳۲۷: ای قامت تو جلوه ده شیوه‌های حسن 261غزل ۳۲۸: مکن مکن لب مارا به شکوه باز مکن 262غزل ۳۲۹: رشک می‌بردند شهری بر من و احوال من 263غزل ۳۳۰: مرا با خار غم بگذار و گشت باغ و گلشن ...264غزل ۳۳۱: اینچنین گر جانب اغیار خواهی داشتن 265غزل ۳۳۲: شد صرف عمرم در وفا بیداد جانان همچنا ...266غزل ۳۳۳: تغافلها زد اما شد نگاهی عذر خواه من 267غزل ۳۳۴: چه کم می‌گردد از حشمت بلاگردان نازم ...268غزل ۳۳۵: پیش تو بسی از همه کس خوارترم من 269غزل ۳۳۶: آمدم سر تا قدم در بند سودا همچنان 270غزل ۳۳۷: ای اجل از قید زندان غمم آزاد کن 271غزل ۳۳۸: نوبهار آمد ولی بی‌دوستان در بوستان 272غزل ۳۳۹: فراغت بایدت جا در سر کوی قناعت کن 273غزل ۳۴۰: ما را میازار اینهمه چندین جفا بر ما ...274غزل ۳۴۱: زینسان که تند می‌گذرد خوشخرام من 275غزل ۳۴۲: به دست آور بتی جان بخش و عیش جاودانی ...276غزل ۳۴۳: گهی از بزم بر می‌خیز و طرف بام جا می ...277غزل ۳۴۴: می‌یابم از خود حسرتی باز از فراق کیس ...278غزل ۳۴۵: ز کویت رخت بربستم نگاهی زاد راهم کن 279غزل ۳۴۶: ای که دل بردی ز دلدار من آزارش مکن 280غزل ۳۴۷: تو پاک دامن نوگلی من بلبل نالان تو 281غزل ۳۴۸: دلا عزم سفر دارم از آن در گفتم آگه ش ...282غزل ۳۴۹: آمده نو به شحنگی در دلم آرزوی تو 283غزل ۳۵۰: یک بار نباشد که نیازرده‌ام از تو 284غزل ۳۵۱: ترسم جنون غالب شود طغیان کند سودای ت ...285غزل ۳۵۲: گر چه کردم ذوقها از آشناییهای او 286غزل ۳۵۳: میان مردمانم خوار کردی عزت من کو 287غزل ۳۵۴: دل از عشق کهن بگرفت از نو دلستانی کو 288غزل ۳۵۵: شد بی‌حساب کشور جانها خراب از او 289غزل ۳۵۶: سد خانهٔ دین سوخت به هر رهگذر از تو 290غزل ۳۵۷: می‌روم نزدیک و حال خویش می‌گویم به ا ...291غزل ۳۵۸: منفعل دل خودم چند کشد جفای تو 292غزل ۳۵۹: آتشی خواهم دل افسرده را بریان در او 293غزل ۳۶۰: با مدعی به صلح بدل گشت جنگ تو 294غزل ۳۶۱: تند سویم به غضب دید که برخیز و برو 295غزل ۳۶۲: خوشا در پای او مردن خدایا بخت آنم ده 296غزل ۳۶۳: گرفته رنگ ز خون دلم چو لاله پیاله 297غزل ۳۶۴: هجر خدایا بس است زود وصالی بده 298غزل ۳۶۵: صاف طرب آماده کن ترتیب عشرتخانه ده 299غزل ۳۶۶: لاله‌اش از سیلیت نیلوفری شد آه آه 300غزل ۳۶۷: گذشتم از درت بر خاک سد جا چشم تر مان ...301غزل ۳۶۸: ناوکت بر سینهٔ این ناتوان آمد همه 302غزل ۳۶۹: بر آن سرم که نیاسایم از مشقت راه 303غزل ۳۷۰: در این فکرم که خواهی ماند با من مهرب ...304غزل ۳۷۱: قلب سپه ماست به یک حمله شکسته 305غزل ۳۷۲: آخر ای بیگانه خو ناآشنایی اینهمه 306غزل ۳۷۳: سوی بزمت نگذرم از بس که خوارم کرده‌ا ...307غزل ۳۷۴: شوقیست غالب بر دلم ازنو، به دل جا کر ...308غزل ۳۷۵: خواهد دگر به دامگهی بال بسته ای 309غزل ۳۷۶: مردمی فرموده جا در چشم گریان کرده‌ای 310غزل ۳۷۷: سبوی باده‌ای گویا به هر پیمانه‌ای خو ...311غزل ۳۷۸: من اندوهگین را قصد جان کردی ، نکو کر ...312غزل ۳۷۹: چه فروشدی به کلفت چه شدت چه حال داری 313غزل ۳۸۰: جایی روم که جنس وفا را خرد کسی 314غزل ۳۸۱: چه شود گرم نوازی به عنایت خطابی 315غزل ۳۸۲: چون کوه غم تاب آورد جسمی بدین فرسودگ ...316غزل ۳۸۳: گر طی کنم طریق ادب را چه می‌کنی 317غزل ۳۸۴: چه خوش بودی دلا گر روی او هرگز نمی‌د ...318غزل ۳۸۵: چه دیدی ای که هرگز بد نبینی 319غزل ۳۸۶: آتشی در جان ما افروختی 320غزل ۳۸۷: من و از دور تماشای گلستان کسی 321غزل ۳۸۸: ای از گل عذرات هر مرغ را نوایی 322غزل ۳۸۹: مرا زد راه عشق خردسالی 323غزل ۳۹۰: خوش است چشم به چشم تو و نگاه نهانی 324غزل ۳۹۱: کردم از سجدهٔ راه تو جبین آرایی 325غزل ۳۹۲: چو پیش نقش شیرین کوهکن عرض بلا کردی 326غزل ۳۹۳: ای جوان ترک وش میر کدامین لشکری 327غزل ۳۹۴: از برای خاطر اغیار خوارم می‌کنی 328غزل ۳۹۵: بکش زارم چه دایم حرف از آزار می‌گویی 329غزل ۳۹۶: ای آنکه عرض حال من زار کرده‌ای 330غزل ۳۹۷: ای مرغ سحر حسرت بستان که داری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ