به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

وحشی باقفی

وحشی باقفیغزل هاغزل ۷۷: زهر در چشم و چین بر ابرو چیست

740عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

زهر در چشم و چین بر ابرو چیست
باز فرمان تندی خو چیست
غیر ازین کآمدیم و خوار شدیم
گنه ما درین سر کو چیست
چون به ما زین بتر شوی که شدی
غرض مردم غرض گو چیست
گل تو خارهای خود راییست
بار تو ای نهال خودرو چیست
از دو سو بود این کشش ز نخست
این زمان جرمهای یکسو چیست
حسن و عشقند از دو سو در کار
جرم چشم من و لب او چیست
صبر وحشی به غمزه می‌سنجد
تیر در جان من ترازو چیست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1غزل ۷۶: باز این عتاب و شیوه عاشق گداز چیست 2غزل ۷۷: زهر در چشم و چین بر ابرو چیست 3غزل ۷۸: خنده‌ات برما و بر داغ دل درمانده چیست 4غزل ۷۹: مست آمدی که موجب چندین ملال چیست 5غزل ۸۰: وصلم میسر است ولی بر مراد نیست 6غزل ۸۱: سوز تب فراق تو درمان پذیر نیست 7غزل ۸۲: کس به بزم دلبران از دور گردان پیش نیس ...8غزل ۸۳: دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست 9غزل ۸۴: وقت برقع ز رخ کشیدن نیست 10غزل ۸۵: جز غیر کسی همره آن عربده جو نیست 11غزل ۸۶: یک التفات ز فرماندهان نازم نیست 12غزل ۸۷: چه لطفها که در این شیوه نهانی نیست 13غزل ۸۸: طایر بستان پرستم لیکنم پر باز نیست 14غزل ۸۹: تا به آخر نفسم ترک تو در خاطر نیست 15غزل ۹۰: عاشق یکرنگ را یار وفادار هست 16غزل ۹۱: پر گشت دل از راز نهانی که مرا هست 17غزل ۹۲: می‌نماید چند روزی شد که آزاریت هست 18غزل ۹۳: بردری ز آمد شد بسیار آزاریم هست 19غزل ۹۴: قرعه دولت زدم ، یاری و اقبال هست 20غزل ۹۵: می‌توانم بود بی تو ، تاب تنهاییم هست 21غزل ۹۶: شکفتگیش چو هر روز نیست حالی هست 22غزل ۹۷: تو جفاکن که از اینسوی وفاداری هست 23غزل ۹۸: اسیر جلوهٔ هر حسن عشقبازی هست 24غزل ۹۹: از عرض نیازم چه بلا بی‌خبرش داشت 25غزل ۱۰۰: از پی بهبود درد ما دوا سودی نداشت 26غزل ۱۰۱: رسید و آن خم ابرو بلند کرد و گذشت 27غزل ۱۰۲: ز پیش دیده تا جانان من رفت 28غزل ۱۰۳: به طوف کعبه من خاکسار خواهم رفت 29غزل ۱۰۴: گرم آمد و بر آتش شوقم نشاند و رفت 30غزل ۱۰۵: ناز برگیرد کمان در وقت ترکش بستنت 31غزل ۱۰۶: گرد سر تو گردم و آن رخش راندنت 32غزل ۱۰۷: تو منکری ولیک ، به من مهربانیت 33غزل ۱۰۸: نوید آشنایی می‌دهد چشم سخنگویت 34غزل ۱۰۹: هرگزم یارب از آن دیدار مهجوری مباد 35غزل ۱۱۰: هجران رفیق بخت زبون کسی مباد 36غزل ۱۱۱: تا ابد دولت نواب ولی سلطان باد 37غزل ۱۱۲: خوش نیست هرزمان زدن از جور یار داد 38غزل ۱۱۳: عیاذباله از روزی که عشقم در جنون آرد 39غزل ۱۱۴: باده کو تا خرد این دعوی بیجا ببرد 40غزل ۱۱۵: غمزهٔ او حشر فتنه به هر جا ببرد 41غزل ۱۱۶: شام هجران تو تشریف به هر جا ببرد 42غزل ۱۱۷: خواهم آن عشق که هستی ز سرما ببرد 43غزل ۱۱۸: دلم امروز از آن لب هر زمان شکری دگر ...44غزل ۱۱۹: به زیر لب حدیق تلخ ، کان بیدادگر دار ...45غزل ۱۲۰: به تنگ آمد دلم ، یک خنجر کاری طمع دا ...46غزل ۱۲۱: چشم او قصد عقل و دین دارد 47غزل ۱۲۲: جانان نظری کو ز وفا داشت ندارد 48غزل ۱۲۳: کار خوبی نه بگفت دگران باید کرد 49غزل ۱۲۴: خوش آن نیاز که رفع حیا تواند کرد 50غزل ۱۲۵: کی دیدمش که قصد دل زار من نکرد 51غزل ۱۲۶: چه گویمت که چه با جانم اشتیاق نکرد 52غزل ۱۲۷: دگر آن شبست امشب که ز پی سحر ندارد 53غزل ۱۲۸: تاب رخ او مهر جهانتاب ندارد 54غزل ۱۲۹: هر چند ناز کردی ، نیازم زیاده شد 55غزل ۱۳۰: هلاکم ساز گر بر خاطرت باری ز من باشد 56غزل ۱۳۱: مهرم ز حرمان شد فزون شوقی ز حسرت کم ...57غزل ۱۳۲: ملول از زهد خویشم ساکن میخانه خواهم ...58غزل ۱۳۳: اینست کزو رخنه به کاشانهٔ من شد 59غزل ۱۳۴: خوش آن کو غنچه سان با گلعذاری همنشین ...60غزل ۱۳۵: گل چیست اگر دل ز غم آزاد نباشد 61غزل ۱۳۶: به راز عشق زبان در میان نمی‌باشد 62غزل ۱۳۷: دوشم از آغاز شب جا ، بر در جانانه بو ...63غزل ۱۳۸: امروز ناز را به نیازم نظر نبود 64غزل ۱۳۹: چو شمع شب همه شب سوز و گریه زانم بود 65غزل ۱۴۰: ماه من گفتم که با من مهربان باشد ، ن ...66غزل ۱۴۱: مرغ ما دوش سرایندهٔ بستانی بود 67غزل ۱۴۲: آنچه کردی ، آنچه گفتی غایت مطلوب بود 68غزل ۱۴۳: بود آن وقتی که دشنام تو خاطر خواه بو ...69غزل ۱۴۴: آن مستی تو دوش ز پیمانهٔ که بود 70غزل ۱۴۵: دوش در کویی عجب بی لطفیی در کار بود 71غزل ۱۴۶: با غیر دوش اینهمه گردیدنش چه بود 72غزل ۱۴۷: چون تو مستغنی ز دل بودی دل آرایی چه ...73غزل ۱۴۸: چندین عنایت از پی چندین جفا چه بود 74غزل ۱۴۹: دوش از عربده یک مرتبه باز آمده بود 75غزل ۱۵۰: زان عهد یاد باد که از ما به کین نبود 76غزل ۱۵۱: هر دلی کز عشق جان شعله اندوزش نبود 77غزل ۱۵۲: یک ره سال کن گنه بی‌گناه خود 78غزل ۱۵۳: مرا وصلی نمی‌باید من و هجر و ملال خو ...79غزل ۱۵۴: نیازی کز هوس خیزد کدامش آبرو باشد 80غزل ۱۵۵: ترسم در این دلهای شب از سینه آهی سرز ...81غزل ۱۵۶: بتان که اهل تعلق به قید شان بندند 82غزل ۱۵۷: لب بجنبان که سر تنگ شکر بگشاید 83غزل ۱۵۸: خرم دل آن کس که ز بستان تو آید 84غزل ۱۵۹: نزدیک ما سگان درت جا نمی‌کنند 85غزل ۱۶۰: گر دیده به دریوزهٔ دیدار نیاید 86غزل ۱۶۱: گر چه می‌دانم که می‌رنجی و مشکل می‌ش ...87غزل ۱۶۲: شهر، بیم است کزین حسن پرآشوب شود 88غزل ۱۶۳: شکل مستانه و انکار شرابش نگرید 89غزل ۱۶۴: این دل که دوستی به تو خون خواره می‌ک ...90غزل ۱۶۵: گر ریخت پر عقابی ، فر هما بماند 91غزل ۱۶۶: المنةلله که شب هجر سر آمد 92غزل ۱۶۷: یار دور افتاده مان حل مراد ما نکرد 93غزل ۱۶۸: آنکس که دامن از پی کین تو بر زند 94غزل ۱۶۹: بازم غم بیهوده به همخانگی آمد 95غزل ۱۷۰: ملک دل را سپه ناز به یغما آمد 96غزل ۱۷۱: اغیار را آسان کشد عاشق چو ترک جان کن ...97غزل ۱۷۲: خوش آن روزی که زنجیر جنون بر پای من ...98غزل ۱۷۳: در اول عشق و جنون آهم ز گردون بگذرد 99غزل ۱۷۴: نشانم پیش تیرش کاش تیرش بر نشان آید 100غزل ۱۷۵: هم مگر فیض توام نطق و بیانی بدهد 101غزل ۱۷۶: غم هجوم آورده می‌دانم که زارم می‌کشد 102غزل ۱۷۷: کجا در بزم او جای چو من دیوانه‌ای با ...103غزل ۱۷۸: باغ ترا نظارگیانی که دیده‌اند 104غزل ۱۷۹: عشق گو بی عزتم کن ، عشق و خواری گفته ...105غزل ۱۸۰: پی وصلش نخواهم زود یاری در میان افتد 106غزل ۱۸۱: کسی کز رشک من محروم از آن پیمان شکن ...107غزل ۱۸۲: کاری نشد از پیش و ز کف نقد بقا شد 108غزل ۱۸۳: پی خدنگ جگر گون به خون مردم کرد 109غزل ۱۸۴: غلام عشق حاشا کز جفای یار بگریزد 110غزل ۱۸۵: در آن دیار که هجران بود حیات نباشد 111غزل ۱۸۶: هیچکس چشم به سوی من بیمار نکرد 112غزل ۱۸۷: آیینهٔ جمال ترا آن صفا نماند 113غزل ۱۸۸: هرکه یار ماست میل کشتن ما می‌کند 114غزل ۱۸۹: ما را به سوی خود خم موی تو می‌کشد 115غزل ۱۹۰: دوش اندک شکوه‌ای از یار می‌بایست کرد 116غزل ۱۹۱: سرخیی کان ز نی تیر تو پیدا باشد 117غزل ۱۹۲: می‌کشم زان تند خو گر صد تغافل می‌کند 118غزل ۱۹۳: هرگز به غرض عشق من آلوده نگردد 119غزل ۱۹۴: آنکه هرگز یاد مشتاقان به مکتوبی نکرد 120غزل ۱۹۵: دلی کز عشق گردد گرم، افسردن نمی‌داند 121غزل ۱۹۶: کسی از دور تا کی چین ابروی کسی بیند 122غزل ۱۹۷: که جان برد اگر آن مست سرگران بدرآید 123غزل ۱۹۸: شوقم گرفت و از در عقلم برون کشید 124غزل ۱۹۹: ز کار بستهٔ ما عقدهٔ حرمان که بگشاید 125غزل ۲۰۰: سد حشر جان ز پی یکه سواری رسید 126غزل ۲۰۱: مگر من بلبلم کز گفتگوی گل زبان بندد 127غزل ۲۰۲: چرا خود را کسی در دام سد بی نسبت اند ...128غزل ۲۰۳: در راسته ناز فروشان که بتانند 129غزل ۲۰۴: ما را دو روزه دوری دیدار می‌کشد 130غزل ۲۰۵: خونخواره راهی می‌روم تا خود به پایان ...131غزل ۲۰۶: عشق کو تا شحنهٔ حسرت به زندانم کشد 132غزل ۲۰۷: درون دل به غیر از یار و فکر یار کی گ ...133غزل ۲۰۸: دلم خود را به نیش غمزه‌ای افکار می‌خ ...134غزل ۲۰۹: جنونی داشتم زین پیش بازم آن جنون آمد 135غزل ۲۱۰: آه شراره بارم کان از درون برآمد 136غزل ۲۱۱: کی اهل دل به کام خود از دوستان برند 137غزل ۲۱۲: ز عشق من به تو اغیار بدگمان شده‌اند 138غزل ۲۱۳: یاران خدای را به سوی او گذر کنید 139غزل ۲۱۴: سرت از غرور خوبی به کسی فرو نیاید 140غزل ۲۱۵: روزها شد تا کسم پیرامن این در ندید 141غزل ۲۱۶: تو خون به کاسهٔ من کن که غیرتاب ندار ...142غزل ۲۱۷: به لب بگوی که آن خندهٔ نهان نکند 143غزل ۲۱۸: چرا ستمگر من با کسی جفا نکند 144غزل ۲۱۹: پرسیدن حال دل ریشم بگذارید 145غزل ۲۲۰: آیین دستگیری ز اهل جهان نیاید 146غزل ۲۲۱: که جان برد اگر آن مست سرگران بدرآید 147غزل ۲۲۲: روم به جای دگر ، دل دهم به یار دگر 148غزل ۲۲۳: دل و طبع خویش را گو که شوند نرم خوتر 149غزل ۲۲۴: آخر ای مغرور گاهی زیر پای خود نگر 150غزل ۲۲۵: گو حرمت خود، ناصح فرزانه نگه دار 151غزل ۲۲۶: جستم از دام ، به دام آر گرفتار دگر 152غزل ۲۲۷: عزلت ما شده سر تاسر دنیا مشهور 153غزل ۲۲۸: شده‌ام سگ غزالی که نگشته رام هرگز 154غزل ۲۲۹: مست آن ترک به کاشانه من بود امروز 155غزل ۲۳۰: دوش پر عربده‌ای بود و نه آنست امروز 156غزل ۲۳۱: ای دل بی جرم زندانی، تو در بندی هنوز 157غزل ۲۳۲: وه که دامن می‌کشد آن سرو ناز از من ه ...158غزل ۲۳۳: گر چه دوری می‌کنم بی‌صبر و آرامم هنو ...159غزل ۲۳۴: هست از رویت مرا سد گونه حیرانی هنوز 160غزل ۲۳۵: شرح ضعفم از سگان آستان خود بپرس 161غزل ۲۳۶: مغرور کسی به که درت جا نکند کس 162غزل ۲۳۷: ای دل به بند دوری او جاودانه باش 163غزل ۲۳۸: عشق می‌فرمایدم مستغنی از دیدار باش 164غزل ۲۳۹: تن اگر نبود ز نزدکان چو شد گو دور با ...165غزل ۲۴۰: ترک ما کردی برو همصحبت اغیار باش 166غزل ۲۴۱: روزی این بیگانگی بیرون کند از خوی خو ...167غزل ۲۴۲: کردیم نامزد به تو نابود و بود خویش 168غزل ۲۴۳: در مانده‌ام به درد دل بی علاج خویش 169غزل ۲۴۴: بند دیگر دارم از عشقت به هر پیوند خو ...170غزل ۲۴۵: ما در مقام صبر فشردیم گام خویش 171غزل ۲۴۶: تو و هر روز و بزم عشرت خویش 172غزل ۲۴۷: ریخت خونم را و برد از پیش آن بیداد ک ...173غزل ۲۴۸: الاهی از میان ناپسندان بر کران دارش 174غزل ۲۴۹: مستحق کشتنم خود قائلم زارم بکش 175غزل ۲۵۰: کوهکن بر یاد شیرین و لب جان پرورش 176غزل ۲۵۱: با جوانی چند در عین وفا می‌بینمش 177غزل ۲۵۲: بست زبان شکوه ام لب به سخن گشادنش 178غزل ۲۵۳: بر میان دامن زدن بینند و چابک رفتنش 179غزل ۲۵۴: نیستم یک دم ز درد و محنت هجران خلاص 180غزل ۲۵۵: تکیه کردم بر وفای او غلط کردم ، غلط 181غزل ۲۵۶: بی رخ جان پرور جانان مرا از جان چه ح ...182غزل ۲۵۷: قیمت اهل وفا یار ندانست دریغ 183غزل ۲۵۸: به سودای تو مشغولم ز غوغای جهان فارغ 184غزل ۲۵۹: شمع بزم غیر شد با روی آتشناک، حیف 185غزل ۲۶۰: مستغنی است از همه عالم گدای عشق 186غزل ۲۶۱: مده از خنده فریب و مزن از غمزه خدنگ 187غزل ۲۶۲: تو زمن پرس قدر روز وصال 188غزل ۲۶۳: کی تبسم دور از آن شیرین تکلم می‌کنم 189غزل ۲۶۴: دل باز رست از تو ،ز بند زمانه هم 190غزل ۲۶۵: تا چند به غمخانهٔ حسرت بنشینم 191غزل ۲۶۶: برزن ای دل دامن کوشش که کاری کرده‌ام 192غزل ۲۶۷: هر خون که تو دادی چو می ناب کشیدیم 193غزل ۲۶۸: سحر کجاست که فراش جلوگاه توام 194غزل ۲۶۹: ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم 195غزل ۲۷۰: عشق ما پرتو ندارد ما چراغ مرده‌ایم 196غزل ۲۷۱: من این کوشش که در تسخیر آن خودکام می ...197غزل ۲۷۲: نیستیم از دوریت با داغ حرمان نیستیم 198غزل ۲۷۳: به آنکه بر سرلطفی مکش ز منت خویشم 199غزل ۲۷۴: شد وقت آن دیگر که من ترک شکیبایی کنم 200غزل ۲۷۵: این بس که تماشایی بستان تو باشم 201غزل ۲۷۶: بخت آن کو که کشم رخش و سوارش سازم 202غزل ۲۷۷: دو هفته رفت که ننواختی به نیم نگاهم 203غزل ۲۷۸: مبادا یارب آن روزی که من از چشم یار ...204غزل ۲۷۹: آمدم از سرنو بر سر پیوند قدیم 205غزل ۲۸۰: می‌توانم که لب از آب خضر تر نکنم 206غزل ۲۸۱: ما گل به پاسبان گلستان گذاشتیم 207غزل ۲۸۲: ما چو پیمان با کسی بستیم دیگر نشکنیم 208غزل ۲۸۳: مصلحت دیده چنین صبر که سویش نروم 209غزل ۲۸۴: نفروخته خود را ز غمت باز خریدیم 210غزل ۲۸۵: چو خواهم کز ره شوقش دمی بر گرد سر گر ...211غزل ۲۸۶: در آغاز محبت گر وفا کردی چه می‌کردم 212غزل ۲۸۷: دارد که چون تو پادشهی بنده‌ات شوم 213غزل ۲۸۸: ز کوی آن پری دیوانه رفتم 214غزل ۲۸۹: خوشست آن مه به اغیار آزمودم 215غزل ۲۹۰: از آن تر شد به خون دیده دامانی که دا ...216غزل ۲۹۱: انجام حسن او شد پایان عشق من هم 217غزل ۲۹۲: دور از چمن وصل یکی مرغ اسیرم 218غزل ۲۹۳: از تندی خوی تو گهی یاد نکردم 219غزل ۲۹۴: ز کمال ناتوانی به لب آمدست جانم 220غزل ۲۹۵: همخواب رقیبانی و من تاب ندارم 221غزل ۲۹۶: منفعل گشت بسی دوش چو مستش دیدم 222غزل ۲۹۷: چون طفل اشک پرده در راز نیستم 223غزل ۲۹۸: در آن مجلس که او را همدم اغیار می‌دی ...224غزل ۲۹۹: دلی و طاقت سد آه آتشین دارم 225غزل ۳۰۰: در راه عشق با دل شیدا فتاده‌ایم 226غزل ۳۰۱: از بهر چه در مجلس جانانه نباشم 227غزل ۳۰۲: جان رفت و ما به آرزوی دل نمی رسیم 228غزل ۳۰۳: برو که با دل پر درد و روی زرد بیایم 229غزل ۳۰۴: مدتی شد کز گلستانی جدا افتاده‌ام 230غزل ۳۰۵: صبرم نماند و نیست دگر تاب فرقتم 231غزل ۳۰۶: کی بود کز تو جان فکاری نداشتم 232غزل ۳۰۷: آتش به جگر زان رخ افروخته دارم 233غزل ۳۰۸: چها با جان خود دور از رخ جانان خود ک ...234غزل ۳۰۹: دیریست که رندانه شرابی نکشیدیم 235غزل ۳۱۰: جانا چه واقعست بگو تا چه کرده‌ایم 236غزل ۳۱۱: من که چون شمع از تف دل جانگدازی می‌ک ...237غزل ۳۱۲: گو جان ستان از من که من تن در بلای ا ...238غزل ۳۱۳: سد دشنه بر دل می‌خورم و ز خویش پنهان ...239غزل ۳۱۴: آورده اقبالم دگر تا سجدهٔ این در کنم 240غزل ۳۱۵: کاری مکن که رخصت آه سحر دهم 241غزل ۳۱۶: ما اجنبی ز قاعدهٔ کار عالمیم 242غزل ۳۱۷: به من از تو مهر خواهم نه تو بگذری ز ...243غزل ۳۱۸: دل پر حسرت از کوی تو برگردیدم و رفتم 244غزل ۳۱۹: یک همدم و همنفس ندارم 245غزل ۳۲۰: چو دیدم خوار خود را از در آن بیوفا ر ...246غزل ۳۲۱: در بزم وصل اگر چه همین در میان منم 247غزل ۳۲۲: به دل دیرین بنایی بود کندم 248غزل ۳۲۳: به استغنات میرم سرو استغنا بلند من 249غزل ۳۲۴: آمد آمد حسن در رخش غرور انگیختن 250غزل ۳۲۵: هست هنوز ماه من چشم و چراغ دیگران 251غزل ۳۲۶: من اگر این بار رفتم ، رفتم آزارم مکن 252غزل ۳۲۷: ای قامت تو جلوه ده شیوه‌های حسن 253غزل ۳۲۸: مکن مکن لب مارا به شکوه باز مکن 254غزل ۳۲۹: رشک می‌بردند شهری بر من و احوال من 255غزل ۳۳۰: مرا با خار غم بگذار و گشت باغ و گلشن ...256غزل ۳۳۱: اینچنین گر جانب اغیار خواهی داشتن 257غزل ۳۳۲: شد صرف عمرم در وفا بیداد جانان همچنا ...258غزل ۳۳۳: تغافلها زد اما شد نگاهی عذر خواه من 259غزل ۳۳۴: چه کم می‌گردد از حشمت بلاگردان نازم ...260غزل ۳۳۵: پیش تو بسی از همه کس خوارترم من 261غزل ۳۳۶: آمدم سر تا قدم در بند سودا همچنان 262غزل ۳۳۷: ای اجل از قید زندان غمم آزاد کن 263غزل ۳۳۸: نوبهار آمد ولی بی‌دوستان در بوستان 264غزل ۳۳۹: فراغت بایدت جا در سر کوی قناعت کن 265غزل ۳۴۰: ما را میازار اینهمه چندین جفا بر ما ...266غزل ۳۴۱: زینسان که تند می‌گذرد خوشخرام من 267غزل ۳۴۲: به دست آور بتی جان بخش و عیش جاودانی ...268غزل ۳۴۳: گهی از بزم بر می‌خیز و طرف بام جا می ...269غزل ۳۴۴: می‌یابم از خود حسرتی باز از فراق کیس ...270غزل ۳۴۵: ز کویت رخت بربستم نگاهی زاد راهم کن 271غزل ۳۴۶: ای که دل بردی ز دلدار من آزارش مکن 272غزل ۳۴۷: تو پاک دامن نوگلی من بلبل نالان تو 273غزل ۳۴۸: دلا عزم سفر دارم از آن در گفتم آگه ش ...274غزل ۳۴۹: آمده نو به شحنگی در دلم آرزوی تو 275غزل ۳۵۰: یک بار نباشد که نیازرده‌ام از تو 276غزل ۳۵۱: ترسم جنون غالب شود طغیان کند سودای ت ...277غزل ۳۵۲: گر چه کردم ذوقها از آشناییهای او 278غزل ۳۵۳: میان مردمانم خوار کردی عزت من کو 279غزل ۳۵۴: دل از عشق کهن بگرفت از نو دلستانی کو 280غزل ۳۵۵: شد بی‌حساب کشور جانها خراب از او 281غزل ۳۵۶: سد خانهٔ دین سوخت به هر رهگذر از تو 282غزل ۳۵۷: می‌روم نزدیک و حال خویش می‌گویم به ا ...283غزل ۳۵۸: منفعل دل خودم چند کشد جفای تو 284غزل ۳۵۹: آتشی خواهم دل افسرده را بریان در او 285غزل ۳۶۰: با مدعی به صلح بدل گشت جنگ تو 286غزل ۳۶۱: تند سویم به غضب دید که برخیز و برو 287غزل ۳۶۲: خوشا در پای او مردن خدایا بخت آنم ده 288غزل ۳۶۳: گرفته رنگ ز خون دلم چو لاله پیاله 289غزل ۳۶۴: هجر خدایا بس است زود وصالی بده 290غزل ۳۶۵: صاف طرب آماده کن ترتیب عشرتخانه ده 291غزل ۳۶۶: لاله‌اش از سیلیت نیلوفری شد آه آه 292غزل ۳۶۷: گذشتم از درت بر خاک سد جا چشم تر مان ...293غزل ۳۶۸: ناوکت بر سینهٔ این ناتوان آمد همه 294غزل ۳۶۹: بر آن سرم که نیاسایم از مشقت راه 295غزل ۳۷۰: در این فکرم که خواهی ماند با من مهرب ...296غزل ۳۷۱: قلب سپه ماست به یک حمله شکسته 297غزل ۳۷۲: آخر ای بیگانه خو ناآشنایی اینهمه 298غزل ۳۷۳: سوی بزمت نگذرم از بس که خوارم کرده‌ا ...299غزل ۳۷۴: شوقیست غالب بر دلم ازنو، به دل جا کر ...300غزل ۳۷۵: خواهد دگر به دامگهی بال بسته ای 301غزل ۳۷۶: مردمی فرموده جا در چشم گریان کرده‌ای 302غزل ۳۷۷: سبوی باده‌ای گویا به هر پیمانه‌ای خو ...303غزل ۳۷۸: من اندوهگین را قصد جان کردی ، نکو کر ...304غزل ۳۷۹: چه فروشدی به کلفت چه شدت چه حال داری 305غزل ۳۸۰: جایی روم که جنس وفا را خرد کسی 306غزل ۳۸۱: چه شود گرم نوازی به عنایت خطابی 307غزل ۳۸۲: چون کوه غم تاب آورد جسمی بدین فرسودگ ...308غزل ۳۸۳: گر طی کنم طریق ادب را چه می‌کنی 309غزل ۳۸۴: چه خوش بودی دلا گر روی او هرگز نمی‌د ...310غزل ۳۸۵: چه دیدی ای که هرگز بد نبینی 311غزل ۳۸۶: آتشی در جان ما افروختی 312غزل ۳۸۷: من و از دور تماشای گلستان کسی 313غزل ۳۸۸: ای از گل عذرات هر مرغ را نوایی 314غزل ۳۸۹: مرا زد راه عشق خردسالی 315غزل ۳۹۰: خوش است چشم به چشم تو و نگاه نهانی 316غزل ۳۹۱: کردم از سجدهٔ راه تو جبین آرایی 317غزل ۳۹۲: چو پیش نقش شیرین کوهکن عرض بلا کردی 318غزل ۳۹۳: ای جوان ترک وش میر کدامین لشکری 319غزل ۳۹۴: از برای خاطر اغیار خوارم می‌کنی 320غزل ۳۹۵: بکش زارم چه دایم حرف از آزار می‌گویی 321غزل ۳۹۶: ای آنکه عرض حال من زار کرده‌ای 322غزل ۳۹۷: ای مرغ سحر حسرت بستان که داری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ