کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ناتوان موری به پابوس سلیمان آمدست
    ذره‌ای در سایهٔ خورشید تابان آمدست
    قطره‌ای ناچیز کو را برد ابر تفرقه
    رفته از عمان و دیگر سوی عمان آمدست
    سنگ ناقص کرده خود را مستعد تربیت
    تا کند کسب کمالی جانب کان آمدست
    بی زبان مرغی که در کنج قفس دم بسته بود
    سد زبان گردیده و سوی گلستان آمدست
    تشنهٔ دیدار کز وی تا اجل یک گام بود
    اینک اینک بر کنار آب حیوان آمدست
    تا به کی این رمز و ایما، این معما تا به چند
    چند درد سر دهم کین آمدست، آن آمدست
    مختصر کردم سخن وحشیست کز سر کرده پا
    بهر پابوس سگان میر میران آمدست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha