به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

وحشی باقفی

وحشی باقفیغزل هاغزل ۱۹: خانه پر بود از متاع صبر این دیوانه را

690عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

خانه پر بود از متاع صبر این دیوانه را
سوخت عشق خانه سوز اول متاع خانه را
خواه آتش گوی و خواهی قرب، معنی واحد است
قرب شمع است آنکه خاکستر کند پروانه را
هر چه گویی آخری دارد به غیر از حرف عشق
کاینهمه گفتند و آخر نیست این افسانه را
گرد ننشیند به طرف دامن آزادگان
گر براندازد فلک بنیاد این ویرانه را
می ز رطل عشق خوردن کار هر بی ظرف نیست
وحشیی باید که بر لب گیرد این پیمانه را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1غزل ۱۸: ننموده استخوان ز تن ناتوان مرا 2غزل ۱۹: خانه پر بود از متاع صبر این دیوانه را 3غزل ۲۰: ساکن گلخن شدم تا صاف کردم سینه را 4غزل ۲۱: کس نزد هرگز در غمخانهٔ اهل وفا 5غزل ۲۲: سد حیف از محبت بیش از قیاس ما 6غزل ۲۳: بسیار گرم پیش منه در هلاک ما 7غزل ۲۴: از کاه ، کهربا بگریزد به بخت ما 8غزل ۲۵: ای سرخ گشته از تو به خون روی زرد ما 9غزل ۲۶: دلم را بود از آن پیمان گسل امید یاریه ...10غزل ۲۷: پاک ساز از غیر دل ، وز خود تهی شو چون ...11غزل ۲۸: قصهٔ می خوردن شبها و گشت ماهتاب 12غزل ۲۹: شد یار به اغیار دل آزار مصاحب 13غزل ۳۰: گهی از مهر یاد عاشق شیدا کند یا رب 14غزل ۳۱: مژدهٔ وصل توام ساخته بیتاب امشب 15غزل ۳۲: ز شبهای دگر دارم تب غم بیشتر امشب 16غزل ۳۳: کسی خود جان نبرد از شیوهٔ چشم فسون سا ...17غزل ۳۴: این زمان یارب مه محمل نشین من کجاست 18غزل ۳۵: یاد او کردم ز جان سد آه درد آلود خاست 19غزل ۳۶: لطف پنهانی او در حق من بسیار است 20غزل ۳۷: در ره پر خطر عشق بتان بیم سر است 21غزل ۳۸: بازم از نو خم ابروی کسی در نظر است 22غزل ۳۹: تا مقصد عشاق رهی دور و دراز است 23غزل ۴۰: خوش است بزم ولی پر ز خائن راز است 24غزل ۴۱: عتاب اگر چه همان در مقام خونریز است 25غزل ۴۲: طراز سبزهٔ بر گلشن عذار خوش است 26غزل ۴۳: خوار می‌کن ، زار می‌کش، منتت بر جان م ...27غزل ۴۴: امروز ناز عذر جفاهای رفته خواست 28غزل ۴۵: یار ما بی رحم یاری بوده است 29غزل ۴۶: ابر است و اعتدال هوای خزانی است 30غزل ۴۷: در دل همان محبت پیشینه باقی است 31غزل ۴۸: ترک من تیغ به کف ، بر زده دامن برخاست 32غزل ۴۹: به جور، ترک محبت خلاف عادت ماست 33غزل ۵۰: گرد آن خانه بگردم که در او خلوت تست 34غزل ۵۱: بهر دلم که درد کش و داغدار تست 35غزل ۵۲: وداع جان و تنم استماع رفتن تست 36غزل ۵۳: بگذشت دور یوسف و دوران حسن تست 37غزل ۵۴: ابروی تو جنبید و خدنگی ز کمان جست 38غزل ۵۵: بگذران دانسته از ما گر ادایی سرزدست 39غزل ۵۶: از نظر افتادهٔ یاریم مدتها شدست 40غزل ۵۷: هنوز عاشقی‌و دلرباییی نشدست 41غزل ۵۸: بازم زبان شکر به جنبش درآمدست 42غزل ۵۹: خوش صید غافلی به سر تیر آمدست 43غزل ۶۰: ناتوان موری به پابوس سلیمان آمدست 44غزل ۶۱: از تو همین تواضع عامی مرا بس است 45غزل ۶۲: آنکه بی ما دید بزم عیش و در عشرت نشست 46غزل ۶۳: خود رنجم و خود صلح کنم عادتم اینست 47غزل ۶۴: آنکس که مرا از نظر انداخته اینست 48غزل ۶۵: ای مدعی از طعن تو ما را چه ملالست 49غزل ۶۶: مشورت با غمزه چشمت را پی تسخیر کیست 50غزل ۶۷: یارب مه مسافر من همزبان کیست 51غزل ۶۸: بسته بر فتراک و می‌پرسد که صیاد تو کی ...52غزل ۶۹: ای دیده ، دشتبان نگاهت به راه کیست 53غزل ۷۰: تا قسمتم ز میکدهٔ آرزوی کیست 54غزل ۷۱: مریض عشق اگر سد بود علاج یکیست 55غزل ۷۲: ای همنفسان بودن وآسودن ما چیست 56غزل ۷۳: همرهی با غیر و از من احتراز از بهر چی ...57غزل ۷۴: کوچنان یاری که داند قدر اهل درد چیست 58غزل ۷۵: قدر اهل درد صاحب درد می‌داند که چیست 59غزل ۷۶: باز این عتاب و شیوه عاشق گداز چیست 60غزل ۷۷: زهر در چشم و چین بر ابرو چیست 61غزل ۷۸: خنده‌ات برما و بر داغ دل درمانده چیست 62غزل ۷۹: مست آمدی که موجب چندین ملال چیست 63غزل ۸۰: وصلم میسر است ولی بر مراد نیست 64غزل ۸۱: سوز تب فراق تو درمان پذیر نیست 65غزل ۸۲: کس به بزم دلبران از دور گردان پیش نیس ...66غزل ۸۳: دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست 67غزل ۸۴: وقت برقع ز رخ کشیدن نیست 68غزل ۸۵: جز غیر کسی همره آن عربده جو نیست 69غزل ۸۶: یک التفات ز فرماندهان نازم نیست 70غزل ۸۷: چه لطفها که در این شیوه نهانی نیست 71غزل ۸۸: طایر بستان پرستم لیکنم پر باز نیست 72غزل ۸۹: تا به آخر نفسم ترک تو در خاطر نیست 73غزل ۹۰: عاشق یکرنگ را یار وفادار هست 74غزل ۹۱: پر گشت دل از راز نهانی که مرا هست 75غزل ۹۲: می‌نماید چند روزی شد که آزاریت هست 76غزل ۹۳: بردری ز آمد شد بسیار آزاریم هست 77غزل ۹۴: قرعه دولت زدم ، یاری و اقبال هست 78غزل ۹۵: می‌توانم بود بی تو ، تاب تنهاییم هست 79غزل ۹۶: شکفتگیش چو هر روز نیست حالی هست 80غزل ۹۷: تو جفاکن که از اینسوی وفاداری هست 81غزل ۹۸: اسیر جلوهٔ هر حسن عشقبازی هست 82غزل ۹۹: از عرض نیازم چه بلا بی‌خبرش داشت 83غزل ۱۰۰: از پی بهبود درد ما دوا سودی نداشت 84غزل ۱۰۱: رسید و آن خم ابرو بلند کرد و گذشت 85غزل ۱۰۲: ز پیش دیده تا جانان من رفت 86غزل ۱۰۳: به طوف کعبه من خاکسار خواهم رفت 87غزل ۱۰۴: گرم آمد و بر آتش شوقم نشاند و رفت 88غزل ۱۰۵: ناز برگیرد کمان در وقت ترکش بستنت 89غزل ۱۰۶: گرد سر تو گردم و آن رخش راندنت 90غزل ۱۰۷: تو منکری ولیک ، به من مهربانیت 91غزل ۱۰۸: نوید آشنایی می‌دهد چشم سخنگویت 92غزل ۱۰۹: هرگزم یارب از آن دیدار مهجوری مباد 93غزل ۱۱۰: هجران رفیق بخت زبون کسی مباد 94غزل ۱۱۱: تا ابد دولت نواب ولی سلطان باد 95غزل ۱۱۲: خوش نیست هرزمان زدن از جور یار داد 96غزل ۱۱۳: عیاذباله از روزی که عشقم در جنون آرد 97غزل ۱۱۴: باده کو تا خرد این دعوی بیجا ببرد 98غزل ۱۱۵: غمزهٔ او حشر فتنه به هر جا ببرد 99غزل ۱۱۶: شام هجران تو تشریف به هر جا ببرد 100غزل ۱۱۷: خواهم آن عشق که هستی ز سرما ببرد 101غزل ۱۱۸: دلم امروز از آن لب هر زمان شکری دگر ...102غزل ۱۱۹: به زیر لب حدیق تلخ ، کان بیدادگر دار ...103غزل ۱۲۰: به تنگ آمد دلم ، یک خنجر کاری طمع دا ...104غزل ۱۲۱: چشم او قصد عقل و دین دارد 105غزل ۱۲۲: جانان نظری کو ز وفا داشت ندارد 106غزل ۱۲۳: کار خوبی نه بگفت دگران باید کرد 107غزل ۱۲۴: خوش آن نیاز که رفع حیا تواند کرد 108غزل ۱۲۵: کی دیدمش که قصد دل زار من نکرد 109غزل ۱۲۶: چه گویمت که چه با جانم اشتیاق نکرد 110غزل ۱۲۷: دگر آن شبست امشب که ز پی سحر ندارد 111غزل ۱۲۸: تاب رخ او مهر جهانتاب ندارد 112غزل ۱۲۹: هر چند ناز کردی ، نیازم زیاده شد 113غزل ۱۳۰: هلاکم ساز گر بر خاطرت باری ز من باشد 114غزل ۱۳۱: مهرم ز حرمان شد فزون شوقی ز حسرت کم ...115غزل ۱۳۲: ملول از زهد خویشم ساکن میخانه خواهم ...116غزل ۱۳۳: اینست کزو رخنه به کاشانهٔ من شد 117غزل ۱۳۴: خوش آن کو غنچه سان با گلعذاری همنشین ...118غزل ۱۳۵: گل چیست اگر دل ز غم آزاد نباشد 119غزل ۱۳۶: به راز عشق زبان در میان نمی‌باشد 120غزل ۱۳۷: دوشم از آغاز شب جا ، بر در جانانه بو ...121غزل ۱۳۸: امروز ناز را به نیازم نظر نبود 122غزل ۱۳۹: چو شمع شب همه شب سوز و گریه زانم بود 123غزل ۱۴۰: ماه من گفتم که با من مهربان باشد ، ن ...124غزل ۱۴۱: مرغ ما دوش سرایندهٔ بستانی بود 125غزل ۱۴۲: آنچه کردی ، آنچه گفتی غایت مطلوب بود 126غزل ۱۴۳: بود آن وقتی که دشنام تو خاطر خواه بو ...127غزل ۱۴۴: آن مستی تو دوش ز پیمانهٔ که بود 128غزل ۱۴۵: دوش در کویی عجب بی لطفیی در کار بود 129غزل ۱۴۶: با غیر دوش اینهمه گردیدنش چه بود 130غزل ۱۴۷: چون تو مستغنی ز دل بودی دل آرایی چه ...131غزل ۱۴۸: چندین عنایت از پی چندین جفا چه بود 132غزل ۱۴۹: دوش از عربده یک مرتبه باز آمده بود 133غزل ۱۵۰: زان عهد یاد باد که از ما به کین نبود 134غزل ۱۵۱: هر دلی کز عشق جان شعله اندوزش نبود 135غزل ۱۵۲: یک ره سال کن گنه بی‌گناه خود 136غزل ۱۵۳: مرا وصلی نمی‌باید من و هجر و ملال خو ...137غزل ۱۵۴: نیازی کز هوس خیزد کدامش آبرو باشد 138غزل ۱۵۵: ترسم در این دلهای شب از سینه آهی سرز ...139غزل ۱۵۶: بتان که اهل تعلق به قید شان بندند 140غزل ۱۵۷: لب بجنبان که سر تنگ شکر بگشاید 141غزل ۱۵۸: خرم دل آن کس که ز بستان تو آید 142غزل ۱۵۹: نزدیک ما سگان درت جا نمی‌کنند 143غزل ۱۶۰: گر دیده به دریوزهٔ دیدار نیاید 144غزل ۱۶۱: گر چه می‌دانم که می‌رنجی و مشکل می‌ش ...145غزل ۱۶۲: شهر، بیم است کزین حسن پرآشوب شود 146غزل ۱۶۳: شکل مستانه و انکار شرابش نگرید 147غزل ۱۶۴: این دل که دوستی به تو خون خواره می‌ک ...148غزل ۱۶۵: گر ریخت پر عقابی ، فر هما بماند 149غزل ۱۶۶: المنةلله که شب هجر سر آمد 150غزل ۱۶۷: یار دور افتاده مان حل مراد ما نکرد 151غزل ۱۶۸: آنکس که دامن از پی کین تو بر زند 152غزل ۱۶۹: بازم غم بیهوده به همخانگی آمد 153غزل ۱۷۰: ملک دل را سپه ناز به یغما آمد 154غزل ۱۷۱: اغیار را آسان کشد عاشق چو ترک جان کن ...155غزل ۱۷۲: خوش آن روزی که زنجیر جنون بر پای من ...156غزل ۱۷۳: در اول عشق و جنون آهم ز گردون بگذرد 157غزل ۱۷۴: نشانم پیش تیرش کاش تیرش بر نشان آید 158غزل ۱۷۵: هم مگر فیض توام نطق و بیانی بدهد 159غزل ۱۷۶: غم هجوم آورده می‌دانم که زارم می‌کشد 160غزل ۱۷۷: کجا در بزم او جای چو من دیوانه‌ای با ...161غزل ۱۷۸: باغ ترا نظارگیانی که دیده‌اند 162غزل ۱۷۹: عشق گو بی عزتم کن ، عشق و خواری گفته ...163غزل ۱۸۰: پی وصلش نخواهم زود یاری در میان افتد 164غزل ۱۸۱: کسی کز رشک من محروم از آن پیمان شکن ...165غزل ۱۸۲: کاری نشد از پیش و ز کف نقد بقا شد 166غزل ۱۸۳: پی خدنگ جگر گون به خون مردم کرد 167غزل ۱۸۴: غلام عشق حاشا کز جفای یار بگریزد 168غزل ۱۸۵: در آن دیار که هجران بود حیات نباشد 169غزل ۱۸۶: هیچکس چشم به سوی من بیمار نکرد 170غزل ۱۸۷: آیینهٔ جمال ترا آن صفا نماند 171غزل ۱۸۸: هرکه یار ماست میل کشتن ما می‌کند 172غزل ۱۸۹: ما را به سوی خود خم موی تو می‌کشد 173غزل ۱۹۰: دوش اندک شکوه‌ای از یار می‌بایست کرد 174غزل ۱۹۱: سرخیی کان ز نی تیر تو پیدا باشد 175غزل ۱۹۲: می‌کشم زان تند خو گر صد تغافل می‌کند 176غزل ۱۹۳: هرگز به غرض عشق من آلوده نگردد 177غزل ۱۹۴: آنکه هرگز یاد مشتاقان به مکتوبی نکرد 178غزل ۱۹۵: دلی کز عشق گردد گرم، افسردن نمی‌داند 179غزل ۱۹۶: کسی از دور تا کی چین ابروی کسی بیند 180غزل ۱۹۷: که جان برد اگر آن مست سرگران بدرآید 181غزل ۱۹۸: شوقم گرفت و از در عقلم برون کشید 182غزل ۱۹۹: ز کار بستهٔ ما عقدهٔ حرمان که بگشاید 183غزل ۲۰۰: سد حشر جان ز پی یکه سواری رسید 184غزل ۲۰۱: مگر من بلبلم کز گفتگوی گل زبان بندد 185غزل ۲۰۲: چرا خود را کسی در دام سد بی نسبت اند ...186غزل ۲۰۳: در راسته ناز فروشان که بتانند 187غزل ۲۰۴: ما را دو روزه دوری دیدار می‌کشد 188غزل ۲۰۵: خونخواره راهی می‌روم تا خود به پایان ...189غزل ۲۰۶: عشق کو تا شحنهٔ حسرت به زندانم کشد 190غزل ۲۰۷: درون دل به غیر از یار و فکر یار کی گ ...191غزل ۲۰۸: دلم خود را به نیش غمزه‌ای افکار می‌خ ...192غزل ۲۰۹: جنونی داشتم زین پیش بازم آن جنون آمد 193غزل ۲۱۰: آه شراره بارم کان از درون برآمد 194غزل ۲۱۱: کی اهل دل به کام خود از دوستان برند 195غزل ۲۱۲: ز عشق من به تو اغیار بدگمان شده‌اند 196غزل ۲۱۳: یاران خدای را به سوی او گذر کنید 197غزل ۲۱۴: سرت از غرور خوبی به کسی فرو نیاید 198غزل ۲۱۵: روزها شد تا کسم پیرامن این در ندید 199غزل ۲۱۶: تو خون به کاسهٔ من کن که غیرتاب ندار ...200غزل ۲۱۷: به لب بگوی که آن خندهٔ نهان نکند 201غزل ۲۱۸: چرا ستمگر من با کسی جفا نکند 202غزل ۲۱۹: پرسیدن حال دل ریشم بگذارید 203غزل ۲۲۰: آیین دستگیری ز اهل جهان نیاید 204غزل ۲۲۱: که جان برد اگر آن مست سرگران بدرآید 205غزل ۲۲۲: روم به جای دگر ، دل دهم به یار دگر 206غزل ۲۲۳: دل و طبع خویش را گو که شوند نرم خوتر 207غزل ۲۲۴: آخر ای مغرور گاهی زیر پای خود نگر 208غزل ۲۲۵: گو حرمت خود، ناصح فرزانه نگه دار 209غزل ۲۲۶: جستم از دام ، به دام آر گرفتار دگر 210غزل ۲۲۷: عزلت ما شده سر تاسر دنیا مشهور 211غزل ۲۲۸: شده‌ام سگ غزالی که نگشته رام هرگز 212غزل ۲۲۹: مست آن ترک به کاشانه من بود امروز 213غزل ۲۳۰: دوش پر عربده‌ای بود و نه آنست امروز 214غزل ۲۳۱: ای دل بی جرم زندانی، تو در بندی هنوز 215غزل ۲۳۲: وه که دامن می‌کشد آن سرو ناز از من ه ...216غزل ۲۳۳: گر چه دوری می‌کنم بی‌صبر و آرامم هنو ...217غزل ۲۳۴: هست از رویت مرا سد گونه حیرانی هنوز 218غزل ۲۳۵: شرح ضعفم از سگان آستان خود بپرس 219غزل ۲۳۶: مغرور کسی به که درت جا نکند کس 220غزل ۲۳۷: ای دل به بند دوری او جاودانه باش 221غزل ۲۳۸: عشق می‌فرمایدم مستغنی از دیدار باش 222غزل ۲۳۹: تن اگر نبود ز نزدکان چو شد گو دور با ...223غزل ۲۴۰: ترک ما کردی برو همصحبت اغیار باش 224غزل ۲۴۱: روزی این بیگانگی بیرون کند از خوی خو ...225غزل ۲۴۲: کردیم نامزد به تو نابود و بود خویش 226غزل ۲۴۳: در مانده‌ام به درد دل بی علاج خویش 227غزل ۲۴۴: بند دیگر دارم از عشقت به هر پیوند خو ...228غزل ۲۴۵: ما در مقام صبر فشردیم گام خویش 229غزل ۲۴۶: تو و هر روز و بزم عشرت خویش 230غزل ۲۴۷: ریخت خونم را و برد از پیش آن بیداد ک ...231غزل ۲۴۸: الاهی از میان ناپسندان بر کران دارش 232غزل ۲۴۹: مستحق کشتنم خود قائلم زارم بکش 233غزل ۲۵۰: کوهکن بر یاد شیرین و لب جان پرورش 234غزل ۲۵۱: با جوانی چند در عین وفا می‌بینمش 235غزل ۲۵۲: بست زبان شکوه ام لب به سخن گشادنش 236غزل ۲۵۳: بر میان دامن زدن بینند و چابک رفتنش 237غزل ۲۵۴: نیستم یک دم ز درد و محنت هجران خلاص 238غزل ۲۵۵: تکیه کردم بر وفای او غلط کردم ، غلط 239غزل ۲۵۶: بی رخ جان پرور جانان مرا از جان چه ح ...240غزل ۲۵۷: قیمت اهل وفا یار ندانست دریغ 241غزل ۲۵۸: به سودای تو مشغولم ز غوغای جهان فارغ 242غزل ۲۵۹: شمع بزم غیر شد با روی آتشناک، حیف 243غزل ۲۶۰: مستغنی است از همه عالم گدای عشق 244غزل ۲۶۱: مده از خنده فریب و مزن از غمزه خدنگ 245غزل ۲۶۲: تو زمن پرس قدر روز وصال 246غزل ۲۶۳: کی تبسم دور از آن شیرین تکلم می‌کنم 247غزل ۲۶۴: دل باز رست از تو ،ز بند زمانه هم 248غزل ۲۶۵: تا چند به غمخانهٔ حسرت بنشینم 249غزل ۲۶۶: برزن ای دل دامن کوشش که کاری کرده‌ام 250غزل ۲۶۷: هر خون که تو دادی چو می ناب کشیدیم 251غزل ۲۶۸: سحر کجاست که فراش جلوگاه توام 252غزل ۲۶۹: ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم 253غزل ۲۷۰: عشق ما پرتو ندارد ما چراغ مرده‌ایم 254غزل ۲۷۱: من این کوشش که در تسخیر آن خودکام می ...255غزل ۲۷۲: نیستیم از دوریت با داغ حرمان نیستیم 256غزل ۲۷۳: به آنکه بر سرلطفی مکش ز منت خویشم 257غزل ۲۷۴: شد وقت آن دیگر که من ترک شکیبایی کنم 258غزل ۲۷۵: این بس که تماشایی بستان تو باشم 259غزل ۲۷۶: بخت آن کو که کشم رخش و سوارش سازم 260غزل ۲۷۷: دو هفته رفت که ننواختی به نیم نگاهم 261غزل ۲۷۸: مبادا یارب آن روزی که من از چشم یار ...262غزل ۲۷۹: آمدم از سرنو بر سر پیوند قدیم 263غزل ۲۸۰: می‌توانم که لب از آب خضر تر نکنم 264غزل ۲۸۱: ما گل به پاسبان گلستان گذاشتیم 265غزل ۲۸۲: ما چو پیمان با کسی بستیم دیگر نشکنیم 266غزل ۲۸۳: مصلحت دیده چنین صبر که سویش نروم 267غزل ۲۸۴: نفروخته خود را ز غمت باز خریدیم 268غزل ۲۸۵: چو خواهم کز ره شوقش دمی بر گرد سر گر ...269غزل ۲۸۶: در آغاز محبت گر وفا کردی چه می‌کردم 270غزل ۲۸۷: دارد که چون تو پادشهی بنده‌ات شوم 271غزل ۲۸۸: ز کوی آن پری دیوانه رفتم 272غزل ۲۸۹: خوشست آن مه به اغیار آزمودم 273غزل ۲۹۰: از آن تر شد به خون دیده دامانی که دا ...274غزل ۲۹۱: انجام حسن او شد پایان عشق من هم 275غزل ۲۹۲: دور از چمن وصل یکی مرغ اسیرم 276غزل ۲۹۳: از تندی خوی تو گهی یاد نکردم 277غزل ۲۹۴: ز کمال ناتوانی به لب آمدست جانم 278غزل ۲۹۵: همخواب رقیبانی و من تاب ندارم 279غزل ۲۹۶: منفعل گشت بسی دوش چو مستش دیدم 280غزل ۲۹۷: چون طفل اشک پرده در راز نیستم 281غزل ۲۹۸: در آن مجلس که او را همدم اغیار می‌دی ...282غزل ۲۹۹: دلی و طاقت سد آه آتشین دارم 283غزل ۳۰۰: در راه عشق با دل شیدا فتاده‌ایم 284غزل ۳۰۱: از بهر چه در مجلس جانانه نباشم 285غزل ۳۰۲: جان رفت و ما به آرزوی دل نمی رسیم 286غزل ۳۰۳: برو که با دل پر درد و روی زرد بیایم 287غزل ۳۰۴: مدتی شد کز گلستانی جدا افتاده‌ام 288غزل ۳۰۵: صبرم نماند و نیست دگر تاب فرقتم 289غزل ۳۰۶: کی بود کز تو جان فکاری نداشتم 290غزل ۳۰۷: آتش به جگر زان رخ افروخته دارم 291غزل ۳۰۸: چها با جان خود دور از رخ جانان خود ک ...292غزل ۳۰۹: دیریست که رندانه شرابی نکشیدیم 293غزل ۳۱۰: جانا چه واقعست بگو تا چه کرده‌ایم 294غزل ۳۱۱: من که چون شمع از تف دل جانگدازی می‌ک ...295غزل ۳۱۲: گو جان ستان از من که من تن در بلای ا ...296غزل ۳۱۳: سد دشنه بر دل می‌خورم و ز خویش پنهان ...297غزل ۳۱۴: آورده اقبالم دگر تا سجدهٔ این در کنم 298غزل ۳۱۵: کاری مکن که رخصت آه سحر دهم 299غزل ۳۱۶: ما اجنبی ز قاعدهٔ کار عالمیم 300غزل ۳۱۷: به من از تو مهر خواهم نه تو بگذری ز ...301غزل ۳۱۸: دل پر حسرت از کوی تو برگردیدم و رفتم 302غزل ۳۱۹: یک همدم و همنفس ندارم 303غزل ۳۲۰: چو دیدم خوار خود را از در آن بیوفا ر ...304غزل ۳۲۱: در بزم وصل اگر چه همین در میان منم 305غزل ۳۲۲: به دل دیرین بنایی بود کندم 306غزل ۳۲۳: به استغنات میرم سرو استغنا بلند من 307غزل ۳۲۴: آمد آمد حسن در رخش غرور انگیختن 308غزل ۳۲۵: هست هنوز ماه من چشم و چراغ دیگران 309غزل ۳۲۶: من اگر این بار رفتم ، رفتم آزارم مکن 310غزل ۳۲۷: ای قامت تو جلوه ده شیوه‌های حسن 311غزل ۳۲۸: مکن مکن لب مارا به شکوه باز مکن 312غزل ۳۲۹: رشک می‌بردند شهری بر من و احوال من 313غزل ۳۳۰: مرا با خار غم بگذار و گشت باغ و گلشن ...314غزل ۳۳۱: اینچنین گر جانب اغیار خواهی داشتن 315غزل ۳۳۲: شد صرف عمرم در وفا بیداد جانان همچنا ...316غزل ۳۳۳: تغافلها زد اما شد نگاهی عذر خواه من 317غزل ۳۳۴: چه کم می‌گردد از حشمت بلاگردان نازم ...318غزل ۳۳۵: پیش تو بسی از همه کس خوارترم من 319غزل ۳۳۶: آمدم سر تا قدم در بند سودا همچنان 320غزل ۳۳۷: ای اجل از قید زندان غمم آزاد کن 321غزل ۳۳۸: نوبهار آمد ولی بی‌دوستان در بوستان 322غزل ۳۳۹: فراغت بایدت جا در سر کوی قناعت کن 323غزل ۳۴۰: ما را میازار اینهمه چندین جفا بر ما ...324غزل ۳۴۱: زینسان که تند می‌گذرد خوشخرام من 325غزل ۳۴۲: به دست آور بتی جان بخش و عیش جاودانی ...326غزل ۳۴۳: گهی از بزم بر می‌خیز و طرف بام جا می ...327غزل ۳۴۴: می‌یابم از خود حسرتی باز از فراق کیس ...328غزل ۳۴۵: ز کویت رخت بربستم نگاهی زاد راهم کن 329غزل ۳۴۶: ای که دل بردی ز دلدار من آزارش مکن 330غزل ۳۴۷: تو پاک دامن نوگلی من بلبل نالان تو 331غزل ۳۴۸: دلا عزم سفر دارم از آن در گفتم آگه ش ...332غزل ۳۴۹: آمده نو به شحنگی در دلم آرزوی تو 333غزل ۳۵۰: یک بار نباشد که نیازرده‌ام از تو 334غزل ۳۵۱: ترسم جنون غالب شود طغیان کند سودای ت ...335غزل ۳۵۲: گر چه کردم ذوقها از آشناییهای او 336غزل ۳۵۳: میان مردمانم خوار کردی عزت من کو 337غزل ۳۵۴: دل از عشق کهن بگرفت از نو دلستانی کو 338غزل ۳۵۵: شد بی‌حساب کشور جانها خراب از او 339غزل ۳۵۶: سد خانهٔ دین سوخت به هر رهگذر از تو 340غزل ۳۵۷: می‌روم نزدیک و حال خویش می‌گویم به ا ...341غزل ۳۵۸: منفعل دل خودم چند کشد جفای تو 342غزل ۳۵۹: آتشی خواهم دل افسرده را بریان در او 343غزل ۳۶۰: با مدعی به صلح بدل گشت جنگ تو 344غزل ۳۶۱: تند سویم به غضب دید که برخیز و برو 345غزل ۳۶۲: خوشا در پای او مردن خدایا بخت آنم ده 346غزل ۳۶۳: گرفته رنگ ز خون دلم چو لاله پیاله 347غزل ۳۶۴: هجر خدایا بس است زود وصالی بده 348غزل ۳۶۵: صاف طرب آماده کن ترتیب عشرتخانه ده 349غزل ۳۶۶: لاله‌اش از سیلیت نیلوفری شد آه آه 350غزل ۳۶۷: گذشتم از درت بر خاک سد جا چشم تر مان ...351غزل ۳۶۸: ناوکت بر سینهٔ این ناتوان آمد همه 352غزل ۳۶۹: بر آن سرم که نیاسایم از مشقت راه 353غزل ۳۷۰: در این فکرم که خواهی ماند با من مهرب ...354غزل ۳۷۱: قلب سپه ماست به یک حمله شکسته 355غزل ۳۷۲: آخر ای بیگانه خو ناآشنایی اینهمه 356غزل ۳۷۳: سوی بزمت نگذرم از بس که خوارم کرده‌ا ...357غزل ۳۷۴: شوقیست غالب بر دلم ازنو، به دل جا کر ...358غزل ۳۷۵: خواهد دگر به دامگهی بال بسته ای 359غزل ۳۷۶: مردمی فرموده جا در چشم گریان کرده‌ای 360غزل ۳۷۷: سبوی باده‌ای گویا به هر پیمانه‌ای خو ...361غزل ۳۷۸: من اندوهگین را قصد جان کردی ، نکو کر ...362غزل ۳۷۹: چه فروشدی به کلفت چه شدت چه حال داری 363غزل ۳۸۰: جایی روم که جنس وفا را خرد کسی 364غزل ۳۸۱: چه شود گرم نوازی به عنایت خطابی 365غزل ۳۸۲: چون کوه غم تاب آورد جسمی بدین فرسودگ ...366غزل ۳۸۳: گر طی کنم طریق ادب را چه می‌کنی 367غزل ۳۸۴: چه خوش بودی دلا گر روی او هرگز نمی‌د ...368غزل ۳۸۵: چه دیدی ای که هرگز بد نبینی 369غزل ۳۸۶: آتشی در جان ما افروختی 370غزل ۳۸۷: من و از دور تماشای گلستان کسی 371غزل ۳۸۸: ای از گل عذرات هر مرغ را نوایی 372غزل ۳۸۹: مرا زد راه عشق خردسالی 373غزل ۳۹۰: خوش است چشم به چشم تو و نگاه نهانی 374غزل ۳۹۱: کردم از سجدهٔ راه تو جبین آرایی 375غزل ۳۹۲: چو پیش نقش شیرین کوهکن عرض بلا کردی 376غزل ۳۹۳: ای جوان ترک وش میر کدامین لشکری 377غزل ۳۹۴: از برای خاطر اغیار خوارم می‌کنی 378غزل ۳۹۵: بکش زارم چه دایم حرف از آزار می‌گویی 379غزل ۳۹۶: ای آنکه عرض حال من زار کرده‌ای 380غزل ۳۹۷: ای مرغ سحر حسرت بستان که داری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ