به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

وحشی باقفی

وحشی باقفیغزل هاغزل ۱۷: بر قول مدعی مکش ای فتنه گر مرا

770عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

بر قول مدعی مکش ای فتنه‌گر مرا
گر می‌کشی بکش به گناه دگر مرا
پیشت به قدر غیر مرا اعتبار نیست
بی اعتبار کرده فلک این‌قَدَر مرا
شوقم چنان فزود که هرگه نهان شوی
باید دوید بر سر صد رهگذر مرا
برگردنم ز تیغ تو صد بار منت است
زیرا که وارهاند ز صد دردسر مرا
وحشی صفت ز عیب کسان دیده بسته‌ام
ای عیبجو برو که بس است این هنر مرا

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1غزل ۱۶: بر سر نکشت درتب غم هیچکس مرا 2غزل ۱۷: بر قول مدعی مکش ای فتنه گر مرا 3غزل ۱۸: ننموده استخوان ز تن ناتوان مرا 4غزل ۱۹: خانه پر بود از متاع صبر این دیوانه را 5غزل ۲۰: ساکن گلخن شدم تا صاف کردم سینه را 6غزل ۲۱: کس نزد هرگز در غمخانهٔ اهل وفا 7غزل ۲۲: سد حیف از محبت بیش از قیاس ما 8غزل ۲۳: بسیار گرم پیش منه در هلاک ما 9غزل ۲۴: از کاه ، کهربا بگریزد به بخت ما 10غزل ۲۵: ای سرخ گشته از تو به خون روی زرد ما 11غزل ۲۶: دلم را بود از آن پیمان گسل امید یاریه ...12غزل ۲۷: پاک ساز از غیر دل ، وز خود تهی شو چون ...13غزل ۲۸: قصهٔ می خوردن شبها و گشت ماهتاب 14غزل ۲۹: شد یار به اغیار دل آزار مصاحب 15غزل ۳۰: گهی از مهر یاد عاشق شیدا کند یا رب 16غزل ۳۱: مژدهٔ وصل توام ساخته بیتاب امشب 17غزل ۳۲: ز شبهای دگر دارم تب غم بیشتر امشب 18غزل ۳۳: کسی خود جان نبرد از شیوهٔ چشم فسون سا ...19غزل ۳۴: این زمان یارب مه محمل نشین من کجاست 20غزل ۳۵: یاد او کردم ز جان سد آه درد آلود خاست 21غزل ۳۶: لطف پنهانی او در حق من بسیار است 22غزل ۳۷: در ره پر خطر عشق بتان بیم سر است 23غزل ۳۸: بازم از نو خم ابروی کسی در نظر است 24غزل ۳۹: تا مقصد عشاق رهی دور و دراز است 25غزل ۴۰: خوش است بزم ولی پر ز خائن راز است 26غزل ۴۱: عتاب اگر چه همان در مقام خونریز است 27غزل ۴۲: طراز سبزهٔ بر گلشن عذار خوش است 28غزل ۴۳: خوار می‌کن ، زار می‌کش، منتت بر جان م ...29غزل ۴۴: امروز ناز عذر جفاهای رفته خواست 30غزل ۴۵: یار ما بی رحم یاری بوده است 31غزل ۴۶: ابر است و اعتدال هوای خزانی است 32غزل ۴۷: در دل همان محبت پیشینه باقی است 33غزل ۴۸: ترک من تیغ به کف ، بر زده دامن برخاست 34غزل ۴۹: به جور، ترک محبت خلاف عادت ماست 35غزل ۵۰: گرد آن خانه بگردم که در او خلوت تست 36غزل ۵۱: بهر دلم که درد کش و داغدار تست 37غزل ۵۲: وداع جان و تنم استماع رفتن تست 38غزل ۵۳: بگذشت دور یوسف و دوران حسن تست 39غزل ۵۴: ابروی تو جنبید و خدنگی ز کمان جست 40غزل ۵۵: بگذران دانسته از ما گر ادایی سرزدست 41غزل ۵۶: از نظر افتادهٔ یاریم مدتها شدست 42غزل ۵۷: هنوز عاشقی‌و دلرباییی نشدست 43غزل ۵۸: بازم زبان شکر به جنبش درآمدست 44غزل ۵۹: خوش صید غافلی به سر تیر آمدست 45غزل ۶۰: ناتوان موری به پابوس سلیمان آمدست 46غزل ۶۱: از تو همین تواضع عامی مرا بس است 47غزل ۶۲: آنکه بی ما دید بزم عیش و در عشرت نشست 48غزل ۶۳: خود رنجم و خود صلح کنم عادتم اینست 49غزل ۶۴: آنکس که مرا از نظر انداخته اینست 50غزل ۶۵: ای مدعی از طعن تو ما را چه ملالست 51غزل ۶۶: مشورت با غمزه چشمت را پی تسخیر کیست 52غزل ۶۷: یارب مه مسافر من همزبان کیست 53غزل ۶۸: بسته بر فتراک و می‌پرسد که صیاد تو کی ...54غزل ۶۹: ای دیده ، دشتبان نگاهت به راه کیست 55غزل ۷۰: تا قسمتم ز میکدهٔ آرزوی کیست 56غزل ۷۱: مریض عشق اگر سد بود علاج یکیست 57غزل ۷۲: ای همنفسان بودن وآسودن ما چیست 58غزل ۷۳: همرهی با غیر و از من احتراز از بهر چی ...59غزل ۷۴: کوچنان یاری که داند قدر اهل درد چیست 60غزل ۷۵: قدر اهل درد صاحب درد می‌داند که چیست 61غزل ۷۶: باز این عتاب و شیوه عاشق گداز چیست 62غزل ۷۷: زهر در چشم و چین بر ابرو چیست 63غزل ۷۸: خنده‌ات برما و بر داغ دل درمانده چیست 64غزل ۷۹: مست آمدی که موجب چندین ملال چیست 65غزل ۸۰: وصلم میسر است ولی بر مراد نیست 66غزل ۸۱: سوز تب فراق تو درمان پذیر نیست 67غزل ۸۲: کس به بزم دلبران از دور گردان پیش نیس ...68غزل ۸۳: دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست 69غزل ۸۴: وقت برقع ز رخ کشیدن نیست 70غزل ۸۵: جز غیر کسی همره آن عربده جو نیست 71غزل ۸۶: یک التفات ز فرماندهان نازم نیست 72غزل ۸۷: چه لطفها که در این شیوه نهانی نیست 73غزل ۸۸: طایر بستان پرستم لیکنم پر باز نیست 74غزل ۸۹: تا به آخر نفسم ترک تو در خاطر نیست 75غزل ۹۰: عاشق یکرنگ را یار وفادار هست 76غزل ۹۱: پر گشت دل از راز نهانی که مرا هست 77غزل ۹۲: می‌نماید چند روزی شد که آزاریت هست 78غزل ۹۳: بردری ز آمد شد بسیار آزاریم هست 79غزل ۹۴: قرعه دولت زدم ، یاری و اقبال هست 80غزل ۹۵: می‌توانم بود بی تو ، تاب تنهاییم هست 81غزل ۹۶: شکفتگیش چو هر روز نیست حالی هست 82غزل ۹۷: تو جفاکن که از اینسوی وفاداری هست 83غزل ۹۸: اسیر جلوهٔ هر حسن عشقبازی هست 84غزل ۹۹: از عرض نیازم چه بلا بی‌خبرش داشت 85غزل ۱۰۰: از پی بهبود درد ما دوا سودی نداشت 86غزل ۱۰۱: رسید و آن خم ابرو بلند کرد و گذشت 87غزل ۱۰۲: ز پیش دیده تا جانان من رفت 88غزل ۱۰۳: به طوف کعبه من خاکسار خواهم رفت 89غزل ۱۰۴: گرم آمد و بر آتش شوقم نشاند و رفت 90غزل ۱۰۵: ناز برگیرد کمان در وقت ترکش بستنت 91غزل ۱۰۶: گرد سر تو گردم و آن رخش راندنت 92غزل ۱۰۷: تو منکری ولیک ، به من مهربانیت 93غزل ۱۰۸: نوید آشنایی می‌دهد چشم سخنگویت 94غزل ۱۰۹: هرگزم یارب از آن دیدار مهجوری مباد 95غزل ۱۱۰: هجران رفیق بخت زبون کسی مباد 96غزل ۱۱۱: تا ابد دولت نواب ولی سلطان باد 97غزل ۱۱۲: خوش نیست هرزمان زدن از جور یار داد 98غزل ۱۱۳: عیاذباله از روزی که عشقم در جنون آرد 99غزل ۱۱۴: باده کو تا خرد این دعوی بیجا ببرد 100غزل ۱۱۵: غمزهٔ او حشر فتنه به هر جا ببرد 101غزل ۱۱۶: شام هجران تو تشریف به هر جا ببرد 102غزل ۱۱۷: خواهم آن عشق که هستی ز سرما ببرد 103غزل ۱۱۸: دلم امروز از آن لب هر زمان شکری دگر ...104غزل ۱۱۹: به زیر لب حدیق تلخ ، کان بیدادگر دار ...105غزل ۱۲۰: به تنگ آمد دلم ، یک خنجر کاری طمع دا ...106غزل ۱۲۱: چشم او قصد عقل و دین دارد 107غزل ۱۲۲: جانان نظری کو ز وفا داشت ندارد 108غزل ۱۲۳: کار خوبی نه بگفت دگران باید کرد 109غزل ۱۲۴: خوش آن نیاز که رفع حیا تواند کرد 110غزل ۱۲۵: کی دیدمش که قصد دل زار من نکرد 111غزل ۱۲۶: چه گویمت که چه با جانم اشتیاق نکرد 112غزل ۱۲۷: دگر آن شبست امشب که ز پی سحر ندارد 113غزل ۱۲۸: تاب رخ او مهر جهانتاب ندارد 114غزل ۱۲۹: هر چند ناز کردی ، نیازم زیاده شد 115غزل ۱۳۰: هلاکم ساز گر بر خاطرت باری ز من باشد 116غزل ۱۳۱: مهرم ز حرمان شد فزون شوقی ز حسرت کم ...117غزل ۱۳۲: ملول از زهد خویشم ساکن میخانه خواهم ...118غزل ۱۳۳: اینست کزو رخنه به کاشانهٔ من شد 119غزل ۱۳۴: خوش آن کو غنچه سان با گلعذاری همنشین ...120غزل ۱۳۵: گل چیست اگر دل ز غم آزاد نباشد 121غزل ۱۳۶: به راز عشق زبان در میان نمی‌باشد 122غزل ۱۳۷: دوشم از آغاز شب جا ، بر در جانانه بو ...123غزل ۱۳۸: امروز ناز را به نیازم نظر نبود 124غزل ۱۳۹: چو شمع شب همه شب سوز و گریه زانم بود 125غزل ۱۴۰: ماه من گفتم که با من مهربان باشد ، ن ...126غزل ۱۴۱: مرغ ما دوش سرایندهٔ بستانی بود 127غزل ۱۴۲: آنچه کردی ، آنچه گفتی غایت مطلوب بود 128غزل ۱۴۳: بود آن وقتی که دشنام تو خاطر خواه بو ...129غزل ۱۴۴: آن مستی تو دوش ز پیمانهٔ که بود 130غزل ۱۴۵: دوش در کویی عجب بی لطفیی در کار بود 131غزل ۱۴۶: با غیر دوش اینهمه گردیدنش چه بود 132غزل ۱۴۷: چون تو مستغنی ز دل بودی دل آرایی چه ...133غزل ۱۴۸: چندین عنایت از پی چندین جفا چه بود 134غزل ۱۴۹: دوش از عربده یک مرتبه باز آمده بود 135غزل ۱۵۰: زان عهد یاد باد که از ما به کین نبود 136غزل ۱۵۱: هر دلی کز عشق جان شعله اندوزش نبود 137غزل ۱۵۲: یک ره سال کن گنه بی‌گناه خود 138غزل ۱۵۳: مرا وصلی نمی‌باید من و هجر و ملال خو ...139غزل ۱۵۴: نیازی کز هوس خیزد کدامش آبرو باشد 140غزل ۱۵۵: ترسم در این دلهای شب از سینه آهی سرز ...141غزل ۱۵۶: بتان که اهل تعلق به قید شان بندند 142غزل ۱۵۷: لب بجنبان که سر تنگ شکر بگشاید 143غزل ۱۵۸: خرم دل آن کس که ز بستان تو آید 144غزل ۱۵۹: نزدیک ما سگان درت جا نمی‌کنند 145غزل ۱۶۰: گر دیده به دریوزهٔ دیدار نیاید 146غزل ۱۶۱: گر چه می‌دانم که می‌رنجی و مشکل می‌ش ...147غزل ۱۶۲: شهر، بیم است کزین حسن پرآشوب شود 148غزل ۱۶۳: شکل مستانه و انکار شرابش نگرید 149غزل ۱۶۴: این دل که دوستی به تو خون خواره می‌ک ...150غزل ۱۶۵: گر ریخت پر عقابی ، فر هما بماند 151غزل ۱۶۶: المنةلله که شب هجر سر آمد 152غزل ۱۶۷: یار دور افتاده مان حل مراد ما نکرد 153غزل ۱۶۸: آنکس که دامن از پی کین تو بر زند 154غزل ۱۶۹: بازم غم بیهوده به همخانگی آمد 155غزل ۱۷۰: ملک دل را سپه ناز به یغما آمد 156غزل ۱۷۱: اغیار را آسان کشد عاشق چو ترک جان کن ...157غزل ۱۷۲: خوش آن روزی که زنجیر جنون بر پای من ...158غزل ۱۷۳: در اول عشق و جنون آهم ز گردون بگذرد 159غزل ۱۷۴: نشانم پیش تیرش کاش تیرش بر نشان آید 160غزل ۱۷۵: هم مگر فیض توام نطق و بیانی بدهد 161غزل ۱۷۶: غم هجوم آورده می‌دانم که زارم می‌کشد 162غزل ۱۷۷: کجا در بزم او جای چو من دیوانه‌ای با ...163غزل ۱۷۸: باغ ترا نظارگیانی که دیده‌اند 164غزل ۱۷۹: عشق گو بی عزتم کن ، عشق و خواری گفته ...165غزل ۱۸۰: پی وصلش نخواهم زود یاری در میان افتد 166غزل ۱۸۱: کسی کز رشک من محروم از آن پیمان شکن ...167غزل ۱۸۲: کاری نشد از پیش و ز کف نقد بقا شد 168غزل ۱۸۳: پی خدنگ جگر گون به خون مردم کرد 169غزل ۱۸۴: غلام عشق حاشا کز جفای یار بگریزد 170غزل ۱۸۵: در آن دیار که هجران بود حیات نباشد 171غزل ۱۸۶: هیچکس چشم به سوی من بیمار نکرد 172غزل ۱۸۷: آیینهٔ جمال ترا آن صفا نماند 173غزل ۱۸۸: هرکه یار ماست میل کشتن ما می‌کند 174غزل ۱۸۹: ما را به سوی خود خم موی تو می‌کشد 175غزل ۱۹۰: دوش اندک شکوه‌ای از یار می‌بایست کرد 176غزل ۱۹۱: سرخیی کان ز نی تیر تو پیدا باشد 177غزل ۱۹۲: می‌کشم زان تند خو گر صد تغافل می‌کند 178غزل ۱۹۳: هرگز به غرض عشق من آلوده نگردد 179غزل ۱۹۴: آنکه هرگز یاد مشتاقان به مکتوبی نکرد 180غزل ۱۹۵: دلی کز عشق گردد گرم، افسردن نمی‌داند 181غزل ۱۹۶: کسی از دور تا کی چین ابروی کسی بیند 182غزل ۱۹۷: که جان برد اگر آن مست سرگران بدرآید 183غزل ۱۹۸: شوقم گرفت و از در عقلم برون کشید 184غزل ۱۹۹: ز کار بستهٔ ما عقدهٔ حرمان که بگشاید 185غزل ۲۰۰: سد حشر جان ز پی یکه سواری رسید 186غزل ۲۰۱: مگر من بلبلم کز گفتگوی گل زبان بندد 187غزل ۲۰۲: چرا خود را کسی در دام سد بی نسبت اند ...188غزل ۲۰۳: در راسته ناز فروشان که بتانند 189غزل ۲۰۴: ما را دو روزه دوری دیدار می‌کشد 190غزل ۲۰۵: خونخواره راهی می‌روم تا خود به پایان ...191غزل ۲۰۶: عشق کو تا شحنهٔ حسرت به زندانم کشد 192غزل ۲۰۷: درون دل به غیر از یار و فکر یار کی گ ...193غزل ۲۰۸: دلم خود را به نیش غمزه‌ای افکار می‌خ ...194غزل ۲۰۹: جنونی داشتم زین پیش بازم آن جنون آمد 195غزل ۲۱۰: آه شراره بارم کان از درون برآمد 196غزل ۲۱۱: کی اهل دل به کام خود از دوستان برند 197غزل ۲۱۲: ز عشق من به تو اغیار بدگمان شده‌اند 198غزل ۲۱۳: یاران خدای را به سوی او گذر کنید 199غزل ۲۱۴: سرت از غرور خوبی به کسی فرو نیاید 200غزل ۲۱۵: روزها شد تا کسم پیرامن این در ندید 201غزل ۲۱۶: تو خون به کاسهٔ من کن که غیرتاب ندار ...202غزل ۲۱۷: به لب بگوی که آن خندهٔ نهان نکند 203غزل ۲۱۸: چرا ستمگر من با کسی جفا نکند 204غزل ۲۱۹: پرسیدن حال دل ریشم بگذارید 205غزل ۲۲۰: آیین دستگیری ز اهل جهان نیاید 206غزل ۲۲۱: که جان برد اگر آن مست سرگران بدرآید 207غزل ۲۲۲: روم به جای دگر ، دل دهم به یار دگر 208غزل ۲۲۳: دل و طبع خویش را گو که شوند نرم خوتر 209غزل ۲۲۴: آخر ای مغرور گاهی زیر پای خود نگر 210غزل ۲۲۵: گو حرمت خود، ناصح فرزانه نگه دار 211غزل ۲۲۶: جستم از دام ، به دام آر گرفتار دگر 212غزل ۲۲۷: عزلت ما شده سر تاسر دنیا مشهور 213غزل ۲۲۸: شده‌ام سگ غزالی که نگشته رام هرگز 214غزل ۲۲۹: مست آن ترک به کاشانه من بود امروز 215غزل ۲۳۰: دوش پر عربده‌ای بود و نه آنست امروز 216غزل ۲۳۱: ای دل بی جرم زندانی، تو در بندی هنوز 217غزل ۲۳۲: وه که دامن می‌کشد آن سرو ناز از من ه ...218غزل ۲۳۳: گر چه دوری می‌کنم بی‌صبر و آرامم هنو ...219غزل ۲۳۴: هست از رویت مرا سد گونه حیرانی هنوز 220غزل ۲۳۵: شرح ضعفم از سگان آستان خود بپرس 221غزل ۲۳۶: مغرور کسی به که درت جا نکند کس 222غزل ۲۳۷: ای دل به بند دوری او جاودانه باش 223غزل ۲۳۸: عشق می‌فرمایدم مستغنی از دیدار باش 224غزل ۲۳۹: تن اگر نبود ز نزدکان چو شد گو دور با ...225غزل ۲۴۰: ترک ما کردی برو همصحبت اغیار باش 226غزل ۲۴۱: روزی این بیگانگی بیرون کند از خوی خو ...227غزل ۲۴۲: کردیم نامزد به تو نابود و بود خویش 228غزل ۲۴۳: در مانده‌ام به درد دل بی علاج خویش 229غزل ۲۴۴: بند دیگر دارم از عشقت به هر پیوند خو ...230غزل ۲۴۵: ما در مقام صبر فشردیم گام خویش 231غزل ۲۴۶: تو و هر روز و بزم عشرت خویش 232غزل ۲۴۷: ریخت خونم را و برد از پیش آن بیداد ک ...233غزل ۲۴۸: الاهی از میان ناپسندان بر کران دارش 234غزل ۲۴۹: مستحق کشتنم خود قائلم زارم بکش 235غزل ۲۵۰: کوهکن بر یاد شیرین و لب جان پرورش 236غزل ۲۵۱: با جوانی چند در عین وفا می‌بینمش 237غزل ۲۵۲: بست زبان شکوه ام لب به سخن گشادنش 238غزل ۲۵۳: بر میان دامن زدن بینند و چابک رفتنش 239غزل ۲۵۴: نیستم یک دم ز درد و محنت هجران خلاص 240غزل ۲۵۵: تکیه کردم بر وفای او غلط کردم ، غلط 241غزل ۲۵۶: بی رخ جان پرور جانان مرا از جان چه ح ...242غزل ۲۵۷: قیمت اهل وفا یار ندانست دریغ 243غزل ۲۵۸: به سودای تو مشغولم ز غوغای جهان فارغ 244غزل ۲۵۹: شمع بزم غیر شد با روی آتشناک، حیف 245غزل ۲۶۰: مستغنی است از همه عالم گدای عشق 246غزل ۲۶۱: مده از خنده فریب و مزن از غمزه خدنگ 247غزل ۲۶۲: تو زمن پرس قدر روز وصال 248غزل ۲۶۳: کی تبسم دور از آن شیرین تکلم می‌کنم 249غزل ۲۶۴: دل باز رست از تو ،ز بند زمانه هم 250غزل ۲۶۵: تا چند به غمخانهٔ حسرت بنشینم 251غزل ۲۶۶: برزن ای دل دامن کوشش که کاری کرده‌ام 252غزل ۲۶۷: هر خون که تو دادی چو می ناب کشیدیم 253غزل ۲۶۸: سحر کجاست که فراش جلوگاه توام 254غزل ۲۶۹: ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم 255غزل ۲۷۰: عشق ما پرتو ندارد ما چراغ مرده‌ایم 256غزل ۲۷۱: من این کوشش که در تسخیر آن خودکام می ...257غزل ۲۷۲: نیستیم از دوریت با داغ حرمان نیستیم 258غزل ۲۷۳: به آنکه بر سرلطفی مکش ز منت خویشم 259غزل ۲۷۴: شد وقت آن دیگر که من ترک شکیبایی کنم 260غزل ۲۷۵: این بس که تماشایی بستان تو باشم 261غزل ۲۷۶: بخت آن کو که کشم رخش و سوارش سازم 262غزل ۲۷۷: دو هفته رفت که ننواختی به نیم نگاهم 263غزل ۲۷۸: مبادا یارب آن روزی که من از چشم یار ...264غزل ۲۷۹: آمدم از سرنو بر سر پیوند قدیم 265غزل ۲۸۰: می‌توانم که لب از آب خضر تر نکنم 266غزل ۲۸۱: ما گل به پاسبان گلستان گذاشتیم 267غزل ۲۸۲: ما چو پیمان با کسی بستیم دیگر نشکنیم 268غزل ۲۸۳: مصلحت دیده چنین صبر که سویش نروم 269غزل ۲۸۴: نفروخته خود را ز غمت باز خریدیم 270غزل ۲۸۵: چو خواهم کز ره شوقش دمی بر گرد سر گر ...271غزل ۲۸۶: در آغاز محبت گر وفا کردی چه می‌کردم 272غزل ۲۸۷: دارد که چون تو پادشهی بنده‌ات شوم 273غزل ۲۸۸: ز کوی آن پری دیوانه رفتم 274غزل ۲۸۹: خوشست آن مه به اغیار آزمودم 275غزل ۲۹۰: از آن تر شد به خون دیده دامانی که دا ...276غزل ۲۹۱: انجام حسن او شد پایان عشق من هم 277غزل ۲۹۲: دور از چمن وصل یکی مرغ اسیرم 278غزل ۲۹۳: از تندی خوی تو گهی یاد نکردم 279غزل ۲۹۴: ز کمال ناتوانی به لب آمدست جانم 280غزل ۲۹۵: همخواب رقیبانی و من تاب ندارم 281غزل ۲۹۶: منفعل گشت بسی دوش چو مستش دیدم 282غزل ۲۹۷: چون طفل اشک پرده در راز نیستم 283غزل ۲۹۸: در آن مجلس که او را همدم اغیار می‌دی ...284غزل ۲۹۹: دلی و طاقت سد آه آتشین دارم 285غزل ۳۰۰: در راه عشق با دل شیدا فتاده‌ایم 286غزل ۳۰۱: از بهر چه در مجلس جانانه نباشم 287غزل ۳۰۲: جان رفت و ما به آرزوی دل نمی رسیم 288غزل ۳۰۳: برو که با دل پر درد و روی زرد بیایم 289غزل ۳۰۴: مدتی شد کز گلستانی جدا افتاده‌ام 290غزل ۳۰۵: صبرم نماند و نیست دگر تاب فرقتم 291غزل ۳۰۶: کی بود کز تو جان فکاری نداشتم 292غزل ۳۰۷: آتش به جگر زان رخ افروخته دارم 293غزل ۳۰۸: چها با جان خود دور از رخ جانان خود ک ...294غزل ۳۰۹: دیریست که رندانه شرابی نکشیدیم 295غزل ۳۱۰: جانا چه واقعست بگو تا چه کرده‌ایم 296غزل ۳۱۱: من که چون شمع از تف دل جانگدازی می‌ک ...297غزل ۳۱۲: گو جان ستان از من که من تن در بلای ا ...298غزل ۳۱۳: سد دشنه بر دل می‌خورم و ز خویش پنهان ...299غزل ۳۱۴: آورده اقبالم دگر تا سجدهٔ این در کنم 300غزل ۳۱۵: کاری مکن که رخصت آه سحر دهم 301غزل ۳۱۶: ما اجنبی ز قاعدهٔ کار عالمیم 302غزل ۳۱۷: به من از تو مهر خواهم نه تو بگذری ز ...303غزل ۳۱۸: دل پر حسرت از کوی تو برگردیدم و رفتم 304غزل ۳۱۹: یک همدم و همنفس ندارم 305غزل ۳۲۰: چو دیدم خوار خود را از در آن بیوفا ر ...306غزل ۳۲۱: در بزم وصل اگر چه همین در میان منم 307غزل ۳۲۲: به دل دیرین بنایی بود کندم 308غزل ۳۲۳: به استغنات میرم سرو استغنا بلند من 309غزل ۳۲۴: آمد آمد حسن در رخش غرور انگیختن 310غزل ۳۲۵: هست هنوز ماه من چشم و چراغ دیگران 311غزل ۳۲۶: من اگر این بار رفتم ، رفتم آزارم مکن 312غزل ۳۲۷: ای قامت تو جلوه ده شیوه‌های حسن 313غزل ۳۲۸: مکن مکن لب مارا به شکوه باز مکن 314غزل ۳۲۹: رشک می‌بردند شهری بر من و احوال من 315غزل ۳۳۰: مرا با خار غم بگذار و گشت باغ و گلشن ...316غزل ۳۳۱: اینچنین گر جانب اغیار خواهی داشتن 317غزل ۳۳۲: شد صرف عمرم در وفا بیداد جانان همچنا ...318غزل ۳۳۳: تغافلها زد اما شد نگاهی عذر خواه من 319غزل ۳۳۴: چه کم می‌گردد از حشمت بلاگردان نازم ...320غزل ۳۳۵: پیش تو بسی از همه کس خوارترم من 321غزل ۳۳۶: آمدم سر تا قدم در بند سودا همچنان 322غزل ۳۳۷: ای اجل از قید زندان غمم آزاد کن 323غزل ۳۳۸: نوبهار آمد ولی بی‌دوستان در بوستان 324غزل ۳۳۹: فراغت بایدت جا در سر کوی قناعت کن 325غزل ۳۴۰: ما را میازار اینهمه چندین جفا بر ما ...326غزل ۳۴۱: زینسان که تند می‌گذرد خوشخرام من 327غزل ۳۴۲: به دست آور بتی جان بخش و عیش جاودانی ...328غزل ۳۴۳: گهی از بزم بر می‌خیز و طرف بام جا می ...329غزل ۳۴۴: می‌یابم از خود حسرتی باز از فراق کیس ...330غزل ۳۴۵: ز کویت رخت بربستم نگاهی زاد راهم کن 331غزل ۳۴۶: ای که دل بردی ز دلدار من آزارش مکن 332غزل ۳۴۷: تو پاک دامن نوگلی من بلبل نالان تو 333غزل ۳۴۸: دلا عزم سفر دارم از آن در گفتم آگه ش ...334غزل ۳۴۹: آمده نو به شحنگی در دلم آرزوی تو 335غزل ۳۵۰: یک بار نباشد که نیازرده‌ام از تو 336غزل ۳۵۱: ترسم جنون غالب شود طغیان کند سودای ت ...337غزل ۳۵۲: گر چه کردم ذوقها از آشناییهای او 338غزل ۳۵۳: میان مردمانم خوار کردی عزت من کو 339غزل ۳۵۴: دل از عشق کهن بگرفت از نو دلستانی کو 340غزل ۳۵۵: شد بی‌حساب کشور جانها خراب از او 341غزل ۳۵۶: سد خانهٔ دین سوخت به هر رهگذر از تو 342غزل ۳۵۷: می‌روم نزدیک و حال خویش می‌گویم به ا ...343غزل ۳۵۸: منفعل دل خودم چند کشد جفای تو 344غزل ۳۵۹: آتشی خواهم دل افسرده را بریان در او 345غزل ۳۶۰: با مدعی به صلح بدل گشت جنگ تو 346غزل ۳۶۱: تند سویم به غضب دید که برخیز و برو 347غزل ۳۶۲: خوشا در پای او مردن خدایا بخت آنم ده 348غزل ۳۶۳: گرفته رنگ ز خون دلم چو لاله پیاله 349غزل ۳۶۴: هجر خدایا بس است زود وصالی بده 350غزل ۳۶۵: صاف طرب آماده کن ترتیب عشرتخانه ده 351غزل ۳۶۶: لاله‌اش از سیلیت نیلوفری شد آه آه 352غزل ۳۶۷: گذشتم از درت بر خاک سد جا چشم تر مان ...353غزل ۳۶۸: ناوکت بر سینهٔ این ناتوان آمد همه 354غزل ۳۶۹: بر آن سرم که نیاسایم از مشقت راه 355غزل ۳۷۰: در این فکرم که خواهی ماند با من مهرب ...356غزل ۳۷۱: قلب سپه ماست به یک حمله شکسته 357غزل ۳۷۲: آخر ای بیگانه خو ناآشنایی اینهمه 358غزل ۳۷۳: سوی بزمت نگذرم از بس که خوارم کرده‌ا ...359غزل ۳۷۴: شوقیست غالب بر دلم ازنو، به دل جا کر ...360غزل ۳۷۵: خواهد دگر به دامگهی بال بسته ای 361غزل ۳۷۶: مردمی فرموده جا در چشم گریان کرده‌ای 362غزل ۳۷۷: سبوی باده‌ای گویا به هر پیمانه‌ای خو ...363غزل ۳۷۸: من اندوهگین را قصد جان کردی ، نکو کر ...364غزل ۳۷۹: چه فروشدی به کلفت چه شدت چه حال داری 365غزل ۳۸۰: جایی روم که جنس وفا را خرد کسی 366غزل ۳۸۱: چه شود گرم نوازی به عنایت خطابی 367غزل ۳۸۲: چون کوه غم تاب آورد جسمی بدین فرسودگ ...368غزل ۳۸۳: گر طی کنم طریق ادب را چه می‌کنی 369غزل ۳۸۴: چه خوش بودی دلا گر روی او هرگز نمی‌د ...370غزل ۳۸۵: چه دیدی ای که هرگز بد نبینی 371غزل ۳۸۶: آتشی در جان ما افروختی 372غزل ۳۸۷: من و از دور تماشای گلستان کسی 373غزل ۳۸۸: ای از گل عذرات هر مرغ را نوایی 374غزل ۳۸۹: مرا زد راه عشق خردسالی 375غزل ۳۹۰: خوش است چشم به چشم تو و نگاه نهانی 376غزل ۳۹۱: کردم از سجدهٔ راه تو جبین آرایی 377غزل ۳۹۲: چو پیش نقش شیرین کوهکن عرض بلا کردی 378غزل ۳۹۳: ای جوان ترک وش میر کدامین لشکری 379غزل ۳۹۴: از برای خاطر اغیار خوارم می‌کنی 380غزل ۳۹۵: بکش زارم چه دایم حرف از آزار می‌گویی 381غزل ۳۹۶: ای آنکه عرض حال من زار کرده‌ای 382غزل ۳۹۷: ای مرغ سحر حسرت بستان که داری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ